You should install Flash Player on your PC

نقد فیلم: نكته هايی از ”فرشتگان پر حرف و سرسخت“

ازدیگران

 خانه نخست

نقد فیلم: نكته هايی از

”فرشتگان پر حرف و سرسخت“

 

باربد کیوان

عنوان اصلی: Iron Jawed Angels

كارگردان: كاتيا فون گارنيه

بازيگران: هيلاری سوانك، فرانسس اوكانر، جوليا اورموند، آنجليكا هوستن

بر اساس داستانی از: جنيفر فريدز

محصول: 2004 آمريكا

 

وقتی كه به يكی از دوستانم گفتم می خواهم درباره اين فيلم چيزی بنويسم، گفت ”مواظب باش! موضوع ظريفی است. از يك طرف مسأله خواسته ها در مبارزات بر حق زنان در ميان است و از طرف ديگر استدلال ها و روش هايی كه نقطه اتكاء رفرميسم در جنبش زنان است.“ فكر كردم بهتر است بحث در مورد ”فرشتگان...“ را با توضيح تاريخی جنبش زنان در ابتدای قرن بيستم و مبارزه ای كه داستان فيلم بر اساس آن نوشته شده، شروع كنم.

 

”حق رأی طلبان“ يا Suffragists:

كسب حق رأی برای زنان در آمريكا، موضوع مبارزه ای بود كه در فيلم می بينيم. زنانی كه درگير اين مبارزه دشوار شدند را ”حق رأی طلبان“ ناميدند. آنان زنانی از طبقات بالايی و ميانی جامعه بودند؛ بهـره مند از رفاه و سواد؛ آشنا به حقوق و قانون؛ دست اندر كار تشكيلات و نشر افكار. اگر چه بخشی از جنبش ”حق رای طلبی“ در آمريكا را زنان سوسياليست (نمايندگان جنبش جهانی طبقه كارگر) تشكيل می دادند، اما زنان كارگر و به طور كلی زنان قشرهای زحمتكش و تحتانی جامعه كماكان از اين جنبش فاصله داشتند. يكی از نقاط ضعف مهم اين جنبش، محدود شدن صفوفش به زنان سفيدپوست بود. ”حق رأی طلبان“ تمايل چندانی به شناخت مسائل و خواسته های توده های محروم زنان سياهپوست، متحد شدن با آنان و متشكل كردنشان نداشتند.

يكی از روش های مبارزه ”حق رأی طلبان“، تماس با نمايندگان كنگره و ديگر نمايندگان هيأت حاكمه آمريكا (حتی رئيس جمهور) به قصد تأثير گذاری بر آنان و تغيير در قوانين مدنی و كسب حقوق شهروندی به نفع زنان بود. در واقع همان روشی كه به ”لابی گری“ مشهور است. در عين حال، فعالان آن جنبش به شكل های مختلف دست به سازماندهی می زدند، در مورد اهداف و خواسته های خود اوراق تبليغاتی منتشر می كردند، با روزنامه ها تماس می گرفتند و خبررسانی می كردند، و ميتينگ و تحصن برگزار می كردند.

جنبش زنان آمريكا كه نطفه اش از سال 1890 با تأسيس ”انجمن ملی حق رأی برای زنان“ بسته شد، از همان آغاز صحنه بروز و رويارويی گرايش های راديكال و محافظه كار بود. زنان سوسياليست و زنان مهاجر ايرلندی كه از كودكی شاهد مبارزات حاد سياسی و حتی نبردهای قهرآميز ملی عليه سلطه انگلستان بودند، قاطعيت و پيگيری بيشتری در جنبش ”حق رأی طلبی“ از خود بروز می دادند. در مقابل، زنانی از طبقه بورژوا و مرتبط با محافل حكومتی هم بودند كه سعی می كردند جنبش را مهار كنند و به اصطلاح آن را از ”تند روی“ و كارهای ”غير معقول“ باز دارند.

