من معتقدم فوتبال حرفه ای در دنیای امروز دیگر
ورزش نیست این کنسرن های گردن کلفت هستند که
با سوء استفاده از حس های ناسیونالیستی عامه
وبا اهدای داروی مخدر آنان را سرکیسه می کنند
. آیا این روزها گشتی در خیابان ها زده ایدو
دیده اید به همه کالاهای مصرفی یک توپ فوتبال
چسبانده اند ؟مردم هیجان زده همان جنسی را که
مشابه اش را دارند ، دوباره میخرند- نزدیک به
دومیلیارددلار را مردم اکثرا تهی دست که بیشتر
تابع این نوع احساسات می شوند برای شرط بندی
به جیب دلالها سرازیر می کنند تفاوت این ورزش
با لاتاری یا بلیط بخت آزمایی چیست ؟ |
|
فیفا
خود اذعان دارد که شرط بندی ها در نتیجه بازی ها اثر
دارد ، 80 داور مسابقات امسال که هر کدام 40 هزار دلار
حقوق دارند در هتلها یشان در حومه فرانکفورت تحت نظر
هستند، تا ازتماس مستفیم با دلالهای بیرون باز داشته
شوند . به بودجه سرسام آوری که در هر دوره طبق ارقامی
که فیفا ارایه می دهد برای برگذاری جام جهانی در نظر
میگیرید دقت کنید آبا با این بودجه برای نجات
صدها هزار کودک در
سراسر جهان که در اثر فقر وسوء تغذیه جانشان را از دست
می دهند نمی توان چاره ای اندیشید؟ ، ایا لذت نجات جان
یک کودک بیشتر است یا گلی که از زیر دست گلر فرار می
کند ودر دروازه رقیب می نشیند. تازه صدها دوز وکلک وزد
وبند هم به گفته مقامات فیفا در نتیجه مسابقات ممکن
است اثر بگذارد.
آقای
مصداقی در اظهار نظری به راستی تاسف آور چشمش را برهمه
اعمال و رفتار هنرمندان وورزشکاران می بند. من در این
نوشتار به خاطر امتناع ازتطویل کلام از پاسخگویی به
برداشت های نادرستی که ایشان در مورد هنر مردمی داشته
اند صرف نظرمی کنم و خودم را بیشتر روی مسئله اصلی بحث
یعنی فوتبال متمرکز می کنم .
آقای مصداقی در این مقاله به هنرمندان
وورزشکاران به صرف هنرشان ویا زحمتی که در زمین های
ورزشی متحمل می شوند این مجوز را می دهند که برای بقای
خودشان در حکومت ومنافعشان در رژیم به هر خفت وخواری
تن در دهند( شرفیابی به حضور احمدی نژاد واهداء پیراهن
به وی کم خفت وخواری ندارد) ایشان مردم را دعوت می
کنند که انسانها را نه براساس حمایتشان از حق وعدالت و
آزادی و ایستادگیشان در برابر قدرت بلکه به دلیل میزان
خلاقیتشان( در مورد فوتبال میزان توپی که خوب شوت می
کنند) ارزیابی کنند - من با اتکا به چند بخش از مقاله
آقای مصداقی به نوشتار ایشان جواب می دهم. اول اینکه
ایا ورزش در دنیای امروز از سیاست جداست؟ کمتر کسی را
دیده ام که منکرپیوستگی ورزش وسیاست بشود - خود آقای
مصداقی هم هرچند چنین وانمود می کند که برای این حرفها
پشیزی ارزش قایل نیست اما جا بجای مطلبش به نکاتی
اشاره می کند که خود نشانگر آلودگی ورزش به خصوص
فوتبال حرفه ای به مسایل سیاسی است . من فکر کنم که
هیچ جستجوگر کنجکاوی را نخواهید یافت که این اتفاق مهم
را نداند که رابطه دوستانه چین کمونیست وامریکا در اوج
خصومت این دو با هم با
مسابقات پینک پنک آغاز شد.
