*یک یاد آوری ضروری
در ارتباط با جشواره ی
سینمای
در تبعید پاریس
چندین ایمیل وچند تلفن داشتم که در باره برنامه امسال جشنواره
سینمای در تبعید پاریس (4تا 7 آوریل 2007)وسهم سینمای آزاد در
تنظیم این برنامه سئوال شده بود. به اطلاع میرسانم که من فقط
تنظیم نمایش فیلمهای ایرانی جشنواره را بعهده داشتم، برای
انتخاب این برنامه کاملا مستقل عمل کرده ا م ومسئولیت آن را هم
بعهده میگیرم. همینطور در برنامه ی کمیته ضد سنگسار دخالتی
نداشتم واین برنامه همچنان که در اطلاعیه دفترجشنواره هم قید
شده بود با مسئولیت خانم جمیله ندائی تنظیم واجرا شد. برنامه
کمیته، قبل از اینکه من برنامه فستیوال را ببندم به انجمن هنر
در تبعید ارایه وبرای برگذاری آن توافق شده بود. اطلاعیه خانم
ندائی هم که فقط تبلیغ برنامه مذکور را درخود داشت جداگانه
برای سایت ها ومحافل وانجمن ها ارسال شد.
*اگر سهراب سپهری صدای پای آب را شنید ،بازیگر سینمای ج.
اسلامی صدای سفید شدن موهایش را می شنود!!
گلشیفته فراهانی بازیگر فیلم سنتوری( میدانید که اسم اصلی فیلم
،علی سنتوری بود که چون همنام امام اول شیعیان را برای یک
معتاد اتتخاب کرده بودند اول وقبل از بلا های دیگر که سر مهر
جوئی وعلی سنتوریش آوردند نام علی را از عنوان فیلم حذف کردند
تادرس عبرتی باشد برای دیگرا ن و مبادا پرسوناژهای منحرف
دیگررا همنام خانواده عصمت و طهارت انتخاب کنند) یک مصاحبه
هیجان انگیر دارد با یک وبلوگ سینمایی داخل کشور حیفم آمد لذت
فراوانی که از قرائت این مصاحبه نصیبم شد با شما تقسیم نکنم.
البته در این گفتگو فقط گلشیفته خانم نیست که چنان جملات
اندیشمندانه ای را درجواب خبرنگار برزبان جاری می کند بلکه
آقای خبرنگار هم از دانش گسترده ای برخوردار است وترکیب این دو
یک گفت وشنود فلسفی را پایه ریزی کرده است. بیش از این در
انتظارتان نمی گذارم وبخشهایی از این گفتگو را عینا نقل می
کنم( توضیحات داخل پرانتز، علائم تعجب را من افزوده ام ،هر
جانیاربه تاکید داشته با رنگ دیگر مشخص شده است)
س:تو
ین دنیا به حرف كی گوش ميكنی؟
فراهانی: حرف طبیعت/ س: با گلها رابطهات
خوبه؟فراهانی: همیشه قربون صدقه گلها ميروم /س: تو قبلا
رودخونه نبودی؟/ فراهانی: رودخونه
بزرگترین معلم زندگی منه/ س: چرا ین قدر خوب بازی
ميكنی؟ /فراهانی: خیلی باور ميكنم.؟/ س: كی باور ميكنی؟
فراهانی: اوجش زمانيست كه در حال بازی هستم.
