You should install Flash Player on your PC

نقد فیلم ( نشریه شماره 30)

ازدیگران

 خانه نخست

نقد فیلم 

 1- یک فیلم کوتاه زیبا را ببینید.

 

نام فیلم: Chicken a la Carte

کارگردان: Ferdinand Dimadura

 روی این نشانی کلیک کنید.

http://www.cultureunplugged.com/play/1081/Chicken-a-la-Carte

 

2-  روی پرده سینما های اروپا

گران تورینو (Gran Torino)

نوشته و ترجمه: پرویز صدیقی

3- گزارش مجید صدقی از هفتمین جشنواره ی  سینمای ایران در تبعید پاریس

•بررسی فیلم گران تورینو

عنوان اصلی‌: Gran Torino, کارگردان: کلینت ایستوود (Klint Eastwood), سناریو: نیک شنک (Nick Shenk), موزیک: کیل ایستوود (Kyle Eastwood), میشائیل ستونس (Michael Stevens), دوربین: تام شترن (Tom Stern), تدوین: جو ال کوکس (Joel Cox), گری د. رواچ (Gary D. Roach). بازیگران: کلینت ایستوود، بی‌ونگ (Bee Vang), آه نی هر (Ahney Her), کریستوفر کارلی (Christopher Carley),........  محصول ۲۰۰۸، آمریکا و استرالیا، زمان: ۱۱۶ دقیقه، زبان اصلی‌: انگلیسی.

 داستان: کارگر بازنشسته کارخانه فورد و سرباز جنگ کره والت کوالسکی (کلینت ایستوود) با یک جهان بینی‌سر شار از پیش داوری‌های راسیستی (نژاد پرستانه) در یک مجتمع مسکونی در شهری کوچک زندگی‌می‌کند. جایی‌که افول صنعت ماشین سازی اثرات خود را به وضوح بر جای گذاشته است. بسیاری از همسایگان و همکاران والت به محله‌های بهتری نقل مکان کرده ا‌ند. آنها دیگر ماشینهای امریکأیی نمی‌‌سازند و فقط  از فروش اتومبیل‌های خارجی‌امرار معاش می‌‌کنند. مثل پسر خودش میچ که با فروش خودروهای ژاپنی زندگی‌نسبتا مرفهی دارد.  رابطه والت با میچ و پسر دیگرش به هیچ وجه خوب نیست. محله‌ای که او در آن زندگی‌می‌‌کند، به مرور تبدیل به محل سکونت یک قوم ویتنامی به نام Hmong شده است، که سالها قبل به آمریکا مهاجرت کرده‌اند. تااو (Thao) جوانکی که با خواهرش سوو (Sue) و خانواده‌اش در همسایگی والت زندگی می‌کند، برای پذیرفته شدن در یک گروه خلافکار (Gang) سعی‌در دزدیدن ماشین والت، فورد مدل گران تورینو اسپرت، که برای والت به عنوان تنها یادگار از دوران اشتغالش در کارخانه فورد به جا مانده، می‌‌کند. ولی به علت ناشیگری موفق نمی‌‌شود و به همین علت از طرف گروه تحت فشار می‌‌گیرد.  یک بار که افراد گروه قصد کتک زدن تااو را دارند، والت او را نجات داده و بدین ترتیب ناخواسته تبدیل به قهرمان محله می‌‌شود. همسایگان والت همگی به دیدار او رفته و به عنوان قدردانی‌در ورودی خانه‌اش پر از هدایای مختلف می‌‌کنند. کمی‌بعد تر والت سوو را از مزاحمت چند جوان خلاص می‌‌کند. بعد از این واقعه سوو والت را به یک مهمانی خانواده گی دعوت می‌‌کند. به تدریج بین والت و خانواده تا او یک رابطه دوستانه شکل می‌‌گیرد. به کمک والت تا او در یک شرکت ساختمانی مشغول به کار می‌‌شود. ولی‌دست اندازی‌های گروه خلافکار به تا او ادامه دارد. یک روز که او بعد از اتمام کار در راه خانه است، افراد گروه وی را غافلگیر و صورتش را با سیگار می‌‌سوزانند. به دنبال آن و به تلافی این کار والت یکی‌از اعضای گروه را به شدت کتک می‌‌زند. با این عمل والت وضعییت بحرانی‌تر می‌‌شود. اعضای گروه خانه خانواده تا او را به گلوله می‌‌بندد و چند روز بعد سوو را ربوده که بعد از تجاوز به او و آش و لاش کردن صورتش او را جلوی خانه‌شان رها می‌‌کنند.  والت به این نکته پی‌می‌‌برد که خشونت بیشتر از طرف او به حل مسئله کمکی نمی‌‌کند. در این میان هم مطلع می‌‌شود، که وضع سلامتی‌اش به طور فاجعه آمیزی خطرناک است. او دیگر چیزی برای از است دادن ندارد.  والت بدون اسلحه به سراغ افراد گروه می‌‌رود و آنها را تحریک می‌‌کند، که به او شلیک کنند. مرگ والت باعث می‌‌شود، که افراد محله سکوت خود را شکسته و با گفته‌هایشان به عنوان شاهد ماجرا اعضای گروه را به زندان بفرستند. در وصیت نامه‌ای که والت از خود به جا می‌‌گذارد، اتو مبیلش گران تورینو را در میان تعجب افراد خا نواده‌اش به تا او می‌‌بخشد.                                                                   

