حمایت
غرب از سینمای جمهوری
اسلامی پدیده ی نو ظهوری
نیست. از همان سالهای اول
استقرار این نظام مقدس،
وقتی سینما را به قول
خودشان از عناصر فاسد
نظام پیشین پاک سازی
کردند، ومحسن مخملباف حزب
اللهی سر سپرده به فرمان
فتوا گونه امام مترقی شان
بنیاد سینمای اسلامی را
بنا نهاد، فخرالدین انوار
و علیرضا شجاع نوری را هم
راهی غرب فاسد کردند تا
هم راه و رسم فیلمسازی
فستیوال پسند را بیاموزند
وهم
راه های نفوذ در قلب
مدیران جشنواره ها را
بیابند.
این روش جواب مناسب داد و
هر دولتی هم که زیر عنوان
نخست وزیر و یا بعدا رئیس
جمهور «منتخب» تدارک چی
مقام معظم راحل و حاضر
شد، این شیوه را دنبال
کرد و برای اشاعه آن از
کیسه ملت مایه گذاشت.
من
خود بارها نوشته و در ده
ها مصاحبه رادیو/
تلویزیونی گفته و در
سخنرانی هایی در فستیوال
های سینمای در تبعید و یا
در شهرها و کشور های
اروپایی، بدون وحشت از
جوسازی وپرونده سازی ها
در این مورد بیان کرده ام
و شاید دیگر نیازی به
تکرار آنها نباشد. اما
کنفراسی که دسامبر 2011
در برلین زیر عنوان
سینمای ایران برگزارشد،
یک پروژه ی جدید بود. و
از آنجا که
اپوزیسیون سرنگونی طلب را
در گیر بازیهای باندی
(موسوی، کروبی،
خاتمی، احمدی نژاد) و اتم
بازی کرده اند، این
گونه پروژه های
ج. اسلامی بدون هیچ واکنش
منفی در برلین و یا هر
شهر مهم دیگر و بیخ گوش
نهادها و کانون های ضد
حکومت اسلامی به انجام می
رسد.
البته مقدمات تبلیغ را
خوب جور کرده بودند.
گزارش را رادیو فردا که
گویا هنوز هم خط بقای
نظام را رها نکرده منعکس
می کند و خانم شیرین
فامیلی هم انتخاب مناسبی
است برای تنظیم این گونه
گزارش ها. پس خیالمان
راحت باشد که اتفاق
نابابی که کدورت دولت
احمدی نژاد را باعث شود و
یا واکنش منفی کیهان
شریعتمداری و رجانیوز را
بر انگیزد رخ نخواهد داد.
برای اینکه بیش از این در
انتظار نمانید گزارش
رادیو فردا را با هم مرور
می کنیم. شیرین خانم در
آغاز گزارش می نویسد:
«روزهای
جمعه و شنبه،
۲۵
و
۲۶آذر،
برابر با
۱۷
و
۱۸دسامبر
کنفرانسی دو روزه با
عنوان «سینمای ایران
[یعنی سینمای ج.ا] در
برلین، پایتخت آلمان، به
همت دانشگاههای
پنسیلوانیا و جرج
واشینگتن آمریکا در محل
دانشگاه آزاد این شهر
برگزار شد»
بله، درست می خوانید!
دانشگاه های امریکایی در
برلین برای سینمای جمهوری
اسلامی کنفرانس می
گذارند! اما چرا در
برلین؟ آیا برلین شرایط
ویژه ای دارد که ایالت
های امریکای قبلا
جهانخوار فاقد آن بوده
اند؟ و یا برگزارکنندگان
رویشان نشده که در حین
شاخ و شانه کشیدن شیطان
بزرگ و شیطان کوچک علیه
هم، یک کنفرانس تبلیغاتی
را هم در مرکز استکبار
جهانی برگزار کنند، پس
مکان را به برلین آلمان
انتقال دادند و لابی
هایشان را هم به آلمان
اعزام داشتند
.
این گزارش تبلیغی برای
اینکه یک گزارش معمولی جا
زده شود به صورت مصاحبه
با فردی به نام آیت نجفی
تنظیم شده که گفته می شود
کارگردان سینما و تئاتر
است (من نمی دانم کدام
فیلم و یا تئاتر را
گردانده و مصاحبه کننده و
رادیو فردا هم ضروری
ندیده اند برای کسانی که
ایشان را نمی شناسند
معرفی اش کنند). گزارشگر
رادیو فردا سئوال می کند:
آقای نجفی، در کنفرانس
سینمای ایران در برلین به
طور کلی چه موضوعاتی به
بحث گذاشته شد؟
آیت نجفی پاسخ می دهد:
«میشود گفت همه چیز،
یعنی از بحثهای
زییاییشناسی سینمای
ایران، مسائل فرهنگی،
مشکلاتی که در جامعه
هست، یک نگاه کلی بود.