یعنی بوق دوربین را ميشنوم
/س: عوامل سازنده رو به فیلمنامه
سنجاق ميكنی؟
فراهانی: بله به ویژه فیلمبردار خیلی برام مهمه.؟/س: حالا فیلم
را قبول كردی، باهاش چه كار
ميكنی؟ از اول تعریف كن / فراهانی: بستگی داره. اگر
فیلمنامهی باشد كه تمام جزییات آن را پذیرفته باشم، مثل یك
گلادیاتور بری شهید شدن به میدان جنگ ميرم. ولی اگر نپذیرفته
باشم، همانند آدمی هستم كه پشت صحنه جنگ یك ذره لباسهاش
رو سوهان ميزنه، سئوال ميكنه
كمربندش سفته یا نه، بعد كه شریط آماده شد به میدان جنگ ميرم/
س:اگر یك سناریو را دوست نداشته باشی و قرار باشد كار كنی چه
بلیی سرت میاد؟/ فراهانی: خیلی بهم بد ميگذره. مثل یك مادری
كه ميدونه بچه ناقص داره ولی به هر حال اون را به دنیا ميآره
و پاشم ميیسته، من هم پی بچه
ناقصم ميیستم. بهزیستی نميذارمش
/س: گریهام انداختی... قبل از ینكه كلید بزنن تمرین ميكنی؟/
فراهانی: معمولا، من همیشه دوست دارم پارتینرم را جلوم ببینم،
ولی تمامی اوقات كه پارتینرم را دوست ندارم به دیوار نگاه
ميكنم. چون حسی كه به من ميده اشتباهه و من ترجیح ميدم در
تخیل خودم آدمی را كه حس درس ميده به جی او بذارم، ولی من
بیشتر اوقات شانس ین را دارم كه بهترین پارتینرهی دنیا را
داشته باشم ین رابطه بعد از كار تمام میشه؟
فراهانی: اكثرا بله. ولی زمان
درخت گلابی خیلی اذیت شدم. /س:شعر زیاد ميخونی؟ فراهانی: نه
ولی همه چیز را شعر ميبینم. زندگيام شعره /س:خودت رو هم شعر
كردی... گلشیفته خانم جوانهی زیادی هستند كه تو را
ميخوانند و حالا ميخواهند
بازیگر بشوند تو چه كمكی ميتونی به اونها بكنی؟ فراهانی:
میشه خواند و تئاتر كار كرد چون تئاتر
یك كلاس بری بازیگر شدنه! زمانی كه موسیقی ميخوندی،
ميخواستی نوازنده درجه یكی بشی؟ بله، ولی كاملا اشتباه بود،
چون من زمانی كه هنرستان ميرفتم ملوديهی باخ و موتزارت رو
ميزدم ولی متالیكا گوش ميكردم/س: دیروز با آریا عظیمينژاد
صحبت ميكردیم و گفتم ما بین شجریان و محمد اصفهانی و شوپن و
چیكوفسكی و حتی گاهی بین جواد یساری و لئونارد كوهن موندیم.
فراهانی:به ملاقليپور( فیلمساز حزب الهی) ميگفتم كه شما هم
اگر نخوین كه دقیق ویولن بزنم من ميخوام. چون دوستان من، ین
فیلم را ميبینند و ميگویند خاك بر
سرت تو كه هنرستانی بودی چرا ینجوری زدی. /س:رغبت
آهنگسازی هم داری ؟فراهانی: بله، بیشتر در تنظیم استعداد دارم،
در ملودی كمتر. یك آهنگ دارم كه شعرش مال برادرمه ولی بقیه
كارها را خودم انجام دادهام. ینجوریه:
ره رو شهر تاریك گربه كجیی
نزدیك راه باریك سوی رهیی
ینها دو تا گربه هستند كه با هم سئوال و جواب ميكنند
س:من خیلی وقت پیش به ین نتیجه رسیدم كه ما به دنیا اومدیم تا
فرشته بشیم./ فراهانی: به نظر من فرشتهها بدبختن چون نميتونن
كار بد بكنن/س: گفتی ملاقليپور را دوست داشتی، ؟ فراهانی: یك
وجه مشترك بین ما بود كه در عین حال كه دور و برمان شلوغ بود،
خیلی تنها بودیم.
