You should install Flash Player on your PC

درباره ی فیلم رنگ ارغوان سهراب سلیمان

ازدیگران

 خانه نخست

نقد فیلمفارسی های اسلامیزه شده

 درباره ی فیلم رنگ ارغوان سهراب سلیمان

  همراه با  مقدمه سینمای آزاد

 

 ماهنامه فیلم می نویسد:

...این واقعیت را نمی توان منکر شدجشواره امسال تابع سیاست های تاکتیکی دولت  کنونی در عرصه فرهنگ وهنر بود. از آنحا که در حریم این دولت اگر محرم دار باشی  هر چیری شدنیست، فیلمی همچون رنگ ارغوان پس از 5 سال تو قیف نتنها آزاد می شود بلکه جوایز اصلی در بخش بین المللی  وسینمای آیران را میگیرد. به  هرحال ار جمع برو بچه های اصیل قدیمی( منظور حزب الهی هاست) هوای آقا ابراهیم را باید بیشتر داشت  چون سر براه تر است وبا مضمون  این فیلمش می توان نمایش آزاد منشی واعتدال داد.  مجله فیلم 407 اسفند 88

 این حرقها را از لابلای شماره ویژه جشنواره فجر ماهنامه فیلم بیرون کشیدیم  تا در یابید آنجه  که در جشنواره ها از طرف رژِیم عرضه میبشود وبه فیلمهای اجتماعی معروف شده و کلی اعتبارقلابی کست کرده همانا سیاست های تاکتیکی رژیم  بوده است. بعد از این مقدمه نظر  سهراب  سیلیمان را با هم بخوانیم در این مطلب هم اشاره هایی به شگرد های رژیم مکار جمهوری اسلامی وسیاست های سینمایش شده است.

بالاخره بعد از 5 سال فيلم «به رنگ ارغوان» ساخته ابراهیم حاتمی کیا پس از نمايش در جشنواره فيلم فجر و بردن جايزه با اجازه وزارت اطلاعات به نمايش در آمد. زمان اعطاي اين جايزه و حاتم بخشي ديكتاتورهاي سركوبگري كه دستشان به خون دانشجويان زنان و زحمتكشان آلوده است به نظر خيلي زنگ هاي هشدار را به صدا در نياورده است. در روزهاي ابتدايي نمايش اين فيلم در سينماهاي تهران چند مليون فروش كرده است. بهر صورت عليرغم ديدگاه هاي سياسي بغايت ارتجاعي ابراهيم حاتمي كيا او در زمره سينماگران طرفدار موسوي محسوب مي شود و همين كافيست كه خيل وسيع دانشجويان و روشنفكران فكر كنند كه شايد اين فيلم درايت و مناسبتي مترقي داشته كه پنجسال است توسط وزارت اطلاعات ممنوع الاكران شده! اما قاعدتا بسياري بعد از ديدن اين فيلم و تعمق درباره ان بخصوص ده دقيقه آخر آن بايد كاملا نا اميد شده باشند.

فيلم «به رنگ ارغوان» یک  ژانر امنيتي - پليسي محسوب مي شود و داستان فيلم روي جمعي از دانشجويان يك دانشگاه متمركز است و بخشا به مسايل و مشكلات و زندگي دانشجويان بشكل واقعی پرداخته و بهمين خاطر توجه طيف وسيعي از دانشجويان را بخود جلب كرده است.

ابراهيم حاتمي كيا يكي از  فيلمسازان  مشهور ايران است و با فيلم هايي با مضمون باصطلاح انتقادي و سياسي مشهور است فيلم هايي كه عليرغم ظاهرش در مجموع از نظام حاكم و ارزشهاي اساسي آن دفاع مي كند فيلم هايي مانند «آژانس شيشه اي» كه بدفاع از بسيجياني كه براي برخي حقوق از دست رفته شان دست به شورش مي زنند اما دست آخر نظام مجبور مي شود كه حقشان را بدهد. فيلم  ديگر او «ارتفاع پست» كه به خاطر جنبه بخشا واقعي بودن داستان كمتر ديدگاه كارگردان را منعكس مي كرد.

