You should install Flash Player on your PC

مقالات و یادداشت های باربد طاهری

ازدیگران

 خانه نخست

 مقالات و یادداشت های باربد طاهری

 

 

بهرام بیضایی، باربد طاهری -نفر دوم -به هنگام ساخت رگبار

 میزان مطالبی که از باربد به یادگار مانده زیاد نیست اما در همین مقالات محدود هم  می شود به روش آشتی ناپذیر او با نظام اسلامی پی برد. وقتی  جمهوری اسلامی در امریکا یک نشریه سینمایی را علم کرد که ژست بی طرفی گرفته بود تا جمعی از تبعیدی ها را به خود چلب کند ودر انجام این کار به توفیق هایی هم رسید .این باربد بود که در یادداشتی که برای نشریه سینمایی فوق ارسال کرد با صراحت دلیل واستدلال وابستگی این  نشریه با جمهوری اسلامی را مطرح کرد. این نوشته باربدراهم که ما خود در آرشیو داشتم همراه با نوشته های دیگر باربد طاهری و برای نخستین بار پخش می کنیم. 

 مطالبی که در این قسمت میخوانید:

سينمای زيرزمينی ايران/ زندان، بهای رسوا کردن موسوی و طرح رژیم/. دست درازی به سینمای زیرزمینی ممنوع!/ یک نامه اعتراض آمیز ازباربد طاهری  در باره ترفند های یک نشریه فارسی زبان چاپ امریکا وابسته  به جمهوری اسلامی.

  

*مطالب ویادداشت های باربد طاهری

 زندان، بهای رسوا کردن موسوی و طرح رژیم

 چند روز پیش ماموران اطلاعات جمهوری اسلامی نوید خانجانی فعال سیاسی را دستگیر کرده و هم اکنون او در زندان اوین بسر می برد . نوید خانجانی در میان فعالان سیاسی یکی از معدود افرادی بود  که نه تنها اسیر گرد و خاک سبز حکومت اسلامی نگردید بلکه شجاعانه کوشید تا با قلم خود و درج مطالب  افرادی  که به رو کردن دست رژیم در جریان اخیر همت کرده اند ، چهره واقعی موسوی را و اینکه جنبش مردم را چگونه به ناکجاآباد می برد  به مردم خود نشان دهد . آخرین مقاله ای که در این زمینه در وبلاگش منتشر کرد ، مقاله تآثیرگذار مسلم منصوری بود با عنوان ” استراتژی رژیم در به هدر دادن پتانسیل اعتراضی جامعه ، جایگاه موسوی و نقش مجاهدین در آن ” نوید یاداشتی بر  این مقاله می نویسد و خواندن آن را به همه توصیه می کند. نوید در حالی به رو کردن دست حکومت در ماجرای سبز اقدام نمود که متاسفانه بسیاری از به اصطلاح روشنفکران و هنرمندان و جریانات سیاسی مدعی چپ و دمکراسی ،آگاهانه ویا نا آگاهانه آتش بیار معرکه موسوی و کروبی در دور کردن خطر سرنگونی از بالای سر حکومت شده بودند .

همانان که در سایت های خود نظیر پیک ایران ، روشنگری و بسیاران دیگر که مدعی دمکراسی هستند و حکومت اسلامی را از زاویه استبدادی آن مورد حمله قرار می دهند ،مطا لب اینگونه را که بازی سبز رژیم را لو می دهد در سایت های خود انتشار ندادند ، بلکه همسو با حزب توده و کودک آن فداییان اکثریت در لوای دروغین دفاع از جنبش مردم بدنبال روی و دفاع از یک جناح حکومت و در نتیجه ضربه زدن به جنبش آزادیخاهانه مردم ایران پرداختند ، و با آن همه ادعای دمکرات بودن ، تمامی مطالب افرادی مانند نوید را که به رو کردن دست رژیم همت کرده اند را به نفع جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد ، سانسور انقلابی ! نموده و اجازه ندادن یک افشاگری راجع به گرد و خاک سبز رژیم  به روی صفحه سایت های آنان بنشیند . این مهم نیست که آنها چه ادعایی بر زبان می آورند و چه تابلویی را در دنیای مجازی عاریه می گیرند ، آنچه در دنیای واقعی و مادی اهمیت دارد و اثر گذار است ، اینکه  در عمل با چه و با که همسو هستند .