ملاقليپور آدم غمگینی بود، دائم ميخندید ولی پشت تمام ینها
یك اندوه وجود داشت. چه دختری را در خیابان با ویلچر دیده بود
گفت ین بركت فیلم ماست كه نقش
دختر جمشید هاشمپور را بازی كرد. آن دختر هیچوقت حرف نميزد
و بعد از آن فیلم شروع به حرف زدن
كرد/س: تو خیلی غریزی هستی و به نظرم اگر قرار باشد اتللو را
بازی كنی بید هر شب یك دزدمونا را خفه
كنی /فراهانی: خفه نميكنم ولی به اندازه اتللو پیر
ميشوم. موهی من در میم مثل مادر سفید شد و من
صدی سفید شدن موهیم را شنیدم
من توی سیاهی بودم و فقط صدی ملاقليپور بود كه ميگفت:
گليجان دخترم! دردهات رو بده به من! دردهات و بده به من! من
انگار ته چاه بودم و دائم چنگ ميانداختم به صدی او تا از
چاهی كه در آن سقوط كرده بودم بیرون بیام/س: گلشیفته همین الان
دلت ميخواد تو ین چكهی آخر
مصاحبه چه چیزهیی بگی؟
فراهانی:من ميگم هنر بیست سال عقب بمونه مهم نیست، ولی ببر
مازندران را كی دوباره درست ميكنه؟ اگر
نسل گوزن زرد كه مخصوص یرانه
از بین بره كی دوباره آن را به وجود ميآره؟
*عاقبت آنان که روی فرش قرمز جشنواره کن یادگاری نوشتند از
زبان یک منتقد فیلم مقیم ایران.
در باره فیلمهای جشنواره ای سینمای جمهوری اسلامی من بسیار
گفته ام ونوشته ام،البته چوبش را هم خورده ام. به من ایراد
میگرفتند که سیاه وسفید می بینم چرا که موفقیت های دشمن کور کن
سینمای ج. اسلامی راباور ندارم واز این حرفها... من دروبگردی
این بارم وبرای تهیه دست مایه ی زیر
ذره بین ،برخورد کردم با مطلبی در وبلوگ آقای سعید
مستغانی. ایشان مقیم ایران هستند-نه ضد انقلاب متواری که عناد
وکینه نسبت به پیشرفت های حیرت انگیز سینمای جمهوری اسلامی
داشته باشند- ایشان در وبلوگشان مطلبی دارند که چهره واقعی
جشنواره کن وتسلیم پذیری این جشنواره را در برابر سینمای
امریکا با استدلال ومنطق وارائه دلایل واسناد مطر ح می کند. ما
بخشی از نوشتار آقای مستغانی را که مرتبط است با سینمای
جشنواره ای ج ا. عینا نقل می کنیم وتاسف میخوریم که ما که در
اینجا هستیم در حد یک منتقد سینمائی داخل ایران نمیتوانیم
واقعیت های جشنواره هاوبرنامه هایی که بیخ گوش حودمان برگذار
می شود را درک کنیم- در مورد برنامه های یک ویا چند روزه که
زیر عنوان کانون های فرهنگی ارایه می شود ممکن است بگویند
وابستگیشان به رژیم قابل اثبات نیست ، هر چند این هم بهانه ای
بیش نیست، بسیار علایم مشخص هست که بشود استقلال ویا آلودگی یک
کانون را محک زد.اگر هم این ادعا را بپذیریم ،برنامه هایی که
رسما نام بنیاد سینمایی فارابی رایدک می کشند چی ؟ایا
درپیوستگی این برنامه ها به سفارت جمهوری اسلامی هم شکی هست؟پس
چرا در این موارد هیج عکس العملی مشاهده نمی شود؟ نزدیک ترین
برنامه که با همکاری مستقیم فارابی برگذار شد. برنامه ای بود
که خانم رخشان بنی اعتماد از خاتمی چیان دو آتشه وسارنده فیلم
/پروپاکاندا از انتخابات خاتمی در لندن عرضه نمود. چه برنامه
اعتراضی در این زمینه تدارک دیده شد؟
در این مورد بار دیگر با تفسیر بیشتر با شما سخن می
گویم.اینبار نقد ونظر آقای مستغانی را بخوانید:
«...