وقتی
مسابقات پینک پنگ بتواند، بین کمونیست و سمبل جهان
سرمایه داری رفاقت ایجاد کند پس چطور می توان منکر
تاثیر سیاسی فوتبال با آن
هیجان هیستریکی که می آفریند شد؟
آقای
ایرج مصداقی می گوید:
«در
همان سال( منظور جنگ خمینی ،صدام است) عراق که یک سوی
دیگر جنگ بود با موفقیت در رقابتهای مقدماتی به عنوان
یکی از دو نماینده آسیا به همراه کویت به بازیهای
نهایی جام جهانی ۱۹۸۲ راه یافت
و بهرهی آن را نیز برد»
پس
در آن سالها صدام از حضور در بازیها بهره سیاسی میبرد
از نظر آقای مصداقی این تیم ملی عراق بود یا تیم حزب
بعث صدام که به میدان
های ورزشی راه یافت؟
در
جایی دیگر نیز آقای مصداقی
می گوید:
در
بازیهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ در حالی که تیم ایران
میرفت تا در مرحلهی مقدماتی با پیروزیهای پیدرپی
به جام جهانی راه یابد به مدد تلاشهای
پشت پرده و با دو باخت پیدرپی به قطر و
عربستان سعودی در آخرین مرحله نفساش به شمارش افتاده
و عاقبت پس از باخت به ژاپن، به مصاف استرالیا رفت.
پس
باید بپذیرندتلاش های پشت
پرده در برد وباخت تیم اثر می گذارد.
آقای
مصداقی در جایی دیگر می گوید:
«هنگام مسابقهی ایران و
آمریکا در ورزشگاه لیون فرانسه تا آنجا که
میتوانستم برای پیروزی تیم ملی ایران که با همهی کم
و کاستیهایش آن را تیم ملی مردم ایران میدانم، شعار
دادم. خوشحالم که آنجا بودم و چنین کردم»
-البته
بیادمان مانده که در این شادی -ایرانیان به هیجان آمده
تنها نبودند، رهبر جمهوری اسلامی هم از این که مشت
محکمی به پوزه امریکای
جهانخوار اصابت کرد ابراز شادمانی کردندو آقای
بیل کلینتون که در
جستجوی راهی برای ارتباط با جمهوری اسلامی بود به محض
اتمام بازی پیام تبریک فرستاد واز اینکه مشت به پوزه
اش خورده ابراز رضایت کرد!.
آقای مصداقی می گوید:
«موفقیت
تیم ملی فوتبال ایران ربطی به رژیم جمهوری اسلامی
ندارد. اگر پیروزی و موفقیتی در میان است همه مرهون
تلاش بازیکنان و کادر فنی است و اگر شکست و
عقبافتادگی است همه و همه به حساب رژیمی است که بر
هست و نیست کشور حکم میراند»
من
می گویم:
چرا چنین
تعبیری را باید پذیرفت؟ وقتی ماعقب ماندگی تیم را به
حساب رژیم بگذاریم چاره ای نداریم جز اینکه پیشرفت
آنان را هم به حساب همان رژِیم واریز کنیم؟
خوب رژيم دریافته که فوتبال استفاده سیاسی دارد- پس
برایش سرمایه گذاری کرده. مربی گران قیمت استخدام کرده
، رئیس جمهور محترمش دایم در جریان کار بازیگران بوده؛
هواپیمایی اختصا صی اش را برای رساندن بازیگران به
آلمان در اختیارشان گذاشته، به آنها کادو های گران
قیمت داده ،کادو های بیشتر هم بعد ازبرگشت به آعوش
ایران اسلامی در انتظار بازیگران است. معاون همان رئیس
جمهورمنکر هولوکاست
برای تقویت روحیه! ورزشکاران در مراسم افتتاح حضور می
یابد.هزاران بلیط مجانی را سفارت جمهوری اسلامی در
اختیارایرانیان ضد جمهوری اسلامی! می گذارد ودر
مسابقات جام جهانی در نخستین بازی تیم جمهوری اسلامی
ومکزیک با وجود 4ملیون ایرانی با ادعای مخالف ج.
اسلامی که در خارج از ایران زندگی می کنند. دوربین های
استودیوم فقط روی ایرانیانی است که پرچم بزرگ ج .
