*کامنت
هایی که زیر مطالب در
سایت هاقرار می گیرد هم
خوانده می شود وقتی سایت
ها از انتشارمطالب توهین
آمیر وحاوی اتهام بدون
مدرک و سند در سایت
هایشان امتناع می کنند ،
پس می بایستی همان روش را
در باره اتتخاب وانتشار
کامنت ها هم رعایت کنند،
به خصوص که کامنت ها بدون
نام ونشان است،کامنت گذار
نامش مخفی است وامکان
نفوذ عوامل ج. اسلامی را
نیز نمی توان کم بها داد
.بعد ار قرار گرفتن مطلب
لیلا قبادی در سایت
روشنگری ،کامنت های
بسیاری هم در ارتباط با
مطلب وحتا بی ارتباط با
مطلب در زیر نویس منتشر
شدکه انتشارچند کامنت با
اعتراض لیلا مواجه شد
ولیلا از ادامه انتشار
مطلبش در سایت روشنگری
جلوگیری کرد ونامه اعتراض
آمیری نیز برای سایت
مذکور فرستاد که نامه در
اختیار ما نیز قرار گرفت
که قبل ارمطلب او منتشرش
می کنیم.
*به گردانندگان سایت
روشنگری:
«زمانی که مطلب را برای
نشر به سایت شما فرستادم
بر این باور بودم که
لااقل اصول اولیهٔ یک
رسانه عمومی، یا همان
اصولی را که در سایت
درباره نظر نویسی آوردید
، رعایت میکنید : "
توجه: متون مغایر با
ضوابط کار روزنامه نگاری
، نظیر ناسزاگویی ، درج
نخواهد شد. روشنگری از
توجه شما برای حفظ فضای
سالم بحث و گفتگو و ارائه
نظر سپاسگزا ر ی می کند."
حالا متعجبم که می بینم
با این وقاحت و بیشرمی
افترا و دروغ هایی تهوع
آور توسط افراد بی نام و
نشان حقیقی علیه خودم
وهمکارم، فیلمساز در
تبعید مسلم منصوری، زیر
مقاله ام "تبلیغ" می شود!
کاملا روشن است که منظورم
نقد مقاله ام نیست که هر
خواننده ای کاملاً آزاد
است به نقد کار منتشرشده
بپردازد که بیشتر نظرات
منتشره در سایت شما در
تائید مقاله بود که حتا
اگر خلاف آن هم بود برای
من تفاوتی نمیکرد، بلکه
منظورم دروغ پراکنی و
تخریب شخصیت و وارونه
جلوه دادن هویت اشخاص زیر
عنوان "نظر نویسی" است.
گذشته کاری من در زمینه
نویسندگی و مستندسازی چه
در ایران و چه سالهای
تبعید روشن و مشخص است و
آنچه علیه حکومت ایران یا
سیاستهای دولت کانادا و
کشورهای غربی نوشته یا
گفتهام با یک جستجوی
کوچک اینترنتی در دسترس
همگان قرار دارد که
بیانگر تفکرات و موضع
گیریهای روشن سیاسیام در
همه این سالهاست
همچنین طبیعی است افرادی
چون مسلم منصوری هم با
مواضع آشکار و روشنی که
علیه تمامیت جمهوری
اسلامی و چپاولگران
جهانی دارند دشمنی و
کینه توزی اینگونه هم
مقابلشان داشته باشند،
اما پرسش اینجاست که چرا
درسا یت روشنگری
اینگونه دشمنیها تبلیغ
می شود؟؟؟
بسیار متأسفم که نوشته
ام را برای درج به چنین
سایتی فرستادم همین جا از
شما می خواهم هر چه
زودترمقاله را از
سایتتان بردارید چرا که
به هیچ عنوان مایل نیستم
نوشته ام در سایتی درج
شود که ابتدائیترین
پرنسیبهای انسانی را
رعایت نمیکند»
لیلا قبادی سیزدهم فوریه
۲۰۱۲
*هر سال صدها فیلم در قد
و قواره فیلم "جدائی..."