 کلینت ایستوود ، یکی‌از آخرین بزرگان هالیوود، در سن هفتاد و هشت سالگی هنوز هم پر کار و پر تلاش است. در سالهای اخیر بیشتر به عنوان کارگردان و تهیه کننده تا بازیگر. از آخرین حضورش در مقابل دوربین در فیلم نازنین میلیون دلاری (millionen Dollar Baby), که یکی‌از بهترین آثارش به حساب می‌‌آید، حدود پنج سال میگذرد. به گفته خودش گران تورینو آخرین کار بازیگریش بود و از این پس فقط در پشت دوربین به کار ادامه خواهد داد. فیلم با مرگ همسر والت شروع می‌‌شود و ما چهره او را می‌‌بینیم که در کلیسا با چه احساس ناخوشایندی به شرکت کنندگان در مراسم سوگواری خیره شده است. پسرهای بی‌جربزه‌اش و نوه‌اش با حلقه‌ای اویزان از ناف سوراخ شده‌اش و کشیش جوان که از روی متنی در باره مرگ و زندگی‌کلی‌بافی‌می‌کند. برای او فقط صندلیش که روزها روی آن و در کنار سگش در بالکن خانه‌اش می‌‌نشینسد، قوطی‌های آبجو و نگاهش به محله‌ای که در آن زندگی‌می‌کند، باقی‌مانده. جایی‌که زمانی‌کارگران ماشین سازی مثل خود او سکونت داشتند، ولی‌حالا دیگر به تصاحب مهاجرانی از همه رنگ و همه نژاد در آمده. والت کوالسکی بی‌شباهت به ویلیام مونی در فیلم "بی‌ترحم" (unforgiven) نیست، که در آغاز فیلم همسرش را به خاک می‌‌سپارد، و یا یکی‌از آشنایان فرانکی دون که در "نازنین میلیون دلاری" با یک دندگی هر روز به کلیسا می‌‌رود، مثل والت که لجوجانه از رفتن به آنجا سر باز می‌‌زند. و او همچنین شبیه به هاری کالاهان در هاری کثیف (dirty Harrry) است، که یک تنه هم پلیس، هم قاضی و هم مجری قانون بود که حالا در دوران بازنشستگی همچنان نگاهی‌خشمگین بر عناصر نامطلوب جامعه دارد. والت کوالسکی به مانند ترکیبی‌از تمام شخصیتهای فیلمهای ایستوود در طول بیش از پنجاه سال کار بازیگریش به نظر می‌‌رسد. این مسئله برای کسی‌که برای آخرین بار در مقابل دوربین می‌‌ایستد،  عمل نامشروع‌ای نیست. کوالسکی نقطه تلاقی  همه مردان بیوه، طلاق گرفته و تنهای کاراکترهای ایستوود است که هفت تیر کش، سرباز و یا پلیس هستند. مردانی که در طول زندگی‌خانواده‌های خود را از دست داده ا‌ند، و در تنهایی خود با رفیقان هم پیاله دمسازند. در سالخوردگی وسوسه داشتن الترناتیوی به جای خانواده شدت می‌‌گیرد. به همین خاطر فرانکی دان در "نازنین میلیون دلاری" مگی ، دختر مشت زن، را به زیر چتر حمایت خود می‌‌گیرد و والت در گران تورینو عهده دار مسئولیت تا او می‌‌شود. در حقیقت والت می‌‌خواهد که سر به تن تا او هم نباشد، چرا که او هم از دارودسته همان چشم باریکانی ست، که والت آنها را پست و حقیر میداند، و در ویتنام علیه آنها جنگیده. ولی‌حالا بساطشان را در چند متری او به عنوان همسایه پهن کرده‌اند. مهاجرانی از جنوب شرق‌آسیا که باید می‌‌گریختند، چرا که در جنگ با امریکاییها همکاری می‌‌کردند.  ولی‌این باریک بینی‌تاریخی در تفکر کوالسکی جایی‌ندارد. ایستوود او را به عنوان مردی بشدت سر خورده و تلخکام و محصور در دیوارهای بلند پیشداوری‌های خود بازی می‌‌کند. کسی‌که به محض دیدن خارجی‌‌ها رگهای گردنش از شدت عصبانیت ورم می‌‌کنند و با نگاهی‌تحقیر آمیز از گلویش فقط خر خری به مانند صدای یک سگ شنیده می‌‌شود. از دهان کوالسکی به اندازه ده سال اخیر در فیلم‌های ایستوود فحش‌های رکیک و نژاد پرستانه بیرون می‌‌آید. و فقط تنها و تنها این ایستوود است که می‌‌تواند با این نوع رفتار قسر در برود و کسی‌به او در این مورد انتقادی نمی‌‌کند. شاید خود ایستوود هم با این مسئله مشکل پیدا می‌‌کرد، اگر  کوالسکی در پایان فیلم  به اشتباه‌اش پی‌نمی‌‌برد. هوشمندی گران تورینو در این است، که فیلم بر خلاف تمام قوأید مرسوم عمل می‌‌کند، ولی‌در پایان تابع همین قواید می‌‌شود. هر کسی‌می‌‌تواند خود را در این فیلم پیدا کند: مدافع قواید و کسی‌که قواید را به هیچ می‌‌گیرد. و کسانی که قواید را در همه حال رعایت می‌‌کنند، چرا که جرات  اعتراض به آنها را ندارند. از این نظر کوالسکی قهرمان همه آنهاست.

