You should install Flash Player on your PC

حرفها و خبرهای هنر و سینما (شماره 30)

  حرف ها و خبرها

  خانه نخست

 حرفها و خبرهای هنر و سینما

دو خبر هنری از پاریس از وبلوگ چشمان دیگر(مهستی شاهرخی)

 *نمایشگاه بزرگی از دویست و پنجاه اثر اندی وارهال، یکی از چهره های اصلی مکتب پاپ آرت تا سیزده ژوییه در گراند پاله دایر است. از ویژگی های هنر اندی وارهال "تجارتی کردن هنر" است.

او تصاویر بسیاری از مشاهیر و شخصیت های سیاسی را موضوع کار خود قرار داد. اندی وارهال از شخصیت های مشهور عکس (پرتره) می گرفت و سپس آن پرتره را به صورت گراور در می آورد و در رنگهای گوناگون و در تعداد بسیار تکثیر می کرد. هنر برای او به منرله ی کالایی تجاری و مانند قوطی کنسرویی قابل بسته بندی و تکثیر و صادر کردن است.

اندی وارهال از مشاهیر دوران خود، از چهره های سینمایی الیزابت تایلور و مریلین مونرو و چهره های موسیقی مانند الویس پریستلی و گروه رولینگ استونز و میک جگر و حتی چهره های مشهور کارتونی چون میکی ماوس و سوپرمن پرتره تهیه کرده است. چهره های سیاسی دوران از لنین و مائو و چه گوارا گرفته تا ژاکلین کندی و فرح دیبا - پهلوی (1977) و محمدرضا پهلوی شاه ایران و اشرف پهلوی خواهرش(1978) نیز در مجموعه پرتره های اندی وارهال موجود است و این پرتره ها در گراند پله به نمایش گذاشته شده است.

 *"دهه سرخ" نام نمایشی از میشل دوچ درباره دهه ی هفتاد میلادی در آلمان و گروه بادرماینهوف است. دهه هفتاد میلادی در اروپا و در جهان دوره ی مبارزات چریکی در سطحی جهانی است. گروه بادر از نسل پس از جنگ جهانی دوم (پس از آشویتز) است که در جنبش دانشجویی شکل گرفته و به سوی مشی چریکی می رود تا جهانی عادلانه را از راه قهرآمیز و مبارزه چریکی و از راه مبارزه مسلحانه به دست آورد.

دهه هفتاد تقریباً از کوبا گرفته تا فلسطین و حتی ایران مبارزه چریکی به عنوان تنها ره رهایی عنوان شده است. در نمایش "دهه سرخ"که توسط بازیگران جوان سوئیسی در تئاتر کولین به روی صحنه آمده است سرگذشت و پایان انتحاری گروه بادرماینهوف را می بینیم.

نمایشنامه "دهه سرخ" به استناد مدارک و اخبار و روزنامه ها و مصاحبه ها و خاطرات و نامه های افراد و اطرافیان گروه شکل گرفته است و ما با یک اجرای سیاسی دانشجویی روبرو هستیم. اجرایی موفق و امیدبخش و آموزشی که اگر روزی خواستیم سرگذشت گروه سیاهکل و یا گروه گلسرخی را به روی صحنه بیاوریم می توانیم نمایشنامه "دهه سرخ" و اجرای میشل دوچ را سرمشق قرار بدهیم. "دهه سرخ" تا ده آوریل در سالن کوچک تئاتر کولین به روی صحنه بود.

http://chachmanbidar.blogspot.com

 

* رضا فاضلي بازیگر سينماي پيش از انقلاب و برنامه ساز تلویزیون خاموش شد.

رضا فاضلي بازیگر سينماي پيش از انقلاب و برنامه ساز تلویزیون در 14 آپريل سال 2009، پس از يك دوره بيماري درگذشت.او در 12 تيرماه سال 1314 در عودلاجان تهران بدنيا امد.وي دوره كودكي اش را درخيابان اسماعيل بزاز ،كوچه صالحي گذرانده است.دوران ابتدايي را در مدرسه نوشيروان و خيام سپري كرده ودوره متوسطه را دردبيرستان هاي فرخي و پهلوي بپايان رسانيد.رضا فاضلي از همان اوان روي كار آمدن رژيم ملایان به مخالفت و ستيز با آن برخاست و در اين راه تا پاي جان هم پيش رفت.او در انفجاري كه از سوي عوامل تروريستي فرستاده شده از سوي جمهوري اسلامي در لندن رخ داد، فرزندش "بيژن فاضلي" را از دست داد. فاضلي در طول سالهاي 1981 تا 1990،پنجاه و دو نوار ويدئويي عليه جمهوري اسلامي منتشر نمود.در بهار 1992 به توصيه پليس انگليس، خاك آن كشور را ترك و به امريكا رفت وتا سال 2001 كه شهروندي امريكا را بدست نياورده بود، اجبارا در شرق امريكا در دهكده يي دورافتاده زندگي مي كرد.او سپس از سال 2001 تا آپريل 2009 در شهر لس انجلس ، با كمك دوستانش  تلويزيون آزادي را در نوامبر 2002راه اندازي نمود.اين شبكه تا 27 ژانويه 2005 به طور 24 ساعته از ماهواره پخش مي شد. رضا فاضلي، مدتي را نيز در تلويزيون پارس  برنامه داشت وبه  شیوه ویژه خودش  علیه ارتجاع مذهبی مبارزه می کرد..رضا فاضلی برنامه هایش با این سروده به پایان می برد

آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام  وداع    

    حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم

برای بستگان، دوستان ودوستدارانش صبر وبردباری آرزو می کنیم.

 

* خبرهای سینمایی -با همکاری علی سیفی ایرلند-

 

*امریکائیها ورقص فیلم زاغه نشین

صحنه آخر فیلم زاغه نشین میلیونر، یک رقص دست جمعی در ایستگاه قطار در شهر مومبای است که به شیوه «بالیوودی» اجرا می شود. همین رقص و موزیک هیجان انگیز آن موجب شده است که گروهی از آمریکایی ها در شهر آرلینگتون ویرجینیا دست به کارهای تازه ای بزنند.

کاجال مهتا، مربی رقص در «مدرسه رقص های جدید» - یک موسسه تعلیم هنرهای رقص می گوید از زمان اکران فیلم «زاغه نشین میلیونر» تا کنون او مجبور شده است تعداد کلاس های رقص هندی خود را به طور روزانه افزایش دهد: « ...شنیدن موسیقی هندی و تماشای آن رقص دسته جمعی در پایان فیلم به شیوه بالیوودی واقعا مردم را به هیجان آورده .

کاجال می گوید: «مردم این روزها نه تنها به رقص و موسیقی شادی آور بالیوودی توجه بیشتری پیدا کرده اند، بلکه در مجموع توجه خاص مردم بیش از همیشه به کشور هندوستان نیز جلب شده است..

 

*پدر جان اف کندی ونازی ها

 کتاب تازه ای تحت عنوان «جوزف کندی تقدیم می کند: سال های زندگی در هالیوود» در ۵۵۰ صفحه توسط انتشارات الفرد نوف منتشر شده است که در آن نویسنده و تاریخ نویس سینما، کری بوشامپ، افشا کرده است که پدر جان اف کندی رییس جمهورفقید آمریکا در دوران زندگی در هالیوود با افراد مختلف آشنایی داشته و ملاقات کرده است و به بسیاری از آن ها از جمله گلوریا سوانسون بازیگر قدیمی سینما و آدولف هیتلر، رهبر نازی های آلمان از دریچه مادیات نگاه می کرده است.

جزئیات کتاب بوشامپ بارها و بارها نشان می دهد که جوزف کندی علیرغم عشق و علاقه سرشاری که به ۹ فرزند خود داشته است  وشاید یکی دو نفر دیگر از جمله ماریون دیویس ( معشوقه او)، برای دیگران جز در رابطه با مادیات هیچ اهمیتی قائل نبوده است و افراد را پس از آن که از لحاظ مادی جذابیت خود را برای او از دست می دادند از اطراف خود پراکنده می کرد.

در این کتاب اعضای خانواده دو تن از شرکای سابق جوزف کندی، فرد تامپسون و گای کوریر دلیل مرگ این دو تن را ترک آن ها در شرایط حساس توسط جوزف کندی خوانده اند.

جوزف کندی مدت پنج سال از زندگی خود را در هالیوود گذراند. پنج سالی که اثرات عمیقی بر مسیر حرکت صنعت سینما داشته است و در کتاب کری بوشامپ درباره روابط عاشقانه کندی با گلوریا سوانسون، یکی از معروف ترین بازیگران دوران سینمای صامت که بعدها در فیلم « سانست بلوارد» ساخته بیلی وایلدر درحقیقت نقش خود را بازی می کند، نوشته شده است که این دو در عین حال یک شرکت تهیه فیلم به نام « سوانسون پروداکشنز» را پایه گذاری می کنند که به خاطر عدم موفقیت و ناتمام ماندن فیلمی به نام « ملکه کلی» و محاسبات غلط توسط کندی، سوانسون را در شرایط وخیم اقتصادی قرار می دهد.

جوزف کندی که با گلوریا سوانسون از عشق صحبت کرده و قرار ازدواج و آوردن فرزند گذاشته بود در سال ۱۹۳۱ میلادی سوانسون ورشکسته و هالیوود را پشت سر می گذارد و با بیش از ۱۵ میلیون دلار در حالی که عنوان « ثروتمند ترین مرد ایرلندی آمریکا» را به خود اختصاص داده است هالیوود را ترک می کند.