بنابر این  اینکه فلان کس و فلان جریان  مدعی چپ غیر حزب توده است ، مهم نیست مهم این است که  در عمل و حالا در زیر هر بهانه و تحلیل !  وقتی به یاری یکی از دو جناح می شتابند ، در معنا توده ای هستند .  مهم نیست قد و قواره آنها در حد یک سایت اینترنتی یا در حد یک جمع ده ، بیست نفره است و مهم نیست چه عنوانی را به خودشان اختصاص می دهند ، وقتی می آیند در مرداب جناح های حکومت دست و پا می زنند دقیقآ در خط حزب توده  حرکت می کنند و به جمهوری اسلامی کمک می کنند تا نیروی اعتراضی مردم را به هدر دهد . به قول هانا آرنت آنها در عمل به رژیمی خدمت می کنند که مدعی مبارزه با آن هستند .

این موضوع تنها شامل مدعیان چپ نمی شود ، دیگرانی نظیر مجاهدین که همواره مدعی هفت دریا خون بین خود و رژیم بوده اند ، اما در یک آن و با یک فتوا رنگ سرخ هفت دریا خون را به رنگ سبز موسوی و کروبی تبدیل کرده و نامه فدایت شوم برای مجلس خبرگان حکومت و رضا پهلوی و… می نویسند و خواستار حفاظت سازمان ملل از جان موسوی می شوند . در معنا با دریوزگی هم بدنبال شاه وهم بدنبال شیخ راه می افتند .

بهرحال این یک طرف سکه و طرف تاریک و غم انگیز آن است . اما طرف روشن آن همان جوانان و مردم عصیان کرده علیه  ستم حکومت اسلامی هستند که با دست خالی در برابر پوتین پوشان مزدور حماسه آفریدند و همان تعداد اندک اما بیدار چه در داخل و چه در خارج کشور هستند که بهای رو کردن دست رژیم را می پردازند و این بهاء پرداختن آنان را از تعهد  به مردم باز نمی دارد

اما بدون شک جنبش مردم ایران از میان تمامی دسیسه های حکومتی غنی تر و با تجربه تر سر بیرون خواهد آورد و سر انجام این حکومت جنایتکار و چپاولگر را به زیر خواهد کشید و به آزادی و عدالت اجتماعی دست خواهد یافت

باربد طاهری

مارچ /2010

barbodtaheri@yahoo.com

*سينمای زيرزمينی ايران

    سينمای زير زمينی در ممالک مختلف جهان، ‏تعاريف متفامتی دارد. مثلاً هم اکنون که در ‏امريکا فستيوالی از سينمای زير زمينی قرار است ‏برگزار شود که در حقيقت به معنای سينمای ‏جدا از معيارهای استوديوها است، نوعی سينمای ‏مستقل تعريف می شود؛ در حالی که اين معنا ‏در کشورهای ديکتاتوری و زير سلطه ی حکومت ‏های ايدئولوژيک، معنای ديگری دارد. معنای آن ‏سينمای تعرض، سينمای افشاگر، و سينمای ‏جدا از معيارهای سانسور حکومتی است. ما هم ‏سينمای زير زمينی ايران را از اين دست مي‌دانيم.‏

از سال 2004 به اين سو، با پايه گذاری سينمای زيرزمينی توسط مسلم منصوری ، تلاش گروهی از ‏فيلمسازان و فعالين اجتماعی در تبعيد و ما ‏ بر اين است ‏تا با ياری و همراهی با فيلمسازان و دانشجويان ‏سينمايی در ايران، امکان تهيه‌ی فيلم‌هايی را به ‏صورت مخفيانه برای آنان فراهم کنيم؛ سپس با ‏خروج اين فيلم‌ها چه به صورت خام و چه به ‏شکل تدوين شده، در نمايش آن‌ها در مجامع ‏مختلف بين‌المللي، دانشکاه‌ها، مراکز فرهنگی ، بکوشيم و تصويری ‏راستين از آن‌چه در جامعه سانسور زده و پليسی ‏ما مي‌گذرد را به نمايش بگذاريم.‏

بعد از اين که مسلم منصوری فيلم هايی را به طريق مخفيانه در ايران ساخت ، ساخت اينگونه ‏فيلم‌ها کم و بيش ادامه پيدا کرده و ‏توسط افراد ديگری دنبال می شود و تاکنون چند ‏فيلم از اين دست در خارج از کشور پخش شده ‏است.