به جرات می‌‌توان گفت که بندرت بازیگر دیگری غیر از ایستوود قادر به ایفای نقش کوالسکی می‌‌بود. نه به این خاطر که کوالسکی بر روی پرده دیده می‌‌شود، بلکه به این خاطر که در ووجود او بسیار از گذشته خود ایستوود نهفته، که به کاراکتر کوالسکی گذشته‌ای می‌‌بخشد، که او در واقع فاقد ان است. بدون ایستوود سر وکار ما با کاراکتری غیر باور می‌‌بود.  نسل گذشته ما بطور مدام از نسل جوان گله مند است، ولی‌با این وجود مسن تران ما از این همه خویشتن داری برخوردار هستند، که به کسی‌مستقیما توهین و اهانت نمی‌‌کنند، کاری که کوالسکی نمیکند.  به لحاضی می‌‌توان گفت که گران تورینو مصور کردن آرزوی بارک اوباما رئیس جمهوری جدید امریکاست، که در آن پیرمرد سفید بداخمو و عصبانی عاشق اسلحه و در عین حال وطنپرست، خانه امن خود را در جامعه چند فرهنگی‌امریکا می‌‌یابد. و بدین ترتیب است، که کوالسکی با مرگ خود راه را برای آینده تا او و سوؤ باز می‌‌کند، مهاجرانی که آینده امریکا به وجود آنها بستگی دارد.

