ماشین
ترور اسلامی سالهاست واز آغازحضور نکبت بارجمهوری
اسلامی در خارج از ایران فعال بوده است، رژیم ج.ا
باپشتوانه دولت های اروپایی برنامه های ترورش را با
موفقیت به انجام میرسانیدو سازمان های امنیتی همین
دولت ها کمکش می کردند تا از صحنه بگریزد ویا اگر
تروریست به چنگ میافتاد با یک معامله آب ونان دار
دولتی قضیه را رفع ورجوع می کردند.برای نمونه می شود
به محاکمات مربوط به طرح ترور شاپور بختیار در فرانسه
وبرگرداندن انیس نقاش به دامان جمهوری اسلامی اشاره
داشت،در کشورهایی که معاملات گسترده تر ی با جمهوری
اسلامی داشتند برای ترور مخالفان فضای مناسب تری فراهم
بود ، اکثر ترور های جمهوری اسلامی در آلمان واطریش و
فرانسه طراحی واجرا می شد، به هنگامی که هلموت کهل در
آلمان دولت را در دست داشت ،جنایت کافه میکونوس به
وقوع پیوست، دولت کهل قصد داشت به نوعی این اتفاق درد
سر ساز را حل وفصل کند اما ایستادگی کوبشن قاضی شجاع
پرونده باعث شد که نتوانند پرونده را به نفع ج. اسلامی
.مانند برونده فریدون فرخ زاد مختومه اعلام کنند وبعد
از 5 سال تحقیق وتفحص وجمع آوری اطلاعات ، بهره از
شهادت شاهدان ، سرانجام مقامات جمهوری اسلامی از خامنه
ای و رفسنجانی گرفته تا فلاحیان، موسویان وولایتی
نامشان در فهرست گروه ترور قرار گرفت .کاظم دارابی یکی
از مجریان این طرح به حکم دادگاه به حبس ابد محکوم شد
.اتحادیه اروپا سفیران خود را فرا خواندند وجو عمومی
بر علیه ج.ا شکل گرفته بود. من همان زمان در سرمقاله
نشریه سینمای آزاد نوشتم:
«...
رژیم می داند که سران کشور های اروپایی از آن عاقل
ترند که به خاطر چند فقره قتل نا قابل! مشتری به این
نازنینی! را از دست بدهد»
زمان
گذشت وخیلی زود حدس من به واقعیت پیوست. کشور های
اروپایی از شیوه های متفاوت بهره گرفتند تا تاثیر این
اقدام قاضی کوبشن را کم رنگ و محو کنند. اما چگونه این
امکان فراهم شد؟ به کمک خود ما، تعجب می کنید؟ اما
واقعیت دارد، ما خود همه زحمات قاضی کوبشن را هدر
دادیم وبرای رژیم بی آبرویی که تروریست بودن آن در سطح
جهان پراکنده شده بود آبروی کاذب کسب کردیم .چه بسا
این اتفاق می توانست آغاز حرکتی باشد که راه را برای
اقدامات بعدی وبه سقوط کشاندن خونخوارترین سیسم حکومتی
دنیا هموار کند.نمیخواهم در باره شگرد رژیم بعد از
جنایت کافه میکونوس،
پوشاندن لباس اصلاح طلبی به خاتمی شارلاتان وتقسیم
کردن رژیم به دو بخش خوب وبد حرفی بزنم که دیگر مثل
روز روشن شده است. ج. اقتل ها وجنایتهایش را با چهره
واقعیش مرتکب می شد وارتباطش با دنیا را با ماسک اصلاح
طلبی برقرار می کرد واین باب طبع دنیای غرب بود.
هم راه معامله با یک رژیم تروریست وشرکت در چاپیدن
مردم ایران ، برایشان فراهم شد وهم برای مردم خودشان
اینطور وانمود می کردند که دارند از اصلاحات در جمهوری
اسلامی حمایت می کنند، طرح وبرنامه ای که با موفقیت به
انجامش رسانیدند.