با اينکه سينمای زير زمينی ايران با دو مشکل ‏عمده روبروست: يکی مشکل امنيتی است که ‏ساخت اينگونه فيلم‌ها در ايران ، برای فيلمساز‌ ‏خطراتی را به همراه دارد. .‏

در سال 2005، مونا ملاخانی در تهران هنگام ‏فيلم‌يردای دستگير می شود و تا کنون هيچ خبری از او در دست نيست .‏

مشکل ديگری که سينمای زير زمينی ايران با ‏آن روبروست، مشکل مالی است که کسی برای فيلم زيرزمينی سرمايه گذاری نمی کند اما عليرغم تمام اين ‏خطرات و مشکلات، بسياری ‏از دانشجويان هنر، به فيلم سازی مخفيانه روی ‏آورده‌اند. و با آنکه برای تهيه ‏يک فيلم مستند با دشواري‌های بسيار روبرو ‏هستند ولی هم چنان حرکت هنر و سينمای زير زمينی را تداوم می بخشند

برای همين رژيم جهت مقابله با آن به بدل سازی برای سنمای و هنر زيرزمينی روی آورده است و سعی می کند تعدادی از جيره خورهای خود را به عنوان فيلمسازهای زير زمينی جابياندازد تا چهره سينمای زيرزمينی را مخدوش کند و مانع رشد آن شود . ‏

‏ما با حما يت از سينمای زيرزمينی ايران مصمم هستيم تا اين حرکت، بی پشتوانه ‏نماند و با مشکلات مالی و امنيتی از نفس و توان باز

نماند. ‏تلاش ما بر اين است که بتوانيم در خارج از ‏کشور، در کنار فيلمسازان زيرزمينی در ايران قرار بگيريم تا ‏به هر صورت ساخت فيلم‌های مخفيانه تداوم ‏يابد و خواست‌های مردم زحمت‌کش و ستمديده ‏ما برای دست‌يابی به يک زندگی انسانی و ‏آزادي، توسط دوربين فيلمبرداری به تصوير ‏کشيده شود.‏

 

barbodtaheri@yahoo.com

 

دست درازی به سینمای زیرزمینی ممنوع!

 فستیوال "سینمای تبعید" که هر دو سال در کشور سوئد برگزار می شود، امسال اعلام کرد که بخش "سینمای مهاجر" را هم در برنامه اش افزوده است.

می دانیم که جمهوری اسلامی سالهاست تلاش می کند کلمه ی "تبعید" را از ذهنیت جامعه ی ایرانی در خارج از کشور حذف کند و کلمه ی "مهاجر" را جای گزین آن کند، چرا که کلمه ی "تبعید" بار سیاسی و اعتراضی با خود حمل می کند.

گروهی از نویسندگان و فیلم سازان در خارج از کشورخود را مهاجر می دانند نه تبعیدی، به ایران هم رفت و آمد می کنند و سعی دارند آثارشان به گونه ای باشد که در ایران هم قابل پخش باشد.

ولی کنار هم گذاشتن این دو جز این که مرزبندی را به ضرر هنر تبعید مخدوش کند حاصل دیگری ندارد. مهم تر این که اعلام کرده اند امسال یک شب را به "سینمای زیرزمینی" اختصاص داده و برگزارکننده ی فستیوال راجع به سینمای زیرزمینی سخنرانی می کند.

این که هر فرد و جریانی راجع به سینمای زیر زمینی ایران بنویسد و به هر ترتیبی این حرکت را تقویت کند، بی شک

کاری است ارزشمند، اما تفاوت بسیاری هست بین حمایت کردن از یک حرکت و سوء استفاده کردن از آن. این که سینمای زیر زمینی را کنار سینمای مهاجر قرار دهند و مضحکتر این که اعلام کنند:"سینمای زیر زمینی باید مبلغ نو گرایی و دموکراسی باشد" همان چیزی است که جناحی از رژیم و کشورهای غربی خواهان آن هستند ، تحت شعارهای کلی و بی خاصیّت می خواهند خواسته ها و مطالبات واقعی محرومان جامعه که همان رهایی از فقر و چپاول است صدایی پیدا نکند و به سامانی نرسد.