و چه بسا با تکنیک و
داستان پردازی بسیار
قویتر در اروپا و آمریکا
ساخته می شود. این فیلم
حتا در مقایسه با فیلمهای
سینمای جمهوری اسلامی هم
فیلمی بسیار معمولی است
چرا که در سینما و
تلویزیون جمهوری اسلامی
سالانه دهها فیلم از این
دست با کیفیت و پرداخت
بهتر ساخته
می شود؛ فیلمهأیی که
معضلات خانوادگی و مشکلات
روابط میان زن و مرد را
نه با فوکوس بر ریشههای
اصلی آن که همان بی
عدالتی و فاصله طبقاتی
حاکم بر جامعه ایران است،
بلکه تنها از زاویه اخلاق
ریاکارانهمذهبی و فرهنگ
طبقه حاکم تصویر میکنند.
اما واقعیت عریان آنست که
آنچه امروز در ایران کمر
خانوادهها را می شکند
فقری خانمان سوز و همزمان
با آن ترویج فرهنگ مصرف
گرائی است؛ از پرده و مبل
و اتومبیل گرفته تا نوع
لباس و آرایش تا جنون
جراحی زیبائی که جامعه
بیماردر تب رقابت وهم
چشمی رو به تباهی است.
زمانی که در جامعه ی
پرنسیبها و معیار زندگی
چنین سقوط کند بدیهی است
که روابط خانوادگی به سمت
نابودی برود. وقتی بخش
بزرگی از جامعه که از
همه چیز محروم است قصرهای
سر به فلک کشیده و زندگی
افسانه یی پولدارها را
تماشا میکند معلوم است
که دهها مشکل روانی و
خانوادگی گریبانگیرش شود.
اما اینگونه فیلمها
دقیقاً به این انگیزه
ساخته می شوند که ذهنیت
جامعه را از ریشه اصلی
مشکلات موجود دور کرده و
به آن عبائ توجیه شرعی و
مذهبی بپوشانند که آری
آدمها نباید با هم
سوتفاهم داشته باشند،
دروغ نگویند- آنهم در
زیر سا یه حکومتی که
اساسش بر دروغ استوار
است!- بی جا به هم شک
نکنند، به جا به هم شک
کنند(!) واز این دست
مزخرفات مذهبی که با نام
فیلم و سینما به خورد
جامعه می دهند.
اما این فیلم در پرداختن
به همین خزعبلات مذهبی
هم کاری معمولی و دست
چندم است پس چرا یکباره
پیرامون چنین فیلمی تمام
دولتهای غربی و
فستیوالهای سینمأیی و
رسانه هائی آنها چنان
هیاهو راه میندازند که
انگار یک اتفاق بزرگ در
سینمای دنیا رخ داده
است!!؟؟
در واقع تا کنون سابقه
نداشته که راجع به جایزه
گرفتن یک فیلم خارجی، از
رئیس جمهور فرانسه و
مقامات و سیاستمداران
دولتی تا وزارت امور
خارجه آمریکا تبریک و
تهنیت بگویند و از آنطرف
هم جشنواره سینمأیی فجر
رژیم فیلم را، که سهام
داراصلی درتولید آن بانک
پاسارگاد وابسته به سپاه
پاسداران رژیم اسلامی
است، جایزه باران کرده و
با سلام وصلوات راهی
اسکار کند!
براستی چرا با این حجم
وسیع تبلیغاتی و به زور
جایزه ها میخواهند این
فیلم را جلوی چشم همگان
بگذارند بسیار مهم جلوه
اش دهند تا مورد بحث همه
واقع شود از جیره خواران
رژیم تا بخشی از به
اصطلاح اپوزیسیون جمهوری
اسلامی در خارج ازکشور؟
بدون شک این حجم تبلیغات
و کف زدنهای مصنوعی و
زورکی تنها نشان دهنده
این واقعیت است که ایجاد
این همه هیاهو ربطی به
خود فیلم ندارد و از قرار
مسأئل مهمتری مد نظر
دولتها و صاحبان این
فستیوالها و رسانه هاست و
این فیلم بهانه ی بیش
نیست تنها اینبار قرعه به
نام "جدایی نادر..."