*دایناسورها در قرن 21

دایناسورها این جانوران غول پيكر ماقبل تاریخ، بار دیگر بر سطح زمین گام بر می دارند، زیرا لندن صحنه نمایشی به نام «قدم زدن با دایناسورها»ست، نمایش خيره كننده ايي که حدود ۱۴ میلیون دلار هزینه برداشته است و انسان را به دوران ماقبل تاریخ می برد.

این نمایش که با تكنولو‍ژي قرن بیست و یکم ساخته شده، انسان را به ۲۴۵ میلیون سال پیش می برد و مخاطب ناظر زايش این حیوان ماقبل تاریخ تا انقراض آن از صفحه زمین است.

۱۵ دایناسوری که نقش آفرین آن هستند آنچنان واقعي به نظر می رسند که نفس را در سینه تماشاگر حبس می کنند.

ساخت این حیوانات بزرگ به درازاي ۶ سال و با به كارگيري از دانش و تجربه مهندسان، هنرمندان، تعمیر کاران، كارشناسان فیلم های کارتونی و برنامه های خیمه شب بازی میسر شد.

طراح دایناسورها می گوید:« بزرگترین چالش، وزن این حیوانات غول آسا بود. به دلیل بزرگی دایناسورها پوست آن ها باید از ماده بسیار سبکی ساخته می شد. هر چه پوست سبک تر باشد موتورهای هیدرولیکی که دایناسور را به حرکت در می آورد و باطری داخل آن نیز سبک تر خواهد بود. در غیر این صورت حرکت دادن این هیولا ها مشکل می شد. برای طبیعی به نظر رسیدن بدن دایناسور به هنگام حرکت، کیسه های حاوی ماده پلاستیکی ویژه ای زیر پوست جا سازی شد تا در حین حرکت پوست آن حالت متحرک و موج دار به خود بگیرد.»

*دیوید لینچ وجمع آوری اعانه

روز چهارم ماه جاری، بنیاد فرهنگی– کارگردان ، فیلمنامه نویس، نقاش، کاریکاتوریست ، آهنگساز و بازیگری که برای کارگردانی فیلم «مرد فیلی  جایزه اسکار را به دست آورد ، در تالار نمایشی معروف « رادیو سیتی» در شهر نیویورک برنامه ای را به منظور جمع آوری اعانه برای اجرای یکی از اهداف این بنیاد که آموزش نوعی مدیتیشن ورارویی به کودکان و نوجوانان است را برگزار خواهد کرد.

دیوید لینچ می گوید:« در دنیای ترسناک و نامطمئن امروز، هر کودکی باید بتواند روزی یکبار در کلاسی حاضرشود که در آن ضمن ایجاد یک ارتباط عمیق با خود و به کلامی دیگر، درون نگری، بتواند قلمرو سکوت، سعادت، برکت، و ذخیره سرشاری از انرژی و هوشمندی که در اعماق وجود هریک از ما به طور طبیعی نهفته است را تجربه کند.»

لینچ معتقد است: « این تنها راهی است که ما می توانیم از طریق آن از نسل های آینده حفاظت کنیم .»

دیوید لینچ که با فیلم آوانگارد و غیرمتعارف « سر پاک کن» یکشبه به چهره ای شاخص در سینمای مدرن آمریکا تبدیل شد بعدها فیلم « رانی راکت» را عرضه کرد که داستان مرد تنومند و قدبلندی با موهای قرمز بود با بدنی که برق در آن جریان داشت و معجونی عجیب و غریبی بود از شخصیت نخستین فیلم او و عشق و علاقه ای که دیوید لینچ به آمریکای دهه ۵۰ میلادی دارد. دوران اوج صنعت در آمریکا و زمانی که برق، نفت و ذغال سنگ نقش عمده ای را در تحولات صنعتی این کشور بازی می کرد.

 

*نگاهي كوتاه به برخي از فيلمهاي جهان:

 

1-فیلم "واچمن" که اقتباسي است از یک کتاب کارتونی به همين نام، با فروش بیش از ۵۵ میلیون دلار در دو روز آخر هفته توانست در صدر ليست فیلم های پرفروش سال ۲۰۰۹ قرار بگیرد و نام کارگردان آن « زک اسنایدر» را یکبار دیگر پس از موفقیت تجاری  فیلم ۳۰۰ در سال ۲۰۰۷ برای خود ایجاد کرد، بر سر زبان ها بیاندازد.

با این وجود فیلم ۳۰۰ توانست در یک آخرهفته به بیش از ۷۰ میلیون دلار فروش گیشه دست یابد و از لحاظ فروش دی وی دی نیز رکوردهای تازه ای به جا بگذارد.