 سینمای زیرزمینی ایران با این هدف شکل گرفت که صدایی باشد برای توده های میلیونی فقیر که در هیچ یک از رسانه های بین المللی صدایی ندارند و همراه باشد با مبارزات اقشار محروم جامعه برای در هم شکستن فاصله های وحشتناک طبقاتی و دست یابی به عدالت و آزادی. با این هدف سینمای زیرزمینی حدود شش سال پیش توسط مسلم منصوری پایه گذاری شد و اعلام موجودیت کرد.

این حرکت به عنوان یک راه حل عملی در مقابل سینمای حکومتی مطرح و با استقبال و هم کاری هنرمندان داخل و خارج از کشور رو به رو شد. تا قبل از سال ۲۰۰۴ عبارت "سینمای زیرزمینی" در هیچ یک از کتاب ها و نوشته های سینمایی ایران نبود. در سال ۲۰۰۴   با اعلام رسمی این حرکت از سوی مسلم منصوری این عبارت وارد ادبیات سینمایی ایران شد و از آن پس از موسیقی و ادبیات زیر زمینی سر در آورد. این که امروز فیلم سازانی چون بهمن قبادی و دست اندرکاران این فستیوال سعی می کنند خود را به این حرکت وصل کنند، نشانگر آن است که سینمای زیرزمینی ایران علی رغم موانعی که داشته ودارد، توانسته آن قدر تأ ثیر گذار باشد که دستگاه های امنیتی و فرهنگی جمهوری اسلامی به منظور تخریب کردن این حرکت، سعی کنند برای آن بدل سازی کنند . و هم عدّه ای فرصت طلب بخواهند از این حرکت بهره برداری کنند.

حالا هم دست اندر کاران این فستیوال برای آن که بتوانند از دولت سوئد بودجه بگیرند و امورات خود را بگذرانند یا به هر دلیل دیگری ، از سینمای " تبعید" به سینمای "مهاجر" نقل مکان کرده و خود را با سیاست دولت ها هم سو می کنند. برای این که رد گم کنند که دوکان دو نبش باز کرده اند، یک سخن رانی هم برای سینمای زیرزمینی در برنامه شان اضافه می کنند. این کار آنها جز بی پرنیسبی نام دیگری ندارد.  

من از روزی که کارم را در سینما به عنوان تهیه کننده و فیلمبردار فیلم "رگبار" بهرام بیضایی شروع کردم تا فیلمبرداری فیلم "خداحافظ رفیق" امیر نادری، تا کار در دیگر فیلم ها و سریال ها ، تا فیلم مستند "سقوط ۵۷" که راجع به انقلاب ایران ساختم و تا به امروز با شگردهای گوناگون حکومت ها و فرصت طلبی و بی پرنسیبی هنرمندان نان به نرخ روز خورمواجه بوده ام، این کار دست اندر کاران این فستیوال هم برای من چیز تازه ای نیست.

"کانون حمایت از سینمای زیر زمینی ایران" هم چنان که تا کنون حرکت سینمای زیرزمینی ایران را به جلو برده و مقابل ترفند های جمهوری اسلامی در عرضه ی هنر ایستاده و آن را افشاء کرده است ، از این پس نیز اجازه نخواهد داد که عده ای بی مایه و فرصت طلب این حرکت را لوث کرده و دست مایه دلالی خود کنند. نمی شود به یک حرکتی که هویت دارد و با اهداف مشخصی شکل گرفته است دست درازی کرد.

جا دارد در این جا یادی کنم از بصیرنصیبی ، دوست و هنرمندی که همیشه روی اصول و باورهای خود ایستاده و با حرکت های انحرافی مقابله کرده و امسال هم پا به این فستیوال نگذاشته است.  

