پنجره ای از خانه پدری به سوی سرباز گمنام امام زمان
(مجموعه ای از حرفها، نظرها،کامنت ها ،نوار های صوتی
وتصویری)
چندساعت
بعد از انتشار نوار
امنیتی وزارت اطلاعات ج.
اسلامی جناب علی ناظر
مدیر سایت دیدگاه ها
یادداشتی برای من فرستاد
ودو سئوال در این مورد از
من شده بود:
به نظر شما:
چرا در این برهه از زمان،
رژیم این سناریو (حقیقی و
یا ساخته شده در اتاق فکر
وزارت اطلاعات) را چنین
هیجان زده آنتنی می کند؟
همانطور که بخاطر دارید،
چندی پیش
نوری زادهدر
صدای آمریکا از نفوذ
وزارت اطلاعات در سایت
های سبز (کلمه) خبر داد.
آیا آن خبر به این خبر
مربوط می شود؟
با تشکر
علی ناظر
18 خرداد 1390
هنوز این اتفاق ابعاد
وسیع نیافته بود و من در
جواب ،بیشتر ماهیت امنیتی
نظام را بررسی کردم ،
لینک این مطلب در سایت
دیدگاه هارا نقل می کنم:
«جمهوری اسلامی یک نظام
مافیایی،امنیتی است،
خبرچینی، جاسوسی پیاده
کردن واجرای پروژه های
امنیتی ، ابزارکار این
نظام است... در ج. اسلامی
کار امنیتی فقط در وزارت
اطلاعات متمرکز نشده بلکه
هر تشکیلاتی خود یک
سازمان امنیت دارد ...
محسن مخملباف هنرمند
انقلابیشان در حوزه هنری
فعال بود اما هر رفتاری
که اراده میکردبا
کارمندان ومردم دیگر
مرتکب می شد ...در این
چنین نظامی ارسال مامورین
امنیتی به خارج ،جمع آوری
اطلاعات از وضعیت وموقعیت
اپوزیسیون نه امری ناممکن
ونه تعجب آور است. ..ج.
اسلامی حتا در مطبوعات
وسایت های خارج از کشور
هم رخنه کرده است..«پیام
فضلی نژاد» خودش را یک
گزارشگر روشنفکر جا زده
بود ومرتب مصاحبه هایش در
خبر نامه گویا چاپ می شد
مصاحبه هایی داغ وروشنفکر
پسند، این گفتگو ها به
ظاهر از خصلت گفتکو های
امنیتی بدور بود فقط با
تامل وتوجه می شد رد پای
واواک را در آن یافت
...نوری زاده ادعا می کند
که بعد ازنزدیک به 2 سال
-چه زود-! که اندیشه
وخواست های واواک را به
ما قالب کرده تازه متوجه
شده ،ای دل غافل این
آقامامور ارسالی است وبعد
چه کرده؟ هیچ ،تصمیم می
گیرددیگر با او مصاحبه
نکند -چه اقدام
مهمی!-)... همین نوار
امنینی با همه اغتشاش
وناهماهنگی وتعبیر ها
وتصویر وتفسیر های های
ابلهانه که دارد لا اقل
باید چشم و گوش آنها را
که میخواستند با فاش گویی
های امثال نوری زاده نظام
را ساقط کنند باز کرده
باشد آقای نوری زاده ای
که منبع اطلاعاتش سازمان
امنیت خود آخوندهاست.
بنا به گفته خودش پروژه
های دست پخت واواگ را
اشاعه داده است..»
بعد که مطالب بیشتری روی
سایت ها منتشر شد ،خیلی
از مسایل هم بازتر وشفاف
تر شد،علاوه بر باز شدن
دست نوری زاده در این
ماجرا که در پروژه های
امنیتی دست بالا را دارد،
معلوم شد کسانی که ادعای
دفاع از حقوق خلق ها را
دارند هم خود شریک پروژه
هستند، حضور محسن مخملباف
در این جمع با آن پیشینه
اش که دو سال پیش به
اتحادیه اروپا هم متوسل
شد بلکه به جای احمدی
نژاد ، موسوی قدرت را در
دست میگیردومردم را به
سعادت و نیکبختی یرساند
قابل تامل است،چرا که می
تواند نقش سبزالهی را هم
در پروژه مشخص کند. آسیب
هایی که جنبش مردم از
دخالت باند های شبه اصلاح
طلب متحمل شدند تا آن حد
که خون پاک جوانان ما به
هدر رفت را نباید کم بها
داد.بعد باید تامل کرد به
فرامین اخیر راه سبز امید
که مردم را دعوت می کند
فلان روز وساعت با دهان
بسته در پیاده رو قدم
بزنندونام این گردش
عصرانه را بگذارند
تظاهرات صلح جویانه!.
البته چند گزارش نویس هم
سعی کردند که قضیه را لوث
کنند .
