You should install Flash Player on your PC

دیدگاهها ( معصومه تقی پور و  وبلاگ کارتون خواب ها)

  از دیگران

 خانه نخست

 دیدگاه ها

اسکار در خانۀ سینما از  معصومه تقی پور

 و

سکوت بره ها از وبلاگ کارتون خواب ها (ایران)

 

1/اسکار در خانۀ سینما

معصومه تقی پور

هر دم از این باغ بَری می رسد

تازه تر از تازه تری می رسد

 نمی دانم چند وقت است که خانۀ سینما گوشه نشین شده و نامش تبدیل به جامعۀ اصناف سینمای ایران گشته است. این نام، خواه ناخواه، مرا به یاد صنف الکتریکی می اندازد.  شاید به خاطر آن که جامعۀ صنف الکتریکی ایران! با حمایت بازاریان متنفذ در حکومت، مثل بادامچیان ها و عسگراولادی ها و ... اول با مصادره و بعد با رخنه در فرهنگی ترین و قدیمی ترین خیابان تهران (لاله زار)، باعث از بین رفتن تاترها و سینماها و زیباترین یادگارهای آن خیابان (مثلاً گراند هتل) شده و نه تنها به جایشان سالن تاتر یا سینمای جدیدی در هیچ نقطۀ دیگر تهران یا شهرستان ها گشوده نشد، بلکه لاله زار یکی از نا امن ترین خیابان های شهر، از اولین ساعات غروب، به شمار می رود. و حالا خانۀ سینما هم به جامعۀ اصناف تغییر نام داده و اسمش مظلومانه در گوشۀ آرم سایتِ رسمی قرار گرفته است و باز خوب است که هنوز هست، هرچند آن گوشه و بسیار رنجور و آزرده. ولی وقتی وزارت فرهنگ و هنر تبدیل شد به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی! هیچ کس نگفت و نپرسید که هنر در این میانه چه شد و چرا ناپدید شد. (اگر هم بودند کسانی که گفتند و پرسیدند، به غضب حکومتیان دچار شدند.) و چگونه است که هر سال با صرف بودجه های هنگفت و باورنکردنی، جشنواره های متعدد هنری و در رأسشان جشنوارۀ بین المللی فجر! (سینما، تاتر، موسیقی، ...) برگزار می شود که همه برای دیدن حاصل فعالیت های هنرِ گم شدۀ ایران، سر و دست می شکنند. گروه های دست چندم مثلاً هنری از بعضی کشورها به این جشنواره دعوت می شوند؛ دستمزدهای کلان می گیرند؛ در هتل های گران قیمت به سر می برند؛ بهترین خدمات و امکانات را در اختیار دارند و البته بعضی هاشان فیلم ها و نمایش های فرمایشی، گزینش شده یا سانسوری (از طرف رژیم جمهوری اسلامی) را به اکران و صحنه می برند و باز هم صد البته در حالی که هنوز سبیل هایشان از این همه دست و دلبازی و پذیرایی مفصل چرب است، هنگام خداحافظی، ضمن آن که هدیه های گرانقیمت دریافتی از مسئولین را زیر بغل و در چمدان های سنگینشان دارند، در مورد پیشرفت هنر و فضای به شدت هنری و فرهنگی! (و تازگی ها هم امنیت بسیار زیاد !) در جمهوری اسلامی ایران، سخن پراکنی و قلمفرسایی می کنند. و این در شرایطی است که گروه های مظلوم تاتر در شهرستان ها، فقط برای یک یا دو روز اجرای خودشان با بدترین و تحقیرآمیزترین اشکال به تهران میآیند، در پست ترین جاها می خوابند و بلافاصله پس از اجرا باید به شهر خودشان برگردند وگرنه هزینه شان را باید از جیب بدهند. آن ها حتی نمی توانند این نمایش ها و فیلم های بین المللی راببینند مگر یکی دو نفر از هر گروه که یا نور چشمی هستند یا توان پرداخت هزینه ها را دارند. این هیاهوی بسیار، برای همان کلامی است که بعد از سال 1357 گم شد  یعنی هنر. و حالا پس از هیاهوهای همه سالۀ فجر باوران، چشممان به ورود هیئتی از آکادمی اسکار به ایران، روشن.

در خبرها آمده است که این گروه به دعوت خانۀ سینما که نهادی غیر دولتی است به ایران رفته اند. عجبا! خانۀ سینما هرگز غیر دولتی نبوده و هرگز سیاست هایش بدون نظر و دخالت مستقیم وزارت ارشاد و بنیاد سینمایی فارابی، تعیین نشده است. پس نمی تواند دعوت از یک گروه هنری، آن هم از نوع آمریکایی اش، بدون نظر و تأیید حکومتیان صورت گرفته باشد.

