You should install Flash Player on your PC

انسانم آرزوست ( قسمت دوم)

 گفتگو

  خانه نخست

 

انسانم آرزوست

 

 گفتگویی صریح وبدون رتوش ( قسمت دوم)

 پرسش: سهیلا محبی ( ایران)

پاسخ: بصیر نصیبی

 

اما اقدامات اینها یک بخش دیگر هم دارد آنهم ترور شخصیت، شایعه سازی،تهمت وافترا ودروغ بستن به مخالفان تا از آن طریق بتوانند به اعتبار نویسنده ویا پژوهشگر ویا کسی که به اصطلاح موی دماغشان شده لطمه بزنند. از این با بت هم مرا بار ها تست کرده اند ودر یافته اند من کوتاه نمیآیم. اون اوایل که رژیم به چند شاحه تقسیم نشده بود و لابی ها به این شکل گسترده وارد میدان نشده بودند. من خیلی هم محبوب بودم اما به تدریج که من بعد از تامل روی مسایل فرهنگی وهنری صادراتی. فعالیت هایم را بر ضد تهاجم فرهنکی ج. اسلامی گسترش دادم. این گونه اتهامات هم ابعادبزرگتری به خود گرفت. فکر نمی کنم اتهامی در دنیا باشد که مرا از نسبت داذن به آن معاف کرده باشند. اما تعجب می کنید اگر بگویم که یک مورد هم نشد که مخالفین کلیت نظام  نه کیف کشان هنرمندان دوم خردادی اگر هم با نحوه نگاه من موافق نبودند بدین گونه دسیسه ها متوصل بشن بلکه اینان پشتیبان وپشت گرمی من بودند وهستند. مسخره نیست که مثلا اپوزیسیون محسن مخملباف را پیشیه اش مثل روز روشن است  والان دارد برای بقای رژیم ج. فعالیت می کند ارج بنهد اما مرا وصل کند به یک رژیم که  32 پیش سقوط کرده است . خب هر کاری که از دستشان بر می آمد برای خاموش کردن یک صدا در این سالها مرتکب شدند.از پچ پچ در محافل وکانون ها، تهدید تلفنی، کامنت گذاری زیر مطالبم در سایت ها (یک نمونه . تمام کامنت های مطلب سیمای مستقل در خطر است را از سایت پیک ایران کپی ودر شماره 37 نشریه سینمای منتقل کردم)

 چاپ شبنامه در فرانکفورت آلمان وپخش آن در زاربرو کن. تنظیم ایمیل با اسامی متفاوت وارسال مداوم به آدرس ایمیلم . ارسال نامه های تهدید آمیز با آدرس قلابی توسط پست. اگر نیاز بدانند از سند سازی با استفاده از فتو شاپ هم ابایی ندارند،خب دیگه جه میخواهند بگویند که 20 سال است نگفته اند؟ اگر من میخواستم جا بزنم که تا حالا جا زده بودم.چرا حالا که رژیم در آستانه سقوط قرار گرفته از ترس آبرو کنار بکشم؟ اتفاقا بی آبرو ها که موقعیتشان بهتره ،اکثر جوایز جشنواره ها و موسسات حقوق بشری که به حامیان ج. اسلامی،چماقداران انقلاب فرهنگی، باز جو ها وشکارچیان انسان، امیدواران به اصلاح پذیری آخوند ها و... اهدا می شود. خیالتان را راحت کنم. اگر حتا همه دستگاه های تبلیغاتی هم علیه من وارد شوند اگر همه سینما آزادی ها هم بسیج شوند اگر همه سایت ها، نوشته مرا بایکوت کنند اگه همه همراهانم در سینمای تبعید هم پشت مرا خالی کنند .اگر صفحه های فیس بوک وبالاترین ونطایرش را پر کنند از مطالب علیه من واگر برای یوتیوب هم گزارش تصویری  علیه من بسازند. من یک قدم هم عقب نمی نشینم. در محدوه همان نشریه سینمای آزاد خواهم گفت وخواهم نوشت من نیازی به خوشنامی از نوع بهنودها، نبوی ها ،گنجی ها،نوشابه امیری ها.هوشنگ اسدی ها وشیرین عبادی ها،نوری زاده هاونظایرشان ندارم. اگر عمرم قد دهد وسقوط کلیت نظام .همه جناح ها وباند هایش را ببینم دیگر هیچ آرزویی ندارم. آن نوع خوشنامی ارزانی خودشان باد.