باخشم از اعمالبرخی از
سازمان های کرد ، در این
یادداشت کوتاه در فیس بوک
منعکس شده است:
«من با دیدن این فیلم
خیلی خوش حال شدم ، تا
حالا چندین بار فیلمو
دیدم ، باور کنید اگه
۱۰۰۰
بار دیگه این فیلمو ببینم
بازم مشتاق دیدنشم ،وقتی
چهره رسوای آقایان
عبدالله مهتدی و حسن شرفی
رو میبینم لذت میبرم
،مهتدی و شرفی و دیگر هم
تیپانشان ،...دیگر برای
ملت آزادیخواه و انقلابی
کردستان جایگاهی نداشته و
ندارند ، این فاسدان
سیاست و عاشقان
ناسیونالیسم و فالانژهای
نظام سرمایه هرگز
نمیتوانند با سیاستهای
پلید وافکار شومشان راه
به جایی ببرند.من
نمیدانام اینها چگونه
میخواهند این رسوایی
تاریخی را توجیه کنند ،
خوشحالم از اینکه نامتان
را در لیست رسوایان و
فاسدان و شرم سارن تاریخ
سیاست میبینم ،آقای مهتدی
و شرفی و... ، به قول
شاعر(آهن و فولاد هر دو
ز یک کوره آیند برون ،
یکی شمشیر برّان شود،
دیگری نعل خر)»
بخشی از خارج نشینان
که به باند های دوم
خردادی نزدیک هستند سعی
می کنند مدحی را عامل
نفوذی بنامند تا مثلا به
این نتیجه برسند که
آقایان و خانم های نشست
پاریس فقط کم دقتی کردند
اما نه ،مدحی عامل نقوذی
نبود ، خودش هم اعلام
کرده بود که از عوامل
اطلاعاتی است منتها در
دستگاه قضاوت اقای نوری
زاده حکم برائت گرفته بود
.نوری زاده فرامین واواک
را از طریق مدحی به رادیو
تلویزون ها ودر برنامه
خودش در کانال یک گسترش
میداد وبه همین دلیل بعد
از پخش این نوار امنیتی
نوری زاده ملتهب تر
وپریشان تر از دیگران بود
.
«بعد از رسوائي سردار
مدحي،عليرضا نوري زاده
روز دوشنبه (23 خرداد ماه
1390 )
براي دومين بار به
منتقدينش شديدا در حالتي
افسرده و آزرده و
مستاصل(بنا بر اذعان
خودش)حمله ور شد وانان را
به رقاصاني تشبيه کرد که
با ضرب آهنگ وزير اطلاعات
به رقص در مي ايند و عورت
خويش بيرون مياندازند!وي
که در برنامه موسوم
به(پنجره اي رو به خانه
پدري)صحبت ميکرد در طول
بيست دقيقه, 28 بار با
صداي اندوهگين و خسته، از
کلمات «افسرده»و
«آزرده»استفاده کرد؛وي
مدعي شد که سه دهه با ج.ا
جنگيده و حداقل سه بار
نيز در معرض مرگ قرار
داشته و بلحاظ سوابق
مبارزاتي خود را پيشکسوتي
خواند که از فرداي انقلاب
با ج.ا جنگيده است.نوري
زاده در ادامه از
تلويزيون هاي لوس انجلسي
که از او انتقاد کرده اند
را کساني توصيف کرد که
طرح وزارت اطلاعات را
انجام ميدهندو ميخواهند
او را تخريب کنند.
گفتني است که پيشتر نيز
نوري زاده در اظهاراتي
مشابه منتقدان خود را
«تيغ کش » و باورمندان به
فيلم پخش شده وزارت
اطلاعات را «نادان»خوانده
بود.
به نظر ميرسد حمله به
منتقدان و دفاع از سردار
وزارت اطلاعات(محمد رضا
مدحي)همچنان استراژي
عليرضا نوريزاده ميباشد»
مطالب پیرامون این
رسوایی در سایت ها وبلوگ
ها ورادیو تلویزیون ها
منعکس شده ونیازی به
تکرار همه آن مطالب نیست
یادداشت کوتاه عباس
سماکار که دیدگاه گرایش
های چپ را در این مورد
مطرح می کند را بخوانید:
•
«الماس فریب» و فریب توده
های مردم
عباس سماكار
«جمهوری اسلامی ویدئوی زد
و بندهای «مخالفان درونی
و بیرونی» خود را با هزار
دوز و کلک و دروغ و دغل
منتشر کرده و با تمام
نیرو کوشیده است که از یک
رویداد کثیف که به وسیلۀ
گرایشات راست جامعه رخ
داده است، به سود بقای
رژیم سراسر جنایت و تباهی
خود سود بجوید.
