You should install Flash Player on your PC

گزارش روزی نامه ی امنیتی، حکومتی رجانیوز از ویترین تبلیغانی نظام مقدس...

 آرشیو

 خانه نخست

گزارش روزی نامه ی امنیتی، حکومتی رجانیوز از ویترین تبلیغانی نظام مقدس ( شبه جشنوارهی فجر)

 * نظر سینمای آزاد را در داخل پرانتز های گزارش بخوانید

 

داود رشیدی عضو خانه سینماهم داورفجر بوده هم از او تجلیل شد.

    * شاید خوانندگان تعجب کنند که چرا رجا نیوز ساز مخالف را کوک کرده است؟خب این موضع رجانیوز برمی گردد به اختلافات سیاسی باند های نظام بعد از حذف خاتمی چیان از صحنه سیاسی، تا آنجا که می شود از موضع گیری های سران ارتجاع در یافت، کیهان شریعتمداری ورجا نیوز با احمدی نژاد وباندش چپ افتاده اند،هر پروژه ای که مربوط بشود به دار ودسته احمدی نژاد با مخالفت این دو نشریه جیره خوار مواجه خواهد شد،ارسال و تبلیغ وجو سازی برای فیلم جدایی. هم مریوط بود به حامیان احمدی نژاد، کیهان ورجا نیوز جبهه مخالف فیلم را شکل دادند .برگذاری فجر 30 نیز بعهده طرفداران مشایی/احمدی نژاد است .پس از نیش ومخالفت های این دو روزی نامه امنیتی سهم می برد. گزارش رجا نیوز از فجر30 خود شاهدی است برای استنباط ما از جو امروزی نظام مقدس .این گزارش اما به برکت اختلافات درون باندی حاوی برخی واقعیت هااز نحوه اداره ی دکان تبلیغاتی نظام ونحوه نگاه عقب مانده وارتجاعی کلیت نظام به هنر وسینمااست .ما عین گزارش را نقل می کنیم واگر لازم بود در داخل پرانتز توضیخات خودمان را می افزائیم.

*****

گروه فرهنگي- نزدیک سالن که می‌شوم، همه چیز مطابق معمول است. عده‌ی زیادی از علاقه‌مندان به سینما و البته بیشتر از آن، علاقه‌مندان به مباحث موسوم به «سلبریتی» به نرده‌های تالار وحدت چسبیده‌اند و با هیجان خاصی برای ورود به سالن و پیدا کردن یک کارت‌ دعوت تقلا می‌کنند و اصلاً هم به این موضوع توجه ندارند که باران شدیدی در حال باریدن است. ( این همه مشتاق زجر 30 با وجود حذف سینماگران خاتمی چی وبایکوت آنها چه معنایی دارد؟ به هنکام نمایش فیلمی  که جنبش مردمی را فتنه معرفی کرده بود (قلاده ها ی طلایی ) 3000 نفر در برج میلاد شرکت داشتند آیا اینها همه ساندیز خور هستند ویا بعد از خیانت موسوی وکروبی به بی تفاوتی رسیده اند؟)

بعد از گذر از گیت ورودی، همان ابتدا توجهم به مراسم کوچه‌ی انقلاب جلب می‌شود. مراسم خاصی که امسال خزائی –دبیر جشنواره- و همکارانش به عنوان آیین ورودی هنرمندان و سینماگران تدارک دیده‌اند و از مدت ها قبل به عنوان یک مراسم ویژه از آن یاد کرده‌اند. مراسم به این شکل است که سینماگران با ماشین‌های مخصوص جشنواره وارد می‌شوند و بعد از گرفتن یک شاخه گل میخک قرمز، از راهرویی که در آن عکاسان و خبرنگاران آماده‌ی عکس گرفتن و تهیه‌ی گزارش و مصاحبه از آنها هستند، عبور می‌کنند. مراسم خوبی است اما راستش را بخواهید این موضوع ذهنم را مشغول کرده است که این آیین تدارک دیده شده، چقدر شبیه مراسم فرش قرمز است و چقدر بی‌ارتباط به عنوانی چون کوچه‌ی انقلاب! ( سینماگرانی دو چهره هم اصولگرا وهم اصلاح طلب مثل مسعود کیمیایی فرش قرمز را باب کرده بودند که وزارت ارشاد این گونه مراسم را طاغوتی ارزابی کردوتعطیلش کرد وحالا خودشان علمش کرده اند)

