میخواهم اگر سیمرغی بردم
آن را به یک فیلم خوب
هدیه بدهم. «جدایی نادر
از سیمین» فیلم خیلی خوبی
بود. . پیام اخلاقی قصه و
تکنیک ساخت فیلم خیلی خوب
بود. فکر میکنم یکی از
اخلاقیترین فیلمهایی بود
که در این سالها در
سینمای ایران ساخته شده
است» از بیانات سینماگر
اندیشمند سینمای ج.ا
رژیسور مسعود ده نمکی(
*نظام
جمهوری اسلامی بحران ساز
است ،با بحران متولد شده
وتا عمر ننگینش به سر
برسد در بحران هم خواهد
زیست واصلا بقایش را
مدیون بحران است برایش هم
فرقی نمی کند به چه طریق
وبه چه بهانه ای زمینه ی
ایجاد بحران را فراهم
کند، از طریق به گروگان
گرفتن فیلمسازانی که در
دامن خودش پرورش یافته
اند؟- البته با ارائه
دلایل ابلهانه - از طریق
دخالت ومشارکت در طرح های
تروریستی،؟ ازطریق به
مطبوعات کشاندن مسئله
دزدی های کلان عوامل خودش
؟ ویا پر وبال دادن به
برنامه نمایشی محاکمه های
نمایشی برای نمونه محاکمه
شهرداردزد و گردن کلفت
پایتخت- کرباسچی-ویا
تبدیل پروژه ی روزه سیاسی
اکبر گنجی به یک پروژه
جهانی وبعد ارسال او
وتحفه های همزادش به غرب
وسپردن کلید طلایی شهر ها
وجوایز نقد ی کلان به
آنها که در نهایت زیر
ماسک آزادی خواهی، هر جا
که ضرورت داشته باشد به
خدمت د رآیند وبقای این
نظام پوسیده را تداوم
بخشند.اما آنچه هرگز نظام
در هیچ دوره ای از آن
غافل نبوده گسترش زندان
ها، اعدام های دسته جمعی
،پایمال کردن حق وحقوق
ترک و کرد و فارس،لر
وبلوچ و... روا داشتن ظلم
و ستم حتا به هم دینان
خودش،تا آن حد که 11ملیون
مسلمان سنی اگر هنوز از
باور های دینیشان خلاص
نشده باشند حق هیچ گونه
تجمع را ندارندو...
هنوز بحران آخوند پسند و
تئاتر مضحک اتمی موضوع
روز است که نظام عوامل
گوش به فرمانش را به
سفارت بریتانیای خیلی
کبیر میفرستد ،تا هم
فتیله بحث دزدی های کلان
به قول خودشان از بیت
المال را پائین بکشند هم
نمایشانه تکراری وتهوع
آور جامعه جهانی وسلاح
هسته ای را به حاشیه
برانند وهم پروژه بحران
سازی را همچنان سر پا
نگهدارند .اما مورد دیگری
که ج.اسلامی چه در دوره
رفسنجانی وچه خاتمی ی
تدارکچی وچه احمدی نژاد
از آن غافل نبوده بهره
سیاسی از هنر به خصوص
سینماست.
عقربه زمان را به عقب
برگردانیم زمانی را بیاد
بیاوریم که ج. اسلامی
جنایت کافه ی میکونوس
رامرتکب شده بود در آن
زمان که هلموت کهل در
آلمان دولت را در دست
داشت ،جنایت کافه میکونوس
به وقوع پیوست، دولت کهل
قصد داشت به نوعی این
اتفاق درد سر ساز را حل
وفصل کند اما ایستادگی
کوبشن قاضی شجاع پرونده
باعث شد که نتوانند
پرونده را به نفع
ج.اسلامی.مانند پرونده
فریدون فرخ زادو پرونده
دیگر قتل های خارح از
کشور ماست مالی و مختومه
اعلام کنند وبعد از 5 سال
تحقیق وتفحص وجمع آوری
اطلاعات ، بهره از شهادت
شاهدان ،سرانجام مقامات
جمهوری اسلامی از خامنه
ای و رفسنجانی گرفته تا
فلاحیان، موسویان وولایتی
نامشان در فهرست گروه
ترور قرار گرفت.جوی به
وحود آمد که همه کشورهای
غربی سفرای خودشان را
فراخواندند وابعاد قضیه
هم خیلی گسترده تر از
حمله اخیر به سفارت
بریتانیا خیلی کبیر بود
.ترور در کافه میکونوس
برلین رخ داد اما عوارضش
دامنگیر همه کشورهایی شد
که منافع سرشاری در
جمهوری اسلامی داشتند .
