قبل از اینکه بخواهم نظرم را در ارتباط با اعتراض
سینماگران به جشنوارفجربا خوانندگان در میان بگذارم
نیاز هست که بطور خیلی خلاصه نحوه فیلمسازی در جمهوری
اسلامی را تشریح کنم. ممکن است کسانی که رژیم جمهوری
اسلامی وشگردهایش را بدرستی نمی شناسندو نسبت به بهره
های سیاسی رژیم های سرکوبگر ودر راس آنها ج. اسلامی از
هنر به خصوص سینما غافل مانده اند، ممکن است در وهله
اول تصور کنند که واقعا اینان سینماگرانی هستند که
مسئله ودغدغه واقعیشان سانسور اندیشه وخفقان در جمهوری
اسلامی است، من بدون وحشت از کسانی که بازهم مرا به
سیاه وسفید بینی متهم خواهند کرد، سعی خواهم کرد در حد
توانم انگیزه های واقعی این اعتزاض را شفاف کنم.
سینمای جمهوری اسلامی
من به سینمای امروز ایران می گویم سینمای حمهوری
اسلامی، چرا ؟ چون از لحظه ای که فکر یک فیلمنامه در
ذهن کسی شکل می گیرد تا زمانی که فکر به فیلمنامه
تبدیل می شودوآنگاه که فیلمنامه برای تصویب به وزارت
ارشاد می رود وزمانی که با همه جرح وتعدیل ها سرانجام
وزارت ارشاد به اصطلاح فیلمنامه را تصویب می کند ،
اندیشه نویسنده تحت کنترل بوده است وبعد از طی این
مراخل تازه اول بدبختی است، چه کسی بازی کند؟ کی
فیلمبردار باشد؟ بازیگر ممنوع التصویر نباشد؟ خلاصه
اینکه همه عوامل فیلم از زیر نظارت استصوابی عبور می
کند .وقتی دوربین کلید خورد، وقتی فیلم به مراحل پایان
رسید ،سرو کله مامور سانسور پیدا می شود که فرمان د هد
کجایش باید کوتاه شود، کجا بکل حذف می شود؟ چه صحنه ای
مغایر ضوابط اسلامی است؟ درکدام سکانس ناخن زن کمی
بلند است، چرا در فلان صحنه لب زن بازیگر سرخ است
،نکند آرایش کرده است؟ چرا وقتی مرد نامحرم وارد اطاق
شد،زن با نگاه ناجوری وراندازش می کرد؟ همین طور
ایراد، پشت ایراد ،اگر تهیه کننده ای به آخوند های
گردن کلفت وصل نباشد که اصلا فیلم میرود به
انبار.فیلمهایی هم که مثلا پروانه نمایش می گیرد این
پروانه در همه ایران وهمه شهر ها معتبرنیست،هر استان
وهر شهر خودش یک سانسور وِیژه هم دارد که وزارت ارشاد
استان اعمال می کند والبته امام جمعه های شهرها هم خود
قدرتی هستند، که امکانات وسیع دارند. هر وزارتخانه ای
هم خودش را مجاز می داند که اگر در فیلمی نسبت به
رفتارش حرفی گفته شد ویا نظری داده شد که مورد پسند
آقای وزیر نبود فوری اقدام به حذف سکانس مورد اعتراض،
بشود، در زمان خاتمی برای حضور نیرو های انتظامی در
فیلم ها بخش نامه ای صادر شد که براساس مفاد آن قد
وشکل وشمایل مامور ، محاسن ( ریش ) وی که نه زیاد
کوتاه باشد ونه زیاد بلند مشخص شده بود .همین طور
دکور اطاق کلانتری می بایستی طوری فراهم شود که عکس
حضرت امام حاضر وامام عایب بالای سر مامورقرار بگیرد
وعوامل تهیه فیلم موظف به رعایت این فرامین بودند
وهستند. حالا بگذریم که در چنین حکومت هایی خود
سانسوری تاچه حد گسترده است وهر فیلمسازی خود تبدیل به
اداره سانسور خود شده است.
در این شرایط با معیار های من این سینما ،سینمای
جمهوری اسلامی است نه سینمای ایران چرا که ذهن وتفکر
پس مانده و متحجر ولایت فقیه در جای به جای فیلم اعمال
شده است. چه این فیلم به فیلمفارسی اسلامی، مرتبط باشد
وچه به سینمای فستیوالی و روشنفکرانه ویا به تعبیر
فراهم آوردگان اطلاعیه اعتراص، اندیشمندانه.
