You should install Flash Player on your PC

نسانم آرزوست

 گفتگو

  خانه نخست

 

انسانم آرزوست

 

 گفتگویی صریح وبدون رتوش ( قسمت دوم)

 پرسش: سهیلا محبی ( ایران)

پاسخ: بصیر نصیبی

 

   

س: تو میگویی اطلاعیه ای در آستانه آغاز حکومت اسلامی صادر کردیددر متن این اطلاعیه برعلیه سانسور، حذف وبه بند کشیدن قلم، دوربین سخن گفته بودید با نوعی تعهد که دیگر زیر بار استبداد نخواهیم رفت به این تعهد عمل شد؟

 

ج: قبل از اینکه به این سئوال جواب بدم  من برخلاف تو که پیشنهاد دادی طرح مسایل روز را موقتا کنار بگذاریم وبه گذشته بپیوندیم ، معتقدم که اصلا نه من که باید جواب بدهم ونه تو  که میخواهی سئوال ها را طرح میکنی خودمان را  مقید این گونه نظم وترتیب ها نکنیم هر جا برایت سئوالی پیش آمد حتا اگر زمان ومکان  بهم ریخت مطرح کن ومن هم در جوابها ، بدون نگرانی بابت از دست رفتن تداوم مصاحبه ممکن است به حاشیه بروم ،حالا برگردیم به ادامه گفتگو...

ده روز بعد از اینکه از من خواسته شد برای ادامه کارم وبازگشایی سینمای آزاد در ج. اسلامی. باید به لشکر امنیتی 20 ملیون نفره خمینی بپیوندم. ایران را ترک کردم و با خودم عهد کردم تا ج. اسلامی هست نه فقط به ایران برنگردم بلکه پای به سفا رت ج. اسلامی نگذارم، با باند های وجناح های حکومتی به تفاهم نرسم با تبلیغات فرهنگی و پروپاکاندا فیلم های ج.ا بدون هیج ملاحظه ای مبارزه کنم. من فکر می کنم کارنامه سالهای تبعید من شفاف است اما اگر هر کس کوچکترین نقطه سیاهی در کارنامه من پیدا کرد وظیفه دارد اعلام کند. اما بچه های سینمای آزاد که در ایران ماندند اگر به فیلمسازی ادامه دادند چطور میتوانستند به تعهد خود عمل کنند؟ فقط کافیست حرف های یکی از فیلمسازان در ایران مانده را در باره شرایط فیلمسازی در ج. اسلامی وصدور فیلم به جشنواره ها را بخوانید وبعد جواب خودتان را خواهید گرفت

«... ازنظارت بر مراحل فیلمنامه گرفته تامنطبق کردنش تا سرحد امکان بر موازین سنتی واین که فیلم چه بگویدوچه نگوید. پیچیده نباشد، سر راست باشد.تلخ نباشد زیاد شیرین هم نباشد ،تیره نباشد.خوشبین مثبت نگر باشد.تنشی نشان ندهد...کی بازی کند. کی بازی نکند.کی صدا برداری کند.وکی فیلمبرداری نکند. کی بد جنس بازی کند کی خوش جنس...کی چگونه چهره آرایی شود که جلب توجه نکند.کی تصویر درشت نداشته باشد. کی اسمش اول نوشته شود. کی نوشته نشود. به کی وام بدهند به کی ندهند. به کی بلا عوض بدهند.به کی اصلا جواب ندهند.به کی مواد خام بدهند وکی مشکل خودش است...دست آخر که فیلم با همه ی رعایت هاوخود خوری ها از این بلایا جست تازه آغاز بازبینی است نه یک بار. نه دوبار ودر هر مرحله-البته نه برای همه .و این که از فیلم کی حمایت بشودو کی بسوزد.کدام فیلم به خارج برود وکدام نرود...حجاب؟ جدی که نگفتید... حالا دیگر جهان هم با حجاب آشتی کرده است....» بهرام بیضایی ایران نامه سال چهاردهم تابستان75