فیلم بعدی ایستوود بنام Human Factor با بازیگری مورگان فریمن در نقش نلسون ماندلا در مرحله تدارکات است. مادر ایستوود نودو هفت سال عمر کرد. میتوان امیدوار بود، که نام ایستوود هنوز چند صباحی بر پرده سینما دیده شود.                                                                                                                                            

   • حشنواره سینمای ایران در تبعید پاریس ، سی سال سینمای ملایان

مجید صدقی

majidsedghi@yahoo.com

در هفتمین حشنواره سینمای ایران در تبعید که از دوم تا پنجم آوریل در پاریس برگزار شد علاوه یرنمایش فیلم های کوتاه ایرانی و خارچی در آخرین روز نشستی با حضور بصیرنصیبی منتقد و پژوهشگر سینما- ساکن آلمان با عنوان ( سی سال سینما در جمهوری اسلامی ) برپاشد که تحلیلی بر سینمای ایران پس از ظهور ملایان بود.

نصیبی در ابتدای نشست با ذکر این نکته که آتش سوزی سینما رکس آبادان پیش آغاز جمهوری اسلامی بود یادآور شد پس از انقلاب فیلمسازان تلاش کردند تا خودرا با شرایط جدید وفق بدهند ودر نتیجه در بسیاری از فیلم های ساخته شده در آن سال ها معمولا آدم های خوب معمم و آخوند و آدم های بد ساواکی بودند. نصیبی پا اشاره به برخی از این فیلم ها یاد آور شد که در آن سال ها شرایط صدور مجوز به فیلمسازان و بازیگران و در مجموع همه عواملی که در ساخت فیلم سهیم هستند بسیار دشوار بود.

همواره دستورالعمل های جدیدی برای کسانی که می خواهند همچنان در سینما فعالیت داشته باشند صادر می شد . به طور مثال تاکید شده بود از نوسیندگان و

چهره هایی در سینمای ایران استفاده شود که ثابت شده صمیمانه در خدمت

نظام هستند . اما شاید مضخک ترین دستورالعملی که برای بازیگران در نظر گرفته شد این بودکه بازیگران حتی اگر هم توبه کنند بهتراست در سینما در نقش های منفی ظاهر شوند. دستورالعمل دیگر هم این بود که اصولا بازیگران بهتر است در کارهای دیگری مشغول شوند.

درآن زمان که بازار توبه گرم بود نشریه سینمایی ( تصویر ) پر از توبه نامه های سینماگران قبل ازانقلاب بود.

نصیبی سپس به شرایط دشوار دست اندر کاران سینما پس از استقرار جمهوری اسلامی اشاره کرد که ختی پس از احضارهای متعدد به کمیته ها و توبه نامه های متعدد باز هم در معرض آزار و اذیت بودند . تصیبی به عنوان نمونه از بهمن مفید بازیگر سینمای پیش از انقلاب نام برد که پس از انقلاب در فیلمی نقش یک معمم ظاهر شده بود اما در حین فیلمبرداری این فیلم در کاشان کتک مفصلی خورد و به او گفتند تو که طاغوتی هستی چرا به کسوت روحانیون در آمده ای !!!

یکی از مجازات های معمول در سینمای ایران (ممنوع التصویر) شدن بازیگران است که در عین تاسف آور بودن دلایلی که برای این مجازات عنوان می شود بسیار مضحک است و نصیبی در سخنرانی اش به چند نمونه اشاره کرد که در

ذیل آمده است :

رضارویگری بازیگر سینما که پیش از انقلاب تجربه بازیگری در تئاتر داشت مدتی ممنوع التصویر شد آن هم به این جرم که یک نوار ویدیویی از او کشف( !! ) شد که اورا در حین بازی در یک تئاتر در زمان شاه نشان می داد. نیکی کریمی به جرم سوپراستار بودن مدتی ممنوع التصویرشد. البته کریمی جرم دیگری هم داشت او از همسرش هم جداشده بود. نصیبی هم چنین از بازیگران دیگری مثل ابوالفضل پور عرب(به جرم محبوبیت و تقاضای غیرمتعارف از بازیگر نقش مقابل !! ) , گوهر خیراندیش (به جرم خوش و بش بیش از حد در یک جشنواره داخلی سینمایی ) فاطمه معتمد آریا( به جرم شرکت در یک مهمانی خصوصی ) بهاره رهنما ( به جرم امضا دادن به دوستدارانش در مقابل یک سینما )و.......اشاره کرد.

