You should install Flash Player on your PC

نگوئيد که نگفتند/ خطاب به مسئولان کانون زندانيان سياسی درسوئد- استکهلم

  از دیگران

 خانه نخست

 

نگوئيد که نگفتند/ خطاب به مسئولان کانون زندانيان سياسی درسوئد- استکهلم

 پويان انصاری

 

هنوز خاطره ی تلخ برگزاری مراسم کُشتار زندانيان سياسي ، در سال گذشته از يادمان نرفته است. برای شما که شايد آن شب جنجالي را درست بياد نمي آوريد ياد آوری مي کنم که دکتر اسماعيل خويي به دعوت کانون زندانيان سياسي در استکهلم برای شعر خواني و سخنراني به استکهلم آمدند. ايراد سخنراني از جانب ايشان که با عقيده ی شنوندگان خوانايي نداشت با عکس العمل شديد جمعي از شرکت کنندگان در جلسه روبرو شد که با مُتشنج شدن سالن، سخنران مجبور به ترک جلسه شد. همان وقت من مطلبي در اين زمينه نوشتم که به نام " گفتگوی اجمالي با رفقای خودم" در چند سايت درج شد. در آنجا خاطر نشان کردم که اگر ميکروفوني را بدست سخنراني مي سپاريد نبايد انتظار داشته باشيد که بيانگر عقايد و اهداف شما باشد و خود مي دانستيد که دکتر اسماعيل خويي، آن خويي سابق نيست و در صف شما جايي ندارد. اين اشتباه شما، در دعوت از سخنران بود نه خطای سخنران که عقايدش را بيان مي کرد. حادثه پارسال به نفع هيچ کدام از ما نبود و به جای آنکه شور انقلابي حاضران را برانگيزد به ياس و سرخوردگي دامن مي زد . متاسفانه امسال دوباره مُرتکب همان اشتباه شُديد، اينبار ديگر نگوئيد که نمي دانستيد، نمي شناختيد و اشتباها از آقای رضا علامه زاده دعوت کرديد. آيا ما بايد هر ساله ياد جانباختگان شهريور 67 را با شک و ترديد و ترس برگزار کنيم ؟

از آنجا که ما ايرانيان فراموشکاريم و بعضي وقتها بنا به شرايط ، فراموشکار مي شويم لازم است چند ماه به عقب برگرديم زماني که "خانه فرهنگهای جهان در برلين" در تجليل از" امام راحل" شان !! نمايشگاهي از نعلين و عبا و عصا ی خميني برگزار کردند و در ستايش اين جنايتکار بزرگ قرن حاضر اين شعر را هم نوشتند.

" صبر بسيار ببايد پدر پير فلک را تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد "

سر و صدای روشنفکران تبعيدی به اعتراض بلند شد، مشخصا عباس سماکار دبير کانون نويسندگان در تبعيد و بصير نصيبي از سينمای آزاد مقالاتي در مخالفت با اين نمايشگاه نوشتند جمعي از اعضا ی کانون نويسندگان در تبعيد نيز طي نامه ای اعتراضي به مسئولان خانه فرهنگها اين نمايشگاه را توهين به تبعيديان قلمداد کردند. چند تظاهرات اعتراضي نيز از طرف ايرانيان مبارز و آزاديخواه در برابر اين نمايشگاه بر گزار شد . از طرف ديگر نسيم خاکسار در مخالفت با کار اعضای کانون نويسندگان در تبعيد ، عمل اعتراض به برگزاری نمايشگاه را نادرست دانست. جواب عباس سماکار به نسيم خاکسار باعث شد که رضا علامه زاده وارد گود شود و مقاله "زير هشت" غُربت، را بنويسد ( متن کامل مقاله علامه زاده در زير آمده است(

در اين مقاله آقای علامه زاده که چند سال پيش به خاطر تقاضای ويزا از سفارت جمهوری اسلامي برای رفتن به ايران، جهت ساختن فيلمي از زنده ياد احمد شاملو مورد اعتراض و خشم عمومي قرار گرفته بود به جبران گذشته، معترضان را مورد گوشمالي قرار داد و به بهانه دفاع از نسيم خاکسار، سماکارها و نصيبي ها را نگهبانان"زير هشت " زندان خطاب کرد و در آغاز مقاله اش نوشت " در اين غُربتي که من همواره آنرا بي حُرمت ناميده ام نيز " زير هشت " ی وجود دارد که نگهبانانش اگر لازم ديدند آدم را گوشمالي مي دهند ... حالا شنيدم نسيم خاکسار را صدا زده اند . خيلي دلم برايش گرفت"  ( پايان نقل قول)