بسیاری از هواداران «واچمن» به سینماهای مخصوص «آیمکس» يورش آوردند تا قهرمانان خیالی این كتاب کمیک زنده شده روی پرده سینما، دکتر منهتن و شرکای او را روی پرده عظيم این سینماها نظاره گرباشند. گرگ فاستر رییس سینماهای آیمکس به گزارشگران گفت که بلیت های تمام ۱۲۴ سینمای آیمکس در سراسر کشور پیش فروش شده و بدينگونه فیلم واچمن پس از "شواليه تاریکی" از سری فیلم های بتمن در سال ۲۰۰۸ پرفروش ترین فیلم در سینمای آیمکس نیز به شمار می آید.

2- بردپيت و انجلينا جولي بار ديگر در كنارهم:

قصه كوتاه «آرتور فيليپس» تبديل به فيلمي سينمايي براي «براد پيت» و «آنجلينا جولي» با نام «ميدان ونسسلاس» مي‌شود.

اين قصه «ميدان ونسسلاس» نام دارد كه دو شركت مستقل فيلم‌سازي آن را با كمك «آيرا مگس» مجري يكي از برنامه‌هاي معروف راديويي تهيه مي‌كنند.

قصه فيليپس قبل از اين به شكل يك نمايش راديويي از برنامه‌ خانم مگس پخش شده است. اين نمايش با استقبال خيلي خوب شنوندگان راديويي روبرو شد و اين نكته،آيرا مگس را به فكرساخت نسخه سينمايي آن انداخت.

 

 .3دورنگي:

جولیا رابرتز و کلایو اوون در فیلم « دورنگی» در نقش دو جاسوس و دو رقیب کاری ایفای نقش می کنند که در عین حال یک رابطه عاشقانه پنهانی نیز میان آن ها بوجود می آید. اما به زودی این عشق رمانتیک با به میان آمدن یک معامله پیچیده ۴۰ میلیون دلاری به چالش گرفته می شود.

کلایو اوون در نقش « ری » یک مامور انتلجنت سرویس ( امی آی ۶) انگلستان بازی می کند و جولیا رابرتز نیز در نقش « کلر» ، یک مامور مخفی سازمان آمریکایی « سیا». پس از آن که این دو مامور چندین بار به دلایلی بر سر راه یکدیگر قرار می گیرند آتش عشقی سوزان در میان آن ها شعله ور می شود.

تونی گیلروی ، نویسنده و کارگردان فیلم « دورنگی» که پیش از این برای ساختن فیلم « مایکل کلیتون» در سال ۲۰۰۷ دست به پژوهش های ژرفي در چگونگی کارکرد یک شرکت حقوقي زده بود، می گوید: « فیلم دو رنگی همان طور که از عنوان آن برمی آید، در مورد پیکار عواملی است که دائم در جهت و برخلاف جهت یکدیگر در حال حرکت اند و همه چیز بر اساس این دوگانگی و دورویه گی ساخته شده است

هرچند گیلروی می گوید هرگز قصد نداشته که یک بیانیه سیاسی در مورد چند و چون عملکرد شرکت های تجاری بزرگ را از طریق فیلم « دورنگی» ارائه دهد اما جولیا رابرتز بازیگر نقش کلر معتقد است فیلم منعکس کننده مسائل واقعی جهان امروز است: « فساد و حرص و آز شرکت های تجاری بزرگ..خوب ...البته که بازگو کننده مسائل واقعی است که در جهان امروز جریان دارد

4«جهان کلمات»

یک سریال انیمیشن برنده جایزه امی است که کمک می کند کودکان بین سنین ۳ تا ۵ ساله بتوانند زودتر از زمان خواندن و نوشتن یاد بگیرند.

 یک پژوهش تازه در این زمینه نشان می دهد که تماشای این برنامه برای مدت ۱۵ دقیقه در روز می تواند به مقدار قابل توجهی به شناختن کلمات و آمادگی برای خواندن در این کودکان کمک کند.

در حال حاضر این برنامه آموزشی در بیش از ۲۴ کشور جهان مورد استفاده قرار دارد.

خالق این برنامه جالب و کمک دهنده، دان مودی می گوید: « جهان کلمات در واقع جهانی است که در آن اشیا از هجی حروف ساخته می شوند.»

جهان کلمات جهانی است که در آن کلمات به کمک طرح و رنگ جان می گیرند و زنده می شوند.

 برای مثال وقتی کلمه «گربه» را برای بچه ها هجی می کنید، حروف این کلمه تک تک به حرکت در می آیند و پس از آن که بچه ها به خوبی با آن ها آشنا شدند به شکل یک گربه در می آیند. یک گربه ملوس و دوست داشتنی با شخصیتی ملموس و بیاد ماندنی.

* حراج داستان مصور "سوپرمن

يك كپى ناياب از اولين داستان مصور "سوپرمن " كه تاريخ انتشار آن به سال ۱۹۳۸ بازمى گردد در يك حراجى به مبلغ ۳۱۷ هزار و ۲۰۰ دلار به فروش رفت.

اين حراج اينترنتى که از دو هفته قبل آغاز شد نظر ۸۹ علاقمند را جلب كرد. نام فروشنده و خريدار اين داستان مصور اعلام نشده است.