گذشتۀ پلید رژیم جمهوری
اسلامی و وابستگی و چاکر
منشی و مزدوری نیروهای
راست جامعه ما، از سلطنت
طلب و اصلاح طلبان و
انواع گرایش های سبز سبب
می شود که جامعه در برابر
سیاست این پدیده های عقب
مانده و تاریک، گیج شود و
اعتمادش به مبارزه
نیروهای انقلابی جامعه
نیز خدشه بردارد.
زد و بندهای امریکا و
اروپا با چند پاسدار
جنایت کار و دار و دسته
های مزدوری که، تنها به
نیروی مخوف و مرگبار جهان
خواران تکیه دارند و مردم
در حساب های سیاسی شان به
شمار نمی آیند، رویدادی
را رقم زده که یکباره
چهره آلوده آن ها را به
شکل مفتضحی نمایان ساخته
است.
جمهوری اسلامی در این
میان می کوشد؛ رو شدن این
ماجرا را، هم به حساب
توانائی های امنیتی خود
بگذارد و هم خود را با
آدم دزدی و فریب و تهیه
چند مصاحبه ویدئوئی، بر
فراز همه دوز و کلک های
جهانخواران جلوه دهد و
جاودانه جلوه کند.
مزدوران کثیف ِ شریک در
این فضاحت هم می کوشند با
تکذیب ماجرا و نمایش
واگونۀ آن، خود را از
مخمصه و بی آبروئی این
کثافتکاری بیرون بکشند.
بیچاره نیروهائی که در
مورد نفی کنفرانس این
حضرات در پاریس، چه بد و
بیراه هائی شنیدند.
اگر این رویداد در مورد
یک «جریان چپ» پیش آمده
بود، سیل تحلیل های سیاسی
گرایشات راست و ضدکمونیست
تا به حال گوش فلک را در
رسانه های رنگارنگ کر
کرده بود؛ اما در مقابل
کثافت کاری های خودشان،
خفقان مرگ گرفته اند و
کوچکترین واکنشی نشان نمی
دهند.
حقا که جمهوری اسلامی و
این نوع «مخالفین درونی و
برونی» اش بسیار به هم می
آیند و آینه دار
همدیگرند. شاه و شیخ،
پلیدی خود را این گونه می
نمایند.
در این میان اپوزیسیون چپ
نمای متمایل به سبز،
مانند اکثریت و توده و
دار و دسته های دیگرش هم
خفقان مرگ گرفته اند.
بیچاره مردم ایران که این
پلیدی ها، تا چندی در
مبارزات شان، به صورت بی
اعتمادی به همه نیروهای
اپوزیسیون حتی به نیروهای
انقلابی بازتاب خواهد
داشت.
14
ژوئن 2011»
سیروس کار از جریان چپ هم
در فیس بوک در یادداشتی
با عنوان سناریوی سازمان
اطلاعات ، پاسدارمدحی و
جاکشان نوشت:
...در
طی ماههای گذشته خبر های
زیادی مبنی بر فرار
تعدادی از اطلاعاتی ها و
وابستگان به رژیم در گوشه
و کنار شنیده میشد.
اینطور وانمود میشد که
این افراد به غرب پناهنده
شده و مخالفان جدی رژیم ج
اسلامی محصوب میشوند.
همانطور که بسیاری به
خوبی میدانند در خارج از
کشو... نیز صف مخالفین
رژیم به شدت مخدوش
میباشد.در طی سالهای
گذشته طیفهای وسیعی از
مخالفین رژیم اسلامی
بوجود آمده اند. تعدادی
از این مخالفین نیز از
معماران و پادوهای رژیم
اسلامی در طی سی و دو سال
گذشته هستند که در غالب
خبر نگار، هنرمند و
فیلمساز، دانشمند،فرمانده
نظامی، اطلاعاتی سابق، به
جمع مخالفین حاکمییت
اسلامی پیوسته و بلافاصله
توسط بنگاههای مالی و
خبری کشورهای امپریالیستی
سوپورت شدند. در طی
اینمدت قاعدتا بایستی
دوستان و دشمنان مردم و
یا به عبارتی ،صف انقلاب
و ضد انقلاب، بار دیگر
روشن میگشت. ولی مانند
همیشه از آنجایی که
مخالفین رژیم از هر نوعش
دارای روحیات کاسبکارانه
ای هستند به این موضوع
بهایی داده نمیشد. گویی
اینکه همه منتظر بودند که
بدانند در کدام طرف این
معامله قرار خواهند داشت!
این یک امر طبیعی است که
هر گروه سیاسی به دنبال
متحدین خود میگردد.
همانگونه که ارتجاع به
دنبال یارگیری و همپیمانی
در سطح داخلی و جهانی
میگردد. همانگونه که
امپریالیسم انواع و اقسام
بنگاههای تبلیغاتی، نظامی
را در دست دارد همانگونه
نیز مخالفین نظم کهنه و
جنگ طلب تلاش میکند
متحدین خود را پیدا کند.