جنبش ”حق رأی طلبی“ از حدود سال 1912 بر فشارهای خود بر حكومت می افزود و تبليغ و ترويج و سازماندهی در ميان زنان را گسترش می داد. هيأت حاكمه و رئيس جمهور وقت به نام ”وودرو ويلسن“ از حزب دمكرات، در مقابل خواست مركزی اين جنبش مقاومت می كرد.

 

جنبش زنان و جنگ امپرياليستی

 در همين زمان، يك واقعه بزرگ جهانی رخ داد كه بر موقعيت جنبش ”حق رای طلبی“ تأثير جدی گذاشت. اين واقعه، شروع جنگ جهانی اول در اروپا و سپس ورود آمريكا در جنگ قدرت های سرمايه داری  برای تجديد تقسيم دنيا بود. ورود آمريكا به جنگ، اين فرصت را در اختيار هيأت حاكمه قرار داد كه به بهانه حفظ منافع ملی در شرايط ويژه، جنبش های طبقاتی و اجتماعی موجود در اين كشور را تحت فشار قرار دهد. جناح انقلابی در جنبش كارگری و درون احزاب سوسياليستی آن دوران كه مخالف سياست شركت در جنگ امپرياليستی بودند و از كارگران می خواستند كه گوشت دم توپ بورژوازی ”خودی“ در اين جنگ نشوند، به اتهام ”خيانت به ميهن“ تحت پيگرد و سركوب قرار گرفتند. جنبش ”حق رأی طلبی“ هم بر سر دو راهی قرار گرفت. پافشاری بر حقوق زنان در شرايطی كه ”ملت درگير جنگ است“ می توانست تضعيف پشت جبهه تلقی شود و نه فقط هيأت حاكمه كه بسياری از مردم را نسبت به اين جنبش خشمگين و بدبين كند. از طرف ديگر، مسكوت گذاشتن خواسته های بر حق و كوتاه آمدن در مقابل فشارهای هيأت حاكمه، به معنی عقب رفتن جنبش زنان و ضربات سياسی و روحی مهلك بر فعالان آن بود. ديگر معلوم نبود كه چه وقت جنبش می تواند كمر راست كند و زنانی را كه به آن اميد بسته بودند به ميدان بياورد. بی عملی و تسليم رهبران می توانست به سرعت بسياری از نيروهای جنبش را پراكنده و خانه نشين كند.

در آن دوره، جنبش زنان آمريكا فعالان و رهبران جوانی مانند ”آليس پاركر“ و ”لوسی برنز“ داشت. آليس پاركر همان كسی است كه در سال 1938 ”حزب جهانی زنان“ را در شهر ژنو (سوئيس) تشكيل داد كه كارش حمايت از فمينيست ها، زنان يهودی و ساير قربانيان رژيم آلمان نازی بود. همين رهبران جوان بودند كه بر مطرح كردن خواسته های زنان پافشاری كردند و عليرغم مخالفت بخش محافظه كار جنبش موفق شدند اكثريت نيروها را با خود همراه كنند.

 

زندان زنان و ”شب وحشت“

عكس العمل هيأت حاكمه و دستگاه پليسی اش به اين كار، وحشيانه بود. از راه های مختلف كوشيدند برای فعالان جنبش زنان پاپوش درست كنند. به تحصن های آنان حمله بردند و بازداشت شان كردند. و سرانجام آليس پاركر و لوسی برنز و در مجموع 33 نفر از زنان مبارز را به اتهامی واهی برای 60 روز روانه زندان ”اوكوكان“ در ايالت ويرجينيا كردند. به مسئولان زندان گفته بودند كه اين زنان بايد ادب شوند. بنابراين هر اعتراض، هر حركت كه حاكی از همبستگی زنان بود، و مهمتر از همه اعتصاب غذای آنان را با شكنجه پاسخ گفتند. شكنجه ها آنقدر شديد  بود كه بعضی از زندانيان را تا آستانه مرگ پيش برد. طبق اسناد تاريخی، مرگ يكی از زنان در نتيجه همين شكنجه ها بود.