افتاده است.
اگر
در دوره قبل این جایزهها
بیشتر برای تقویت به
اصطلاح اصلاحطلبان بود و
در حقیقت مدال را به گردن
خاتمی میانداختند، اما
اینبار دلیل این همه
هیاهو بر میگردد به
وضعیت انفجاری درون جامعه
ایران و حجم فقر و بدبختی
و فشاری که بر گرده مردم
سوار است وهر آن امکان
انفجاری اجتماعی را پیش
بینی میکنند، که اگر در
جامعه ایران انفجار
اجتماعی رخ دهد و صاحبان
قدرت در دهکده جهانی
کنترل و تسلطی بر آن
نداشته باشند معلوم است
که منافع حیاتی آنها نه
تنها در ایران بلکه در کل
منطقه به خطر میافتد پس
برای دور کردن و به تعویق
انداختن این خطر می
خواهند به بهانه مطرح
کردن این فیلم در اسکار
یک شادی و افتخار دروغین
و غرور ناسیونالیستی به
جامعه زیر فشار و توهین و
تحقیر شده تزریق کنند که
مفتخر باشند که یک فیلم
"ایرانی" به سطح اسکار
رسیده و صد البته شکم
گرسنه کودک شان هم با
این جشن و سرور جهانی سیر
خواهد شد!
طبیعی است جامعه ای که
هیچ نقطه امیدی برایش
نمانده و ریسمانی برای
چنگ انداختن ندارد و همه
هویتش تخریب شده و در
فلاکت و فقر و بدبختی
گرفتار است حالا می
خواهند با معرکه اسکار یک
شادی و مسکن کاذب صدقه
اش دهند و برای مدت
کوتاهی هم که شده آرامش
کنند
حرکتی نمایشی در ردیف
بازی فوتبال چند سال پیش
بین ایران و آمریکا...
بی شک برای دور کردن
خطر انفجاراجتماعی فقط
ازابزار سینما استفاده
نمی کنند از تمامی
ابزارها بهره
می برند و سینما یکی از
ابزارهای تاثیر گذار و پر
زرق و برق است، روزانه با
دهها شگرد و ماجرا با
جامعه بازی می کنند تا
تودهها را مشغول نگاه
دارند که عصیان نکنند. تا
آنجا که حتا مردم ایران
این روزها برای حاکمان
"بسیار عزیز و دوست
داشتنی" هم شدهاند
هندوانه زیربغل "مردم
عزیز ایران" می گذارند تا
بیشتر غارتشان کنند؛ از
یک طرف وزارت خارجه
آمریکا این فیلم را سندی
بر غنا و انعطاف پذیری
فرهنگ ایرانی می داند(!)
و از سوی دیگر مقامات
وزارت ارشاد رژیم آن را
افتخار و سربلندی ایران و
ایرانیان مینامند!
اما همه این ترفندها و
شیادیها نشانه این است
که تا چه حد از جامعه در
حال انفجار ایران
میترسند که اگر از
سربرآوردن یک جنبش واقعی
در میان مردم محروم و زیر
ستم احساس خطر نمیکردند
دیگر احتیاجی به این همه
دست و پا زدن و مانور
دادن نداشتند تا جایی که
حتا فیلمی در سطح "جدایی
نادر..." را بهانه کنند
اما به قول گیس سفیدها
اسکار هم برای نجات باجی
-جمهوری نکبت اسلامی-
تنبان نمی شود و این
حکومت فساد و فقر و تباهی
جز نابودی سرنوشتی ندارد.
لیلا قبادی
هفده بهمن
۱۳۹۰
اشتراک گذاری: |
|
|