 

داستان فيلم:

یکی از ماموران اطلاعات حكومت ماموريت پيدا مي كند تا دختر دانشجويي را تحت نظر بگيرد تا از طريق او پدر وي به نام شفق را كه از اعضا يك گروه مسلح ضد حكومتي بوده را دستگير كرده و يا به قتل برساند. از جزئيات هويت سياسي اين شخص در فيلم صحبتي نمي شود فقط اشاره مي شود كه او در عملياتي در جاده پاوه - سنندج شركت داشته است. او از بچگي دخترش را نديده و دختر به همه گفته كه پدر و ماردش را  از دست داده و به سياست بي علاقه است. عقل سليم بيننده را به اين نتيجه مي رساند كه شفق بايستي عضو يك گروه مسلح كرد بوده و يا بهرحال گروه سياسي بوده كه در كردستان عملياتي داشته است.

مامور واواك خود را به شكل دانشجويي در مي آورد و در همان رشته اي كه دختر مشغول تحصيل است يعني جنگلداري ثبت نام مي كند. البته با به همراه داشتن نامه مخصوص از تهران و در وسط ترم. از ابتداي فيلم مي فهميم كه دانشجويان رشته مربوطه يعني جنگلداري عليه كشيدن راهي در جنگل در همان حوالي دانشكده در حال مبارزه هستند.

مامور در روستايي كه دختر يا به عبارت فيلم سوژه خانه دارد در طبقه بالاي يك قهوه خانه اتاقي اجاره مي كند و دختر را تحت نظر مي گيرد از همان ابتدا در آن اتاق وسايل تعقيب و مراقبت مانند دوربين متحرك كار مي گذارد و بعد به سرعت در اتاق دختر هم وسايل شنود كار مي گذارد كه هم صحبتهاي داخل خانه را بشنود و هم تلفن دختر را شنود كند. بنظر اين درست بخشي است كه وزارت اطلاعات را شاكي كرده بود چون براي نسل جوان چنين اعمالي آشنا نيست اما براي نسل سياسي دهه شصت خيلي غير معمول نيست. البته نمايش فيلم در شرايطي كه جمهوری اسلامی هر روزه صد ها تن از فعالين را دستگير مي كند، به نوعي براي ترساندن مردم كاربرد دارد چون مي خواهد بگويد كه توان اطلاعاتي حكومت بالاست اين در حاليست كه دستگاه اطلاعاتي دولت  ضربه ديده و جمهوری اسلامی اساسا دارد از نيروي مزدور بسيج براي دستگيري فعالين كه عمدتا هم علني كار هستند استفاده مي كند تا طرح هاي پيچيده تعقيب و مراقبت.

در جريان تعقيب و مراقبت مامور واواك عاشق سوژه يعني دختر دانشجو مي شود و زماني كه يك زن و مرد از دوستان شفق كه حالا با وي بخاطر گويا كنار كشيدن وي از مبارزه دشمن شده و قصد به تله انداختن و كشتن وي را دارند دختر را از دام آگاه مي كند و يكي از دو مهاجم به قتل مي رسند و مامور جسد او را در جنگل تحويل يك آمبولانس مي دهد.

بالاخره پدر دختر با او تماس مي گيرد و به هشدارهاي دختر كه خانه تحت مراقبت است گوش نمي دهد دختر دست به دامن مامور مي شود و از او خواهش مي كند كه موقعيتي را فراهم كند كه جان شفق را براي فقط يك ديدار كوتاه حفظ كند! اين در حاليست كه به روايت سناريو هم دوستان سابق شفق قصد كشتن او را  دارند و هم ماموران اطلاعات هم مي خواهند او را دستگير كنند. اولي ها مي خواهند او را بكشند تا اطلاعات ندهد و دومي ها مي خواهند او را دستگير كرده و اطلاعات بگيرند. مامور عاشق باصطلاح درمانده مي پذيرد و از خانه با اسلحه  محافظت مي كند و حتي يكي از دوستان قدیم شفق را كه قصد حمله به خانه را داشت به قتل مي رساند. شفق مجروح مي شود و زنده به دام ماموران مي افتد دختر او نيز دستگير مي شود.