 

باربد طاهری از اعضای "کانون حمایت از سینمای زیرزمینی ایران"

               ۲۴ اکتبر ۲۰۰۹ barbodtaheri@yahoo.com

 

 یک نامه اعتراض آمیز ازباربد طاهری

 

 ترفند های یک نشریه فارسی زبان چاپ امریکا وابسته  به جمهوری اسلامی

 

مجله محترم سینما 95

در شماره ششم آبان ماه سال 1374 سرمقاله ای داشتید تحت عنوان «یک حرف» که در آن فهرست وار و به درستی به بسیاری از مشکلات و موانعی که سد راه پیشرفت و تکامل سینمای ایران است اشاره کرده بودید و نتیجه گرفته بودید «چنانچه این بی سامانی ها به سامان نرسد عمر سینمای ایران از مرز 70 ـ 80 سالگی عبور نخواهد کرد» و سپس بلافاصله می افزاید «نوشتن این سطور ابداً در جهت نفی حاکمیت و معیارهای حاکم بر جامعه امروز ایران نیست».

آنچه مرا که بضاعتی در کار قلم و نوشتار ندارم به نگارش این سطور واداشته، ترفندهای به ظاهر روشنفکرانه و دموکرات منش نویسنده مطلب برای گفتن دردها و مشکلات و نتیجتاً حفظ پایگاه روشنفکرانه خود، پیش جماعت مهاجر، و ناراضیان داخل از یکسو، و حفظ روابطش با دستگاه های حکومتی رژیم حاکم بر ایران از سوی دیگر است، که مرا بی اختیار بیاد مثل معروف «خدا و خرما» می اندازد و (اصطلاح) اسلامی باب طبع رژیم هم «امر به معروف و نهی از منکر» است، و تجربه 17 سال گذشته بخوبی نمایانگر این واقعیت است که هیچ کدام از این دو شیوه راه به جایی نبرده اند.

حال برای روشن تر شدن مطلب و با استناد به مندرجات یکی دو شماره مجله خودتان که بازگو کننده نظریات و شیوه های عمل مسئولان طراز اول جمهوری اسلامی درباره هنر و سینما است، به تضاد حاکم بر سرمقاله شما می پردازم.

سرمقاله شما ـ رئوس مشکلات سینمای ایران را چنین برمی شمارد:

1 ـ مدیریت آشفته.

2 ـ قرارنداشتن مهره های درست در جای خود.

3 ـ قرار گرفتن یک فرد از سپاه پاسداران در بالاترین مرجع سینمایی به عنوان تئوریسین سینمایی.

4 ـ سیاست زدگی غیراصولی.

5 ـ اتخاذ روش هایی که در هیچ کجای دنیای صاحب فرهنگ و تکنیک سینما معمول نیست...

و حالا برای این که بهتر دریابیم که بدون نفی معیارهای حاکم بر جامعه امروز ایران نمی توان برای مشکلات بالا راه حل یافت، شما را به بخش هایی از مصاحبه مدیرکل وزارت ارشاد توجه می دهم، که در همان شماره مجله سینما 95 به چاپ رسیده است.

مدیرکل وزارت ارشاد...«سینمای مورد قبول و علاقه رژیم ایران سینمای پای بند به اصول دینی است» (اصول دینی به روایت جمهوری اسلامی) و ایشان اضافه می کنند...«آقایان ما الان در شب عاشورا نیستیم که مقام معظم رهبری را تنها بگذاریم، تهاجم فرهنگی غرب یک تهاجم واقعی است... من مطلبی خواندم که به نظرم ملائکه بر دست نویسنده جاری و ساری کرده بود انشاءالله سینمای ما به جایی برسد که فیلم هایی بسازیم که در پیشگاه آقا امام زمان روسفید و برنده باشند نه در فستیوال های بین المللی...»