اما ما در طی سالهای
گذشته به خوبی میبینیم که
نه تنها رژیم اسلامی بلکه
ارتجاع جهانی نیز به نوعی
تلاش میکنند با
یارگیریهای مختلف به مسخ
اتحادهای انقلابی در سطح
جهان بپردازد. هدف آنها
خرابکاری در اتحاد
خلقهاست. برای این هدف
سالهاست که تعدادی پس از
گذراندن چند صباحی زندان
و بازجویی به خارج از
کشور مهاجرت کرده اند و
در غالب ،نویسنده و منتقد
سیاسی، از طرف بنگاهها ی
مالی و تبلیغاتی غرب مورد
حمایت قرار گرفتند. در پس
هر تحول در داخل ایران
آنها بلافاصله تلاش کردند
به یار گیری بپردازند و
با پشتوانه تبلیغاتی و
مالی خود قیامهای تودهای
در خیابانهای ایران را
تحت الشعاع خود قرار
میدهند.گاهی دهها متر
پارچه و تی شرت سبز را به
میان هواداران خود پرتاب
کرده خود را رهبر خارج از
کشوری جنبشهای انقلابی
داخل ایران معرفی میکنند.
دیدن این واقعیتها برای
کسانی که به مردم ایران و
میهن خود دلبستگی دارند
دلگیر کننده است ولی
هنگامیکه این سناریو
تکرار میشود موضوع خنده
آور میشود. در طی ماههای
گذشته یکی از نظامیان
حاکمییت اسلامی
پاسدار،مدحی، با طراحی
وزارت اطلاعات به خارج از
کشور می آید و با تعدادی
از به اصطلاح هنرمندان ،
خبرنگاران خارج از کشوری
که همه به خوبی ماهییت
آنها را میشناسند تماس
میگیرد. او ادعا میکند که
،تعداد پنجهزار نفر
پاسدار در ایران تحت
فرماندهی خود دارد،. و
میتوان رژیم را سرنگون
کرد. شو های رادیویی و
تلویزیونی بدین
منظوربرگذار میگردد. اما
چه کسانی در این شو شرکت
میکنند؟ ماهییت این آدمها
در خارج از کشور چیست؟
آنها در ایران دارای چه
کارنامه مبارزاتی هستند؟
در یکی از این شوهای
نمایشی ،اپوزیسیون، به
همراه پاسدار ،مدحی، که
اکنون در میانشان جا باز
کرده را میبینید. آنها
دست در دست یکدیگر سرود
،ای ایران، را میخوانند و
امیدوارند که با هواپیمای
بعدی به ایران برگشته و
مدعی انقلاب شوند. آنها
،دولت در تبعید، و ،شورای
امنییت ملی، تشکیل
میدهند، در این سمینار
میتوان ،خوانساری،محسن
مخملباف ، را دید که
شالگردن سبز به خود بسته
و دست در دست
،جهانشاهی،نوری زاده قرار
داده. اینها همان
تروریستهایی هستند که با
ریش و پشم سالها رژیم
اسلامی را یاری داده اند.
بعضی ازآنها گهگاه به
خارج از کشور می آیند و
جوایزی نیز از دست یک
بنگاه تبلیغاتی غربی
دریافت میکنند. موضوع رفت
و آمد اینها و هدفشان نیز
از نگاه سرویسهای امنییت
و جاسوسی غرب پنهان نیست.
غرب و رژیم اسلامی
سالهاست که به یکدیگر باج
میدهند و بر سر مخالفین
جدی رژیم اسلامی برنامه
ریزی کرده اند. پس از
بازگشت پاسدار،مدحی، به
ایران ادعای رژیم مبنی بر
درهم شکستن ،طرح کودتای
مخالفین علیه رژیم، در
رسانه ها رله میگردد.رژیم
تلاش دارد با این شو های
تبلیغاتی خود را در مقابل
مخالفین توانمند نشان
دهد. ولی سوال این است که
آیا این تمام اپوزیسیون
ایرانی بود که در سناریوی
شما شرکت داشت؟ خانم مینا
اسدی شاعر متعهد زمانه در
یکی از اشعارش به خوبی به
نقش ،جاکشان، رژیم در
میان اپوزیسیون می
پردازد. مطمئننا پاسخ سی
و دو سال جنایت رژیم
اسلامی توسط این ،جاکشان،
داده نخواهد شد که با
دیدن چراغ سبز آب از لب و
لوچه شان سرازیر میشود.
پاسخ خلق به رژیم اسلامی
اگر بیشتر از سال پنجاه و
هفت نباشد کمترنیز نخواهد
بود. به امید نبرد قطعی
مردم ایران علیه رژیم
اسلامی و متحدین
امپریالیستی اش..