شاید عدم حضور سینمای ایران در جشنواره امسال کن را هم بتوان
به همین سبک و سیاق، بنا برملاحظات روز دنیا، به نوعی سیاسی
تلقی کرد. چون به نظر نمی آید که سینمای امسال ایران با سال
های گذشته اش چندان تفاوت چشمگیری کرده باشد. این سینما نه در
آن زمانی که پوسترهایش از در و دیوار کن بالا می رفت و به
اصطلاح پاویون داشت و هر سال هیئت های بلند پایه ای از آن، بار
و بندیل سفر می بستند و با پول بیت المال راهی مسافرت فرانسه
می شدند ،شاهکارهای تاریخ سینما را همراه داشت و نه امروز که
از درگاه این جشنواره فرانسوی – آمریکایی رانده شده ، ورشکسته
است . به نظر می آید دوستان سینمایی چه از نوع مسئولینش و چه
از مدل سینماگرش ،به قول معروف روی دیوار مناسبی یادگاری
ننوشته اند . آن روز که همه افتخارات و پیشرفت های سینما را
منحصر کردند به حضور به اصطلاح بین المللی در هر جشنواره ای که
در کوچه پس کوچه های روستاهای اروپا برگزار می شد و مرتبا هم
آمار می دادند که امسال فلان تعداد فیلم ما جایزه جهانی گرفته
اند!!!(بی خیال آنچه بر سینمای داخل می گذرد) و چشم ها را عمدا
و یا سهوا بر نوع فیلم هایی که جایزه می گرفت ، بستند که نکند
خدای نکرده به گوشه چشم فلانی بربخورد و بعضا هم شیفته وار و
ساده لوحانه به منتقدان و کارشناسان خیرخواه داخلی طعنه می
زدند که شما چه می فهمید ، اروپایی ها و گردانندگان کن که
بیشتر از شما سرشان می شود و... فکر امروز را نمی کردند که
وقتی بلیط شان در نزد کاسبکاران چرخاننده بازی این گونه
جشنواره ها باطل شود، همان فیلم های به ظاهر هنری شان هم در
نظر انتخاب گران کن از کفر ابلیس بدتر قلمداد می شود...
می گویند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد . خدا را شکر که پنبه
این داستان فیلم های جشنواره ای هم زده شد، اگرچه چند سالی بود
زمزمه هایی را می شنیدیم و شواهدی هم می دیدیم که دیگر سکه
فیلم های جشنواره ای از رونق افتاده و به دوستان هم می گفتیم
ولی متاسفانه گوش شنوایی نبود . فقط امیدوارم که این درس عبرتی
برای علاقمندان به فیلم جشنواره ای باشد تا دیگر روی فرش
قرمز کن یادگاری ننویسند»
* فستیوال فیلم ایرانی، زیر گوشِ هالیوود، رقیب خطرناکی برای
اسکار یا دروغ 13 بدر!!؟
اگر
باز هم نمیگویند چرا فقط سیاه وسفید می بینم -یک گزارشی که از
مصاحبه ای با رادیو زمانه برایم ارسال شده را برایتان نقل می
کنم . اسم این گزارش فستیوال فیلم
ایرانی زیر بیخ گوش هولیود نام دارد من این گزارش را
نقل می کنم -البته خودم هم داخل پرانتز حضور دارم- اصل گزارش
وتوضیحات داخل پرانتز را بخوانید.