اين كپى با نام "ترميم نشده" به حراج گذاشته شد. جلد داستان مذكور اين قهرمان شنل پوش كه از سياره كرپيتون به زمين امده را درحالي به تصوير كشيده كه اتومبيلى را بالاى سر خود برده است.

اين داستان مصور كه در ماه ژوئن سال ۱۹۳۸ منتشر شد تيراژى معادل ۱۰۰ عدد داشت و با قيمت ۱۰ سنت به فروش رسيد.

استيفن فيشلر صاحب سايت حراجى اينترنتى Comic Connect به موسسه خبرى CNN گفت داستان مصور مذكور تا ۱۲ سال پس از انتشار در اختيار يك فرد بود تا اينكه پسر جوانى ساكن يكى از شهرهاى ساحل غربى آمريكا آن را به قيمت ۳۵ سنت خريد.

تاریخ و قیمت اولین داستان مصور بر روی جلد آن به چشم می خورد

 

* نقد وبرسی فیلم بر باد رفته

 فیلم بربادرفته به كارگرداني "ويكتور فلمينگ" و برگرفته از اثر معروف نويسنده سرشناس،"مارگارت ميچل"، در سال ۱۹۳۹ ساخته شد و پس از این همه سال دیگر کمتر منتقدی از آن یاد می کند ولی اين فيلم، در زمان خودش نیز آنگونه که باید و شاید نقد و بررسی نشد.

"حال مالی هسکل" ؛ منتقد فمینیست سینما ؛ تلاش کرده است این خلاء را پر کند و "برباد رفته" را آنطور که در خور توجه است ؛ مورد ارزيابي قرار دهد.

Molly Haskell در سال ۱۹۳۵ در ایالت کارولینای شمالی دیده به جهان گشود و در شهر ریچموند ویرجینیا بزرگ شد.

او در دانشگاه لندن و سوربون تحصیل کرد و در نهایت در شهر نیویورک اقامت گزید.

او در خبرنامه سینمایی مجله هفتگی نیویورک پرس فیلمهای فرانسوی را بررسی می کرد و در مورد کارگردانانی که به آمریکا مهاجرت کرده اند، می نوشت.

مالی هسکل ؛ نقد سینما را به صورت حرفه ای ازمجله Village Voice"" آغاز کرد و سپس به مجله هفتگی نیویورک و مجله وُگ پیوست.

هسکل یکی از نخستین کسانی بود که نقد و نظریه های فمینیستی اش از فیلم و سینما را در کتابی با عنوان "از تکریم تا تجاوز : رفتار با زنان در فیلم" در سال ۱۹۷۴ به چاپ رساند و در آن تصویر به نمايش درامده از زنان در فیلم را زير ذره بين قرار داد.

او دریکی از بخشهاي این کتاب که "فیلم زن" نام دارد می نویسد "فیلم زنانه جبرانی است برای غيبت زن در دیگر سبکهای غالب مثل فیلمهای گانگستری ، وسترن ، جنگی و حادثه ای " . او می نویسد "در فیلمهای مردانه همه لذتهای زندگی پیش از ازدواج صورت می گیرد و مرد همواره یا در نبرد با طبیعت است و یا در نبرد با دشمن ! " هسکل معتقد است فیلمهای Soap Opera" " بسیار سطح پایین اند و در واقع ابزاری برای ارضای احساسات زنان سرخورده خانه دار هستند و به جای رد و انکار آنچه بر زنان تحمیل می شود ؛ آن را می پذیرد و بر تحقیر زنان دامن می زند.

 

هسکل در دهه ۹۰ دست از نقد سینمایی فمینیستی اش کشید ولی امسال در کتابی با عنوان "Frankly My Dear : Gone With The Wind Revisited" (راستشوبخواي عزيزم)، که ۲۷۲ صفحه است ؛ فیلم "بربادرفته" را سو‍ژه نقدش قرار داده و نشان داده است این فیلم بر پایه شخصیت نيرومند و توانای یک زن استوار است.نام فيلم، برگرفته از صحنه پاياني فيلم مي باشد،جايي كه "رد باتلر"، در پاسخ به "اسكارلت"، كه درمانده و ناتوان است و نمي داند چه كند، مي گويد:«راستشو بخواي عزيزم،برام مهم نيست!».

منتقد نيويورك تايمز مي گويد:«هسكل سعي كرده است تا زن ستيزي،نژادپرستي و غرور روشنفكرانه ايي كه در فيلم بربادرفته به تصوير درامده است را براي بيننده، باز كند.» هسكل همچنين، با استفتده از برداشتهاي شخصي اش از مارگارت ميچل0نويسنده داستان)، ويولين لي(بازيگر نقش اسكارلت) و "ديويد سلزنيك(تهيه كننده فيلم)، سعي نموده است تا شخصيت اسكارلت را كالبدشكافي كند.