.
*
امین موحدی هم نقش نوری
زاده را با صراحت باز می
کند جا دارد بخشی از مطلب
وی را هم منتشر کنیم
:
«اینک باید از آقای
نوریزاده پرسید که این
جریان نفوذی تا کجا
میتواند در میان
اپوزوسیون پیش رفته باشد
وچه تضمینی وجود دارد که
فردا، آقایان امیر ارجمند
و یا واحدی و مزروعی در
صدا و سیمای جمهوری
اسلامی آفتابی نشوند؟بر
«مدحی»ها سرزنشی وارد
نیست که آنها بر اساس
ماموریت جمهوری اسلامی
فقط انجام وظیفه میکنند
اما سوالات بسیاری در
خصوص مداحان «مدحی»ها
وجود دارد.
دو سال است فریاد میزنیم
مینوسیم که ای مردم! این
جماعت وابسته به نظام که
با چپاول سرمایههای مردم
ایران در خارج کشور
آشیانه گزیده و مدام به
نام مردم ایران در
رسانهها و توسط به
اصطلاح مفسرین خبری و
سیاسی تبلیغ شده و جنبش
سبز را ملک مشاء امام
راحل خویش میدانند به
هیچ عنوان قابل اعتماد
نیستند و نباید به زنده و
مرده این عناصر اعتماد
کرد. هر چه ما بیشتر
نوشتیم بیشتر متهم به
تفرقه گشتیم. کار بدانجا
رسید که هویت این افراد
معلومالحال مجهولالهویه
در رسانهها تایید گردیده
و به شکلی سنگها را
بستند و سگها را رها
کردند.
آنها که نوشتههای
اینجانب را دنبال میکنند
میدانند که من کسی نیستم
که به کسی نان قرض دهم و
با کسی تعارف داشته باشم
بنابر این صریح و
بیپرده از معرف اصلی
ایشان یعنی آقای
نوریزاده میپرسم: آقای
نوریزاده چه پاسخی در
برابر این رسوایی دارید؟
لطفآ نگویید که اشتباه
کردم و نگویید که
نمیدانستم که همواره
ادعا نمودهاید که ارتباط
نزدیکی با بدنه سپاه و
اطلاعات و نیرو های نظامی
رژیم دارید (دقیقه
۴
به بعد را بشنوید) و
انسانهای با شرفی که در
بدنه نظام هستند و از
نظام بریدهاند با شما در
ارتباطند. حتی در
مصاحبهای که آنرا از
سایت خودتان در بالا
لینک کردهام فرمودهاید
که «محقق» نامی که به شما
اطلاعات میرسانده همان
سردار مدحی میباشد و شما
در همانجا اذعان کردهاید
که با
۴
ویا
۵
هزار افراد سپاهی دیگر در
ارتباط هستید؟!»
*کیوان امینی هم چهره
واقعی نوری زاده را شفاف
تر می کند در زیر نویس
مطلب خانم پریسا ساعد در
سایت آزادی بیان می
نویسد:
«علیرضا نوری زاده
روزنامه نگار نویسنده
محقق دانشمند سیاسی مجری
و …….. این القاب یک ماکت
کوچیک از جمهوری اسلامی
به نام علیرضا نوریزاده
فردی که سالیان سال است
که با حرافی و حقه بازی
مرم را به بازی میگیرد .
با نوشتن کتابهای دروغ
خود قتلهای زنجیره ای را
به مسیر مورد نیاز جمهوری
اسلامی برد و باعث شد که
همانگونه که میخواستند
این سناریو را مطرح سازد
توسط تو مطرح کنند .اقای
نوریزاده مدتی قبل بر
اساس یک اسناد از ویکی
لیکس شایعه شد که قرار
بود شما توسط یک جوان کرد
ترور شوید . و شما توسط
یکی از مخبرین خود که از
ماموران وزارت که رفت و
امد در دفتر وزیر داشته
مطلع شدید که عکسهای
حضرتعالی در روی میز وزیر
اطلاعات بوده است واز قضا
این عکسها همان عکسهای
انداخته شده توسط همان
جوان کرد به اصطلاح
تروریست بوده است واقعا
که مسخره است
.
اول از همه فردی مثل شما
که چهره جهانی دارید چه
نیازی به عکست است دوما
شما که تا بیخ گوش وزیر
اطلاعات ادم داری چطور
کسی را نتوانستی چک
حفاظتی کنی کاری که همیشه
خودتان میگفتی انجام
میدادی .سوما اقای
نوریزاده چگونه میتوانی
توجیه کنی وقتی از طرح
ترورت خبر دار میشی از
مدحی خبر نداشتی.