جشنوارهی فیلم ایرانی «نور»( اسم این جشنواره آدم را بیاد
کاروان حجاج جمهوری اسلامی می اندازد ) در لسآنجلس گذشته شروع
شده است. دورهی اول این جشنواره به فیلمهای کوتاه اختصاص
داشت ( چه فیلم کوتاهی ؟ چند تا فیلم کوتاه از کدام فیلمسازان؟
این چه رویداد مهمی بود که هیچ کس حتا یک کلمه در باره اش
نخوانده ونشنیده است؟)و امسال این جشنواره مختص فیلمهای مستند
با محور زن است. ( فیلمهای مستند با محور زن؟ چه عالی ،چند تا
فیلم در این خصوص نمایش داده شد ؟ این فیلمها نام ندارد،
شناسنامه ندارد؟)
این جشنواره از ششم آوریل با حضور بازیگرها و فیلمسازهای معروف
ایرانی و آمریکایی شروع شده است( لااقل نام یکی از فیلمسازان
معروف امریکایی وایرانی که این جشنواره را اعتبار داده اند قید
نکرده اند ) حاشیهی این جشنواره با تعدادی از دستاندرکاران
آن و همینطور میهمانهای روز افتتاحیه گفت و گو کرده اند(انگار
من ضد انقلاب عجله کردم ،قرار است آقای مدیر ما را در جریان
قرار دهد)
در ابتدا از سیامک قهرمانی،( کلی شرمنده شدم که حتا نام این
مشهور عالم سیما را هم نشنیده بودم) مدیر این جشنواره سوالاتی
پرسیدم.
چه کارهایی در این یکسال گذشته کردهاید تا جشنواره را هم به
ایرانیهای مقیم اینجا و هم به آمریکاییها بیشتر بشناسانید؟
تمرکز اصلی تلاشمان در یکسال اخیر این بوده راجع به فیلمها
و فستیوالهایمان به جامعه ایرانی در کشورهای دیگر و به
جامعهی غیرایرانی در لسآنجلس بیشتر اطلاعرسانی کنیم و
بتوانیم فرهنگ ایران را از طریق فیلم به آنها نشان بدهیم.(
آفرین براین هدف پاک وانسانی اما آقای مدیر که بایداسم این
فیلمها که توانسته فرهنگ ایران را برجسته کند را بداند)
به لحاظ سازماندهی چطور؟ چقدر توانستید کمک بگیرید از جاهای
مختلف؟
از رسانههای مختلف بودند که کمک کردند، هم بهعنوان اسپانسر
هم به عنوان اینکه واقعاً کمکمان کردند برای پروموشن
فستیوال.( چه رسانه هایی به این جشنواره کمک مالی کرده اند؟
اگر منظور مدیر اندیشمند جشنواره، رسانه های ایرانی است که این
رسانه ها ، دایم از کمبود بودجه مینالند و تهدید می کنند که
اگر ایرانیان دست توجبشان نکنندرسانه شان تعطیل خواهند شد. شما
که امریکا تشریف دارید در آنحا که لااقل کمک کنندگان نامشان
ومیزان کمکشان مشخص می شود مگر اینکه کمک پنهانی سازمان های
امنیتی پشتیان برنامه ای باشند که آن مسئله دیگری است )
انتظار دارید در نهایت این جشنواره در اینجا چه تاثیری
بگذارد، دستکم در بازار فیلم آمریکا؟
راستش هدف ما این است که واقعاً بتوانیم راهی را باز بکنیم
برای فیلمسازهای ایرانی که بیرون ازایران هستند، و حتا کسانی
که در ایران هستند تا بتوانیم در دنیای هالیوود و دنیای سینما،
استعدادی را که ایرانیها دارند بیشتر و بیشتر نشان بدهیم( اگر
جمهوری اسلامی بعد از 20 سال تلاش مداوم وهزینه کردن ملیون ها
دلار از پول آن مردم گرفتار وایجاد موزه برای 1000 جایزه از
جشنواره ها،نتوانسته است به چنین خواستی برسد این جشنواره که
صدایش را حتا خیابان مجاور محل جشنواره شان هم نشنیده چطور می
تواند در های سینمای هولیود را به روی ایرانیان بگشاید؟).