مثلا سینمای جنگ، سینمای
بعد از جنگ، حتی هویت
ایرانی در سینمای ایران،
حضور اقلیتهای قومی
مذهبی در سینمای ایران»
اما این مسایل گسترده را
با
چندتا
سخنران می خواستندبررسی
کنند؟!
دو سخنران در این شبه
مصاحبه معرفی می شوند:
یکی حمید نفیسی استادیار
دانشکاه در امریکا که رنج
سفر را به خود هموار کرده
و آمده به برلین تا در
دانشگاه برلین که پس از
جنگ جهانی دوم توسط
آمریکایی ها در برلین
غربی تأسیس شد دُرافشانی
کند (این لابی های
کارکشته چقدر برای بقای
آخوندها رنج و زحمت متحمل
می شوند. دست شان درد
نکند!) ویک سخنران دیگر
جان لیمبرت، دیپلمات
پیشین سفارت آمریکا در
ایران و یکی از 52 گروگان
سابق خط امامی های 7 خط.
بله، باز هم دچار تعجب
نشوید. آقای لیمبرت 444
روز در اسارت سرسپردگان
امام خمینی بود و بعد از
رهایی
نه
تنها هیچ پروژه ای را
برای افشای اهداف تسخیر
سفارت آمریکا به پیش نمی
برد بلکه خودش تبدیل به
لابی نظام مقدس شده و زیر
عنوان ایجاد پیوند بین
امریکا و ایران به فعالیت
می پردازد اما او نیز
برای نخستین بار دایره
لابی گری خود را تا سینما
هم گسترش داده و تبدیل
شده است به موجودی نطیر
دلال های فیلم ج.ا در
اروپا، امریکا، و کانادا
و... همان آقای آیت حضور
گروگان سابق را در این
کنفرانس «مهم» چنین توجیه
می کند:
«خب، آقای جان لیمبرت که
متخصص سینما نیستند.
دیپلمات هستند و حرفی که
زدند و جالب بود این بود
که نبود دیپلماسی بین
ایران و آمریکا و نبود
رابطه سیاسی یک خرده کار
را سخت میکند برای
شناختن ایران. میگفتند
که سینمای ایران خیلی کمک
میکند که ما سعی کنیم
فراتر از تصویر سیاسی که
ایران دارد و فراتر از
تصویری که میدیا
[رسانهها] از ایران
میدهند نگاه دیگری پیدا
کنیم. میگفت ما وقتی یک
فیلم ایرانی میبینیم با
بچهها اولین حرفی که همه
میزنند در پایان فیلم
این است که اینها هم که
مثل ما هستند.
دغدغههایشان،
مشکلاتشان، مسائلشان...
مشکلاتی که ما هم در
جامعه با آنها دست و پنجه
نرم میکنیم»!! واقعا
مشکلات مردم ایران مانند
مشکلات مردم آمریکاست؟!
ملاحظه می فرمائید که
آقای گروگاه سابق اول
تصویری از سینمای صادراتی
می سازد که اصلا با
واقعیت امر همخوانی ندارد
بعد مانند شیرین جان
عبادی این ادعا را تکرار
می کند که این نظام
آدمخواربا فجایعی که در
این 33 سال آفریده هیچ
فرقی با دیگر حکومت ها در
دیگر کشور های دنیا
ندارد. البته شیرین بانو
حالا که متواری شده گاه
نق هایی می زند.
اما اهداف پنهان این
سمینار زیر عنوان سینمای
ایران در بین سئوال ها و
جواب های مطرح
شده خودش را عیان می کند
و آقای آیت می فرماید:
«
منتها چیزی که باید بگویم
این است که این سمینار
بیشتر بحث آکادمیک بود.
کسانی که مهمان بودند و
شرکتکننده، فیلمساز به
آن شکل نبودند (!!) و
بیشتر دانشجوهای سینما و
بیشتر تئوری سینما... حتی
خیلیهایشان دانشجویان
ادبیات بودند. دانشجوی
ایرانشناسی بودند.
دانشجوی میدیا [رسانه] و
علوم ارتباطات بودند. این
طوری مباحث از زوایای
مختلفی مطرح میشد»!!
پس معلوم می شود علاوه بر
گروگان سابق و لابی کنونی
نظام مقدس، دیگر سخنرانان
هم ربطی به سینما نداشته
اند و به قول آقای آیت
فیلمساز به «آن شکل»
نبوده اند!! پس فیلمساز
به کدام شکل بوده اند؟!