بعد از انجام کارهای مربوط به ورود و رایزنی‌های لازم با یزدان‌خان عشیری –مدیر روابط عمومی جشنواره سی‌ام فجر- بالاخره داخل سالن شده و روی صندلی معین شده می‌نشینم؛ به امید آنکه مراسم خیلی خسته‌کننده نباشد! اما همان ابتدا دکور مجلل و زیبای جشنواره امیدوارم می‌کند که امسال مراسم متفاوتی خواهیم داشت. دکوری که از ده ستون، سی پله و چهارتا مانیتور تشکیل شده است و یک جایگاه ورودی در بالای سی پله که برای ورود مهمانان و تقدیرشدگان تدارک دیده شده است. باید اعتراف کنم که امسال جداً دکور از سال‌های قبلی بهتر و زیباتر است.

مراسم تقریباً سر وقت آغاز می‌شود؛ همان‌طور که از خزائی و دوستانش انتظار می‌رفت. به نظر می‌رسد با این روند منظم امسال جشنواره‌ی خوبی خواهیم داشت. مراسم تلاوت قرآن با هنرنمایی استاد کریم منصوری آغازین برنامه‌ی افتتاحیه است. (به به چه مراسم نشاط انگیزی ،اینجا بهشت زهراست ویا جشن سینما)نحوه‌ی روی جایگاه آمدن منصوری هم در نوع خود جالب و مبتکرانه است. مثل همیشه در توصیف تلاوت استاد فقط می‌توان یک کلمه گفت: عالی!

بعد از تلاوت قرآن، شهیدی‌فر به عنوان مجری مراسم روی سن می‌آید و بعد از سلام و خوش‌آمدگویی‌های مرسوم، حضار را دعوت به تماشای یک کلیپ می‌کند. کلیپی که در آن قرار است تا تصاویری از فیلم‌هایی که در این سی دوره‌ی جشنواره، موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم شده‌اند، به نمایش درآید. اما جالب ترین نکته‌ی این کلیپ آن است که در بین تصاویر پخش شده، هیچ خبری از دو فیلم «بوی کافور عطر یاس» و «خانه‌ای روی آب» که هر دو از برندگان سیمرغ بلورین بهترین فیلم و از ساخته‌های بهمن فرمان‌آرا هستند، نیست! احتمالاً ماجرا مربوط می‌شود به پس دادن سیمرغ‌های جشنواره توسط فرمان‌آرادر ماه گذشته! دروغ چرا؟ من که از اقتدار مسئولین جشنواره در حذف این دو فیلم از لیست بهترین ‌فیلم‌ها کیف کردم! (فرمان آرا گفته بود تا جواد شمقدری رئیس سینماست دیگر فیلمنامه برای تصویب به وزارت ارشاد نمی دهد،حالا منتظر تعویض شمقدری است نه سقوط نظام)

شهیدی‌فر (انگار این آقا را به خاطر اسم دشمن کشش برای گویندگی انتخاب کرده اند ) در همان ابتدای مراسم اشاره‌ای به دکور و تعداد پله‌ها می‌کند و می‌گوید:

 «من فکر می‌کردم، بالا آمدن سخت است، اما امشب فهمیدم پایین آمدن هم می‌تواند سخت باشد!» و ادامه می دهد: «اگر کسی حین پایین آمدن از پله‌ها پایش پیچ خورد، خبرنگاران خیلی توجهی نکنند!»

برنامه‌ی بعدی به این شرح است! کلیپ پشت سر کلیپ! یکی به موضوع انقلاب و دیگری با موضوع سینما و آخری را اصلاً نفهمیدم که چه بود و چه شد! کلیپ‌ها هم خیلی قوی نیستند و بعضاً اشکالات عجیبی دارند! مثلاً در یکی از کلیپ‌ها، دوربین اول تابلوی فرودگاه را نشان می‌دهد و بعد بازیگر کلیپ را – که از مدل‌های معروف است و در مراسم رونمایی از پیراهن تیم ملی با آرم پوما هم حضور داشت- در حین کنترل بلیت در راه آهن تهران می‌بینیم و در ادامه او سوار هواپیما می‌شود!