از ایران چقدر با شما تماس گرفته میشود و یا خودتان چقدر تلاش
میکنید با جوانهای که در داخل ایران هستند تماس داشته باشید؟
پارسال، سال اولمان، بیشتر فیلمهایمان از ایران بود( آهان- کم
،کم دم خروس داره آشکار میشه .خوب از اول میگفتید که ماموریت
دارید فیلمهای ح. اسلامی را بیاورید خارج ونمایش بدهیدوخلاصمان
می کردید اینکار که سابقه ممتدی دارد حالا اسمش را گذاشته اید
فستیوال که مثلا جذاب ترش کنید)...فیلمسازهایی که دربارهی
ایرانیها فیلمهای مستند ساخته بودند. رفته بودند ایران،
فیلمبرداری کرده بودند و برگشته بودند( یعنی همان فیلمهایی که
با مجوزوزارت ارشاد احمدی نژاد تهیه شده بود؟باز هم که طفره می
روید واسم فیلمها ونام فیلمسازانی که افتخار داشته اند در
دوران طالبانی مجوز کار بگیرندرا قید نمی کنید تا دشمان نگویند
احمدک بیچاره ضد هنر است)
متاسفانه امسال همکاریمان با خود ایران،( یعنی با وزارت ارشاد
وفارا بی ج.ا )کمی کمتر از سال
پیش بود( پس پول چایی را داده اند اما خوب شاید نتیجه این کار
چیز دندان گیری نبوده کمی کمتر از کیسه تهی مردم حاتم بخشی
نکرده اند)که متاسفانه از طرف وزارت ارشاد شرکت در فستیوال ما
را قدغن کرده بودند و اجازه ندادند که فیلم فرستاده بشود.( چی
شد؟ پس چرا می گوئید همکار کمی کمتر شده ، سر کیسه را شل کرده
اند اماارسال فیلم را قدغن کرد اند؟اما لا اقل این جای مصاحبه
این حسن را دارد که آدمهای خاکستری
بین هم مجبورند بپذیرند که برگذاری جشنواره ها وهفته
های فیلم با فیلمهای ج. اسلامی در خارج از کشور بدون جلب نظر
وتفاهم وهمکاری وزارت ارشاد نا ممکن است وهر فیلم که بیاید
اینحا ونمایش داده شود یعنی نمایشش قدغن نبوده است، یعنی
هماهنگ با خواست رژیم بوده است)
س:فکر میکنید در چه زمینههایی این جشنواره جا دارد که خیلی
گستردهتر و وسیعتر کار کند؟
واقعاً دوست دارم بتوانیم فیلمهایی را که ایرانیها میسازند
برای فروش به کمپانیهای دیگر اینجا عرضه بکنیم. اینکه با
همدیگر کار بکنند که فیلمهایشان فروش برود، یکی از کارهای
خیلی مهمیست که داریم سعی میکنیم انجام بدهیم.( شما که به
اعتراف خودتان دمتان به ج. ا وصل است اکر کمی سهمتان کم شود
داد وبیداد را می اندازید حالا چطور شد که انقدر قدرت ونفوذ در
امریکا پیدا کردید که میخواهید فیلمهای ج. اسلامی را به کمپانی
ها قالب کنید ؟)
جامعهی ایرانی در کالیفرنیا بزرگترین جامعه ایرانی در خارج از
ایران است. از این تعداد زیاد ایرانیهایی که در اینجا زندگی
میکنند برای جشنواره چه انتظاری دارید؟
اینکه واقعاً بتوانند دوستانی را که غیرایرانی هستند، کسانی
را که با آنها کار میکنند، دوستانی را که باهم معاشرت دارند و
غیرایرانی هستند؛ به فستیوالمان بیاورند تا بتوانیم آنها را
با فرهنگ ایرانی بیشتر آشناشان کنیم ( یعنی بطور ناخواسته
بشوند مبلغ سینمای جمهوری اسلامی)
یکی از سازمان دهندگان یا برگزارکنندگان جشنوارهی «فیلم نور»،
آنتونی عزیزی هست که در مورد حامیان جشنواره و رشد چنین
فستیوالهایی صحبت میکند(از سخنان آقای مدیر که چیزی
دستگیرمان نشدحالا ببینیم آنتونی! عزیزی عزیز! چقدر ما را با
این رویدادبزرگ واستثنایی آشنا می کند)
س:دلیل اینکه شما روی جشنوارهی فیلم ایرانی در کالیفرنیا
سرمایهگذاری میکنید چیست؟ در حالیکه میتوانید جاهای دیگر
هم این پول را صرف بکنید و کار بکنید؟
...خیلی عالی هست که یک فیلم فستیوال اینطوری بیاوریم اینجا.