به هر حال موجوداتی به
عنوان سخنران میهمان شده
اند، ولی خوب، آیا اینها
اسم ندارند؟ عنوان
سخنرانی شان مشخص نیست؟
اصلا وجود داشته اند؟ یا
این سمینار با همین دو
میهمان عالیقدر (گروگان
لابئیست شده رژیم و لابی
گر هنوز وفادار جناب
استادیار نفیسی) چرخانده
شده و بقیه آقایان و
احتمالا بانوان میهمان،
نقش نخودی را داشته اند؟
برای اینکه من از خود
درباره این آقای استادیار
چیزی نگویم که حمل بر
اختلاف شخصی شود عین نظر
پرویز صیاد در باره این
استادیار عالی مقام -
حمید نفیسی - را از کتاب
سینمای در تبعید صیاد نقل
می کنم:
«آوریل 1990 وقتی مروری
بر یک دهه از سینمای ج. ا
عنوان اولین جشنواره
سینمایی این رژیم در
دانشگاه کالیفرنیا قرار
می گیرد و من همراه تنی
چند از همکارانم در مقابل
محل برگزاری جشنواره علیه
«بده بستان» یک بنیاد
معتبر فرهنگی با وزارت
ارشاد اسلامی پلاکات به
دست به اعتراض می ایستیم،
بار دیگر با نام حمید
نفیسی بر خورد می کنم.
این بار ایشان نه تنها با
عنوان سفیر رایزن هنری در
معرفی سینمای ج.ا در
کاتالوگ به مشاطه گری
نظام ولایت فقیه پرداخته
اند بلکه کمی پرس و جو
روشن می کند، مسئول
انتخاب فیلم ها در تهران
و بانی این امر خیر هم
خود ایشان بوده اند...»
(جدا شده از کتاب سینمای
تبعید پرویز صیاد صفحه
58).
ادعا می شود این کنفرانس
سینمای ایران است. اما ما
که می دانیم این کنفرانس
حتا کنفرانس کلیت سینمای
جمهوری اسلامی هم نیست
چرا که حتا بنیانگذار
سینمای اسلامی که خودش هم
فیلمساز فستیوالی بوده و
سهم عمده ای در ایجاد این
سینما داشته یعنی رژیسور
محسن مخملباف که حالا
دکترای افتخاری هم دارد
به این سورچرانی دعوت
نشده و یا بهمن قبادی که
خود از سینماگران آرایشگر
است وهم اکنون مثلا جزو
اپوزیسیون شده چرا جایش
خالی است؟ ( در فایل صوتی
رادیو فردا می شنویم که
در سمینار درباره
سینمای زیرزمینی هم صحبت
می شود. حتم داشته باشید
معنا و منظور سینمای
زیرزمینی برای آقای نفیسی
و رادیو فردا که از فیلم
«گربه های ایرانی » قبادی
فراتر نمی رود، همان
سینمای زیر زمینی واقعی و
فیلم سازان بی نام نشانی
نیست که کارهایشان در
روزها ی جنبش مردمی در
یوتیوب نشان داده می شد.
این سینماگران مبارز نه
به فستیوال ها راه پیدا
کرده اند و نه افتخار
نامزدی «رکسانا صابری» را
داشته اند تا آقای اوباما
نگران شان باشد. چند
تایشان هم دستگیر و شکنجه
شدند و یا سر به نیست شان
کردند بی آنکه 180 هزار
سینماگر در جهان و نام
های خیلی «گنده» در سینما
به همراه مدیر کان و
برلین نگران سر نوشت شان
شوند. این را هم اطمینان
داشته باشید «سینمای زیر
زمینی » مورد نظر نفیسی و
نظایرش کارهای فیلمساز
شناخته شده ای مانند
«مسلم منصوری» هم نیست که
کلیت نظام مافیایی را رد
می کند. به این ترتیب
همان سینمای زیرزمینی
رسمی ساخته و پرداخته خود
آخوندها و مورد توجه
خاتمی چیان ، مورد نظر
سخنرانان سمینار بوده، پس
لطفا جواب دهند چرا لااقل
به بهمن قبادی بی اعتنایی
کرده اند؟
البته مدافعان
بخش صادراتی
سینمای ج. اسلامی مانند
رخشان بنی اعتماد،
ابوالفضل جلیلی، تهمینه
میلانی و... که ممنوع
الخروج هم نیستند، در این
همایش «با شکوه» کنفرانس
«سینمای ایران» غیبت
غیرموجه دارند.