شب 15 نوامبر 1917 كه ”شب وحشت“ لقب گرفت، تعداد زيادی از زنان را همزمان شكنجه كرده بودند. به اين تاريخ دقت كنيد! درست در همان موقع، در آن سوی دنيا، انقلاب كمونيستی در روسيه در حال وقوع بود. انقلابی كه يكی از نخست گام هايش، رفع بلافاصله تبعيضات قانونی عليه زنان منجمله دادن حق رأی به آنان بود. انقلابی كه برای زنان، ميدان عملی بسيار فراتر از وظايفی قائل بود كه جامعه مردسالار از آنان انتظار داشت و به قول لنين نقشی ”محدود كننده و خرفت كننده“ بازی می كرد. البته می دانيم كه در ادامه ساختمان سوسياليسم، كشور شوراها نتوانست به آرمان های انقلاب در زمينه رهايی زنان جامه عمل بپوشاند و حتی از برخی پيشروی ها و دستاوردهای اوليه در اين زمينه عقبگرد كرد.

به نوامبر 1917 باز گرديم. خبر شكنجه ها و وضعيت وخيم زندانيان ”اوكوكان“ به بيرون درز كرد و به روزنامه ها راه يافت. برای حكومتی كه به نام ”دفاع از دمكراسی“ مردمش را به شركت در جنگ فرا می خواند، وضعيت زنان زندانی می رفت كه به يك رسوايی بزرگ تبديل شود. رئيس جمهور و ديگر مقامات كشور جلسه اضطراری تشكيل دادند و تصميم گرفتند با گردن نهادن به خواست مركزی جنبش زنان يعنی طرح لايحه قانونی شدن رأی زنان در مجلس، قدمی عقب بگذارند و موج را به نفع خود برگردانند. لايحه با اختلاف كمی ميان آراء موافق و مخالف به تصويب رسيد.

 

پيروزی ”حق رأی طلبان“ و مسأله حق رأی همگانی

 ”فرشتگان پر حرف و سرسخت“ پيروز شدند، اين عنوانی بود كه مطبوعات آمريكا برايشان برگزيده بودند. در آن زمان، اين پيشروی مهمی برای جنبش زنان آمريكا به حساب می آمد. زن آمريكايی سفيدپوست برای نخستين بار به يك ”شهروند با حقوق كامل“ تبديل شد. شايد گرفتن حق رأی از جانب زنان، امروز از نظر بسياری چندان مهم جلوه نكند. شايد بسياری از اين بحث كنند كه اين فقط يك تغيير در قانون، يك تغيير صوری، بود كه وضعيت زنان را دگرگون نكرد و بر كل جامعه هم تأثير مهمی بر جای نگذاشت. شايد بعضی هم باشند كه با انگشت گذاشتن روی اين واقعيت كه انتخابات ها در نظام های طبقاتی صرفاً به نشستن ستمگرانی به جای ستمگران قبلی می انجامد، بگويند كه حق رأی به زنان تنها كاری كه كرد اضافه كردن شماره رأی دهندگان در اين بازی فريبكارانه مكرر بود. نكته اصلی در گرفتن حق رأی در آن دوران اين بود كه به سنت ها و تفكراتی كه اين موقعيت را طبيعی و مشروع فرض می كرد ضربه زد. در آن دوران، زنان در غرب سرمايه داری از حقوق اجتماعی، سياسی و بسياری حقوق اقتصادی محروم بودند. اين ضربه ای مؤثر و ماندگار بود چرا كه جنبشی از خود زنان بر سر اين خواست به راه افتاد و بر آن پافشاری شد. در پی مبارزه با قدرت حاكمه و رويارويی با طرز تفكر كهنه ای كه در جامعه مردانه (منجمله در ميان بسياری از زنان) حاكم بود، جنبش به پيروزی رسيد.