در کوران تیرگی ارتباط با
غرب یکباره اعلام شد که
آقای کیارستمی میخواهد
فیلم طعم گیلاس را به
فسیوال کن بیاورد اما
مقامات سینمایی ج.اسلامی
مانعش می شوند! کمی تعجب
کردیم!عباس کیارستمی که
خود تائید کنده سانسور
است چطور نا پرهیزی کرده
و فیلمی می سازد که
ج.اسلامی هم تحملش نمی
کند؟خلاصه آن که خیلی زود
معلوم شد که همه این
برنامه ها با،مشارکت ژیل
ژاکوب مدیر جشنواره کن
طراحی شده بود تا داوران
را فریب دهند وبه خاطر
مبارزه با سانسور در
50سالگی کن جايزه نخل طلا
را برای طعم گیلاس که حتا
اگر میخواستند سینمای ضد
قصه را هم ارج بگذارند
استحقاقش فراتر از پذیرش
فیلم در یکی از بخش های
فرعی جشنواره کن نبود،
جور کنند.
خود آقای کیارستمی فرمود:
«حضور
ما در عرصه های بین
المللی موقعیت خوبی است
که تصور و ذهنیت مردم
دنیا را نسبت به ملتی
(یعنی دولتی) که از سوی
غرب به عنوان تروریست
معرفی شده عوض کنیم»
بعد رایزن فرهنکی رژیم هم
بیان داشت:
«جناب
آقای عباس کیارستمی، با
سلام...تبریکات متعددی که
از جانب هم میهنان
ودیگران بما ابراز می شود
حاکی از تاثیر بسیار مثبت
مطرح شدن نام جمهوری
اسلامی در سطحی چنین
گسترده است»با احترام سید
حسن هاشمی رایزن جمهوری
اسلامی در پاریس
هفته نامه سینما نوشت
:
«پیروزی
کیا رستمی پیروزی جمهوری
اسلامی بود»(هفته نامه
سینما شماره260)
مرتضا ممیز درمجله دنیای
سخن وُیژه نامه کن
اینگونه نظر داد:
... «
ملتی (دولت جمهوری اسامی
) راکه در جو جهانی زیر
آماج زهر پاشی ها (رسوایی
رژیم بعد از ترور
میکونوس)قرار داده اند
بیک باره سر بلند وسرفراز
کند»(مرتضی ممیز ویژه
نامه کن، مجله دنیای سخن)
سردبیر وِیژه نامه سخن
نوشت:
«ایران ( ج.ا)با رفتار
های مناسب با مشخصات
ملی/مذهبی خود بر آثار
تهاجم تبلیغاتی رسانه
ها(انعکاس ترور در کافه
میکونوس)موفق می شود
عملکر د آنها را با یک
کرشمه فرهنگی(نخل طلای
کن)حنثا کند» (سرمقاله
دنیای سخن ویژه نامه کن)
بله ایرانیان شیفته ی
تمدن ،افتخارات باستانی
در همان زمان ادعا داشتند
که با این ترور آبروی
نوادگان کورش را برده اند
. اما همان آبرو باختگان
یک ساعت بعد از اهداء نخل
طلای کن نه تنها آبروی از
دست رفته یشان به کمک
امداد های غیبی ترمیم شد،
کلی هم همراه با رایزن
فرهنگی سفارت افتخار
کردند که بله ما هم نخل
داریم آن هم چه نخلی .نخل
طلا ی کن
!!
بهر حال نظام مقدس همچنان
به جنایت هایش ادامه می
داد وجشنواره ها همچنان
امکان افتخار را برای ما
فراهم میکردند در دوره
ریاست دکتر احمدی نژاد
،دولت خدمت گذار به این
فکر افتاد تا افتخار دیگر
ی بیافریند که خاتمی
تدارک چی به خواب هم نمی
دید بله با دعوت از رئیس
آکادمی مقدمات نفوذ در
تصمیم گیران اصلی اسکار
را به نحو مطلوب فراهم
کردند ، وقرعه هم به نام
اصغر فرهادی افتاد که
گفته شد هم سهمیه سپاه در
دانشکده سینمایی بوده وهم
بانک پاسارگاد که سپاه
پاسداران سهامدار اصلی اش
هست بودجه فیلم را تامین
کرد، اما اصغر فرهادی به
هنگام فیلمبرداری جدایی..
