You should install Flash Player on your PC

بهای آزادی (گفتگو با یاسمین طباطبایی)

  از دیگران

  خانه نخست

 

بهای آزادی

 

گفتگو با یاسمین طباطبایی
هنرپیشه فیلم آلمانی «جنس بیگانه»

 


·     

یاسمین طباطبایی خواننده و هنرپیشه 38 ساله ایرانی – آلمانی در آخرین فیلم خود «جنس بیگانه» نقش یک دختر همجنس گرای ایرانی را بازی می کند که می خواهد از ایران فرار کند. در این فیلم نوید اخوان، مجید فرهت، برنت تائوبر و جرج فریدریش بازی می کنند. «جنس بیگانه» همزمان با آغاز نمایش سراسری در آلمان در بیستم اکتبر، برنده جایزه سی هزار یورویی جشنواره فیلم و سینمای ایالت «هِسِن» شد.

یاسمین طباطبایی که مادرش آلمانی است در 1967 در تهران به دنیا آمد و در سپتامبر 1978 چند ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران از کشور خارج شد. مدرسه آلمانی که یاسمین در آن درس می خواند به دلیل نا آرامی های فزاینده تعطیل شده بود و پدر یاسمین او را به همراه مادر، خواهر و دو برادرش به آلمان فرستاد. یاسمین می گوید: «فکر می کردیم اوضاع آرام خواهد شد و ما بازخواهیم گشت». ولی آنها مجبور شدند بمانند و پدر نیز که به آنها ملحق شده بود پس از مدتی به ایران رفت و در سال 1986 درگذشت. در همین سال یاسمین دبیرستان را تمام کرد و وارد مدرسه عالی موسیقی و هنر اشتوتگارت شد. از آغاز دهه نود میلادی یاسمین طباطبایی در دو عرصه فیلم و موسیقی فعال است.

 

یاسمین طباطبایی در ژوئن 2003 با تیکو زامورا آهنگساز آمریکایی ازدواج کرد و در دسامبر 2004 دخترش را به دنیا آورد. او در مورد ازدواج می گوید: «به نظر من ایده اصلی ازدواج برای من بسیار رمانتیک است. آیا زیبا نیست که انسانی به یک انسان دیگر بگوید آنقدر تو را دوست می دارم که می خواهم با تو پیر شوم؟» یاسمین برای دخترش آنجلینا لالایی های فارسی می خواند. فشرده گفتگوی مجله اینترنتی «کینوتسایت» را با یاسمین طباطبایی می خوانید:

 

س: خانم طباطبایی، شما در فیلم «جنس بیگانه» نقش یک زن ایرانی را بازی می کنید که به دلیل مسائل جنسی مورد پیگرد قرار می گیرد و می خواهد در آلمان زندگی جدیدی را آغاز کند. چگونه این فیلم شکل گرفت؟

ج: فکر این فیلم از هشت سال پیش وجود داشت. آن زمان آنجلینا ماکارونه (کارگردان) و یودیت کافمن نوشتن سناریو را شروع کردند. من وقتی شیندم قرار است یک فیلم درباره یک دختر پناهنده ایرانی ساخته شود، فکر کردم چه کسی بهتر از من می تواند این فیلم را بازی کند؟ و می خواستم حتما بدانم چه برنامه ای دارند. بعدا آنها گفتند که از همان اول مرا برای این نقش در نظر گرفته بودند. تا دو سال پیش هنوز سناریو آماده نشده بود. ما هنرپیشه ها  اعتراض کردیم، افکار جدیدی مطرح کردیم و توانستیم در متن سناریو تأثیر بگذاریم.