اسلامی را میچرخاندند- چشم همه ما روشن- ایرانیانی که
میخواستند در داخل ورزشگاه بر علیه ج. اسلامی اقدام
کنند کجا بودند؟
مشکل
آقای مصداقی وهمه کسانی که میخواهند رژیم را از عوامل
چهره سازش جدا کنند همین است که نمی توانند منطق قابل
اتکایی ارایه دهند.در زمان تسلط رژیم
آپارتاید آفریقای جنوبی،
نتنهاورزشکارانش را به میدانها راه نمی دادند، بلکه از
پذیرش هنرمندانش هم، سر باز میزدند یک گروه رقصنده از
آفریقای جنوبی بدون اینکه امکان اجرای برنامه داشته
باشد، از انگلستان به مبداء برگردانده شد وسینه کلوب
های اروپا از نمایش فیلمهای مجاز در کشورهای امریکای
لاتین وشیلی بعداز کودتای امریکایی پینوشه خوداری می
کردند بی آنکه با خود آن ورزشکاران یا آن بالرین ها یا
فیلمسازان خصومتی داشته باشند.
شما
فکر می کنید گروه کریستو فر
هیتون هاریس، آقای
دانیل کن -بندیت وجمعی از اعضاء اتحادیه
اروپاکه تلاش کردند تا مانع حضور تیم جمهوری اسلامی
شوند *از قوانین فیفا بی اطلاع بودند ویا با بازیگران
تیم مشکل شخصی داشتند؟ مسلما- نه -فقط آنها می دانستند
که وقتی رِئیس جمهور کشوری که فوتبالیست هایش پیراهن
شماره 24 خود را به
او تقدیم کرده اند قوانین فیفا را نقص کرده است
بایدتیمی که آن کشور معرفی می کند از مسابقات حذف شود،
اما چرافیفا به این اخطار توجه نمی کند؟شاید بگوید که
ورزش از سیاست جداست. اما پرسش اینست پس چرا تبم
آفریقای جنوبی تا برکنار شدن دولت آپارتاید حق حضور در
بازیهای جهانی را نداشت و سال
1992یوکسلاوی سابق از
حضور در بازی های جهانی محروم شد؟ آیا رژیم جمهوری
اسلامی یک رژیم فاشیستی/ مذهبی نیست؟میدانید چرا تیم
ورزشی اش از تنبیه فیفا معاف می شوند؟ چون، همه
کشورهای با نفوذ در فیفا در چا پیدن مردم ما سهم
دارندوگرنه این که نمی شود که
آفریقای جنوبی
ویوگسلاوی محرو م شوند اما از تیم جمهوری اسلامی با
بهترین سرویس پذیرایی شود حتا شرایط اردوگاهشان رابا
ضوابط جمهوری اسلامی تطبیق داده اند- یک نمازخانه هم
در اردوگاه آماده شده است.دیگر چه میخواهند؟
آقای ایرج مصداقی می نویسد:
«این
که بازیکنان فوتبال قراردادهای پرسود مالی میبندند
گناه نیست. بزرگترین نویسندگان، هنرمندان و. دنیا نیز
با انتشار هر کتاب، سیدی، نوار، فیلم و یا. میلیونها
دلار به جیب میزنند. آنها در عین حال نیازهای روحی،
روانی و عاطفی جامعه را برطرف میکنند. اگر چنین
قراردادهایی با من و شما بسته شود مخالفت میکنیم؟!»
قرار
داد چاپ کتاب ونوار و.. چه ربطی به خرید وفروش
بازیگران دارد؟ ورزشکاری که خرید وفروش می شود دیگر
حتا ادعاهایش مبنی بر گرایش های ملی/ میهنی اش هم
خریدار ندارد. دنیا هم این را می داند که انگیزه اصلی
بازیگران از حضور در میدان های ورزشی کسب موقعیت برای
افزایش نرخشنان است وانگیزه های ملی چندان جاذبه ای در
آقایان ایجاد نمی کند . بهمین دلیل هست که در همین
آلمان اگر تیمش حام جهانی را تصاحب کنند هر بازیگر
مبلغ کلانی دستمزذ می گیرد.