اقای نوریزاده سردار مدحی
فردی است که سالها به
خاطر کلاهبرداری و سو
استفاده از موقعیت شغلی
درزندان بوده است و در
خاتمه از کشور فرار
میکند. سردار مدحی با
همکاری فردی بنام سردا ر
یاحی در خیابان کریمخان
دفتری داشتند که به
واردات الماسهای تقلبی
مویزنات که کاملا شبیه به
الماس و با همان خصوصیات
الماس است مشغول
بودند.یاحی مستقیما زیر
نظرحفاظت و اطلاعات سپاه
و مدیریت اسبق ان مرتضی
رضائی این کار را انجام
میداد . تا این که این
ماجرا با شکایت تعدادی از
جواهر فروش تحت تعقیب
قرار گرفتند و مدحی به
تایلند فرار کرد.
اقای نوریزاده شما
مستقیما مسئول این خیمه
شب بازی هستید چرا شهامت
ندارید و بگوئید اشتباه
کردید ؟ چرا میخواهید خود
را ملک المتکلمین بدانید
؟ عزیز من قبول کن که
خودت را بیش از ان چه که
هستی جلوه میدهی تو هیچ
اطلاعی از سیستم اطلاعاتی
و امنیتی نداری حتی
نمیدانیستی که واحدی به
نام حفاظت از اصل نظام
وجود ندارد در یک قسمت از
شیرج سوال کردی از مدحی
کاملا مسخره جواب داد و
معلوم بود هیچ اطلاعاتی
از این شیاد قوه قضائیه
ندارید شیرج رئیس واحد
نظارت پیگیری ویژه قوه
قضائیه بود که اصلیتا
طالقانی است تمامی مطالب
به همین نحو بوده اقای
نوریزاده مصلحی سلیمانی و
……. همه اینها که میگویی
وظیفه نابودی ایران و
ایرانی را دارند ولی تو
کدام وری هستی چرا با
مردم بازی میکنی مطمئن
باش صدای امریکا و بی بی
سی تمامی این رسانه های
دولتی سعی دارند از امسال
تو استفاده کنند چون انچه
میخواهند دیکته کنند توسط
امثال تو انجام میدهند.
اقای نوریزاده در این شو
تلویزیونی خود دستهایت را
به هم میمالیدی و میگفتی
ما در قلب نظام نفوذ
داریم و امروز اون محقق
که از داخل خبر میداد
پهلوی تو است اگر مدحی سه
سال تایلند بوده و الان
هم چند صباحی تو این خیمه
شب بازی مشغول بوده کی از
داخل به تو اطلاعات
میداده هنوز هم در شو
پنجشنبه با او احساس
همدردی میکنی ...»
*در زیر نویس سایت خود
نویس هم در همین ارتباط
چنین میخوانیم:
«آقای خودنویس ببخشید یک
سوال:
وقتی آقای خوانساری در
پاسخ به سوالی به شما
فرمودند: به ما چه مربوط
که به مقامات امنیتی
اروپا اطلاع دهیم که
"محمد رضا مدحی" به ایران
باز گشته است...مگر ما
پیام رسان آنها هستیم؟
شما چرا مجددا از ایشان
سوال نفرمودید فرضا به
اروپاییها که برای آقا
مدحی محافظ گذشته بودند -
نگفتید- که گل سرسبد "جمع
یاران" نفوذی از آب
درآمده است....به ملت
ایران چی؟ آیا به ملت
ایران نباید میگفتید که
در مورد "مدحی" اشتباه
کرده اید و ایشان جاسوس
نفوذی جمهوری اسلامی بوده
است ، چون ملت ایران
"نامحرم" است و لازم نیست
این چیزها را بداند! علی
جباری
*واقعیت اما این است که
نه آقایان خوانساری و
جهانشاهی و نه حتی آقای
نوری زده قبول ندارند که
آقای مدحی نفوذی جمهوری
اسلامی بوده چرا که در
اینصورت تمام " دستگاه
فکری" این آقایان در هم
میریزد و تمامی اقدامات
، فعالیتها و اقوال
۳۰
سال گذشته ایشان و
علیالخصوص آقای نوری
زاده به شدت زیر سوال
میرود. چه باز هم در غیر
این صورت برای انجام چنین
نفوذی یا آقای مدحی باید
بسیار باهوش و زیرک باشد
و یا خدای نکرده آقایان
نامبرده " احمق" و " اردک
لنگ"!!...مورد اوّل که
درست نیست و مدحی در
تمامی مصاحبههایش به
خوبی نشان داده که از
هوش ذکاوت چندانی
برخوردار نیست...پس تنها
میماند امکان دوم...!»
•
روزنه نامه های حکومتی
ونوار امنیتی!
*کیهان شریعتمداری که این
روزها شاد وخندان است این
چنین نوشت
:
«پس لرزه هاي افشاي نفوذ
وزارت اطلاعات در عمق
اپوزيسيون مقيم اروپا و
آمريكا، با وجود سپري شدن
يك هفته همچنان در ميان
گروه هاي ضد انقلاب ادامه
دارد.