س: یادم مانده که چند ماه پیش یک اطلاعیه پر وسر وصدا منتشر شد که نوید می داد که یک کانال تلویزیونی با نام« ایران ندا»  آغاز به کار می کند که به تمام ضعف ها ونارسایی های وسایل ارتباط جمعی نقطه ی پایان می گذارد و اجرای بند بند اعلامیه جهانی حقوق بشر را ممکن می کند .چنان هم قاطعانه شعار ها وادعایشان را مطرح کرده بودند که آدم فکر می کرد چه اتفاقی میخواهد بیفتد؟ وقتی تو واکنش هایی که نسبت به مقالات تو از ناحیه آنها که به نوعی سرشان به آخور آخوندها وصل است را باز می کنی منهم یاد م آمد در برابر مقاله تحلیلی، محکم و پژوهشی تو هم از طرف یکی از اعضای هیات امنای ایران ندا واکنشی ملاحظه شد،تو را رضا علامه زاده وصل کرد به کیهان شریعتمداری. خب حرفهای تو که به واقعیت پیوست اصلا از تلویزیونی با نام ایران ندا خبری نیست ،فقط یک سایت معمولی راه اندازی شد که خواست ادعا کند یک طرح مهم هم دارد ،زندگی یک روز ایرانیان که این طرح هم چیزی ازش درنیامد حالا از یوتبوب وvimeo  ودیگرسای  ها،فیلمها وگزارش هایی را بر می دارند میگذارند روی آن سایت . حالااین کار که 10 دقیقه برای تنظیمش وقت یک نفر را میگیرد ایا 15تا هیات امنا میخواهد؟ اصلا اینها که ادعا داشتند با کمک مردمی میتوانند یک کانال تلویزیونی راه اندازی کنند؟آیا کمکی دریافت شد ؟ اگر دریافت شد،چقدر؟واگر هیچ کس اعتنانی به در خواستشان نکرد وخانم ها وآقایان دچار توهم روشنفکرانه شده بودند خب نباید مردم را در جریان بگذارند؟ همه این مسایل را تو با استدلال در همان مقاله مهمت پبش بینی کرده بودی. ،کوچکترین نکته ای که بشود آنرا اتهانم ویا توهین ارزیابی کرد در مقاله ات به چشم نمی خورد چرا آنها که خودشان را هیات امنا معرفی کرده بودند نسبت به امضایشان پای آن اطلاعیه احساس مسئولیت نمی کنند؟ وقتی علامه زاده که قبلا ستایشگر تو وکارهایت بوده آن اتهام کثیف را متوجه تو می کند اینها که چند تایشان کلی هم ادعای اعتبار دارند در برابر  اتهامی که رضا علامه زاده به انتقام قاطعیت تو در برابر اقدام علامه زاده تقدیم فیلمنامه شاملو به سفارت جمهوری اسلامی در هلند به تو بست واکنشی نشان ندادند؟ یعنی دیگر اعضای هئیات امنا

داریوش آشوری، مهران براتی، شهرنوش پارسی پور، مهدی جامی، رامین جهانبگلو، رضا دقتی، آرش سبحانی، ، محبوبه عباسقلی‌زاده، کاظم علمداری، مسیح علی‌نژاد، مهرانگیز کار، نیک آهنگ کوثر، محسن نامجو و محمدرضا نیکفر فقط بیانه ای را بدون اینکه به محتوای آن وقصذ آن واقف باشند امضاء می کنند ازخودشان هیچ اراده ای نداشته اند!!      

 ج: بر اساس تعهدی دادم یعنی جواب بهر سئوالی خب باید به این سئوال هم جواب بدم وگرنه این مسئله از نطر من تمام شده است به حرف های یک هو چی نباید خیلی اعتبار دا دحتا من میخواستم علیه اتهامات این موجود که به دامن شبه اصلاح طلبان که خود در مخمصه هستند خزیده شکایت کنم که دوستان پشیمانم کردند با این استدلال  که علامه زاده از همین شکایت هم برای کسب شهرت بهره میگیرد. اول اینکه این آقایان وخانم ها چرا می پذیرند علامه زاده با توسل به یک جمع کینه ها ودشمنی های شخصی اش را مطرح کند؟ وچرا اینها پای اعلامیه ای که اصل واساسش -ایجاد یک شبکه تلویزیونی- پوچ بود امضاءگذاشتند وبعد هم هیچ جوابی به مردم ندادند این هیات امنا یک دست ویک جور نیست اما اکثریتشان راتوده ای های سابق و وابستگان باند خاتمی تشکیل می دهند خب دلایل را از خودشان باید پرسید اما اینان بینشان کارچاق کن هایی مثل معصومه ی علی نژاد را هم دارند که با صراحت در برنامه میزگرد تلویزیون صدای آمریکا می گوید:

«نسلی از مردم در سال ۵۷ برای اسلام، جمهوری اسلامی و حجاب انقلاب کردند»

 واگر به فرض اصل پروژه باد هوا نبود واقعا تلویزیونی راه می افتاد وقتی اینها تحمل یک مقاله مستند وبه اصطلاح محترمانه را ندارندوبلاقاصله برای منتقد پرونده سازی می کنند در آن صورت در برابر انتقادهای تماشاگران چه میکردند؟ لابد باید یک اداره ی ویژه برای پرونده سازی مجهز به فتو شاپ ودیگر امکانات کامپیوتری دایر می کردند !!بهتراست لینک مطلب خودم را آرشیو سینمای آزاد نقل کنم تا خواننده خود بخواند و قضاوت کند.

http://www.cinemaye-azad.com/archive/archive174.html

اما وقتی علامه زاده را می بینم کنار شیرین عبادی شیک وکراوات زده نشسته وکلی به ما فخر هم میفروشه برای حقارت او سخت متاسف می شوم .خب شیرین خانم که همزمان کنار تریتا پارسی هم ملاحطه شد، تفاوت در کجاست؟

س: اگه میشه کمی ازمسایل عمومی دور بشیم و مسایل داخلی گروه را پیش بکشیم. خب یک گروه جوان در آن سن وسال هم مسئولین جوان هم فیلمسازان. آیا مسایلی پیش نمی آمد،دعوا ، اختلافات شدید ویا خطر آلوده شدن به مواد مخدر

ج: از این لحاظ هم اگر بگویم سینمای آزاد نمونه بود سخنی گزاف نگفته ام، در دفتر مرکزی دیده نشد بین من وسینماگران، سینماگران با هم  مسیله ای پیش بیاید که منجر به حتا یک بگو مگوی معمولی بشود. در گروه ما هیچ سینماگری به اعتیاد آلوده نشد. علت شاید این بود که من خودم جز این که گاه سیگاری دود می کردم ازاین نوع آلودگی ها بدور بودم .در گروه به تدریج دختران هم وارد میشدند ممکن بود ماجراهای  عاشقانه پیش بیاید که بسیار هم زیبا بود. اما یادم می آید دو سینماگر در گروه ما نماندند. محمدعلی سجادی که زمان کوتاهی در گروه بود ومجید قاری زاده که فیلمسازی بود که مستقل کار می کردو مدت محدودی به سینمای آزادپیوست. البته ما نه استخدام داشتیم نه اخراج . کسی میآمد از خط مشی گروه خوشش نمی امد حقش بود که برود.ما حتا به کسانی که عضو گروه نبودند هم کمک میکردیم ( فیلم خام ودورببن میدادیم وکارهایشان را میتوانستند در جشنواره هم نمایش دهند) اتفاقا این دو در آیندگان اعتراض نامه ای چاپ کردند ما هم جواب دادیم . ریر ماجرا یادم نمانده .من شخصا به کارهای سجادی علاقه داشتم فکر وایده های نویی داشت کارهایش به معنا ومفهوم سینمای تجربی نزدیک تر بود. اتفاقا در چندین سال قبل که قرار بودفیلم او را در جشنواره مانهایم نمایش بدهند.من و فرهاد مجد آبادی باهم با او دیدار داشتیم از هر جایی صحبت کردیم او اشاره ای به آن اتفاق نکرد منهم در آن باره سخنی نگفتم.  اما اینکه  حتا بین من و قاری زاده ویا سجادی ویا هر سینماگردر دفتر برخوردی پیش آمده باشد. اصلا نه همچنین مسایلی در دفتر مرکزی پیش نیامد.البته الان که سران نظام در سخنرانی هایشان ودر تلویزیون فحاشی، بد دهنی .  می کنندخود مروح لمپنیسم هستند دو فیلمسازشان در هر دو جناح چاقو کش وچماقدار بوده اند –(ده نمکی. محسن مخملباف) خب دایم توی اجتماع این نوع برخورد ها پیش می آید. مردم هم عصبی ودر عذاب هستند دعوا های خیابانی ، جدل های داخل محافل ویا کلوب ها ویا مراکز فیلمسازی خیلی رایح شده آنوقت ها هم در استودیو های فیلمفارسی سازی بعید نبود دعوا وکتک کاری هم بشود اما در یک گروه مدرن ،پیشرو. نه، نه هرگز.