یک نق کوچکی به نفع
سبزالهی ها زده بود که
زیاد اهمیتی نداشت با
تقدیم نامه عذرخواهی به
پیشگاه پرزیدنت محبوب
بخشیده شد وبه حق بگویم
بنیاد فارابی، کار شناسان
دستگاه های امنیتی ، و
وزارت سانسور خیلی خوب
مقدمات کار را طراحی
کردند ، تا بار دیگربرای
نظام مقدس آبرو بخرند.
اما در همین زمان حادثه
دیگری اتفاق افتاد ،
گروهی دانشجوی عزیز مومن
برعلیه استعمارگر پیر
وارد کارزار شدند، بار
دیگر ایرانیان،با غیرت ،
دادو فقانشان بر خواست که
ج. اسلامی در دوره احمدی
نژاد آبرویشان را با این
کار ها می برد(این آبرو
چه آبرویی است که ظرف 24
ساعت از دست میرود وباز
بر میگیردکه هیچ با
افتخار هم برمی گردد )اما
ما به همه دل نگرانان
آبروی هموطنان غیور
وشیفته افتخارات این
چنینی توصیه می کنیم که
چند هفته دندان روری چگر
بگذارند ، چون ما در چند
قدمی مجسمه اسکار داریم
حرکت می کنیم ،بله لحظه
ای که اصغر فرهادی با آن
چهره دلنشین وجذاب !مجسمه
اسکار را در آغوش می گیرد
نه فقط خطای آبرو بر
برادران دانشجویمان از
یاد می رود بلکه کشتار
بدون محاکمه اوایل انقلاب
،سرکوب مردم کردستان،
ترکمن
سحرا،لرستان،بلوچستان
،آذربایجان ،خوزسنان
،فجایع سالهای 60 و67
،تجاوز ، قتل وشکنجه
هزاران هزار زندانی در
سیاهچالهای قرون وسطایی
،سرکوب وحشیانه جنبش سال
88همه و همه از دیدمان
محو می شود این رفتار های
نظام مقدس در برابر عظمت
مجسمه اسکار چه ارزشی
تواند داشت ؟ باید کم کم
خودمان رابرای شرکت در
شادی وشعف همگانی آماده
کنیم ، متنی که فرهادی
باید به هنگام لمس مجسمه
قرائت بفرماید از قبل
آماده است می توان کلام
زیبای کارگردان جهانیشان
به هنگام دریافت نخل طلای
کن را عینا وبدون نیاز به
تغیر این باراز زبان اصغر
فرهادی ودر مراسم اهدا
اسکار شنیدولذت برد : یک
بار با هم متن را بخوانیم:
«حضور
ما در عرصه های بین
المللی موقعیت خوبی است
که تصور و ذهنیت مردم
دنیا را نسبت به ملتی
(یعنی دولتی) که از سوی
غرب به عنوان تروریست
معرفی شده عوض کنیم
.»(انتحاب از بیانات
شیوای کیارستمی بعد از
دریافت نخل طلای کن که می
شود برای نطق اصغر
فرهادی در مراسم
اسکارتکرارش کرد)
در پایان یک تکه از سروده
زیبای محمد رضا شریفی نیا
بازیگر تواب محبوب رئیس
جمهورمردمی وساده زیست در
وصف جدایی.. وکارگردان
نابغه جدید الورو ش به
منظور آماده شدن بدون شوک
برای روز موعود ! - پخش
مراسم اسکار-را زیر لب
زمزمه کنید..
«چقدر اصغر فرهادي بودن
خوب است
.
چقدر اصغر فرهادي خوب
مينويسد
.
چقدر زندگي را خوب
ميشناسد
.
و چقدر ارتباط آدمها را
خوب ميفهمد
.*
چقدر ليلا حاتمي را دوست
دارم
.
چقدر نگاهش خوب است
.
چقدر
شهاب حسيني خوب است
.
چقدر غيرت خوبي دارد
.
چقدر تعصب خوبي دارد
.
چقدر بابک کريمي قاضي
پرونده خوب است
.
چقدر مرز حق و باطل را
درست ميبيند
..
چقدر
مريلا زارعي خوب است
.
و بالاخره چقدر اصغر
فرهادي بودن خوب است
.
و چقدر اصغر فرهادي همه
چيز را درست روايت ميکند
.
دين را، مذهب را
و من چقدر دلم ميخواهد
که در کمال احترام؛
دست اصغر فرهادي را ببوسم
و ده سیمرغ جشنواره را
بالای سرش به پرواز در
آورم» مخلص مقام ولایت
محمد رضا شریفی نیا.
بصیر نصیبی
9/12/2011
برای
سایت دیدگاه ها نوشته شد.
اشتراک گذاری: |
|
|