مراسم هنوز گرم نشده است که شهیدی‌فر رو به حضار می‌گوید: «معمول است که در چنین مراسم‌هایی مجری شعر بخواند؛ من شعر خواندن بلد نیستم. خودتان بهترین شعرهایی که بلدید، خیال کنید!» مراسم سردتر می‌شود!

بعد از تعریف و تمجید شهیدی‌فر از نظم جشنواره‌ی ‌سی‌ام، از خزائی دعوت می‌شود تا روی سن بیاید. او هم با تقدیر از اهتمام حضرت امام خمینی – ( خب دیگر موردی نمی ماند که کروبی وموسوی  مردم را به بازگشت به روز های طلایی دوره امام نوید دهند )که از ایشان به عنوان باغبان پیر یاد می‌کند- به مقوله‌ی سینما و نیز مقام معظم رهبری –که ایشان را باغبان پیر دیگری می‌خواند-اضافه می کند: که ما امروز در این باغ (منظورش سینماست) هر جور میوه‌ای با هر طعمی داریم.

او در ادامه خاطره‌ای از یک مادر شهید که فرزندش به جشنواره‌ی فجر علاقه‌ی زیادی داشته، تعریف می‌کند و از قول این مادر بزرگوار می‌گوید: من جشنواره را هر سال پیگیری می‌کنم و خیلی خوشحال می‌شوم وقتی اکبرهای من (اکبر نام فرزند شهیدش است) هر سال سیمرغ می‌گیرند و در جشنواره‌های خارجی افتخار می‌آفرینند.

بعد از پخش کلیپ معرفی فیلم‌های این دوره، شمقدری روی سن می‌آید و در ابدات با اعلام یک خبر و عجیب و غریب –که خودش ان را خبر خوبی می‌داند- می‌گوید: «ما سال بعد استراحت‌گاه سالمندان سینما را راه اندازی می‌کنیم!» ( این هم برای مقابله با خانه سینمایی ها یعنی شما که نباشید ما خودمان خیلی کار رفاهی می کنیم) و ما نمی‌فهميم ربط این خبر به جشنواره چیست! او در ادامه به فیلم‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: «امسال 9 فیلم در ژانر سیاسی داریم. البته تلاش‌هایی شد تا عده‌ای سیاست را بر سینما حاکم کنند. اما باید از این موضوع پرهیز شود. نباید بعضی فیلم‌ها را به جناح خاصی منتسب کرد

صدای جیغ و سر و صدای یک کودک حین سخنرانی شمقدری توجه همه را به سمت خود جلب کرده است. کمی بعد متوجه می‌شوم که این صدای موبایل یکی از حاضران در مراسم است! (خوبه امسال جشنواره منظم بوده وگرنه ارکستر کراز مو بال ها برگذار می شد)

شمقدری وعده می‌دهد که «اگر فیلم‌ها را ببینید، از نصفی از این فیلم‌ها حتماً خوش‌تان خواهد آمد.» باید صبر کرد و دید که چقدر می‌توان به این وعده‌ها دل خوش کرد. اما نکته‌ی‌ جالب تر صحبت‌های شمقدری، نگرانی واضح او از بازخورد فیلم‌های اجتماعی سی‌امین جشنواره‌ی فیلم فجر است. او به این موضوع اشاره می‌کند که نباید از اشاره به مشکلات اجتماعی تعبیر به سیاه‌نمایی شود! ظاهراً تعداد بالای فیلم‌های اجتماعی در این دوره و مضامین ملتهب بعضی از آنها آقای معاون را به شدت نگران کرده است.