مارگارت میچل در نگارش این داستان جلوتر از زمان خویش بود و« دیوید سلزنیك»، بر عكس فیلمهای آن زمان هالیوود که شخصیتهای نیرومند زنان را به گونه ای مورد تنبیه قرار می داد؛ این کتاب را به فیلمی به یاد ماندنی تبدیل کرد.

ویوین لی نیز با نقش آفرینی در این فیلم ؛ ظرافت و زیبایی زنانه را با قدرت و اصالت در هم آمیخت و اسکارلت اوهارا را آنگونه که بود تصویر کرد....تصویری که سالهاالهام بخش زنان از هر سن ونژاد و ملیتی بوده است.

و مالی هاسکل در کتاب Frankly My Dear دین خود را به این کار سینمایی ادا کرده و حقانیت اسکارلت را آنطور که هست نگه داشته است.

* نمايشنامه مزرعه حيوانات در جنين

رمان طنز آلود «مزرعه حیوانات» جورج ارول نویسنده انگلیسی در ماه مارچ، در اردوگاه پناهندگان فلسطینی «جنین» در کرانه باختری رود اردن به نمایش در آمد که در واقع نگاهی دارد بر نقش سیاست امروزه فلسطینیان.

در صحنه اول نمایشنامه «مزرعه حیوانات» کشاورزی به نام« جونز»، رهبر حیوانات را مي كشد.

در صحنه دوم گروهي از حیوان ها از جمله چند اسب یک الاغ یک کلاغ یک مرغ و چند خوک به خوک انقلابی ای به نام «گلوله برفی» می پیوندند و او رهبری خيزش آن ها علیه کشاورز زورگو را به عهده می گیرد.

مزرعه حیوانات جرج اورول با الهام از دوران حکومت استالین در شوروی قبل از جنگ جهانی دوم نوشته شد، و این نمایشنامه بر اساس این داستان کلاسیک نشان می دهد انقلابیون نیز از رفتار رهبرانی که به آنان ستم وارد امده است،پيروي  می کنند.

پس از براندازی جونز کشاورز، حیوانات گرفتار بيدادگريهاي ناشي از ستم خوک هایی مي شوند كه رهبری را به عهده دارند و كم كم به مانند ادمها، خلق و خوي جاه طلبي وخودخواهي پيدا مي كنند.

و سرانجام داستان هنگامی به پایان می رسد که خوکی که رهبری قیام حیوانات را به عهده دارد آخرین گام را برای خيانت به انقلاب بر می دارد و براي اداره مزرعه با انسان به گفتگو و رايزني می نشیند. انسانی كه با لباس نظامی و به زبان هبرو سخن می گوید. و این شاید اشاره ای باشد به همکاری محمود عباس رهبر خودگردان فلسطینیان با اسراییل در سرکوب ستیزه گران حماس در کناره باختری رود اردن.

«نبیل الراعی» کارگردان نمایشنامه مزرعه حیوانات می گوید اوضاع سیاسی فعلی فلسطینیان در تم این نمایشنامه بی تاثیر نبوده است.

این نمایش نامه از فاسدان می گوید و چگونه آن ها الوده می شوند زیرا که از من سخن می گویند و نه از ما. و بدینگونه انسان ما را از دست می دهد. در فلسطین ما وجود ندارد. بلکه تنها سخن از من شنیده می شود.

 

* گفتگو با "جولين فيلوز"، نويسنده فيلمنامه "ويكتورياي جوان"

"جولين فيلوز"، فيلمنامه نويس برنده اسكار، چالش به تصويردراوردن زندگي بزرگترين ملكه بريتانيا را با اندكي كمك "اميلي بلانت(بازيگرملكه ويكتوريا)"، به عهده گرفته است.به همين منظور مجله سينمايي "ان ليميتد"،چاپ دوبلين، گفتگويي كه با جولين فيلوز، نويسنده فيلمنامه "ويكتورياي جوان"، انجام شده است را درج نموده كه در ذيل ترجمه ان از نظرتان مي گذرد:

سوال: ايا اين درست است كه شما شديدا در پي يافتن موقعيتي بوديد تا فيلمنامه اين فيلم را بنويسيد؟

جولين فيلوز: من شنيده بودم كه گراهام كينگ و مارتين اسكورسيزي در حال ساخت فيلمي درباره ملكه ويكتوريا هستند و من مي خواستم كه فيلمنامه ان را بنويسم، چرا كه عاشق سوژه اش بودم.همواره بخش جواني ملكه مرا مسحور و شيفته خودش كرده است.ما درباره غم و اندوه اگاهي داريم ولي درباره عشق چيزي نمي دانيم.ما همينقدر مي دانيم كه ملكه ويكتوريا نمي توانست برغم از دست دادن "شاهزاده البرت" فائق ايد، ولي نمي دانيم كه تا چه اندازه او از حضور البرت، سرخوش مي شد.