وقتی خبر را خواندم و به دنبال آن، خبر تشکیل سمینارها را پی گیری کردم، به نام های آشنا و قدیمی برخورد کردم. اکثر کسانی که در این سمینارها شرکت کرده اند کسانی هستند که حداقل سالی یک بار به راحتی به خارج از ایران و مخصوصاً به کشور شیطان بزرگ! می روند و حتی در بین شان  نام کسانی را دیدم که آن ها هم روی فرش قرمز و البته بی حجاب قدم زده و عکس گرفته اند اما هرگز در کار هنری شان! اشکالی به وجود نیامد، کسی نخواست که زیر پا له شان کند، فیلم های مستهجن در موردشان در کوچه و بازار دست به دست نگشت و مغضوب مسئولین و در نتیجه ممنوع چهره نشدند (چون سرسپردگی شان ثابت شده است). به نام های آشنایی رسیدم که اقامت کشورهای دیگر را در پاسپورت خود دارند و بعضی هاشان دو پاسپورته هستند و به راحتی می توانند اگر بخواهند، از مهمترین پیشرفت های هنری غرب یا شرق با خبر شوند. هم چنین به نام چند تن از خوش رقص ترین هنرمندان وطن هم برخوردم. البته تعداد بسیار اندکی هم در بین اسامی دیده می شدند که در هیچ کدام از این گروه ها که شمردم جای ندارند و شاید صرفاً برای کسب اطلاعات هنری آن جا بودند.

اما سوال بزرگ برایم این بود: جوانانی که به حق می بایست در این نشست ها حضور می داشتند کجا بودند؟ آن ها که هیچ کدام از امکاناتی را که حقشان است ندارند. آن ها که واقعاً تشنۀ دانستن ا ند و با چنگ و دندان هنر خود را حفظ کرده اند و اگر پیشرفتی هم به وجود آمده مدیون و مرهون استقامت و پایداری آن هاست. حتا پیش کسوت هایی هم که جزو گروه های بالا نیستند در این سمینارهای پُر بارِ هنری! دیده نمی شوند. شاید قرار است جوانان از طریق بزرگترها یاد بگیرند و نه مستقیم. اما اکثر این هنرمندان گرفتارتر از آن هستند که دانش خود را منتقل کنند و اتفاقاً کمتر کسانی از آن ها که به کار پرورش هنری جوانان مشغولند در این نشست ها حضور داشتند. آیا نمی شد که سمینارها را در مثلاً تالار رودکی که گنجایش بالایی دارد برگزار کنند که همه بتوانند شرکت کنند؟ لابد نمی شد!

پس ماجرا چیست؟ با خبر دیگری که منتشر شد، شاید کمی از ابهام در بیاییم: مشاور هنری و سینمایی احمدی نژاد از گروه هالیوودی که به ایران رفته است خواست که به خاطر فیلم های توهین آمیز نسبت به ایران، پوزش بخواهد.

آشکار است که نمک گیر کردن  این گروه به چه دلیل بوده است. حتی اگر پوزش هم نخواهند، پروژۀ بزرگ ملی هنری! این است که چهرۀ کریه جمهوری اسلامی را در فیلم های آینده، کمی بزک کنند و فریبی عظیم را در قالب مستندی کوچک یا شاید هم فیلمی بزرگ (که قطعاً بودجۀ آن به اضافۀ پاداش، از جمهوری اسلامی، یعنی بازهم از جیب و سفرۀ مردم ایران پرداخت می شود) به جهانیان عرضه کنند.

یادمان باشد در زمان تبلیغات انتخابات خاتمی، آن چه بیش از همه بر مردمِ تشنۀ آزادی در ایران تأثیر گذاشت فیلم های کوتاهی بود که در وصف او توسط مشهورترین فیلمسازان حکومتی ساخته شد که البته سودش را هم در دوران خاتمی (به خصوص چهار سال اول) بردند. حالا چه اشکال دارد که باز هم همان راه را بروند؟ چه اشکال دارد که این بار با ساز و دهل هالیوودی به میدان بیایند؟ که البته خوش رقصان داخلی پیشاپیش این صف قرار دارند. همان ها که سوپاپ اطمینان رژیم هستند و فیلم های داغِ داغِ انتقادی! می سازند یا بازی می کنند.

یادمان باشد که با وجود این رقم های گزاف و حیرت آور که برای تبلیغات هزینه می شود، بسیار بسیار هنرمندان ایران، در نهایت عشق و ایثار، هنوز هم به روی صحنه می روند و با همان اندک دستمزدهای بخور و نمیر، روزگار می گذرانند. یادمان باشد که جسد حسین پناهی سه روز در خانه مانده بود. آنیک شفرازیان، مهری مهرنیا، علی اصغر صفوی (نویسنده) و ... در خانۀ سالمندان دق کردند. پروین سلیمانی و بسیاری دیگر از پیشکسوتان و سالخوردگان هنرمند، در شرایط بسیار بد زندگی می کنند. ایران دفتری، بزرگ زن هنر تاتر و سینمای ایران در حالی از دست رفت که حتی یک اتاق کوچک برای سکونت نداشت.

