You should install Flash Player on your PC

گزارشی کوتاه از برگزاری پنجمین جشنواره تئاتر ایرانی در هایدلبرگ

از دیگران

خانه نخست

فرهاد مجدآبادی

گزارشی کوتاه از برگزاری پنجمین جشنواره تئاتر ایرانی در هایدلبرگ

 

جمعی از میهمانان جشنواره تئاتر هایدلبرگ ،آل بویه مدیر جشنواره نفر اول سمت چپ

 

*پنجمین جشنواره تئاتر ایرانی هایدلبرگ (آلمان) از 26 تا 30 ژانویه 2011 در هایدلبرگ برگزار شد. در این جشنواره مجموعاً 6 نمایش، یک نقالی و یک نمایشخوانی به اجرا درآمد.

در اولین روز جشنواره (چهارشنبه 26/2/11) درابتدای مراسم افتتاحیه میترا سرو قطعه ای رقص نمایشی را اجرا کرد پس از آن به ترتیب آقای دکتر اکارت وورتزنر   Ekart Würznerشهردار هایدلبرگ و پس از آن آقای غلام آل بویه مدیر جشنواره سخن گفتند. آقای وورتزنر در سخنان خود ضمن قدردانی از برگزارکنندگان جشنواره از برگزاری مداوم و منظم جشنواره هایدلبرگ ابراز خشنودی کرده و حضور گروه های مختلف تئاتر ایرانی از شهرهای آلمان و کشورهای دیگر اروپائی در این جشنواره را پدیده ای مثبت در جهت تفاهم و دوستی ملت ها ارزیابی کردند. 

آقای آل بویه در بخشی از سخنان خود گفتند: این جشنواره کوچک با هدف احترام به ذات هنر و ایجاد خانواده ای باورمند به ارزش های هنر تئاتر، در فراز و فرودهای غربت شکل گرفت و همین امر باعث شد تا چشم خطاپوش تماشاگران از کاستی های این جشنواره بگذرد و گروه های تئاتر نه با دریافت منافع مادی، که با عشقی وصف ناپذیر به صحنه بیایند و شعله و شور این کانون و خانواده کوچک را نگهدارند.

پس از سخنان آقای آل بویه که توسط آقای آرمان آل بویه به آلمانی ترجمه می شد، قسمت دوم برنامه خانم سرو با رقصی ترکیب یافته از نشانه های رقصهای شرقی اجرا شد و ظرافت کار و هنرمندی ایشان مورد توجه تماشاگران قرار گرفت.

در قسمت بعدی برنامه شب اول، پس از یک استراحت نیمساعته و پذیرائی از مهمانان، نمایش «آنها در تاریکی» نوشته اوته بانزمیر Ute Bansemir با هنرمندی گروهی از هنرمندان جوان از ملیت های مختلف به اجرا درآمد. در این نمایش که با ضربآهنگی نسبتاً سریع و با میزانسن های هندسی و چند جانبه اجرا می شد، بازیگران کمابیش نقشهایی مشابه شخصیت واقعی خود را بازی می کردند و داستانهای مختلفی از زندگی خود را درتلفیق با یکدیگر، از مسائل مربوط به پناهندگی، ترس وغربت در محیط بیگانه و تلاش برای ماندن و پذیرفته شدن به عنوان شهروندی از کشور آلمان را به نمایش گذاشتند. لحظات نمایش سرشار از بیم و امید آدمها بود. اما نتیجه گیری یا نکته پایانی نمایش نوعی شورش یا طغیان علیه قانون و مقررات را تبلیغ می کرد، که گمان نمی کنم همیشه و هرجا کار درستی باشد.

روز دوم جشنواره، 27/2/11 فقط یک نمایش به زبان آلمانی اجراشد. «ساعت حقیقت» نوشته و کار هادی خانجانپور. نمایشی که از سوی تماشاگران به عنوان بهترین نمایش فستیوال برگزیده شد. «ساعت حقیقت» که بر اساس وقایع نگاری زندگی شخصی خانجانپور شکل گرفته است، نمایشی ست ساده اما بسیار پرمعنی. با کمترین امکانات: یک صحنه خالی، یک نور عمومی، یک هنرپیشه و یک قطعه گچ! خانجانپور با تحرکی فوق العاده، داستان مسافرت خود و خانواده شان به آلمان و مجموعه ای از اتفاقاتی را که ممکن است برای هر پناهنده دیگری رخ بدهد، با زبانی طنزآمیز که گاه با تلخی موقعیت های مختلف آمیخته می شود، با حرکات و بیانی حساب شده و با دقت و ریزه کاری فراوان تعریف می کند. طبیعی ست که برای بیان چنین داستانی او باید لحظه به لحظه در نقش آدمها مختلف، از اقوامشان در ایران گرفته تا پدر، مادر، معلم مدرسه، دوست دختر، کارمندان مختلف ادارات ظاهر بشود. و در این میان با ابتکاری دیدنی همان قطعه گچ را به جای خودش قرار داده است که روز به روز در شرایط فرسایشی محیط زندگی اش سائیده می شود و از بین می رود. اما هادی خانجانپور از گردو غبار گچی که پودر شده است برمی خیزد و به عنوان هنرپیشه ای جوان که همچنان در راه آموختن است، حضور خودش را در پنجمین جشنواره تئاتر ایرانی هایدلبرگ اعلام میکند. تشویق مداوم تماشاگران نشانه موفقیت هادی در اجرای نمایشش است.