خروح فیلم از ایران
بر اساس ماده 5 آئین نامه وزارت ارشاد جمهوری اسلامی
خروج فیلم از ایران به هر منظور، ( نمایش در جشنواره
ها، هفته های فیلم،نمایش های وِیژه و ...)در شورایی
مرکب از نماینده وزارت ارشاد ، نماینده بنیاد سینمایی
فارابی، واواک ، و... به دقت بررسی می شود، وقتی خروج
آن به نفع رژیم تشخیص داده شد، پروانه نمایش صادر می
شود،پس اجازه ویا پروانه نمایش برای داخل ایران معیار
هایش با خارج از ایران کاملا متفاوت است، فیلمهایی که
برای خارج از کشور وصدور به فستیوال ها پروانه می
گیرند بیشرشان اصلا در ایران نمایش داده نمی شود. هیچ
فیلمسازی حق ندارد مستقلا فیلم به جشنواره ای بفرستد
بلکه همه فیلمها ،از مجرای وزارت ارشاد وبا هماهنگی
بخش فرهنگی سفارتحانه ها ارسال می شود وچون صلاح نمی
دانندمستقیما سفارت بد نام جمهوری اسلامی بانام خودش
وارد ماجرا شود، این اقدامات را زِیر عنوان بنیاد
سینمایی فارابی که تشکیلات صد در صد دولتی است اما
به ظاهر غیر دولتی به نظر می آید انجام می دهند.
فیلمهایی مثل طعم گیلاس واکثر فیلمهای کیارستمی، تمام
فیلمهای جعفر پناهی، ابوالفضل جلیلی، سمیرا مخملباف
،منیژه حکمت و... ویژه جشنواره ها ساخته می شوند.
سینمای امروز ایران یک سینمای دولتی است،داریوش
مهرجویی در گفتگویی میزان دخالت دولت رادر کار تهیه
فیلمها 80% اعلام داشت. در زمان خاتمی، جعفر پناهی به
عدم نمایش فیلمهایش در ایران به سیف الله داد ایراد
گرفت واعلام کرد که تا فیلمهایش را در ایران نمایش
ندهند دیگر فیلم نخواهد ساخت، اما داد گفت:
فیلمهای تو فقط برای صدور به خارج ساخته می شود اگر
دوست نداری می توانی بروی وخارج فیلم بسازی، پناهی
ماند وفقط برای جشنواره ها فیلم ساخت .
محتوای فیلم های سینمای جمهوری اسلامی
وقتی محسن مخملباف در حوزه هنری مسئولیت ایجاد وشکل
گیری سینمای جمهوری اسلامی را بعهده داشت،برنامه اش
این بود که سینمایی بوجود بیاورد که در فیلمهای توبه
نصوح واستعاذه و... خود نویدش را داده بود. اما به
تدریج اینها در یافتند که با اینگونه فیلمها واین گونه
سینما فقط می شود مشتریان سینمای صلواتی را آن هم در
یک زمان محدود راضی نگهداشت. این چنین بود که علیرضا
شجاع نوری وفخرالدین انوار به تدریج راه سینمای جمهوری
اسلامی را به خارج از ایران هموار کردند، عباس کیارسمی
که سالها بعد از انقلاب بیکار مانده بود از نخستین
فیلمسازانی بود که به او اجازه کار دادند ، فیلمهای
اولیه سینمای جمهوری اسلامی برای جشنواره ها ،فیلمهایی
خنثا بود که از راه وروش موفق شده عباس کیارستمی پیروی
می کرد این طرح را چندین سال دنبال کردند تا زمانی که
دیگر مدیران فستیوال ها سر وصدایشان در آمد واخطار
دادند که اگر به همین روال ادامه دهند دیگر نمی شود
فیلمهای جمهوری اسلامی را جایزه باران کرد، در چنین