یکی از
امکاناتی که تاثیر مهمی در بزک چهره حکومت ج . اسلامی
بعد از ترور در کافه میکونوس داشت روی خوشی بود که
دولت های اروپایی وامریکا وکانادا و...نسبت به صادرات
فرهنگی جمهوری اسلامی نشان دادند برای نمونه در آلمان
بودجه های ادارات فرهنگ استان ها بیشتر در اختیار
کانون هایی قرار می گرفت که محصولات رژیم سانسور را
اشاعه می دادند. گروهای موسیقی وتاتر، وهمراه آنان
نویسنده .شاعر، نقاش وعکاس اصلاح طلب بدون فاصله به
اینجا صادر شدند. وسینما در میان همه امکانات تهاجم
فرهنگی جمهوری اسلامی بردش بیشتر و تاثیرش فراتر بود.
دلالها وکارجاق کن ها، بیشتر ین نیرویشان را روی
صادرات سینمای جمهوری اسلامی متمرکز کرده بودند.
جمهوری اسلامی هم بیشترین بودجه را خرج فیلمهای سینمای
گلخانه ای می نمود. ترور در کافه میکونوس برلین رخ داد
اما عوارضش دامنگیر همه کشورهایی شد که منافع سرشاری
در جمهوری اسلامی داشتند . در کوران تیرگی ارتباط با
غرب یکباره اعلام شد که آقای کیارستمی میخواهد فیلم
طعم گیلاس را به فسیوال کن بیاورد اما مقامات سینمایی
ج. اسلامی مانعش می شوند! کمی تعجب کردیم! عباس
کیارستمی که خود تائید کنده سانسور است چطور نا پرهیزی
کرده و فیلمی می سازد که ج. اسلامی هم تحملش نمی
کند؟خلاصه آن که خبلی زود معلوم شد که همه این برنامه
ها با،مشارکت ژیل ژاکوب مدیر جشنواره کن طراحی شده بود
تا داوران را فریب دهند وبه خاطر مبارزه با سانسور در
50 سالگی کن جايزه نخل طلا را برای طعم گیلاس که حتا
اگر میخواستند سینمای ضد قصه را هم ارج بگذارند
استحقاقش فراتر از پذیرش فیلم در یکی از بخش های فرعی
جشنواره کن نبود، جور کنند.
آن زمان
هنوز ارتباط های اینترنتی گسترش نداشت. من مطلب کوتاهی
نوشتم وفرستادم به کیهان لندن که بیشترین اخبار
واطلاعات پیرامون طعم گیلاس را منعکس میکرد.یادداشت من
با عنوان
از کن تا برلین به
چاپ رسید بخشی از مطلبم را اینجا تکرار می کنم.
«فیلم
سالهای آتش زیر خاکستر
ساخته محمدلخدر حمینه کارگردان الجزیره ای در سال 1975
جایزه نخل طلا گرفت. چون ژیسکاردستن قرار بود به
مناسبت استقلال الجزیره به آن کشور برود. در واقع نخل
طلای کن به فیلم مذکوربه نوعی دلجویی فرانسه از دولت
الجزیره بود. جشنواره ای با چنین پیشینه ای آدم های
کنجکاو وفضول را می توانذ به این نکته توجه دهدکه اهدا
نخل طلا به طعم گیلاس هم به نوعی دلجویی دول اروپایی
بود برای ترمیم ضربه هایی که به رژیم بابت رای دادگاه
میکونوس وارد آمده بود»
اما آنچه
ناسزا در چنته مدافعان هنر حکومتی یافت می شد نصیب من
شد، اتفاقا در گزارشی که کار ارگان رسمی اکثریت که
خودش از خط فرهنگی رژیم به خاطر مواضع سیاسی اش حمایت
می کرد همان موقع منتشر کرد صریحا ارتباط اهدائ جایزه
نخل طلا به فیلم طعم گیلاس ،با ترور در کافه میکونوس
رامطرح کرد و نوشت:
|
خانواده محترم
تروریست با حلقه های گل در
انتظار بازگشت عزیزشان
به رژیم ضد
تروریست! |
«... اما بعد تر وزارت خارجه ج.ا باتوجه به
تنش های کونی در روابط
رزیم
با اروپاوبرای ممانعت از انزوای بیشتر حکومت نزد
جهانیان از وزارت ارشاد خواست تابا اجازه ارسال فیلم
به کن به ترمیم وجه خارجی
رژیم کمک کندواز بار تبلیغاتی که پس از
رای دادکاه میکونوس