موفقيت در چنين مبارزاتی اگر چه به معنی كسب رهايی نيست اما در مسير طولانی رفع ستم و تبعيض جنسيتی، نقش و جايگاه و تأثير معينی دارد. شبيه اين مسأله را می توان در مورد محروميت مردان فاقد مالكيت (كارگران مزدی و دهقانان بی زمين) در بسياری از جوامع غربی تا سال های پايانی قرن نوزدهم هم ديد. در اين ميان، موردی استثنايی مثل جمهوری كـُرس را هم داريم كه اولين كشوری بود كه در دوره كوتاه عمر 14 ساله اش در فاصله 1755 تا 1769 ”نظام رأی همگانی“ محدودی را برقرار كرد. بعد از آن به كمون پاريس يعنی نخستين حكومت انقلابی كارگری تاريخ می رسيم كه فقط سه ماه و نيم برقرار بود. كمون پاريس حق رأی همگانی را در مورد همه مردان (با خط بطلان كشيدن بر امتياز مالكيت و ثروت) به اجراء گذاشت. نيوزلند در سال 1893 به نظام رأی همگانی دست يافت كه شامل زنان هم می شد. فنلاند هم اولين كشور اروپايی بود كه در سال 1906 حق رأی را به تمامی شهروندانش اعطا كرد. جالب است بدانيد كه زنان در انگلستان تازه در سال 1928 بود كه به حق رأی يكسان با مردان دست يافتند! زنان سوئيسی تا سال 1972 از اين حق محروم بودند!!

در دهه های بعد، زنان در بسياری كشورها از حق رأی و حقوق مدنی و اجتماعی ديگری برخوردار شدند.  پيشروی جنبش های انقلابی باعث شد كه افق ديد توده های مردم گسترده تر شود. به يك معنی، تكامل تاريخ معنا و چارچوب پيروزی را دگرگون كرد. در اين شرايط، اگر آرزوها و مطالبات جنبش رهايی زنان به چارچوب های سياسی و اجتماعی و ايدئولوژيكی محدود شود كه به ساختارها و نهادهای حاكم ضربه نزند و بر عكس، توهم و توقع نسبت به آنان را رواج دهد، نمی توان از پيروزی و دستاورد حرف زد.  به علاوه، رفرم های صوری و بی ريشه ای كه از بالا انجام می گيرد و ادامه و نتيجه جنبش اصيل زنان نيست را هم نمی توان به عنوان ”پيروزی جنبش“ در بوق كرد و ستود.

به هر حال، رويكرد درست به حقوقی نظير حق رأی در نظام های طبقاتی (كه نتيجه مبارزه ستمديدگان و به معنی به رسميت شناساندن هويت خود به مثابه جزيی از جامعه است) را می توان در جمله زير فشرده كرد. اين جمله را كمونيست های انقلابی آمريكا هنگام برگزاری انتخابات به توده های محروم گوشزد می كنند: ”زمانی شما مبارزه ای بر حق و سرسختانه كرديد كه حق رأی را به دست آوريد، اميدواريم حالا هم آنقدر هشيار و آگاه باشيد كه از اين حق استفاده نكنيد!“

 

روايت فيلم از جنبش حق رأی طلبی

فيلم ”فرشتگان پر حرف و سرسخت“، سال های 1912 تا 1917 را به تصوير می كشد. دست اندر كاران فيلم، اكثراً زن هستند. ”كاتيا فون گارنيه“ كه به نظر می آيد خود به شدت تحت تأثير مقاومت شجاعانه آليس پاركر و لوسی برنز و يارانشان در روزهای اسارت قرار گرفته، مؤثرترين صحنه ها را از همين بخش از مبارزه ”حق رأی طلبان“ آفريده است. او كاری كرده كه بيننده امروزی فيلم، معنای ”شب وحشت“ را تا آنجا كه ممكنست درك كند. كاری كرده كه حس خشم نسبت به سيستم طبقاتی مردسالار و سياستمداران عوامفريب و قاضيان و جلادان بيرحم، و حس همبستگی با زنان مقاوم زندانی، در بيننده برانگيخته شود.