پس از نمایش بخش کوتاهی از فیلم مستند (مخملباف بدون حجاب ) ساخته شاپور دانشمند , نصیبی یادآور شد که پس از استقرار چمهوری اسلامی مخملباف

سینمای اسلامی را بنا کرد و سهراب شهید ثالث در این فیلم که درست 17 روز پیش از مرگش با وی مصاحبه شده می گوید که رژیم حمهوری اسلامی دوست دارند فقط آدم های خودشان رشد کنند. آن ها تابغه می خواهند.

نصیبی از عباس کیارستمی نیز به عنوان فیلمسازی که سینمای فستیوالی رادر

جمهوری اسلامی بنا نهاد نام برد و فیلم های او را فیلم هایی خنثی و باب میل جمهوری اسلامی خواند .

پس ازنمایش بخش کوتاهی از فیلم (گال) نصیبی از کارگردان فیلم ( ابوالفضل جلیلی ) به عنوان فیلمسازی مستعد یاد کرد که وقتی این فیلم راساخت آنقدر اوراادیت کردند که بناچارراه خود را عوض کرد و به ساخت فیلمهای فستیوالی روی آورد. نصیبی هم چنین از بهرام بیضایی نیز به عنوان فیلمسازی که مورد بی

مهری رژیم قرار گرفت نام برد.

سانسور در سینمای جمهوری اسلامی نیز از جمله مسایلی بود که نصیبی به آن پرداخت و به عنوان نمونه از سانسور یک فیلم ایرانی نام برد که یک صحنه آن به دلیل نگاه نانجیبانه دوربین به زن باردار ( !!) حذف شد. نصیبی در مقایسه سانسورکنونی با سانسور قبل از انقلاب متدکر شد که در آئین نامه سانسورفیلم در سال 1344 اساسنامه ای به تصویب رسید که ظبق این اساسنامه اسائه ادب به مقام سلطنت ممنوع اعلام شد اما حالا هم هیچ فرقی نکرده جز آن که مقام سلطنت تبدیل به مقام رهبری شده است .

در هفتمین جشنواره سینمای ایران در تبعید که به همت حواد دادستان مدیرانجمن هنر در تبعید برگزار شد علاوه برنصیبی مهمانان دیگزی نیز از کشورهای دیگر حضور داشتند که ازاین میان می توان به لیلا قبادی فیلمساز ایرانی مقیم کانادا ,رضا آزادی فیلمساز مقیم هلند و......اشاره کرد . *قبادی با فیلم کوتاه و زیبای رقص خورشید ممنوع و زضا آزادی با فیلم بهارسیاه در جشنواره شرکت داشتند .

این جشنواره در آخرین روز و پس از سخترانی نصیبی با نمایش فیلم مستند کلام آخر ( در باره زنده یاد شاملو ) ساخته مسلم منصوری به کارخود پایان داد

 

نقل ار سایت عصر نو  http://asre-nou.net

 

*لیلا قبادی میهمان جشنواره از کانادا نخستین فیلمش خورشید ممنوع را برای نخستین بار در اروپا در این رویداد ارائه داد که نمایش موفقیت آمیزی داشت. لیلا همچنین همراه ودستیار فیلمهای مسلم منصوری است وچون مسلم مواضع قاطع وآشتی ناپذیر در برابر رژیم ج. اسلامی دارد.

یادداشت  بصیر نصینی پیرامون نخستین فیلم لیلا در آرشیو سینمای آزاد بایگانی شده است با این نشانی

http://www.cinemaye-azad.com/archive/archive97.html