پايگاه اينترنتي خودنويس
در اين باره مشخصاً
عليرضا نوري زاده را به
چالش كشيده و نوشت:
برنامه زير ذره بين آقاي
نوري زاده در صداي آمريكا
معرف حضور همگان هست و
اينك خود ايشان در رابطه
با معرفي و نفوذ يكي از
عوامل اطلاعاتي جمهوري
اسلامي در رسانه ها و در
ميان اپوزيسيون، زير ذره
بين قرار گرفته است. نوري
زاده پيرامون قضيه حضور
ناگهاني آقاي مدحي در
ايران و تلويزيون جمهوري
اسلامي با كوبيدن دست هاي
خود به همديگر، اين جملات
را به كار مي برد «عجب
نمايش خنده داري بود...
عجب نمايش خنده داري بود،
عجب نمايشي بود،عجب
نمايشي».اين جملات كليد
شروع صحبت هاي اوست كه مي
كوشد با تمسخر، موضوع را
به جاي ديگري پرت
كند.آقاي نوري زاده اولين
بار «مدحي» توسط شما به
روي صحنه آورده شد. آيا
نمي خواهيد نام و كد خود
را به فهرست ماموران
اطلاعات رژيم اضافه كنيد؟
نقش و كد عليرضا نوري
زاده در اين نمايش خنده
دار چه بوده است. شما مي
گوييد مدحي در برنامه شما
چند هفته موجب سرگرمي
بوده است. آيا برنامه شما
برنامه سياسي است يا
برنامه سرگرمي؟ شما قبلاً
در يك سخنراني مي فرماييد
صدها مدرك مدحي را بررسي
كرده ايد و مدارك درست مي
باشد و تأييد شده است و
همانجا مدحي را «درياي
اطلاعات» معرفي مي كنيد و
در جايي ديگر از ايشان به
عنوان كسي كه از قلب بيت
رهبري براي شما خبر مي
داده نام مي بريد. اما
امروز و بعد از رو شدن
دست مدحي، مي آييد و در
برنامه «پنجره اي رو به
خانه پدري» مدحي را آدم
آس و پاسي معرفي مي كنيد
كه حرفي براي گفتن نداشته
و مداركش جعلي بوده است
(اينجا دقيقه 4/50)! كدام
يك را باور كنيم آقاي
نوري زاده؟ شما اكنون مي
فرماييد؟ به اندازه 200
سند از مدحي داريد كه 199
تا از آن اسناد قلابي
هستند. آقاي نوري زاده!
اين برخلاف حرفي است كه
در آتلانتا در دفاع از
آقاي مدحي مي زنيد آنجا
كه مي فرماييد؛ مدحي 95
هزار مدرك ارائه كرده و
شما و دوستانتان آنها را
بررسي و تأييد كرده ايد.
چگونه مي شود 95 هزار
مدرك تأييد شده به شكل
ناگهاني يك شبه، قلابي
(از آب درآيد) شما يك
ساعت حرف زديد كه دقيقه
به دقيقه آن پر از تناقض
است..) -بخشی ازمطلب
کیهان را نقل کردم-»
*خلاصه تفسیرروز ی نامه
های دیگر نظام، انتخاب از
یادداشت بهرام رحمانی
برای سایت دیدگاه
تفسیر سایت «تابناک»،
سایت نزدیک به محسن رضایی
فرمانده سابق سپاه
پاسداران و بازار گرم کن
انتخابات ریاست جمهوری
حکومت اسلامی، جالب تر و
از رسانه های دیگر است و
کاملا در مقابل تفسیر
رسانه های دولتی قرار
دارد.
در خبرگزاری حکومتی ایسنا
و ایرنا و فارس و مهر و
غیره بحث از افشاگری های
یک مقام امنیتی حکومتی در
رابطه با «دولت در تبعید»
است. در حالی که تابناک
از این مقام امنیتی به
عنوان نفوذی وازرت
اطلاعات حکومت اسلامی در
«اپوزیسیون» نام می برد.
تابناک، می نویسد: شب
گذشته،
۱۹
خرداد
۱۳۹۰،
يكی از ماموران وزارت
اطلاعات كه در قالب عامل
نفوذی دستگاه اطلاعاتی
كشور در درون حلقه اول
نيروهای برانداز حكومت
ايران نفوذ كرده بود، به
تشريح چگونگی نفوذ خود و
دستگاه اطلاعاتی ايران در
بين نيروهای برانداز
جمهوری اسلامی ايران
پرداخت و با تفصيل و
جزیيات و با ارایه مداركی
از قدرت نفوذ دستگاه
اطلاعات كشور در مديريت
مسائل امنيتی در بیرون از
مرزهای كشور پرده برداشت.