جووی چاشنیی ی فقر، نیش های اجتماعی وگاه سیاسی را هم
به فیلمها اضافه کردند، اما میزان وحد وحدود طرح
مسایل اجتماعی را درفیلمها مقامات سینمایی جمهوری
اسلامی تعین می کنند، چون تمام فیلمها ی ساخته شده در
جمهوری اسلامی در همان شورای کذایی بررسی می شود
برخلاف تصور عده ای این کارگردانان مسئولیتشان در
قبال خواست های وزارت ارشاد است وتعهدشان به همان
مقامات است نه به مردم محروم ایران. چند ماه گذشته در
جشن کارگردانان سینما رئیس کانون ، به صراحت گفت ما
هرجا در اروپا ودر دنیای دیپلماسی با مشکل مواجه می
شویم با کلید کیارستمی قفل را باز می کنیم. خانم رخشان
بنی اعتماد لابد یکی دیگر از همان کارگردانان اندیشمند
مسئول است، هم فیلم مستند پروپاکاندااز انتخابات دوران
خاتمی ساخته وهم فیلم سینمایش با عنوان بانوی اردیبهشت
مبلغ همین دارو دسته است .ایادر طرح 6 ماه پیش مجید
مجیدی برای شرفیابی سینماگران به حضور رهبر ،خانم بنی
اعتماد متعهد، در کنار فیلمساز دیگر متعهد خانم تهمینه
میلانی در ردیف نخست شرفیابان نبودند؟ همین خانم
میلانی مگر در مصاخبه با روزنامه های ترکیه باصراحت
اعلام نکرد،که با رعایت خط قرمز های رژیم ودر جهت
مصالح کلی نظام فیلم می سازند؟
در
سایت روشنگری نویسنده ای ژیر نام ارژنگ بامشاد در
مقاله ای به چنین توهمی دامن زده است که ج. اسلامی
از سینمای اندیشمندانه ( یعنی همان سینمای جشنواره ای
که خودش رشدش داده) شکست خورده است، امابرخلاف چنین
ادعایی،نه تنها جمهوری اسلامی در برابر سینمای
روشنفکرانه شکست نخورده است بلکه با خدمت گرفتن
فیلمسازان مثلا اندیشمند با طراحی برنامه های حساب شده
بیشترین بهره را از همین سینما برده است.
می شوددر ابن زمینه ده ها سند ارائه داد اگر کسی
علاقه مند است می تواند در آرشیو سینمای آزاد به این
اسنادمراجعه کند .من اینجا به نقل چند خط ازنطر آقای
طا لبی نژاد در مجله ی فیلم چاپ تهران بسنده می کنم.
«...عباس کیا رستمی دیگر سینماگران از آن جمله محسن
مخملباف ..بیشترین نقش را در زدودن تنش های سیاسی علیه
جمهوری اسلامی داشته اند...»( تنش های سیاسی در آن
زمان یعنی به سایه کشاندن ترور های رژیم)
سیاست وسینمای اندیشمندان
از سینماگران جمهوری اسلامی هر جا (به خصوص خارح از
ایران )و هر وقت سئوال می شود که چرا هیچگاه کوجکترین
اشاره ای به وضعیت اسف انگیز سینما در ح. اسلامی نمی
کنند؟ چرا در برابر جنایت های هر روزه رژیم سکوت می
کنید؟ چرا نسبت به رفتار های غیر انسانی رژیم
کوچکترین واکنشی نشان نمی دهید؟ چرا یک اطلاعیه کوتاه
از شما در حمایت از حرکت ها ی دانشجویی منتشر نمی
شود؟چرا مقاومت زنان ایران در برابر حجاب اجباری هیچ
تاثیری برشما نمی گذارد؟چرا ظلم وجور هر روزه رژیم به
مردم سراسر ایران در شما حساسیتی بر نمی
انگیزد؟میگویندکه ما فیلمسازیم،کار سیاسی نمی کنیم.