س: در تلویزیون که اعانه بشما میداد در مواقعی که مشکلاتی برای شما پیش می آمد کسی نبود که پشتیبانتان باشد¬؟

ج: اگر متهم به حمایت از رژیم پیشین نمی شوم باید بگویم مدیر عامل سازمان از گروه پشتیبانی می کرد بعد از یکی از یورش ها به سینمای آزاد چند فیلم رابه دفترآقای رضا قطبی فرستادند تا او را متقاعد کنند تا کمک به سینمای آزاد را قطع کند او گفته بود اگر مملکت مملکت باشه با چند تا فیلم 8 آسیب نمی بینه. اضافه کنم که وزارت فرهنک وهنر برای کارمندان جلسه های تو جیهی داشت که ثابتی در آن شرکت میکرد. اما در تلویزیون چنین برنامه هایی نبود . دلیل را بطور دقیق نمیدانم اما حدس می زنم که زورشان به رضاقطبی که فامیل نزدیک ملکه بود نمیرسید. اتفاقا همان آقای ثابتی در جلسات توجیهی وزارت فرهنگ هنر، تلویزیون را بابت کمک به سینمای آزاد ملامت کرده بود.وبا مثال زدن یک نمونه فیلم مشهور سینمای آزاد.آنسوی آتش ( کیانوش عیاری) گفته بود که تلویزیون با حمایت از سینمای آزاد برعلیه مصالح مملکت رفتار می کند. خب این اختلافاتی بود بین خودشان که ما اطلاع دقیق نداشتیم فقط عوارضش نصیب ما می شد.

س: نحوه کنترل دستگاه های امنیتی بر تلویزیون چگونه بوذ؟

 این سئوالی است که باید مسئولین تلویزیون آن دوران به آن جواب بدهند.آقای ایرج گرگین مدیر برنامه دوم تلویزیون ملی که سرپرست رادیو آزادی بود  که بعدا به رادیو فردا تغییر نام داد خب از مدیران رده بالای تلویزیون بوده اند اطلاعات دقیقی هم حتما دارند. اما من حکم کارگردانی فیلم داشتم،ولی کارم سینمای آزاد بود ودفترم بیرون از تلویزیون. من فکر نکنم که بخشی مشخص با نام و عنوان ساواک تلویزیون اصلا داشتیم.   -یا داشتیم ومن مطلع نبودم -مسایل مربوط به نگهبانی از تلویزیون کنترل ورود به  ساختمان تلویزیون و قسمت پخش مربوط بود به قسمت حفاظت که حالا بهش میگن حراست که بعید است به امور مربوط به سانسور هم  دخالت می کرد. خب من وهر کس هم که برنامه سازی میکرد برنامه اش برای پخش باید مجوز پخش می گرفت- استثنا نداشت- وگرنه اصلا به قسمت پخش نمی رفت. بازبین هایی بودند که با دفتر معاونت سیاسیی در تماس بودند. همه برنامه ها را بازبینی می کردند فیلم، تئاتر، موسیقی ، بحث ،میز گرد، سریال و البته بازبینی هم فقط به منظورکنترل سیاسی نبود بلکه اشکالات تکنیکی. ریختگی نوار، کوالیته غیر استاندارد فیلم وصدا وتصویر هم ممکن بود مانع برای پخش باشد. اما اگر مانع امنیتی پیش می آمد.خب برنامه پخش نمیشد وبعد باید به مسئول پخش صحبت میشد واگر آنحا هم مانع رفع نمیشد مقام بالاتر  محمود جعفریان معاون سیاسی بود. فکر نکنم در این مواقع شکایت به آقای رضا قطبی هم کارساز بود. این حدی است که من میدانم . حرف ها وتعبیر ها وتفسیر های دیگر از حد اطلاعات من فراتر است . دردسر سینمای آزاد هم که توضیح دادم ریشه در جای دیگر داشت چون سینمای آزاد بر خلاف کارگاه نمایش ازگروه های وابسته به تلویزیون نبود بلکه اعانه میگرفت .