در ادامه مشخص می‌شود که قرار است که از مسعودشاهی دبیر دو دوره‌ی پیشین جشنواره با حضور شمقدری و خزائی تقدیر ‌شود. مسعودشاهی از سی پله پایین می‌آید و با نفس نفس پشت تریبون می‌رود. خدا را شکر می‌کنم که به خیر گذشت و اتفاقی حین پایین امدن او نیفتاد. مسعودشاهی در ادامه لیستی از تشکرها ردیف می‌کند و در آخر می‌گوید «من از کسانی که مرا در راه‌اندازی( سینمای طراز! سینمای طراز دیگه از کدام چنته خلق شد؟) جمهوری اسلامی یاری رساندند، تشکر می‌کنم

شهیدی‌فر پشت تریبون قرار می‌گیرد و از حضور دختر شهید عماد مغنیه در سالن می‌گوید. بعد کلیپی پخش می‌شود که تدوین جالبی دارد. ابتدا در این کلیپ صحنه هایی از سکانس‌هایی از فیلم‌های مختلف که در آن یک محتوای دینی یا اشاره‌ای به دفاع مقدس وجود دارد، پخش می‌شود. کمی بعد، با شنیدن یک دیالوگ از رضا کیانیان مخاطبان دعوت به انجام حرکات موزون می‌شوند(!) و در ادامه سکانس‌های معروف رقص در سینمای ایران به نمایش در می‌آید! فکر بد نکنید. قرار است این مفهوم القا شود که در این سینما هم ارزش‌‌ها منتقل می‌شود و هم مخاطب می‌تواند شادی را روی پرده ببیند!

نوبت اجرای موسیقی می‌شود. همه منتظر رضا یزدانی هستند، اما هژیر مهرافروز روی سن می‌آید ( به به چه برنامه منظمی ) و به اجرای برنامه‌ می‌پردازد. در حین اجرای موسیقی، مانیتورها تصویر شعله‌های آتش را نشان می‌دهند و قرار است مثلاً فضا را گرم کنند. فارغ از اینکه تا به حال اصلاً اسم این خواننده‌ی عزیز را هم نشنیده‌ام، اما راستش را بخواهید کمی حوصله‌ام سر رفت! کلاً به نظرم این بخش اضافه بود!

دیگر نوبتی هم باشد، نوبت سید محمد حسینی است تا به حکم وزیر بودن، پشت تریبون قرار گیرد. اما او در حین سخنرانی، آن قدر شعر می‌خواند که پس از پایان صحبت‌هایش، شهیدی‌فر در متلکی هوشمندانه می گوید: آقای وزیر جبران شعر نخواندن مرا کردند! وزیر البته به تشکیل سازمان سینمایی در هفته‌ی آینده و افزایش اعتبارات سینما و اهتمام دولت به این مقوله اشاره می‌کند.

ماجرای پخش کلیپ‌ها همچنان ادامه دارد. بخشی از حضار هم خسته شده و در حین پخش این کلیپ از سالن خارج می‌شوند!

نوبت که به پخش کلیپ معرفی داوران می‌رسد، از آنجا که بسیاری از داوران در سالن حضور دارند، در حین نام بردن از هر یک از این داوران، بازار کف و سوت داغ می‌شود. اما جالب‌ترین واکنش مربوط به هنگامی است که نام مسعود فراستی به عنوان داور خوانده می‌شود و یکی از حضار با ایجاد صدایی عجیب باعث مسرت حضار می‌شود! ( نوع صدا را مشخص نکرده اند!)از دیگر نکات جالب این کلیپ‌ها، معرفی داوران بخش بین الملل است که زیر نام یکی از داوران آن، نوشته شده بود منتقد و داروساز!

کلیپ بعدی به درگذشتگان سینمای ایران در سال گذشته و یادبود برخی از مهم‌ترین برندگان سیمرغ در ادوار جشنواره‌ی فجر اختصاص داشت. در هنگام پخش تصاویر خسرو شکیبایی و رسول ملاقلی پور جمعیت سنگ تمام گذاشته و به شدت آنان را تشویق کردند. در بین درگذشتگان سال گذشته‌ی سینمای ایران، نام مهری ودادیان، ابوالحسن طباطبایی، عباس امیری و شاه علی سرخانی بیش از بقیه توجهات را جلب می‌کند.(وفات یافتگان هم درجه بندی شده اند)

در حالی که مراسم خسته کننده شده است، با اعلام اینکه نوبت تقدیرهاست، دوباره گرما به مراسم برمی‌گردد. اولین تقدیر، به داوود رشیدی اختصاص دارد که پر حاشیه‌ترین تقدیر هم هست. فیلم او را رسول صدرعاملی ساخته است و از اشاره به موضوع انحلال خانه‌ی سینما در فیلم هم دریغ نکرده است. مجموعاً فیلم ضعیفی است و از صدرعاملی انتظار بیشتری می‌رفت.