به راه افتاده بود بکاهد»
این
اظهار نظر نشریه کار بیشتر از این جهت اهمیت دارد که
اولا نشان می دهد که حتا سازمان های مدافع خط اصلاح
پذیری حکومت کاملا واقف بودند که به چه انگیزه ای
رژیم برای کسب نخل طلا با جشنواره کن زد وبند کرد. به
خصوص مشخص می شود که دکتر هدایتی وزیر امور خارجه که
خود در طرح واجرای ترور نقش داشته است برای رساندن
فیلم به کن تلاش می کند. اما یک سوال را ازکادر مرکزی
این سازمان داریم ؟
چرا
وقتی برای سازمان شما مشخص شد که جمهوری اسلامی از
سینما بهره سیاسی می برد وبرای یه سایه کشاندن ترور
میکو نوس با فستیوال کن ( که ففط نمو نه ایست از راه
وروش ساخت وپاخت با جشنواره هابرای بزک چهره ج. ا )
معامله کرده است. هیج اقدام دیگری برای مقابله با این
شگرد نکردید؟ وخود در هر موقعیتی به مبلغ خط فرهنگی /
سینمایی جمهوری اسلامی مبدل شدید؟
اما این
سئوال همراه با تاسف را از اکثر سازمانهای *سیاسی که
مواضع قاطع علیه کلیت رژیم داشتند هم دارم .آنها هم
بطور جدی وپیوسته به این مسئله مهم بها ندادند. ایا
نیاز به دلایل بیشتری بود تا قصدو نیت پلید جمهوری
اسلامی را در یابیم؟ مگر من بسیاری از اسناد را از
میان هما ن نشریات داخل رژیم بیرون نکشیدم وانتشار
ندادم؟ چند مورد آن را دوباره نویسی می کنم .
خود
آقای کیارستمی
فرمود:
حضور ما
در عرصه های بین المللی موقعیت خوبی است که تصور و
ذهنیت مردم دنیا را نسبت به ملتی (یعنی دولتی) که از
سوی غرب به عنوان تروریست
معرفی شده عوض کنیم»
بعد
رایزن فرهنکی رژیم
هم بیان داشت:
«جناب
آقای عباس کیارستمی، با سلام... تبریکات متعددی که از
جانب هم میهنان ودیگران بما ابراز می شود حاکی از
تاثیر بسیار مثبت مطرح شدن
نام جمهوری اسلامی در سطحی چنین گسترده است» با احترام
سید حسن هاشمی رایزن جمهوری اسلامی در پاریس
هفته
نامه سینما نوشت :
«پیروزی
کیا رستمی پیروزی جمهوری اسلامی بود»( هفته نامه سینما
شماره260)
مرتصا ممیز
درمجله دنیای سخن وُیژه نامه کن اینکونه نظر داد:
... ملتی ( دولت جمهوری اسامی ) راکه در جو جهانی زیر
آماج زهر پاشی ها
(رسوایی رژیم بعد از ترور میکونوس) قرار داده اند بیک
باره سر بلند وسرفراز کند»(مرتضی ممیز ویژه نامه کن،
مجله دنیای سخن)
سردبیر
وِیژه نامه سخن نوشت:
ایران (
ج.ا) با رفتار های مناسب با مشخصات ملی/ مذهبی خود بر
آثار تهاجم تبلیغاتی رسانه ها (انعکاس ترور در کافه
میکونوس) موفق می شود عملکر د آنها را
با یک کرشمه فرهنگی(نخل
طلای کن) حنثا کند» ( سرمقاله دنیای سخن ویژه نامه کن)
وحالا
میخوانیم که دولت آلمان کاطم دارابی را آزاد کرد. در
باره آزادی دارابی در سایت اخبار روز میخوانیم:
«طبق
قوانین آلمان، مجرمان غیر آلمانی که ۱۵ سال از
محکومیتشان را در آلمان گذرانده باشند، به کشور خود
بازگردانده میشوند با این شرط که بقیه دوران محکومیت
خود را در زندانهای آنجا طی کنند»
اگر این
نظر سایت اخبار روز از قوانین دادگستری آلمان استخراج
شده باشد این ماده مربوط به جرایم غیر سیاسی است، چون
در قتل های سیاسی که نمی شود قاتل را به کشوری که
سرانش محکوم به دست داشتن در عملیات تروریستی شده است
فرستاد تا بقیه محکومیتش را در زندان آن کشوری طی کند
که سران آن خود فرمان قتل را صادر کرده اند وسپاسگزاری