به گزارش «تابناك»، رسانه
ای شدن اين دستاورد بزرگ
اطلاعاتی، در حالی صورت
گرفت كه روز گذشته، برخی
از رسانه ها و اتفاقا
رسانه هايی كه مستقيم
رسانه دولت به شمار می
روند، با انتشار خبری با
نام اعترافات يك عنصر
وابسته به «سی آی ای»،
كوشيدند «محمدرضا مدحی»
را عنصری فريب خورده
معرفی كنند كه در خدمت
سازمان های اطلاعاتي
آمريكا بوده و به دليل
پشيمانی در حال اعتراف
است، در حالی كه اتفاقا
بر عكس، «محمدرضا مدحی»
كاملا آگاهانه و به قصد
انجام عمليات اطلاعاتی به
عنوان نيرويی اطلاعاتی،
وارد سازمان های مخالف
جمهوری اسلامی ايران شده
بود.
بنا بر اين گزارش،
خبرگزاری «ايرنا» در حالی
اين خبر را این گونه
منتشر كرد كه گمان می شد
انتشار اين خبر با اين
عنوان از روی اشتباه صورت
گرفته باشد و خبرگزاری
دولت در اسرع وقت خبر را
درست کند؛ اما با وجود
این، پس از پخش اظهارات
مدحی، نه تنها ايرنا خبر
پيشين خود را اصلاح نكرد،
بلكه امروز پنج شنبه
روزنامه ايران نيز بار
دیگر همين خبر را با نام
و محتوايی نادرست منتشر
این در حالی است که خبری
كه روزنامه ايران و
خبرگزاری ايرنا منتشر
كرده است، اين موضوع را
به ذهن مخاطبان می آورد
كه گويی، اين رسانه های
متعلق به دولت می خواهند
موفقيت وزارت اطلاعات
ايران در درون حلقه های
اول نيروهای برانداز را
غيرواقعی جلوه داده و اين
موفقيت و قدرت را در حد
اعترافات يك عنصر فريب
خورده تخفيف دهند.
به گزارش خبرگزاری حکومتی
مهر، در این مستند که با
عنوان «الماسی برای فریب»
شب گذشته از
شبکه اول سیما پخش شد،
نحوه نفوذ «محمدرضا مدحی»
در سازمان جاسوسی سیا و
دولت آمریکا مورد بررسی و
کنکاش قرار گرفت .
بهرام رحمانی در پایان
خود می افزاید:
بدین ترتیب، شکی باقی نمی
ماند که این سناریو، ربط
چندانی به اپوزیسیون و
نفوذ عوامل اطلاعاتی
نداشته و ساخته و پرداخته
سناریوسازان امینتی -
اطلاعاتی در سال گرد
اعتراضات مردمی سال 88 به
بهانه مضحکه انتخابات و
تقلب آشکار در آن و هم
چنین رد راستای دعوا و
اختلافاتی که درون جناح
اصول گرای حکومتی در
جریان است آن را نوشته و
پخش کرده اند.
•حرف
آخر
با تامل به آنچه که در
ارتباط یا این افتضاح شبه
اپوزیسیون گفته و نوشته
شد در می یابیم هر چند
نمی شود ،نقش دیگر
اپوزیسیون نما هارا در
مدحی گیت فراموش کرد اما
بهر حال سهم نوری زاده
برجسته تر است. او به
نوعی رابط اینگونه پروژه
هاست . هر چند برای آنها
که با کلیت این نظام در
نبردند نوری زاده بدون
شرکت در این پروژه امنیتی
نیز در راه بقای این نطام
نا انسان حرکت کرده است
وبهمین دلیل هم محبوب
رادیو وتلویزیون های دول
غربی و حامیان بقای نظام
ج. ا .است .در این موقعیت
استثنایی ورسوایی این
پروژه را اگر جدی بگیریم
واگر با مسئله جدی برخورد
کنیم واز طرق مختلف صدای
اعتراضمان را از رخنه این
ها در میان تبعیدیان بلند
کنیم هیچ دلیلی ندارد که
قادر نباشیم رادیو
تلویزیون ها را مجبور
کنیم این موجود را که
تبدیل شده به سمبل بقای
ارتجاع واستبداد کنار
بگذارند . در پایان لینک
نوار صوتی جلسه پالتالگ
اطاق فرهنگ گفتگو که
بهمین مناسبت تشکیل شده
را هم قید می کنم در این
جلسه به همت گردانندگان
اطاق فضایی آزاد برای
بیان دیدگاه های متنوع
وبدون قید بند ایجاد شد.
با توجه به آنچه در این
اطاق گفته شد و بحث شد هم
در می یابیم حذف وطرد
نوری زاده ونوری زاده ها
به یک خواست جدی تبدیل
شده است.