آقای
مصداقی در جای دیگر می گوید:
«
ایستادن در مقابل خواست تودهها جز انزوا و پرت افتادن
از واقعیتهای جامعه چیزی را به همراه ندارد»
البته
این بخش از اظهار نظر ایشان دیگر از مسایل مربوط به
فوتبال ومسابقه های ورزشی فراتر می رود، ومارا وادار
می کند که تلخی های دوران بعد از انقلاب وروزهایی را
که اکثریت مابه امت گوش به
فرمان بدل شدیم بیاد بیاوریم .
چرا
باید همه خواست های توده ها را در بست پذیرفت ؟
میدانیم که مردم ما سالها در استبدا د وخفقان زیسته
بودند ودر جامعه بسته قدرت درک نیزمحدود می شود
وفریبکاران امکان ونفوذشان افزایش مییابد در همان
شرایط هم بودند کسانی که به مردم هوشدار می داند، که
بهراسید از آخوندها، اینان به انتقام شکست در دوران
مشروطیت ،حکومت مشروعه را برقرار می کنند و دمار از
روزگارتان در می آورند اما گوش شنوایی نبود.
چه
کسانی حرفشان برحق بود؟ آنان که استبداد آخوندی را
هوشدار می دادند ویا توده های متوهم که بدون تعقل از
رهبر جنایتکاران جهان پیروی می کردند ؟ خمینی با تکه
برهمین، توهم توده ها بود که دستور شکستن فلم ها را دا
د، دستور حمله وحشیانه به کردستان را صادر کرد، مردم
ترکمن صحرا را قتل عام کرد، وبه اتکای همین توهم توده
ها بود که ایرج مصداقی ها را
به شکنجه گاهها کشانید.
همین
تکیه بر توهم توده ها بود که به کمک روشنفکران چراغ
بدست- شارلاتانیزم دوم خرداد خاتمی انقلابی دیگر معنا
شد .ما معدود کسان بودیم که در انزوا ماندیم ومتهم
شدیم که از واقعیت های جامعه چیزی نمیدانیم. ایانمی
باید جلوی 20 ملیون نفری که در دام روشنفکران خائن
واحزاب متمایل به رژیم گرفتار آمدند می ایستادیم ؟
دیدیم که چگونه رژیم از رای مردم یا به گفته آقای
مصداقی توده ها برای بقای خودش بهره گرفت ومردم بدست
خود راه ادامه رژیمی را که از آن متنفر بودند هموار
کردند.
آقای مصداقی میگویند:
«آنها(
منظور ورزشکاران است) در یک نظام فاشیستی- مذهبی زندگی
میکنند، بر زبان آوردن یکی دو جملهی تحت فشار،
انداختن عکس با احمدینژاد و یا اجبار بازیکنان به
هدیهی پیراهن تیم ملی به احمدینژاد نبایستی باعث شود
در مسیر دلخواه رژیم، حرکت کرده و تیم ملی را نماینده
و سفیر رژیم جمهوری اسلامی معرفی کنیم»
اول
اینکه آقای مصداقی از کجا می دانند که بازیگران برای
هدیه پیراهن به احمدی نژاد ودر آغوش گرفتن او تحت فشار
بوده اند؟ اینرا حدس می زنند یا برای این ادعایشان
دلیل ومدرکی دارند ؟
تا
آنجا که من می دانم یکی از بازیگران تیم که در تقدیم
پیراهن به احمدی نژاد سهم دارد یعنی آقای
علی دایی نورچشمی
رژیم هستند .از امتیاز ها وجوایز بسیار در جمهوری
اسلامی برخوردار بوده وهستند.
سالهاست
که رژیم در انتخاب وحضور ورزشکاران در میدان های ورزشی
دقت وتوجه بیشتری بکار می گیرد چرا که بسیار بوده اند
ورزشکاران بستوه آمده ایکه وقتی پایشان به اینجا رسیده
تقاضای پناهندگی داده اند واگر در مسابقه ای به این
وسعت چنین اتفاقی بیفتد هزینه سنگینی برای رژیم خواهد
داشت .