اما وقتی رژیم به تبلیغات اینها نیاز دارد تا با سوء
استفاده از گرایش مردم به هنرمندان،از آنها بهره سیاسی
ببرد به خدمت در می آیند ویادشان می رود که قبلا اعلام
داشته اند که از کار سیاسی پرهیز می کنند. برای نمونه
می شوذ اشاره داشت به تشکیل ستاد انتخاباتی خانم
رخشان بنی اعتماد وکمک تهمینه میلانی، نوشابه امیری،به
تحرک این ستاد،همکاری خانم منیژه حکمت با دفتر کروبی
ومعین، نامه با امضاء جعفر پناهی،جلیلی، بنی اعتماد،
میلانی، انتظامی وبقیه در حمایت ازخاتمی آنهم نامه ای
بغایت تاسف بار که خامنه ای را رهبر عظیم دانسته واز
مردم خواسته بود تا به خاتمی رای دهند تاپرچم پر
افتخار اسلام در همه دنیا گسترده شود،.ایا این گونه
رفتار ها سیاسی نیست؟
بودند وهستند سینماگرانی که زیر بار زور نرفتند،حاضر
نشده اند مانند کیارستمی، مسعود کیمیایی،انتظامی،
مهرجویی سرقبر خمینی سینه بزنند، یا نپذیرفتند بین
باندهای حکومتی بچرخند وآرایشگر برنامه های مسخره
حکومت بشوند واز هر نوع امتیازی محروم مانده اند،
شناخته شده هم نیستند که مدافعین آنها را اندیشمند
ارزیابی کند، اما بهرام بیضایی چهره ای سرشناس بودکه
اعتراضش اینجا هم بگوش ما رسید وایستادگیش برابر اجحاف
های حکومت انعکاس وسیع یافت، ( به خصوص باید به پس
فرستادن جوایز جشنواره فجر همراه با نامه ای تند وقاطع
از جانب وی اشاره داشت) وقتی کیارستمی ادعا کرد اعمال
سانسور باعث رشد خلاقیت شده ، بیضایی در جوابش با
صراحت گفت:پس ما باید از سانسورچیان سپاسگذار باشیم که
با اعمال سانسور خلاقیت را رشد داده اند.کاش بیضایی
نمی پذیرفت در جشن سینمایی در کنار ده نمکی از او
تجلیل شود ودر جشن تولدش ،دولت آبادی وآیدین آغداشلو
سخنران باشند.
نامه اعتراص به جشنواره فجر
29 سال بعد از استقرارجمهوری اسلامی برای نخستین بار
یک نامه اعتراض از جانب 45 سینماگر منتشر شد که سر
وصدای بسیاری را باعث شد.
اولین سئوال اینست که سینماگران از چه زمانی فهمیدند
که وزارت ارشاد سیاست هایش مخرب است، سینمای
اندیشمندان را حذف می کند؟ آیا قبل از اینکه رهبر
،میلش به احمدی نژاد بکشد ودزدان وقاتل ها اعضای
کابینه اش بشوند در جمهوری اسلامی سانسور باب نبود؟
مگر فیلم «شاید وقت دیگر» بیضایی در دوران احمدی
نژاد بود که بدست سانسورچیان جمهوری اسلامی قیمه،
قیمه شد؟آیا می دانید 100 مورد اشکال برایش تراشیدند؟
آخر از چنین فیلمی دیگر چه میماند؟ چرا هیچ صدایی به
مخالفت با سانسور اندیشه از هیج یک از همکاران صنفی
آقای بیضایی شنیده نشد؟ نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد
بلکه آقای کیارستمی در دفاع از سانسور اندیشه
سینماگران معترض را به بچه های نق زنی تشبیه کرد که
غذایی که مناسبشان نیست میخواهند تناول کنند. مگر آقای
کیارسمی نگفت که اگر چند موضوع هست که نمی شود در باره
اش فیلم ساخت در عوض هزاران سوژه وجود دارد که می شود
با بهره از آن فیلمی ساخت . چرا این سینماگران متعهد
ومسئول تا حالا کلامی علیه این نطر کیارستمی بیان
نکرده اند؟ اگر بگویند که رژیم سفاک است ومی ترسیدند
واکنش نشان دهند، چرا اینها در دوران شبه اصلاحات که
به ادعای سینماگران خاتمی چی رژیم معتدل تر بوده سکوت
کرده اند وحال که خود اصلاح طلبان هم اذعان می کنند
دولت احمدی نژاد طالبانی، امنیتی، مافیایی روی کار
است،شجاع وگستاخ شده اند؟ پس از دو حال خارج نیست یا
این اعلامیه در حد وحدودی تنطیم شده که سیستم با
انتشارش تمایل داشته ویا دولت احمدی نژاد یک دولت
دمکرات است وهمه ادعا ها در باره تشدید سختگیری بر
هنرمندان در دوران احمدی نژاد بی اعتبار خواهد بود.