س: آیا شما که در ایران متولد شده اید توانستید از تجارب خودتان در سناریو استفاده کنید؟

ج: برای من بسیار مهم بود که لهجه فارسی اصیل در فیلم به کار رود چرا که دست اندر کاران فیلم اصلا تجربه ای در این زمینه نداشتند. اول گفتگوها ترجمه می شد که واقعا قابل استفاده نبود. در پایان، من و نوید (اخوان) که نقش سیامک را بازی می کند،  کمی پیش از شروع کار مشغول ترجمه شدیم. ما می خواستیم مانند ایرانیان واقعی حرف بزنیم و نه مثل کسانی که حرفشان از آلمانی به فارسی ترجمه می شود. زبان فارسی بسیار پر کنایه و پر از ایما و اشاره است. در زبان آلمانی تقریبا همه چیز صریحا گفته می شود. در زبان فارسی اما این کار بسیار بی ادبی است. در صحنه ای که فریبا با مأمور مرزی آلمان صحبت می کند، آنقدر صغرا و کبرا می چیند تا بالاخره اعتراف می کند که با یک زن زندگی می کرده است. قابل تصور نیست یک زن ایرانی با یک مرد درباره زندگی جنسی خود سخن بگوید. فرهنگ زنان در ایران پر از شرم است. خوشبختانه این نکات در سناریو مورد توجه قرار گرفت و همان طور هم هم اجرا شد.

 

س: چه چیزی در این نقش شما را به خود جلب کرد؟

ج: فریبا یک شخصیت غیر عادی است که برای هر هنرپیشه ای جذاب است. او یک درگیری درونی با خود حمل می کند. بر  اساس آنچه هست و آنچه احساس می کند، به یک فرد حاشیه ای مضاعف [جنس بیگانه] به ویژه در پیرامون فرهنگی خودش تبدیل می شود. او نمی تواند به جایی پناه ببرد. از زندگی لذت نمی برد. از همین رو نیاز به آزادی او را فرا می گیرد. آنچه مرا به خود جذب کرد این بود که او مأیوس نشده و به قربانی تبدیل نمی شود. او خودش را می سازد و به شدت تلاش می کند و تن به خطر می دهد. چنین زنانی متأسفانه کمتر دیده می شوند. بعلاوه، برای هر هنرپیشه زن بازی کردن نقش یک مرد یک چالش بزرگ به شمار می رود.

 

س: چگونه  خود را برای این نقش آماده کردید؟ آیا با زنان همجنس گرا در ایران تماس گرفتید؟

ج: من مدتی طولانی در اینترنت جستجو کردم. می خواستم بدانم زنان همجنس گرا در ایران چگونه زندگی می کنند. آنها باید مخفی زندگی کنند. متأسفانه در تمام اینترنت حتی یک زن ایرانی همجنس گرا هم پیدا نکردم. تنها تماس از سوی خانم کارگردان فیلم ممکن شد. البته این زن ایرانی از 28 سال پیش در آلمان زندگی می کند. به طور کلی موضوع در مورد فریبا بر سر سرنوشت انسان است و اینکه بر زنان در این کشورها چه می رود. ولی در مورد آنچه به ماجرای مردان مربوط می شود من خیلی ساده از پدر و برادرم کپی برداری کردم.

 

س: آیا از ابتدا تا پایان فیلم به همین شکل برنامه ریزی شده بود؟

ج: روایت های مختلف وجود داشت. اگر فریبا در پایان موفق می شد، آن وقت کمی لوس می بود. اگر موفق نمی شد، آن وقت غم انگیز می بود. به همین دلیل یک پایان خیلی مهیج انتخاب کردیم. اینکه آیا این پایان واقعی است یا نه، هیچ کس نمی داند. این امید کاملا وجود دارد که شاید روزی فریبا موفق شود به برلین، پاریس و یا یک شهر بزرگ دیگر برود تا بتواند آزاد زندگی کند.

 

س: می خواهید با این فیلم به چه چیز در خودآگاهی بیننده دست پیدا کنید؟

ج: تماشاچی باید انسان های پشت داستان را ببیند. من خیلی خوشحال خواهم شد اگر مردم یک بار هم شده به زن ایرانی توجه کنند بدون آنکه به این فکر کنند که وی یک قربانی است. اگر بتوانیم کاری کنیم که دیگران فقط به ظاهر فکر نکنند و امیدوار باشند که فریبا در این دلیری که به خرج می دهد موفق شود، آنگاه به هدف خود رسیده ایم.

 

 

 ترجمه الهه بقراط 

 www.alefbe.com