س:چه چيزي درباره ويكتوريا و البرت، بيشتر مسحور و مجذوب كننده مي باشد؟

ج ف: زماني كه او جوان بود و هيچ برادر يا خواهري نداشت و نمي توانست به مادرش، كسي كه تحت سلطه "كنروي" در امده، اعتماد نمايد، صحنه ايي كه "كنروي" تلاش مي كند تا ويكتوريا را كه مريض است را وادار به امضاي كاغذي بكند، و او ان را به روي زمين پرتاب مي كند، كاملا درست و عين واقعيت است.هنگامي كه البرت وارد زندگي اش مي گردد و انگاه كه ويكتوريا سرانجام پي مي برد كه چقدر او عاشقش مي باشد، تا جاييكه او نه فقط عاشق و شوهرش، كه به مانند يك پدر و مادر نيز برايش مي باشد.البرت جاي همه كساني را كه او هرگز نداشته كه بتواند به انها تكيه كند را پر مي كند.

س:زماني كه شما اينگونه ماجرا را شرح مي دهيد، گويا بزرگترين داستان عشقي قرن طنين انداز مي شود...

ج ف: وابستگي ويكتوريا به البرت، همه جانبه بود، به هرحال علي رغم مرگ البرت، اين وابستگي همچنان پابرجا ماند، ويكتوريا هنوز جوان بود و به فكرش خطور نمي كرد كه ممكن است او بميرد.و اين سرمايه گذاري شگرف احساسي به مدت 30 سال پيش از انكه بايد بوجود مي امد، قطع شده بود.

س: سارا فرگوسن، دوشس يورك، به عنوان تهيه كننده، اعتباري به دست اورد.

ج ف: دوشس كاملا به حق بر اين باور بود كه رابطه دختر جوان، ويكتوريا، با البرت، در فيلم براي مدت زمان طولاني اشكار نشده بود.من خيلي مشتاق بودم كه زودتر ازاينها اينكار را اغاز كنم، به خاطر كشمكشهاي فوق العاده ايي كه اطراف او مي گذرد.صحنه "ويندسر"، جاييكه پادشاه برمي خيزد و به مادر ويكتوريا اهانت مي كند،تنها يك حقيقت نيست، بلكه دوسوم سخنراني است كه او ايراد مي كند.

س:ايا فيلم براستي به ماهيت و ذات ويكتوريا مي پردازد؟

ج ف:راز ويكتوريا در اين است كه او پس از ان همه مسائلي كه پيش مي ايد، خيلي خودش مي بود.منظورم اينست كه او مي بايست منفعل مي ماند.بله او يك اشتباه انجام داد و عامل پديد امدن بحراني شد، براي اينكه او عاشق نخست وزير،"ملبورن"، بود، اما واقعا،او اشتباهات زيادي مرتكب نشد.او خيلي نترس و روراست بود...

*نيم قرن پس از اكران «بعضي ها داغشو دوست دارند»اثر بیلی وایلدر

  دقيقا پنجاه سال پیش(در ۲۹ مارس سال ۱۹۵۹ ) در برادوی نیویورک، فیلم "بعضی‌ها داغش را دوست دارند" برای اولين بار به روي پرده رفت. در این روز بیلی وایلدر کارگردان،« تونی کرتیس و جک لمون»، بازیگران محوري مرد، و «مرلین مونرو» به همراه همسر خود «آرتور میلر» از جمله بينندگان این فیلم بودند.

براي اين فیلم، شرکت هالیودی مترو گلدن مایر" برای آن ۹۰۰ هزار دلار سرمایه‌گذاری کرده بود.

«جري (جك لمون)» و«جو(كوني كرتيكس)» دو نوازنده‌ی بیکار از شیکاگو هستند، که تصادفا در روز والنتاین (روز عشاق) ناظر درگيري و کشتار گروه‌های مافیایی با یکدیگر هستند. از ترس گانگسترها، جو و جری در لباس زنانه در یک گروه موسیقی وارد می‌شوند. این گروه موسیقی تنها از زنان تشکیل شده و مرلین مونرو (شوگر کین) خواننده گروه است.

جو و جری با نام‌های مستعار زنانه (جوزفین و دَفنه) در گروه جاز زنان، نقش نوازندگان ساکسیفون و کنترباس را برعهده می‌گیرند. هردو به زودی دلباخته‌ی «شوگر (مرلین مونرو)» می‌شوند. ولي ديري نمي پايد كه متوجه مي شوند که شوگر، تنها برايش ماديات و پول مهم است و از رابطه‌ی گذشته خود با مردان، نا اميد و سرخورده و در حال گریز است.

در گفتگويي، شوگر به جو (در شمایل جوزفین) می‌گوید:

- در سال گذشته توی شش تا گروه موسیقی مردانه بودم.

- آدم نمی‌تونه به مردها اعتماد کنه!