 كمي بعد مامور دارد بساطش را جمع مي كند كه برود كه با مافوقش روبرو مي شود كه در اتاق كرايه اي منتظر اوست و بهش مي گويد كه تمرد كرده و بايد بميرد اما كشتن را به عهده  خود مامور مي گذارد مامور كلت را به مخچه خود نشانه مي رود و ماشه را مي كشد اما اسلحه خاليست.

 صحنه پاياني صحنه اي است كه دختر را كه عينك هم بچشم دارد طناب بر گردن نشان مي دهد بيننده فكر مي كند دارند او را اعدام مي كند اما معلوم مي شود كه دختر بهمراه همكلاسي هاي سابقش دارند به اعدام درختان توسط راهسازان اعتراض مي كنند و به اين خاطر برخيشان طناب بر گردن انداخته اند!

 صحنه اعتراض دانشجويان را عده اي دارند فيلمبرداري مي كنند در ميان آنها مامور معزول كه تغيير قيافه داده ديده مي شود دختر چشمش به او كه مي افتد لبخندي حاكي از عشق مي زند.

صحنه پاياني فيلم دست دختري را نشان مي دهد كه دارد با لپ تاپ به سياق مامور اطلاعاتي پيام رمزي را تايپ مي كند و حلقه ازدواج بر دست دارد. سر تيتر پيامش «هوالقادر» است و دختر دارد گزارش مي دهد يعني او هم اطلاعاتي شده است. پيام هاي رمزي كه مامور قبلا فرستاده بود بخاطر عاشق شدن «هو الحبيب» بود!

صحنه هاي مشمئز كننده دقايق پاياني فيلم كه ديدگاه كارگردان و نويسنده يعني حاتمي كيا را نشان مي دهد به شدت انسان را عصباني مي كند.

 صحنه اي كه اعمال ماموران جاني امثال شكنجه گران و بازجويان جمهوری اسلامی را كه طي سی سال هزاران تن از بهترين فرزندان مردم را به كام مرگ فرستادند یا شكنجه و داغدار كردند را به  بهانه واهي مامور است و معزول اما كمي هم دل و قلوه و عاطفه  دارد توجيه مي كند. ماموراني كه كمترين سزاي شان محاكمه در دادگاهي عادلانه است.

جاي تاسف است كه این فیلم توسط برخي از دانشجويان بخصوص طيف طرفدار جناح موسوی تشویق می شود چرا كه مثلا در فيلم اشاره اي هم به معضل نابود كردن جنگلها هم شده و يا حق دانشجويان دختر و پسر در دوستي با يكديگر برسميت شناخته شده است! و يا فيلم صحنه هاي سرگرم كننده ای از طنز و عشق هم دارد!

 طبق اين منطق به فيلمسازاني كه براي هيتلر فيلم هاي تبليغاتي ساختند بايد جايزه داد و يا شايد هم بايد به مخترع گيوتين به خاطر طرح جالبش براي اعدام سريع و تقريبا بي درد متهمان هم جايزه داد!

فيلم رنگ ارغوان عليرغم ظاهرش فيلمي است در توجيه نظام ارتجاعي و پوسيده جمهوری اسلامی و دفاع از دستگاه جهنمي وزارت اطلاعات این رژیم.

 

اسفند 1388

 سهراب سلیمانی

  [تاريخ مطلب: هجدهم اسفند ۱۳۸۸ برابر با نهم مارس ۲۰۱۰] 

 

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=14374