روز سوم 28/2/11 با نوعی نقالی نمایش گونه که نوشته و کار محسن سلماچی است آغاز می شود. در این برنامه سلماچی که چند میل ، یک تخته شنا و تمبکی(البته به نشانه طبل بزرگ) زورخانه را روی صحنه گذاشته است به نقل تاریخچه و مراسم زورخانه می پردازد و اطلاعات جالب و همه جانبه ای را در اختیار تماشاگران می گذارد.

دومین نمایش روز سوم «دعوت» نوشته زنده یاد غلامحسین ساعدی است که به کارگردانی سودابه فرخ نیا و بازیگری خودش همراه با سهیلا قدس طینت روی صحنه می آید. بروشور جشنواره، خلاصه داستان دعوت را این گونه تعریف می کند: « زنی از یک خانواده مرُفهّ ، در تکاپوی آرایش و پیرایش، در حالی که با پیشخدمتش مشورت می کند، آماده می شود که به مکانی از پیش دعوت شده برود...» سودابه فرخ نیا بر بستر این داستان ساده تراژدی تنهائی و پوچی زندگی زنی را – در واقع انسانی را- نشان می دهد که در توهم رسیدن به یک مهمانی –چیزی، کسی، یا آرزویی خوشایند- تمام توان خود را به کار می گیرد، اما درپایان در می یابد که هر آنچه که فکر کرده توهمی بیش نبوده است. تصویر و صدای فرخ نیا در پایان نمایش و درلحظه رویاروئی با این حقیقت تلخ درخشان و از یاد نرفتنی ست. بازی سهیلا قدس طینت هم که نقش پیشخدمتی را بازی می کند که او نیز همراه با رویاپروری خانمش، بازی را جدی می گیرد و حتی لحظاتی خود را در جایگاه او قرار می دهد، صمیمانه و دوست داشتنی ست.

روز چهارم 29/2/11 با اجرای نمایشی از سوئد نوشته و کار یعقوب کشاورز به نام «209» با بازیگری خود او آغاز می شود. نمایش در ترکیبی از بازی روی صحنه و لحظه هایی سینمائی که از طریق روشن و خاموش شدنهای نور و در هم آمیزی دو شخصیت نمایش در صحنه های کوتاه مدت ایجاد می شود، به گونه ای تمثیلی و گاه با زبان طنز، داستان زندانی و شکنجه شدن احمد باطبی و جاوید تهرانی را بازگوئی می کند. علاوه بر موضوع حساس و مطرح نمایش، دقت و ظرافت کشاورز در بازی، نوشته و کارگردانی و همچنین همکاری گروهی از هنرمندان ایرانی درسوئد برای ضبط صداهای خارج ازصحنه، نمایش«209» را نمایشی دیدنی و تفکر برانگیز می کند. خانم گیسو آوا، همکار فنی نمایش که پخش صدا و فیلم را به عهده داشت کار خود را به خوبی انجام می داد.

دومین نمایش شب چهارم نمایش «زنی تنها» نوشته داریو فو با بازی و کارگردانی سودابه فرخ نیا بود. اجرای این نمایش را که دوسال قبل هم در همین جشنواره اجرا شده بود، امسال ندیدم. اما در اجرای قبلی بازی حساب شده و دلنشین سودابه یکی از امتیازهای بزرگ اجرای این نمایش بود.

لازم به یادآوری ست که نمایش«زنی تنها» به جای نمایش «تکنوازی در تبعید» (از سوئد) که بازیگر و کارگردانش علیرضا مجلل به علت بیماری نتوانست به جشواره بیاید، به اجرا درآمد.

در آخرین قسمت برنامه از شب چهارم جشنواره دو فیلم کوتاه «صدای پای آب» و «اگر بهار نیاید» ساخته علیرضا درویش به نمایش درآمد و مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت. بد نیست بدانیم که طراحی تمام پوسترهای زیبا و گویای پنج دوره جشنواره را آقای درویش به عهده داشته است.

روز پنجم 30/2/11 هم اولین نمایش که ملا سیبیلو نام داشت به دلائلی که نمی دانم چیست اجرا نشد. آخرین نمایش جشنواره، نمایش «یک واقعه» نوشته و کار بهروز قنبر حسینی بود که دو داستان موازی بی ارتباط یا شاید مرتبط با یکدیگر را در خود جای داده بود. کوشش قنبر حسینی و همکارانش در گروه آویش که به طور مداوم کار می کنند و درتمام دوره های جشنواره با یک یا دو نمایش حضور داشته اند، قابل احترام و تقدیر است.

در آخرین قسمت از برنامه های جشنواره آقای آل بویه روی صحنه رفت و با اهدای هدایائی از کسانی که در برگزاری این جشنواره با او همکاری کرده ویا کسانی که از آن حمایت کرده بودند، تشکر و قدردانی کرد. مجریان و اعلام کنندگان برنامه ها خانم آذرسلیمی ( به زبان فارسی) و آرمان آل بویه ( به زبان آلمانی) بودند و البته هر دو آنها در کارهای دیگری هم که مربوط به برگزاری جشنواره می شد، صمیمانه همکاری می کردند.  

پایان بخش برنامه های جشنواره جشن پایانی و اجرای موسیقی با همکاری کیا نقشینه، سیما ، پویان کاظمیان و مزدک نژاد بود. 

اجرای موفقیت آمیز چند نمایش خوب و برگزاری نسبتاً منظم برنامه ها از خصوصیات مثبت جشنواره پنجم تئاتر ایرانی در هایدلبرک بود که باید آن را نتیجه کوششهای چندساله آقای آل بویه مدیر جشنواره و همکارانش دانست. کوششی که در شرایط کمبودهای مالی و شرایط سخت زندگی در غربت، قابل تحسین و تقدیر است.   

 

 

اشتراک گذاری:

Share