فیلم که تمام می‌شود، رشیدی در جایگاه و بالای پله‌ها ظاهر می‌شود تا برای تقدیر پایین بیاید. اما تعداد بالای پله‌ها بسیاری را نگران کرده است و چند ثانیه بعد مشخص می‌شود که این نگرانی بیهوده نیست. در حالی که حضار به شدت رشیدی را تشویق می‌کنند، او روی پله‌ها زمین می خورد و شهیدی‌فر به سمت او می‌شتابد تا کمکش کند. به هر حال رشیدی پشت تریبون قرار می‌گیرد و می‌گوید: «به خاطر این استقبال شما بغضم گرفت و زمین خوردم

در ادامه رشیدی در حرکتی عجیب، به جلوی سن آمده و با تشکر از وزیر و شمقدری، جلوی آنها به نشانه‌ی احترام خم می‌شود تا شمقدری هم برای سپاس‌گزاری به او یک شاخه گل میخک اهدا کند. اما رشیدی بعد از این حرکت، رو به جمعیت کرده و متنی را از رو می‌خواند: «من داوود رشیدی حائری هستم. عضو خانه‌ی سینما!»  ( داود رشیدی که هم کنار خاتمی عکس میگیرد هم عضو خانه سینمای منحل شده است هم جلوی وزیر سانسور خم می شود وهم سابقه مدیریت در نظام طاغوت را دارد کی گفته بود که این نطام بخشنده نیست؟) و به شدت از سوی برخی تشویق می‌شود. او در ادامه همه را دعوت به هم‌دلی در امور سینما می‌کند. به هر حال با حضور صدرعاملی و شمقدری از رشیدی تقدیر می‌شود.

شهیدی‌فر که هنوز از ماجرای زمین خوردن رشیدی شوکه است، از احترام برومند همسر رشیدی دعوت می‌کند تا بأیستد و جمعیت او را تشویق کنند. بعد از اتمام تشویق جمعیت، برومند می‌گوید: «دفعه‌ی بعدی اگر خواستید شخصی با این سن را از سی پله پایین بیاورید، یکی را برای همراهی او بفرستید تا این اتفاق نیفتد.» شهیدی‌فر هم عذرخواهی می‌کند‌ و می‌گوید: «ببخشید! من دیر رسیدم

نفر بعدی، جمال شورجه است. فیلم او را حسن نجفی ساخته است که پر است از صحنه‌های مربوط به دفاع مقدس. فیلم خوش ساختی است. گفتار متن شورجه هم در نوع خود و در فضای جشنواره جالب توجه است. اشاره‌ی شورجه به واژه‌هایی همچون جنگ نرم، عمارها، و امثال آن از ویژگی‌های این گفتار متن (نریشن) است. به هر حال مراسم تقدیر از شورجه با حضور حسن نجفی و میرعلایی بی‌حاشیه‌تر از قبل برگزار می‌شود. شورجه در صحبت های خود به این موضوع اشاره می‌کند که «من سرباز خوبی برای رهبرم نبوده‌ام.» و از اینکه از او تقدیر می شود، اظهار شرمندگی می‌کند.  ( آحه اشک ما رو را دیگر در نیاور)سردار خوش اخلاق سینمای ایران، نشان می‌دهد که در گفتن حرف هایش هیچ رودربایستی ندارد و فضا خیلی برای او مهم نیست.