همین(سر انجام ما نفهمیدیم هزینه این رویداد بی همتای سینمایی
چطور تامین شده.از طریق رسانه های فارسی زبان ؟حافظ منافع
سفارت جمهوری اسلامی در امریکاویا آنتونی عزیزی؟ ) باز خبرنگار
ادامه می دهد.
سُ:جشنوارهی امسال را نسبت به سال گذشته چطور میبینید؟
امسال فیلمهایمان بیشتر مستند هست. سال پیش تم فستیوالمان
فیلمهای کوتاه بوده، امسال راجع به
حقوق زنان ایران است و هیات داوران جشنواره امسال بسیار
شناخته شده هستند( این آقای آنتونی هم انگار قرار نیست راز را
بگشاید حتا نام یک فیلم را قید نمی فرمایند)
س:فکر میکنید که چه کارهایی باید انجام بشود که بیشتر
پشتیبانی داشته باشید تا بتوانید گستردهتر برنامهها را ادامه
بدهید؟
نصف این فیلم فستیوالهای دنیا که معروف و بزرگ شدهاند، از
لحاظ اسپانسرشیپ! بزرگ
شدهاند. این فستیوال، خیلی جای خوبی است. هیات داوران ما
امسال
A list
هستند. یعنی رضا بدیعی هست، شهره آغداشلو هست.
( به ،به گل بود
به سبزه نیز آراسته شد.رضا بدیعی وشهره خانم که پشت مرز مانده
است والتماس هایش برای بخشش در دل سنگ مقامات اثر نگذاشته.و
نام دیگر داوران را چرا ذکر نمی کنند؟ یعنی این جشنواره فقط دو
داور داردآنهم از لیستA
!؟ یا بقیه نام ها نخودی هستند؟ شهره خانم که خودش حجاب اسلامی
را تائید فرموده اند وبر علیه بدیهی ترین حقوق زنان آزادی پوشش
فتوا داده اند به چگونه فیلمهایی نمره قبولی می دهند؟ اگر فیلم
رها که خود شهره خانم بازیگر آن بود واتفاقا برعلیه ارتجاع
مذهبی وحجاب هم شعار های بسیاری سر داده است به این رویدادمهم
عزضه شده باشد در هیات دونفره داوران چه سرنوشتی خواهد داشت؟
اما هنوز هم برای ما وضعیت مالی جشنواره مشخص نشده؛ رسانه های
فارسی زبان ؛ حافظ منافع ح. اسلامی در امریکا؟ آقای آنتونی؟
ویا قرار است شهره خانم اسپانسر جور کند ؟ )
راستش را بخواهید من دارم کم ،کم به برگذاری چنین جشنواره ای
شک می برم ؟ آن دوست عزیزی که زحمت کشیده واین گزارش را برای
من فرستاده یکبار دیگر برود روی سایت رادیو زمانه وبه تاریخ
نقل گزارش توجه کند،
نکند. اصلا ماحرا مربوط به دروغ 13 باشد.
بصیر نصیبی
20 آوریل 2008
|