س: بعد از انقلاب آیا برای تو که گسترده ترین گروه غیر حرفه ای را اداره می کردی مشکلی پیش نیامد؟

ج: من در کتاب ده سال سینمای آزاد در ایران در یک مصاحبه مفصل نزدیک به صد صفحه از تمام مسایل مرتبط با سینمای آزاد از اعاز تا پایان کارش در ایران وهمچنین مسایل داخلی گروه ،اختلاف ها ، وتفاهم ها به تفسیر صحبت کرده ام این کتاب در ایران هم مخفیانه چاپ وپخش شده است. علاوه بر آن بخش های  عمده این مصاحبه در  ماهنامه  فیلم چاپ تهران با مقدمه  مدیر نشریه مسعود مهرابی. هم منتشر شد.اما الان این کتاب نایاب است من هم اگر بخواهم تجدید چاپش کنم خیلی جاهاش نیاز به زیر نویس دارد وباید دوباره رویش کار کنم که نه حوصله اش را دارم ونه فرصتش را.

بطور خلاصه بگویم سینمای آزاد یک گروه گسترده بود در سراسر ایران. آدمها با شخصیت های متفاوت منش ورفتار متنوع زیر عنوان سینمای آزاد کار می کردند اما من با صراحت بگویم نسبت جوانان پاک سرشت در جمع ما اکثریت داشت..

من از ته دل آدم ها که اطلاع ندارم اما همان زمان هم  فقط2تا از 300 سینماگر گروه سینمای آزاد علیه من پرونده سازی کردند من بعد از انقلاب یک سال ایران بودم بعد از یک سال رفتم فرانسه باز برگشتم. بار ها هم به همیشان پیام دادم اگر هر حرف واعتراضی علیه من دارند. بگویند ویا بنویسند حتا بسپارند به مطبوعات تا جوابشان را بگیرنداما هیچ اعتراضی که من در جریانش قرار بگیرم مشاهده نشدمیدانید من بدون مانع اجازه خروج واقامت در فرانسه گرفتم بعد از حدود یک سال باز هم برگشتم چند ماه ایران بودم تا اینکه ملاقاتی با فخر الدین انوار پیش آمد که شرحش مفصل است وچون ممنوع الخروج نبودم توانستم از مرز رسمی خارج شوم. اما چند سال بعد از رفتن من در کتاب تاریخ سینمای مسعود مهرابی همان دو نفر زیر عنوان مصاحبه. بیشترین اتهامات را هم به من نسبت دادند. در مملکتی که ،مملکت باشد اگراین مسایل پیش بیاد میشود شخص خاطی را کشید به دادگاه وتنبیهش کرد اما آیا میشود به بیدادگاه های ج. اسلامی گفت دادگاه. ؟ درحکومتی که قانون جنگل در آن حکم میراند گروه ،گروه جوانان مبارز را بدون محاکمه وکیل مدافع واقعی به قتلگاه میکشاند.. توقع من بیشتر به شوخی شبه بود. تنها راهی که به نظرم رسید اعتراض به مولف تاریخ سینما بود

س: آیا از مولف جواب گرفتید؟

 بله این جواب هم در کتاب ده سال چاپ شده بخشی از آن را تکرار می کنم:

«دوست نادیده، نصیبی عزیز، سلام

جناب نصیبی ، نامه ات را همین امروز 1/5/ 69 دیدم. نوشته ات را دوبار خواندم،حق با توست تمام وکمال.

...هستندهنوز کسانی که قلم رافحاش ودریده میخواهند، هستند کسانی که سینما برایشان حکم چماقی در دست است. نظراتی که آن دو تن از اعضای سینمای آزاد( منظور صباغ زاده وباکیده است)راجع به تو داده اند، بیش از این تند ودر چند جا هتاکی تمام عیار بود که هنگام ویراستاری حذف کردم.

....در آن زمان به هنگام نوشتن کتاب زیاد دنبال شما گشتم اماشنیدم که در ایران نیستید ولاجرم به سراغ آدمهای دیگر رفتم. چه کسی هست که ندادند شما بهترین فرد برای این گفتگو می بودید؟ ولاجرم بهترین قضاوت.

.مجددا تقاضای چاپ نامه ای که فرستاده ای دارم. تاریخ خوبی از سینمای آزاد ایران به دست می دهد.

 با بهترین آرزو ها برای تو وهمه دوستان 5.1/69 مسعود مهرابی

تمام نشده است.

 

 

اشتراک گذاری:

Share