تقدیر از محمد بزرگ‌نیا – کارگردان کشتی آنجلیکا و راه آبی ابریشم- هم با حضور میرباقری و وزیر ارشاد برگزار می‌گردد. بزرگ‌نیا می‌گوید: «از همه‌ی مدیران فرهنگی که مرا کمک کردند تا فیلم‌هایی را بسازم که در بخش خصوصی نمی‌شد ساخت، تشکر می‌کنم.» قدرشناسی بزرگ‌نیا در حالی که بسیاری از کارگردانان با پول نظام پز اپوزوسیونی می‌گیرند، در نوع خود قابل تقدیر است. (توجه فرمودید این آقای گزارشگر به صراحت میگوید همه فیلم های نظام وفیلم های فستیوالی با پول مردم ساخته می شود)

از علیرضا زرین دست -فیلم‌بردار کهنه‌کار و چیره دست سینمای ایران- هم با حضور باشه‌آهنگر (سازنده‌ی فیلم بزرگداشت او ) و مجید انتظامی تقدیر می‌شود. زرین دست می‌گوید: «امیدوارم از تقوایی و بیضایی هم تقدیر شود » (مرسی که از بیضایی ه با توقیف فیلمها ورد فیلمنامه هایش 33 ساله تقدیر می کنند، تقوایی راهم که فقط دو ، سه تا فیلم توی این 33 سال ساخته پس ازش تقدیر شده است)

آخرین نفر، حسین زندباف است. فیلم او را کمال تبریزی ساخته که بر عکس بقیه‌ی سازندگان فیلم‌های بزرگداشت در سالن حضور ندارد. فهمیدن دلیل این موضوع هم با توجه به اختلافات او با تیم معاونت سینمایی اصلا سخت نیست. اما باید اشاره کرد که بهترین فیلم بزرگداشت را همین کمال تبریزی ساخته بود که ایده‌ی جالبی داشت. به هر حال زندباف هم به همراه یدالله صمدی -رفیق شفیقش- روی سن آمد و با حضور ابوالقاسم طالبی از او تقدیر شد. طالبی اشاره‌ای به مبارزات سیاسی زندباف در پیش از انقلاب و زندان رفتن او در همان دوران داشت. البته نمی‌توان از گفتن این نکته صرف نظر کرد که شیطنت‌های زندباف روی سن به شدت جذاب بود.

در پایان در حالی که نیمی از سالن خالی شده بود، برنامه‌ی تقدیر از سازندگان چهار فیلم انیمیشن موجود در جشنواره‌ برگزار شد که واقعاً اضافه بود. به خصوص حرف‌های بهرام عظیمی که داشت سختی‌های کارش را لیست می‌کرد و در این میان به نداشتن جای پارک و کمبود سرویس بهداشتی در دفتر کارش هم اشاره كرد.

در پایان شهیدی‌فر دوباره از رشیدی و خانواده‌اش عذرخواهی کرد.

(سینمای آزاد توصیه میکند  وقتی میخواهند  جشن  60 ساگی فجر را برگذار کنند که  باید 60 پله بگذارند وآقای رشیدی در سن 120 سالگی اگر از 60 پله به پائین پرتاب بشه ممکنه  آسیب  بیشتری  ببینه بهتره که با آسانسور صحنه را به سالن نمایش مربوط کنند) و حضار را به شنیدن دو آهنگ از رضا یزدانی دعوت نمود. مراسم هم پس از صرف شام، بدین شکل پایان می‌یابد و من خسته راهی خانه می‌شوم. در حالی که بیرون تالار ضیافت آتش بازی تدارک دیده شده است. در حالی که فکر می‌کنم دیگر نکته‌ای برای گفتن نمانده، زنی را می‌بینم که به دلیل سروصداهای آتش‌بازی به شدت ترسیده و فکر کرده که امریکا به ایران حمله کرده است (!) و از همین رو دارد گریه می‌کند و مراتب اعتراضش را به مأموران سالن ابلاغ می کند (می خواستید بهش بگو.ئید امریکا هیچ غلط  نمی خواهد بکند  ،دارد یک اسکار هم برایمان جور می کند).

با تعجبی فراوان از آنچه دیده‌ام و البته خستگی زیاد راهی خانه می‌شوم. از فردا باید روزی شش فیلم ببینیم و گزارش بنویسیم. خدا به داد ما برسد!..

 

  

اشتراک گذاری:

Share