و حالا من به این دوست نویسنده سرمقاله یاد آوری می کنم که رژیم جمهوری اسلامی رژیم بنا شده بر مبنای اصل ولایت فقیه است... و معنای این حرف آن است که ولی فقیه برای تمام آحاد افراد مملکت همانند افراد صغیر و فاقد قدرت تصمیم گیری انتخاب اصلح را می نماید و تمام کارگزاران سیستم هم سهمی از قدرت ولی فقیه را در اجرای امور مملکتی دارا هستند. لذا بحث منطقی براساس معیارهای تجزیه شده و به دست آمده از جهان غرب و آنجا که به طور اساسی آزادی های تضمین شده انسانی و موازین حقوق بشر در جوامع جانی، محدوده های بیانی هنرمند را بررسی می کند در جمهوری اسلامی مردود است...لذا اگر شما با معیارهای حاکم بر ایران مخالفتی ندارید باید به دنبال فیلمی باشید که مدیرکل امور ارزشیابی وزارت ارشاد آن را می پسندد، یعنی همان فیلمی که آقا امام زمان را راضی کند. اگر شما با آنچه اصول حکومت را در ایران تشکیل می دهد مسئله ای ندارید، نباید بپرسید چرا یک نفر از سپاه پاسداران در بزرگترین مرجع سینمایی قرار می گیرد. چرا که در جمهوری اسلامی و هر حکومت مستبد یکسونگری، افراد بر اساس وابستگی آن ها به رژیم و وفاداری به آن برگزیده می شوند، نه صرفاً به خاطر آگاهی و علم و دانش آن ها نسبت به موضوع. در مملکتی که مسئول بازبینی فیلم آن نابینا است، و مدیرکل امور سینمایی اش می خواهد برای خاطر آقا امام زمان فیلم بسازد، و رهبرو بینانگذار حکومتش در نخستین سخنرانی خود می گوید...«کلاً ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم»، شما چگونه به طرح مشکلات خود می پردازید با اعتراف به این که با معیارهای حاکم بر جامعه مخالفتی ندارید!! شما جمله معروف آقای خمینی را که ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم را چطور ترجمه و یا معنی می کنید! غیر از این که ـ سینما = با فحشا ـ و فواحشی حق زیست دارند که توبه کرده باشند!!

اگر این تعریف سینمای اسلامی باشد ـ آیا اظهار تعجب شما از این که تلویزیون و سینما را مخلوط می کنند که در هیچ جای دنیا سابقه ندارد، کمی خارج از محتوا قرار نمی گیرد. شما که تمام مطالب و گفتگوهای مسئولین را دنبال کرده اید، که از این صدها جمله و تعریف در می آید که منحصر به خود آنهاست و در قوطی هیچ عطار دیگری پیدا نمی شود، چطور به چنین انتقادی می پردازید، انتقادی که حتی امروز در درون ایران هم، خیلی دست به عصا و محافظه کارانه محسوب می شود.

شما ضرورت ندارد سیاسی باشید تا با چنین رژیمی و آنچه می کند مخالف باشید. شما کافی است به ارزش های انسانی و مبادی و موازین آزادی و حق انتخاب در معیارهای جهان امروز باور داشته باشید که نتوانید رژیم جمهوری اسلامی را تحمل کنید. شما اگر دلتان براستی برای فیلمسازان درون ایران که به اعتقاد من کاری درخور ستایش انجام می دهند و پیروزی هایشان نشانه های افتخارانگیزی از پیروزی اندیشه و هنر بر خرافی و تاریک اندیشی است، فریادتان را برای تضمین آزادی های انسانی رسا کنید تا هنرمندان دربند ما شاید بتوانند دمی آسوده تر به کار خلاقه خویش بپردازند، و سئوال آخر مگر سیاست های حاکم بر سینما، جدا از سیاست های کلی حاکم بر مملکت است... و مگر می تواند باشد.

اگر شما تنها به سینما فکر کنید باز باید با اندیشه و سیاستی که سینما را فلج می کند و از تحرک بازمی دارد مخالف باشید و به صراحت مخالفت کنید.

ولی اگر قصد راضی کردن همه را دارید و می خواهید جایتان را در میان سینماگران و روشنفکران با اعتراضات آبکی حفظ کنید و روابط تان را با دولتمردان رژیم به مخاطره نیندازید، و با روش انتقاد و اصلاح در قالب رژیم موجود حرکت کنید به سرنوشت همان هایی که این سیاست ها را پیش گرفتند و به قضاوت تاریخ و مردم راه خطا رفتند، بیاندیشید. با ارادت باربد طاهری