ولی چرا این همایش بر
خلاف اکثر برنامه
ها
و همایش های چند سال اخیر
در خارج از کشور که از
بودجه دول غربی تامین می
شود و هدف شان حمایت از
باند رفرمیست ها بود که
روی اسب مرده شرط بندی
کرده بودند از حضور حتا
موسوی چیان هم تصفیه شده؟
سینماگری با نام علی صمدی،
الان محبوب سبزاللهی ها
است. کاری از او با عنوان
«موج سبز» که یک فیلم
تبلیغاتی سبزاللهی است را
می گذارند روی سرشان و
حلوا حلوا می کنند. چرا
او هم که مقیم کلن آلمان
است دعوت نشده که اگر
دعوت می شد، فکر می کنم
با کله می رفت. حتا از
جعفر پناهی که این یکی دو
سال خوراک تبلیغاتی
مدیران فستیوال ها برای
به نمایش گذاشتن ژست
آزادی خواهی شان بوده است
نامی برده نمی شود. اگر
کسی نمی داند با کمی تامل
باید دریابد که این همایش
بیشتر برای محکم تر کردن
جایگاه اصغر فرهادی تنظیم
شده که به خواست دولت
احمدی نژاد بر خلاف میل
برخی از باندهای حکومتی
(رجانیور و..) از حمایت
استثنایی برخوردار شده.
تمام مقدمه چینی ها را هم
با مهارت برای کسب اسکار
سال 2012 فراهم آورده
اند*
در همین شبه مصاحبه رادیو
فردا از او به دفعات نام
برده می شود و فقط او
تبدیل می شود به سینماگر
مطرح سینمای جمهوری
اسلامی! حتا به این گزارش
رادیو فردا هم بر خلاف
شیوه متداول هیچ عکسی از
این سمینار «با شکوه»
الصاق نشده، یک عکسی هم
که منتشر شده مربوط است
به فستیوال برلین و آقای
کسلیک مدیر بند و بست چی
این فستیوال در کنار اصغر
فرهادی، که این تصویر
دشمن کورکن را هم حتما
برای به رخ کشیدن ما
حسودان ضد انقلاب منتشر
کرده اند!!
برای اینکه حرف هایم چون
همیشه با سند همراه باشد
فکر می کنم نقل بخشی از
یاداشت سایت امنیتی/
حکومتی تابناک (سردار
محسن رضایی) در باره فیلم
جدایی نادر از... و دلیل
پول هنگفتی که دارند خرج
اش می کنند کفایت کند. آن
را با هم و با کمی تامل
بخوانیم:
«فیلم جدایی نادر از
سیمین ـ که در ایران هم
در بالاترین فیلمهای
پرفروش در زمان اکران خود
بود ـ یکی از
غیرسیاسیترین فیلمهایی
است که تا کنون به
جشنوارههای خارجی ارایه
شده است؛ هر چند در هنگام
اکران به دلیل رقابت برای
فروش با رقیب خود، حالتی
سیاسی از جنبه پخش پیدا
کرد که احتمالا تلاشهای
پخش کننده این فیلم ـ که
اتفاقا پخش کننده فیلم
اخراجیهای 3 نیز بود ـ
برای گرمتر کردن بازار
این هر دو فیلم در سیاسی
شدن آنها بیتأثیر نبود و
این تنها هنر ما ایرانیان
[بهتر بود می نوشت ما
آخوند ها] است که از غیر
سیاسیترین فیلم
بینالمللی کشور،
سیاسیترین تعبیرها را
بیرون میآوریم» (سایت
تابناک ژانویه 2012)
10 ژانویه 2012
www.cinemaye-azad.com
* برای کسب اطلاع بیشتر
:علاوه برای مقاله من دو
مطلب از مهستی شاهرخی
وصادق افروز نیز در آرشیو
سینمای آزاد ثبت شده است.
لینک مطالب را اضافه کرده
ام.
http://www.cinemaye-azad.com/new/25122011/new01.html
http://www.cinemaye-azad.com/new/25112011/new07.html
http://www.cinemaye-azad.com/others/others196.html
بصیر نصیبی 10/1/2012
www.cinemaye-azad.com
* برای کسب اطلاع بیشتر
:علاوه برای مقاله من دو
مطلب از مهستی شاهرخی
وصادق افروز نیز در آرشیو
سینمای آزاد ثبت شده
است. لینک مطالب را اضافه
کرده ام.
http://www.cinemaye-azad.com/new/25122011/new01.html
http://www.cinemaye-azad.com/new/25112011/new07.html
http://www.cinemaye-azad.com/others/others196.html
اشتراک گذاری: |
|
|