اما تجربه 29 سال حکومت آخوند مکار بما نشان می دهد که
نحوه رفتاربا هنرمندان مربوط به این باند وآن باند
حکومتی ویا خضور شبه اصلاح طلب ویااصولگرا ویا تمامیت
خواه در صخنه نیست نیست بلکه این سیستم است که با
معیار های خودش در زمان های متفاوت با توجه به موقعیت
وبسیار دقیق وحساب شده وزیرکانه عمل می کند. مگر مجید
محیدی با معیار های خامیان سینماگران معترض از
فیلمسازان اندیشمند نیست؟ پس چرا نه تنها فیلمش را از
فجر حذف نکردند بلکه وزارت ارشاد همان فیلم را به
فستیوال برلین فرستاد ویک خرس را هم برای بازیگرش
تصاحب کردند .2 سال پیش فیلم افسایدرا که در دولت
خاتمی توقیف بود همین دولت احمدی نژاد آزاد ش کرد،در
فجر هم شرکت داد.2 ماه قبل از فستیوال برلین هم مدیر
برلیناله به تهران رفت ضمن بازید از موزه جوایز ج.
اسلامی اعلام کرد یک خرس در لیست جوایز جمهوری اسلامی
کم است ودولت احمدی نژاد علاوه بر اینکه خود ،فیلم را
به برلیناله فرستاد بلکه یک هواپیما خبر نگار ،
گزارشگر برای پوشش خبری به برلین رفت وسرانجام خرس
نقره ای اسیر وبه موزه جوایز ج. اسلامی منتقل شد.
البته قرار بود که بلافاصله هم ورود دختران به ورزشگاه
ها مجازشود. ایا چنین شد؟ مگر از عزت الله انتظامی
برای نخستین بار در برنامه تنظیم شده در سفارتحانه
احمدی نژاد در پاریس تجلیل نشد؟
اما ایا درد واقعی امضاء کنندگان متن سانسورو خفقان
در جمهوری اسلامی است؟ اگر این چنین بود که باید در
این 29 سال یک حرکت اعتراضی ساده نسبت به رفتار های
آخوندها از این جمع دیده می شد. اما می بینیم، نه،
اینها تاکنون کاری نکرده اند جز همکاری با سانسور،
تشویق جوانان به تمکین به رزیم، حالا یک باره در یافته
اند، ای داد بیداد،رژیم سرکوبگر بوده واینها نمی
دانستند! خانم فاطمه معتمد آریا به صراحت می گوید
اینها که اعتراض کرده اند با فجر امسال مسئله دارند،
ومن اضافه می کنم، نه با سانسور وخفقاق در ایران امروز
که سایه منحوسش را همه جا گسترده است، آقای داریوش
مهرجویی مگر نگفت وننوشت که اینجا سینما ،اسلامی می
شود وخط دار می شود برخلاف غرب که آلوده به فساد است
،خب سینمای خط داد همین است دیگر یک وقت می بینی خط
رژیم ایجاب می کند که آقای مهرحویی را به اوج برسانند
وروز دیگر علی سنتوریش را توقیف کنند وبعد خودشان
تکثیر وپخش قاچاقش بکنند یعنی فیلم را بسوزانند. من چه
میدانم شاید هم اگر ایشان از اول مثل کیارستمی قلبش را
به احمدی نژاد، عقلش را به رفسنحانی اهدا کرده بود و
سردار تیمسار قلیبا ف را مردی اندیشمند وشایسته برای
ریاست جمهوری ندانسته بود سرنوشتش به گونه ای دیگر رقم
میخورد. رژیم مافیایی همین است دیگر.
لازم است یک مثال برایتان بزنم که تفاوت همبستگی صنفی
در میان هنرمندان امریکایی ( اینها جز همان غرب آلوده
آقای مهرجویی طبقه بندی می شوند) را با هنرمندان
مسئول ومتعهد وپایبند به حقوق صنفی ! در جمهوری اسلامی
را به خوبی شفاف می کند.
در اثر اختلاف ساندیکای نویسندگان سینمایی با کمپانی
ها که تمام منافع حاصله از فروش از طریق اینترنت را
بالا می کشیدند، اعتصاب وسیعی سامان داده شد. این
اعتصاب چرا به نفع ساندیکای نویسندگان پایان یافت؟ چون
دیگر هنرمندان همبستگی نشان دادند، بازیگران سینما در
همین ارتباط حاضر نشدند شب مراسم گلدن گلوب به روی
صحنه بیایند وضرری هنگفت به هولیودزدندوحالااسکار هم
در معرض همین خطر بود وسرمایه داران سینمایی به ناچار
به توافق رسیدند.