آقای علامه زاده نظر صريح خودشان را راجع به رفقای مبارز بيان کردند و در آن رفقای شما را شکنجه گران "زير هشت" خطاب مي کنند، شما چه واکنشي نشان داده ايد و يا نشان مي دهيد؟ پاسخ شما قدر داني از ايشان است؟ آيا همان کاری را مي کنيد که با اسماعيل خويي کرده ايد.

حال من از شما مسئولان کانون زندانيان سياسي در تبعيد سئوال مي کنم، اين نوشته خطاب به چه کسي بود؟ آيا اين برخورد با رفقا ی شما نبود؟ اين بازجويان يا نگهبانان زندان چه کساني بودند؟ که نسيم خاکسارها را در تبعيد شکنجه کردند؟ ! آيا آدم هاي مريخي مورد خطاب آقاي علامه زاده بودند؟ !.

چرا سعي در توجيه حرکت خود مي کنيد؟ چرا به اين و آن مي گوئيد منظور آقای علامه زاده ، عباس سماکار ها و نصيبي ها نبودند ؟ آقای رضا علامه زاده خوشبختانه زنده هستند و احتياج به وکيل وصي ندارند ، خودشان مي توانند بگويند که قصدشان از آن نوشته چه بوده؟ .

من کاري به آقاي رضا علامه زاده ندارم و ايشان آزاد هستند که هر جور که مي خواهند بيانديشند و هر کس را با هر کلامي که خواستند مورد خطاب قرار بدهند و حق مسلم ايشان است که از ميکروفوني که به ايشان داده مي شود برای تبليغ نظراتشان استفاده کنند، من نظرات آقای علامه زاده را مي دانم، اما تکليفم را با کانون زندانيان سياسي نميدانم، ما که علاقمند هستيم که برای شرکت در اين گونه مراسم حضور داشته باشيم و ياد آن جانباختگان را گرامي بداريم چه گناهي کرده ايم که قبل از هر مراسم و بعد از آن، از حضور خودمان در اين جلسات احساس پشيماني کنيم .

و اما سخني با شما انسانها ی آزاده ، مبارزان، سازمان های سياسی و احزاب کمُونيستي و غير کمونيستي،

وقتي از بعضي از شما مي شنوم که از اتفاقات در خانه فرهنگهای جهان در برلين بي اطلاعيد و چيزی از اين مسائل نميدانيد و يا مانند کانون زندانيان سياسي به توجيه مسئله مي پردازيد ، افسرده مي شوم، چطور شما نيروهاي آگاه و هميشه در صحنه، که خوشبختانه راجع به هر موضوع سياسي اظهار نظر مي کنيد و بيشتريننتان رفيق عباس سماکارها هستيد مسئله را به سکوت برگزار مي کنيد؟ آيا جز اين است که ميان دو صندلي مي نشينيد؟ جالب اين است که وقتي در آن زمان رفقای شما در اطاق های پالتاک به جنب و جوش افتادند که از حيثيت سماکارها و نصيبي ها دفاع کنند و نسيم خاکسارها و علامه زاده ها را به محاکمه بکشانند از همه چيز با خبر بوديد حال چگونه دچار فراموشي شدند و به يکباره همه چيز را ياد برديد ؟

نه دوستان عزيز، ما ملت فراموشکاری نيستيم بلکه بعضي وقتها منافع مان ايجاب مي کند که فراموشکار باشيم از اين رو امروز در برابر اين حرکت کانون زندانيان سياسي سکوت را انتخاب مي کنيد.

در پايان اين نکته را متذکر مي شوم که وقتي برنامه کانون را شنيدم موضوع را با تني چند از دوستان و رفقای خودم در ميان گذاشتم ، بودند کساني که گفتند " ای بابا، تو هم بيکاری چه کار به اين کارها داری ؟ بودند کساني که "سکوت کردند" و بودند کساني که مي گفتند منظورعلامه زاده ، سماکار و نصيبي نبوده و بودند کسانيکه گفتند به علامه زاده چکار داری به کانون برخورد کن و........

شهريور 83

Pouyan49@yahoo.se