 یادمان باشد که ایرج بسطامی فقط به جرم آن که خوش خدمتی نکرد به بهانۀ وسعت صدایش که گمان صدای زن را ایجاد می کرد و با عنوان این که اعتیاد دارد، صدایش ممنوع بود و فقط پس از مرگش در زلزلۀ بم صدایش آزاد شد.

قصه های فراوان از رنج های مشترک نسل جدید و قدیم هنرمندان و اهل قلم و پژوهشگران ایران زمین وجود دارد که هر یک از این حکایت ها انسان را به تعجب و افسوس وا می دارد.

اما باز هم این سوال بزرگ پا برجا می ماند که اسکار (1) در ایران چه می خواهد؟ و شاید بهتر است بپرسیم جمهوری اسلامی از اسکار چه می خواهد؟

(1)- منظور از اسکار همان گروهی است که از آکادمی اسکار به ایران رفته اند

 

2/سکوت بره ها

از وبلاگ کارتون خواب ها (ایران)

چندی پیش تیم دختران بدمینتون امریکا بدون دریافت اجازه ورود به جمهوری اسلامی دست از پا دراز تر از دوبی به خاک امریکای جهانخوار برگشت و بلافاصله هیئت عالیرتبه اسکار مستقیم از هالیوود به خاک جمهوری اسلامی استکبارستیز وارد و مورد استقبال اهالی سینما قرار گرفت ، در نظامی که ورود و خروج افراد متکی به اجازه و صلاحدید مراکز متعدد قدرت بوده و هست آیا ما مردم عادی این حق را داریم که بپرسیم این چه بازی وتیارتی است که سر ما مردم درمی آورید؟

نظامی که مبتنی بر ارزشهاست و از بام تا شام بر طبل اصولگرایی میکوبد و سینمای ارزشی ، نمایش ارزشی ، موسیقی ارزشی ، فوتبال ارزشی و زندگی ارزشی را تبلیغ میکند و در خصوصی ترین جنبه های زندگی روزمره ما دخالت کرده و اظهار نظر و ارائه طریق میکند ، نظامی که چکمه دختران را نشانه عدم عفاف آنها و باعث تحریک مردان مکتبی میداند و به خاطر پاسداری از ارزشها طرح امنیت اجتماعی را تشدید میکند ، حکومتی که ادعای ابرقدرتی داشته اما دختر پزشک را در همدان به جرم حرف زدن با نامزدش به منکرات جلب کرده و جسدش را تحویل خانواده اش میدهد چگونه است که به آنت بنینگ هنرپیشه فیلم زیبای آمریکایی ویزا میدهد ؟

این ارزشها چیستند و معنی و مفهوم آنها چیست ؟ مکتب انسان ساز چگونه مرامی است ؟ براستی این حضرات چه هدفی را دنبال میکنند ؟

سی سال است با حرکات ضد ونقیض مردم را گیج و سردرگم کرده اند از طرفی هیئت دعوت میکنند و از طرف دیگر خواستار عذر خواهی آن هیئت میشوند ، آیا میتوان باور کرد این هالیوودیان بدون هماهنگی با مراکز قدرت وارد این مملکت شده اند ؟ براستی چه کاسه ای زیر نیم کاسه است؟ مسئول بسیج بانوان گلشیفته فراهانی را باعث جریحه دار شدن احساسات عمومی میداند ولی چند روز بعد شمقدری مشاور رئیس جمهور خواستار برگشت وی میشود

ارزشهای مورد نظر اینان چیست ؟ شخصی خواسته به میل خود لباس بپوشد و تکفیر میشود از طرفی آنت بنینگ با آن صحنه های آنچنانی فقط با یک روسری تمام گناهانش بخشوده میشود آیا محل جغرافیایی ارتکاب فعل حرام از نظر اینان در میزان مجازات مرتکب دخیل است ؟ یا اینها همه چرندیات و قصه بی بی گوزک است که برای شیره مالیدن بر سر ما از خودشان درست کرده اند ؟

من معتقدم هر انسانی حق انتخاب دارد ولی منظور از این همه دوگانگی چیست؟

شاید بتوان یک جواب ساده را یافت

منظور سکوت بره هاست ، از دیدگاه اینان مردم بره هستند و باید ساکت باشند این حضرات هستند که

تصمیم میگیرند که چه کسی حق دارد بیاید چه کسی حق ندارد تا گم شدن یک میلیارد دلار پول نفت در هیاهوی دیدار هیئت عالیرتبه هالیوودی گم شود.