جشنواره فجر یک جشنواره دولتی است که خودشان هم می
گویند ویترین نمایشی رژیم است. براساس گزارش هایی که
همین امسال هم در مطبوعات داخلی منعکس شده داورانش را
رژیم خود با نظارت استصوابی انتخاب می کندوبراساس همان
گزارش ها آقای وزیر وارد هیات داوری فرمایشی می شود و
حدود انتخاب ها را اعلام می کند، در همین محدوده هم
داوران انتصابی می توانند جوایز راکمی جا بجا کنند،
برای نمونه سال گذشته به فیلم ده نمکی جایزه اصلی را
ندادند وده نمکی هم به روال دوران چماقداریش روی صحنه
میخواست شکمشان را سفره کند وبعد از چند روز وزیر
ارشاد به خاطر اهمال داوران از دهنمکی عذر خواهی
کرد.خب وقتی یک برنامه این چنین آبرو باخته برگذار می
شود، دلیل برگذاریش هم بزرگداشت تولد جمهوری اسلامی
است. اصلا چرا این فیلمسازان اندیشمند مردمی،متعهد
برای شرکت در چنین نمایش مسخره ای سرو دست می شکنند؟
اگر جمع اینان لااقل بعد از سالها همکاری برای چهره
سازی رژیم به این نتیجه می رسیدند که اصلا فیلمها یشان
را به جشنواره ای نمی دهند که فیلم را سانسور می کند
(حالا این فیلم به هر فیلمسازی در هر کجا دنیا که
مربوط باشد)داورانش فرمایشی است وقصد از برگذاریش
بزرگداشت حکومت جهل وخرافات وقتل و آدمکشی است، آنوقت
شاید در ما هم انگیزه ای برای حمایت از جمع معترض
ایجاد می شد. وگرنه وقتی دعوا برسر لحاف ملا ست به من
وما چه که خودمان را بازیچه دست یک مشت آخوند جنایت
کار قرار دهیم. ؟ اعتراض این جمع رامی شود به همان
خیمه شب بازی انتخاباتشان تشبیه کرد. در آن خمیه شب
بازی هم اصل حرف برسر انتصابی بودن شبه انتخابات در
جمهوری اسلامی نیست بلکه باند دوم خرداد التماس می
کنند بلکه سهمی در مسجد اسلامی بگیرند تادر چپاول مردم
دستشان بازتر باشد واگر در نظارت استصوابی ردشان نکنند
این انتصابات پاک و مردمی هم هست. مگر خانم فاطمه
معتمد آریا در نقش سخنگوی معترضین با رادیو فردا
مصاحبه نکرده اند؟ ایشان چندی قبل مجری ومدیر برنامه
ای درشب یلدا بودند که آقای خاتمی هم افتخار حضور داده
بود وخانم هم به خاتمی گفت:
میدانید که جوانان چقدر شما را دوست دارند؟ همین خانم
در همان شب در کنار آخوند ابطحی عکسی بیادگاری گرفت
وسید ابراهیم نبوی طناز ذوق زده شد واعلام کرد فاطمه
خانم در کنار ابطخی یعنی 30% آرا به نفع اصلاح طلبان.
اگر به ریشه های اعتراض سینماگران برگردیم در می یابیم
که معترضین بیشتر وصل هستند به باند ائتلافی خاتمی/
رفستجانی که حامیان خارج نشینشان در روز اون لاین
ونظایرش لانه دارند .چرا که کسانی مثل مجید مجیدی، که
وی هم از اندیشمندان !سینمایی است نه در برلین ونه در
تهران هیچ اعتراضی به حذف سینماگران از فجر امسال
نداشت وکیانوش عیاری که در میهمانی شام رفسنجانی سور
چرانی کرده بود وامضاء کننده متن خمایت از ریاست
جمهوری رفسنحانی بود،بی آنکه فیلمی در فجر امسال داشته
باشد متن اعتراض را امضاء کرده است. اگر هم فرض کنیم
که جشنواره فجر که بمناسبت سالگردانقلاب اسلامی برگذار
می شود برای فیلمساز داخل کشور دریچه ایست برای ارایه
کارش، دیگر من وهر کسی که دور از حیطه قدرت ملایان
زندگی می کنند چرا باید به یک وسیله ای برای رونق دادن
به جشن وسرور استقرار چنین حکومت نگینی مبدل شویم وبه
رژیم معترض باشیم که چرا جمعی از سینماگران را در بازی
تبلیغاتی دهه زجر شرکت نداده است؟ عجب بساطی است!!
بصیر نصیبی/28 فوریه 2008 /زاربروکن
www.cinemaye-azad.com
cinemay-ye-azad@t-online.de
|