حتم
داشته باشید تا حد ممکن اینها رااز
فیلتر های امنیتی
عبور میدهندوچند بازیگری که الان توی باشگاهای اروپا
بازی می کنند ودر تیم اعزامی ج.اسلامی هم نقش های
کلیدی را بعهده دارند در سالهایی که در باشگاه های
اروپایی بازی کرده اند امتحان وفاداری به ج. اسلامی را
با موفقیت پس داده اند.
دیگر
اینکه حتما آقای مصداقی رضا
زاده قهرمان جهانی وزنه برداری جمهوری اسلامی
را می شناسند.
تفاوت
رفتار وی با این ورزشکاران به گفته آقای مصداقی مردمی
چیست؟ رضا زاده عضو تیم وزنه برداری رژیم است ، با
پرچم جمهوری اسلامی به میدان میرود ومدال هم میگیرد.
در سالن ورزش هم به هنگام ورودش سرود ج . اسلامی
نواخته وخوانده می شود او به هنگام برداشتن وزنه از
نام مقامات رژیم نیرو می گیرد. آیا ممکن نیست به او
نیز دستور داده باشند که این چنین رفتار کنند وگرنه به
مسابقات جهانی اعزام نخواهد شد؟ چرا کسی از او
جانبداری نمی کند؟ چرا ما در افتخاراتی که او می
آفریند خود را سهیم نمی دانیم؟ او چه گناهی کرده که به
ورزشی روی آورده که مقبولیت فوتبال را ندارد وجامعه
روشنفکری بدان گرایشی نشان نمی دهد. بله ما برای توجیه
شرکت خودمان در تب فوتبال میخواهیم برای تیم جمهوری
اسلامی اعتبارمردمی کسب کنیم وگرنه
علی دایی ، رضازاده
ودیگر چاپلوسان ویا معتقدان به این حکومت با هم فرقی
ندارند.( دیدید که در همین بازی با مکزیک علی دایی
نورچشمی راتا پایان در زمین نگهداشتند ودر بازی های
بعدی از ترس واکنش ها انگارصلاح دیده اند که برای او
مجوز پزشگی بتراشند وکنارش بگذارند)
ورزشکار
بودن، هنرمند بودن ،خلاق بودن نتنها مسئولیت فرد را کم
نمی کند بلکه بار مسئولیتش را فزون تر مینماید- ایا
مردم توقع ندارند که این قهرمانان اگر خود زبان به
اعتراض نمی گشایند لااقل نمک به زخمهایشان نپاچند.
گرایش این ورزشکاران نسبت به سران جمهوری اسلامی یا از
روی اعتقاد است ویا برای حفظ موقعیت وبه قصد چاپلوسی .
در هر دو صورت این ورزشکاران نمی توانند محبوب مردم
باشند. در فضای خفقان واستبداد شما نمی توانیددلیل
اشتیاق مردم را بدرستی ارزیابی کنید. مردم از هر فرصتی
حتا تاسوعا وعاشورا وجشن چهارشنبه آخر سال برای ضربه
زدن به رژیم بهره می برند ودر مورد فوتبال در قالب
شادی از نتایج بازی ها مخالفتشان را بروزمی دهند این
را به حساب محبوبیت ورزشکاران حکومتی نزد مردم
نگذارید. اتفاقا وصل کردن اینان با این خصوصیاتی که
دارندبه مردم کم بهادادن به مبارزات مردم زجر کشیده
ایران است. به دونمونه در تاریخ ورزش ایران توجهتان می
دهم- غلامرضا تختی وحبیبی
هر دو قهرمان برجسته ای بودند وهر دو مدال های
طلای بسیاری کسب کرده بودند؟ اما آیا هر دوی اینان از
ارزش ومحبوبیت اجتماعی برابر برخوردار بودند؟ می دانید
که تختی را فقط مدالهایش محبوب مردم نکرد. آخرین باری
که او به مسابقات جهانی رفت مدالی کسب نکرد اما با
استفبالی پرشور به میان مردم برگشت.
حرف آخر اینکه اینان حتا اگر جام جهانی 2006 راهم
تصاحب کنند ویا با شکست به دارالخلافه برگردند.
نماینده جمهوری اسلامی هستند
وبچه های احمدی نژاد.همین.
بصیر نصیبی 12 یونی 2006. زاربروکن / آلمان |