- من به خودم اعتماد ندارم. من دلم برای نوازنده‌های ساکسیفون وا می‌ره. کافی که اونا قسمت اول "بیا در آغوش من را" بنوازند، سریع بدنم مورمور می‌شه، زانوهام شل می‌شن و می‌رم تو بغل‌شون.

- اما من هم ساکسیفون می‌زنم.

- اما خدا را شکر، تو یه دختری. بدین خاطر من هم اینجا هستم. برای حفظ خودم.

صاحبنظران سینمایی با تمجيدهاي بسيار از این فیلم کمدی و مهیّج، که ملغمه ايي است از جنایت، تعقیب و گریز، عشق و احساسات پنهان انسانی، استقبال کردند.بيلي وايلدر، كارگرداني وسواسی بود كه مي گفت:«نبايستي پيوسته با عوض كردن صحنه ها، مدام با به تماشاگر ياد اورشويد كه دارد فيلم تماشا مي كند.»

بیلی وایلدر در زمان ساخت فیلم با مرلین مونرو دردسرهای فراوانی داشت. مرلین مونرو به خاطر ناراحتيهاي روحی قادر به حفظ کردن دیالوگ‌های خود نبود، چیزی که وایلدر به شدت از آن بيزار بود. وایلدر ناگزير به تکرار دوباره و دوباره سکانس‌ها بود و این امر هزينه هاي زیادی را بر دوش تهیه کنندگان فیلم گذاشت.

وایلدر در اینباره می‌گوید: «کار با مونرو همانند قضیه دندان‌درد و دندانپزشک است. در زمانی‌که دندانپزشک مته را در دندان می‌چرخاند، از او متنفری و می‌خواهی او را بکشی. اما پس از معالجه او را می‌بخشی و همه دردها را فراموش می‌‌کنی.»

این پایداری و سماجت بیلی وایلدر سرانجام نتيجه مثبت داد. نه تنها منتقدان سینمایی اکران این فیلم را جشن گرفتند، بلکه این فیلم برای شش جایزه اسکار معرفی شد، اما در رقابت با دو فیلم "بن‌هور" و "خاطرات ‌آنه فرانک" نتوانست در بخش‌های اصلی جایزه اسکار را بدست آورد؛ و تنها برای بهترین "طراحی لباس" اسکار گرفت. اما در "گلدن گلوب" در سال ۱۹۶۰ مرلین مونرو و جک لمون به عنوان بهترین بازیگران زن و مرد در بهترین فیلم کمدی سال جایزه گرفتند.

از ديد بیلی وایلدر، تنها کارگردانی که موفق به ساخت چند فیلم فراموش‌ناشدنی شود، کار خود را به بهترين شيوه انجام داده است.

"بعضی‌ها داغش را دوست دارند" بی‌ گمان فیلمی ماندگار است. هم‌اکنون نسخه‌های ویدئویی و DVD این فیلم جزو پرفروش‌ترین فیلم‌های آمریکا به حساب می‌آیند. این فیلم بر روی لیست بهترین فیلم‌های آمریکا در سال ۲۰۰۷ مقام بیست و دوم را بدست آورد.

*رامین بهرانی،وفیلم گود بای سولو

رامین بهرانی*، متولد سال ۱۹۷۵ در شهر وینستون– سیلم ، در ایالت کارولینای شمالی از یک پدر و مادر ایرانی است که راجر ایبرت، منتقد سرشناس سینمای آمریکا او را در نقدی که درباره فیلم تازه «گودبای سولو» نوشته است ، « تازه ترین کارگردان جوان و برجسته آمریکا» خوانده است.

«گودبای سولو» جایزه بهترین فیلم سال ۲۰۰۸ جشنواره سینمایی ونیز را از آن خود ساخت واین فیلم برای نخستین بار در آمریکای شمالی در فستیوال سینمایی تورنتو به نمایش درآمد.

«گودبای سولو»، داستان آشنایی و دوستی غیرمتعارف دو مرد در شهر وینستون –سیلم در ایالت کارولینای شمالی است. رفاقتی که زندگی هریک از این دو را به گونه ايي برای همیشه عوض می کند. سولو، یک راننده تاکسی اهل سنگال است که می کوشد تا زندگی بهتری برای خانواده خود فراهم کند. ویلیام، پیرمردی آمریکایی و جنوبی است که بار سنگین یک عمر تعصب را به دوش می کشد. رویای آمریکایی سولو تازه آغاز شده است درحالی که رویای آمریکایی ویلیام روزهای آخر را طی می کند. اما به زودی هر دو مرد متوجه می شوند که نیازی که هریک به گونه ای به دیگری دارد از اختلافاتی که میان آن ها وجود دارد بیشتر است.

* ما فیلم های آقای بهرانی را ندیده ایم ودر باره خودشان کم میدانیم. از همراهانمان در امریکا خواهش می کنیم اگر اطلاع بیشتری در باره نحوه کار ایشان دارند ویا نشانی پست الکترونیکی ایشان در دسترس است برا ی ما بفرستند .