کاظم دارابی از کوشش های جمهوری اسلامی برای رهائیش
این شک را بر می انگیزد که معامله ای برای آزادی او
صورت گرفته است. همینطور در نوشته دیگری میخوانیم:
برای
جرایمی نظیر جنایت سنگین کافه می کونوس حد اقل زندان
22 سال است. پس دلیل آزادی زود رس دارابی چه بود؟ایا
دولت آلمان فرصت مناسبی را برای ساخت وپاخت ، با
جمهوری اسلامی انتخاب نکرد؟ این روزها همه ما سرگرم
پروژه جنگ هستیم وفرصت توحه به این مسایل کم اهمیت
وپیش پا افتاده! را نداریم . البته خانواده یکی از
مقتولین جنایت وکانون پناهندگان سیاسی بز لین به آزادی
غیر قانونی یک قاتل اعتراض کردند اما متعجب شدند که
چرا هیچ اهمیتی به اعتراض آنها داده نشد؟ چرا اهمیت
بدهند؟ وقتی از چند ملیون ایرانی خارج از ایران فقط
اعصا ی خانواده یکی از مقتولین ویکی از کانون های
پناهندگان معترضند خوب معلوم است دولت وقت آلمان
ترجیح می دهد که به منافع سیاسی بیندیشد تا اعتراض یک
جمع چند نفره. واز این گذشته وقتی این محکومیت می
تواتست مهم باشد که ما از آن بهره بگیریم وبا استناد
بدان حکومت را هر روز بیش از گذشته به انزوا بکشانیم
اما ما که خود مدافع وآرایشگر هنر صادراتی شدیم وبه
کیارستمی ارج گذاشتیم وافتخار کردیم ودستش را برای
ساختن فیلمی که جنایت میکونوس را به سایه کشاند
صمیمانه فشردیم چه اعتراضی می توانیم به دولت آلمان
داشته باشیم؟ مگر یادمان رفت که همان زمان کیارستمی با
صراحت گفت:
« این
موفقیت فکر می کنم مرهون تصمیم گیری به جای همه
آدمهایی است که فکر می کردند که حضور این فیلم میتو نه
یک تاثیر مثبت روی اذهان عمومی در وضعیت فعلی که
میدونید با گرفتاریهای
عدیده ای که ما در اروپا ودنیا داریم( ترور
کافه میکونوس) داشته باشد».
دارابی
بعد از محکومیت 10 سال در زندان برلین بود ؛ کارنامه
10 ساله ما در برخورد با رژیم حلاصه شد در حمایت از
قاتل ها وآدمکش ها ،وابستگان حکومت، گروکان گیران،
ملی/ مذهبی ها ،تحکیم وحدتی ها ، بنیان گذاران سپاه،
وسازمان مخوف واواک.بله ما خود کوشش های قاضی پرونده
را برای محکوم کردن تروریست های رزیم بدست خود بی
اعتبار کرده بودیم.
حالا هم جای نگرانی نیست! از چندی قبل لابی های ج.
اسلامی بار دیگر برای به میدان آوردن یکی دیگر از
نعلین لبسان بارگاه خامنه ای فعال شده اند. دارابی
فرمانبر بود، اگر رفسنجانی وارد گود شود مستقیما
فرمانده قتل ها را به قدرت نشانده اند. ما چه می کتیم؟
هیج، بار دیگر دولت آلمان
وبنیاد هنریش بل برایمان یک کنفرانس عظیم به
میمنت صعود دوباره اصلاح طلبان برقرار می کند وما
میرویم کف میزنیم واگر صدایی به مخالفت برخواست ،
اخلالگر ش مینامیم وپلیس امنیتی را به جانش می اتدازیم
. آقای کیا رستمی در تدارک تهیه
طعم گیلاس 2 باشید.
همه با هم به سوی خانه فرهنگ های جهان برلین.
ِ*یادآوری
های داخل پرانتز را من افزوده ام
*نشریه
توفان هم یک مطلب نوشت و نقش جایزه نخل طلای کن را در
چهره سازی برای رژیم بعد از جنایت میکونوس مطرح کرد.
*جابر
کلیبی از فعالان سیاسی در نوشتاری در نیمروز ضمن
اشاره به نقش کیارستمی در بزک جهره رژیم. از نحوه
مقابله من با صادرات سینمایی حمهوری اسلامی یاد کرد.
بصیر
نصيبی15
دسامبر
2007
زاربروکن/ آلمان
|