تصويربرداری، رنگ آميزی، صداسازی و موسيقی فيلم، آميزه پر قدرتی به وجود آورده است. استفاده از ترانه مبارزاتی ايرلندی كه از نجوای زنان در زندان آغاز می شود و به فريادی پر شور می انجامد، بسيار هوشيارانه و تأثيرگذار است. بازيگران ــ شايد به ترفند كارگردان ــ لحن و رفتاری دارند كه فمينيست های مبارز امروزی را تداعی می كنند. دختران جوان و به طور كلی همه كسانی كه در جنبش رهايی زن درگيرند می توانند جنبه و جلوه ای از خود و همرزمانشان را در شخصيت های فمينيست فيلم پيدا كنند.

به نظر می آيد كه انتخاب موضوع فيلم، با توجه به زمان ساخت آن (2004 ـ 2003)، بی ارتباط با گسترش نارضايتی در جامعه آمريكا نسبت به سياست های جنگی جرج بوش و اقدامات هيأت حاكمه آن كشور برای دست اندازی به حقوق مدنی و آزادی های سياسی به بهانه ”شرايط اضطراری“ نبوده است. به ويژه آن كه می دانيم، در دوران اخير بخشی از حقوق زنان نظير حق سقط جنين نيز مورد حمله دولتمردان آمريكايی و محافل پر قدرت مذهبی و محافظه كار قرار گرفته است. يكی ديگر از صحنه های مهم فيلم كه خيلی خوب از آب در‌آمده، ابتكار تبليغی آليس پاركر برای افشای ”دمكراسی“ پوچ و عوامفريبانه رئيس جمهور آمريكا است. او مجموعه ای از نقل قول های ”وودرو ويلسن“ را روی ورقه هايی نوشته است. آن ها را به صدای بلند در پياده رو مقابل كاخ سفيد می خواند و ورقه ها را يك به يك به درون آتشی كه در آنجا افروخته می ريزد و خاكستر می كند. در حاشيه بگويم كه از بازی خوب هنرپيشه نقش ويلسن نبايد غافل شد كه بيننده را به راستی از شخصيت مزور يك رئيس جمهور متنفر می كند!

سازندگان ”فرشتگان...“ خيال نداشته اند فيلم را با ديدگاهی نقادانه نسبت به همه چيز، منجمله جنبش ”حق رأی طلبی“، بسازند و نقاط ضعف و محدوديت های آن را هم در برابر ديد تماشاگر قرار دهند. حتی به نظر می رسد كه تا حدی آگاهانه اين نقاط ضعف را هم پوشانده اند. مثلاً در صفوف توده زنانی كه مخاطب جنبش هستند، به ويژه در صحنه های پايانی، از زنان سياهپوست استفاده شده كه با تاريخ مستند خوانايی ندارد. البته اين كاملاً قابل درك است كه اگر كارگردان اين كار را نمی كرد، نمی توانست توجه و همدلی زنان پيشرو و مبارز امروزی و مشخصاً زنان مبارز سياهپوست را نسبت به فيلمش جلب كند. جنبه ديگر از چشم پوشی سازندگان ”فرشتگان“ بر تاريخ مستند، نشان ندادن حضور زنان سوسياليست آمريكا در آن جنبش مشخص است كه اين را ديگر بايد به حساب گرايش سياسی (يا مصلحت انديشی) كاتيا فون گارنيه و تيمش گذاشت.

حيفم آمد كه اين نوشته را به پايان ببرم و به يك جمله درخشان از ديالوگ های فيلم اشاره نكنم. دوربين صحنه مذاكره مقامات دولتی در مورد مقاومت زنان در زندان و معضل اعتصاب غذا را نشان می دهد. يكی از مقامات، حركت زنان را نشانه ديوانگی آنان می داند. اما پزشكی كه در حال ارائه گزارش از وضعيت زندانيان است با خونسردی می گويد كه: ”معمولا شجاعت زنان با ديوانگی اشتباه گرفته می شود!“

 

http://www.bazr1384.com