البته توقع نباید داشت که اینها کار شان را رها کنند اما می شود این انتظار را داشت گذشته ونحوه فیلمسازیشان در سینمای آزاد با شرایطی که الان برای فیلمسازی دارندرا مقایسه کنند آیا یک بند از ضوابطی که در ج. اسلامی برای فیلمسازی حکم می راند آن موقع برای کار در گروه ما رعایت می شد؟البته من بارها وبه مناسبت به سانسور در رژیم گذشته استناد کرده ام سانسور رفتار ابلهانه ایست  حتا اگر یک خط کتاب را شامل شود ویا یک دقیقه از فیلم را.سانسور فیلم وکتاب هم در گذشته اعمال میشد اما سانسور در حکومت اسلامی ابلهانه تر ومضحک تر از آن دوران است. در آن زمان ما هم اگر میخواستیم با دنیای خارح مرتبط باشیم خب اذیتمان می کردند یکبار برای جشنواره ای در ژاپن از طریق تلویزیون فیلمهای مارا خواستند. ما بعد از اطلاع وموافقت بچه ها چند فیلم را میخواتیم بفرستیم به آن جشنواره، فیلم ها در دفتر معاون سیاسی بازبینی شد ویک فیلم- گار ماشین احمد غفار منش -را نگذاشتند به جشنواره برود ما هم دیگر واصلا فیلم به هیچ جشنواره ای نفرستادیم. شاید بعضی از بچه ها تصور می کردند. اینکه فیلمنامه هایشان بدون هیچ کنترل به فیلم تبدیل میشود، اینکه مسئولانشان را خودشان وبا رای از میان خودشان انتخاب می کنند، اینکه فیلمایشان به اداره سانسور تحویل نمی شود. این که فیلم ودوربین در اختیارشان بود تا بدون هیچ ضابطه ای کار کنند. مسایلی است که جز روال سیستم بوده است. (یک نمونه از رفتار آنها را شرح دادم- شرکت در یک جشنواره در ژاپن) اما نه موقعیت این چنین نبود من از جان مایه گذاشتم تا یک گروه 3 نفره در تهران به یک جنبش فرا گیر سراسری تبدیل شد در گروه سینمای آزاد چند فیلم داستانی حرفه ای هم ساخته شد. «بهار پشت پنجره» ( شهریار پارسی پور).«میر نصیر وغول نگون بخت» (بهنام جعفری )و «چه پر ستاره بود شبم»( ناصر غلامرضایی) هیچ کدام ار این فیلم هاحتا یک خط سناریوش هم خوانده نشد. آنها تمام مراحل تهیه فیلم آزادی مطلق داشتند. البته وبا تاسف شهریار وبهنام دیگر در میان ما نیستند اما ناصر غلامرضایی که در ایران است اگر واقعیت غیر این است خب باید ناصر با صراحت بگوید. حالا سینما آزادیهایی که برای صدا وسیمای ضرغامی سریال می سازند که دیگر بدتر. سینما پوشش محدود تری دارد چون اصلا میزان سینما ها در ایران محدودهستند اما تلویزویون که 70 ملیون را میخواهد از اندیشه های ناب اسلام ناب محمدی سیراب کنند. چی؟ مطمئن باشید شرایط برای ساختن سریال خیلی سخت ترو تحمل ناپذیر تره .منتها سریال سازان میترسند. تحمیل ها وخفقان دستگاه ضرغامی را بر ملا کنند چون اگر هم عاقبتشان به زندان وشکنجه منتهی نشود در معمولی ترین ممکن دیگر از سریال سازی محرومشان می کنند. حتا میزان برنامه های نمایشی در ج. اسلامی به نسبت زمان شاه  خیلی گسترده تره وقت وبی وقت رهبر عظیم الشان سینماگران را به حضور میپذیرد مجید مجیدی ترتیب ملاقات با رهبری را تنظیم می کند. حتا بعد از سرکوب اخیر هم باز با وقاحت جلسه ملاقات با رهبر رابرگذار کردند در انتخابات که دیگر همه می دانند هنرمندان را پخش می کنند بین باند های حکومت. اینها همه فیلم ها وگزارش هایش هست.

س: خب جو خشونت وارعاب ودیکتاتوری هست واینها ممکن است علیرغم میلشان به این رفتار ها تن در دهند.

ج : کاملا با شما موافقم ،ما هم در استبداد می زیستیم .ترس ووحشت هم در وجودمان رخنه کرده بود، بعد انقلاب شد. آیا می شود پذیرفت آن جوانی که انقلاب کرده تا بند های استبداد را پاره کند. به یک دیکتاتور ی مافیایی به تفاهم برسد و بپذیرد که فیلم نامه اش همان مراحلی را طی کند که بهرام بیضایی 15 سال پیش در مقاله ای شهامت انگیز شرح داده است؟.آیا خود شمامی پذیرفتید که مثلا من بار دیگر بروم زیر ماسک وبه  خواست های حاکمان تن در دهم و شما هم بگوئید:

 چکار کند شرایطش اینطور است دیگر .خب مجبور است طفلک بصیر ؟ نه دیگه بعد ار انقلاب هر کس که معترض بود به استبداد پهلوی نمی تواند بار دیگر بهانه بیاورد خب چکار کند خفقان است ومجبور است تمکین کند.من اگر میخواستم بماننم با آخوند هاکار کنم هیچ مانعی نداشتم من علاوه بر اینکه سرپرست یک گروه گسترده در سراسر ایران بودم به خاطر برنامه تلویزیونم در شبکه سراسری  که چند ملیون بیننده داشت  کاملا شناخته شده بودم .اینها پرونده من را با دقت بررسی کرده بودند اگر کوچکترین نقطه ضعفی از من می یافتند در بوق می کردند اما نتوانستند چیزی بیابند ودعوتم کردند که برگردم به کارم نه ممنوع الخروج بودم نه پاک سازی شده نه اخراج ونه بازخرید. اما خب ما به مردم پیوستیم واطلاعیه دادیم ادعا کردیم که دیگر به سانسور تن نمی دهیم . این ادعا آیا مسئولیت به همراه ندارد؟حالا بعد از 30 سال دل نگرانی سینماگران که چند تا از سینمای آزادی ها هم بینشان بودند اینست که فیلمشان رادولت کودتایی به موقع به اکران نبرد. کدام اطلاعیه قاطع علیه جنایت های اخیر رژیم صادر شد؟ حداکثر اعتراض نیم بند اینها حمایت ضمنی از دار و دسته موسوی/ خاتمی است یعنی برگشت به اندیشه ارتجاعی خمینی. هادی حسین زاده عضو سینمای آزاد مشهد آن انسان آزاده را این سفاکان بدون محاکمه اعدام کردتد چرا بچه های سینمای آزاد لااقل در این شرایط که مردم بدون وحشت جان پاکشان را تقدیم آزادی زادگاهشان می کنند یک اطلاعیه مشترک نمی دهند ویاد این همراه مبارز را زنده نمی کنند؟  مگر مختاری وپوینده را رژیم جمهوری اسلامی با شقاوت نکشته است. البته اصلاح طلبان میگوید باند احمدی نژاد مجری طرح بوده اند ومن میگویم کلیت نظام در جنایت ها دست داشته است واگر حرف شبه اصلاح طلبان را هم معیار قرار دهیم الان باند احمدی نژاد حکو مت می کنند که خود قاتل پوینده ومختاری بوده است. اما کانون نویسندگان در ایران هر سال وهمین امسال به مناسبت قتل فجیع مختاری وپوینده که اعضایش بوده اند اطلاعیه می دهد پس چرا سینما آزادیها هم از هادی یاد نمی کنند؟

س :هیج مطلی ومقاله ای علیه تو بعد از اینکه بطور مداوم علیه تهاجم فرهنگی رژیم  مینوشتی ویا سخنرانی میکردی ویا با رادیو تلویزیون ها مصاحبه می کردی در ایران منتشر نشد؟

ج: به غبر از همان روال معمول ، یعنی فحاشی های کیهان شریعتمداری نه. اما خب شریعتمداری روزی نامه اش امنیتی است نه اینکه از واواک خط بگیرد خودش یک سازمان امنیت موازی دارد و به همه پرونده های حتا از زمان های خیلی پیش دسترسی دارد هم می تواند پرونده سازی کند. هم پرونده ها یی که میخواهد رو کند ،آنها که صلاحش نیست وارونه جلوه دهد . یک مثال هم از گروه خودمان بزنم یک کتاب بعد از انقلاب چاپ شد که حاوی بخشی از پرونده های ساواک بود. حالا یادم نیست که چه گروه ویا حزیی توانسته بود به این پرونده ها دسترسی پیدا کند. خب اوایل انقلاب که هنوز آخوندها به اوضاع کاملا مسلط نشده بودند احتمال دسترسی به این گونه پرونده ها شاید ممکن بود . همان وقت هم گفته شد که این کتاب هم کاملا قابل اطمینان نیست هر کس که سر وکارش با تشکیلات امنیتی می افتاد حتا برای ادای توضیحات ممکن بود که اسمش در لیستی درآنجا ثبت شود. اگر یک حکومتی مردمی به روی کار می آمد وپرونده هارا صادقانه می گشود وحتا به افرادی که نامشان در اینگونه لیست ها بود اجازه دفاع از خود می داد. خب بله گشودن این پرونده ها برای سالم سازی محیط کار درستی بود اما آخوند ها هرگز شفاف سازی نکردند بلکه از این امکان چماقی ساختند برای تهدید آنها که باهاشان کنار نمی آمدند. کمی حاشیه رفتم بر می گردم به ماجرا یکی از فیلمسازانی که کارش هم خوب بود هم زمینه احتماعی داشت فیلمی از او را هم در یکی از یورش ها بردند وخودش را هم یکی دو ساعت احضار کردند.او هم نامش در آن کتاب بود. او یکبار به من گفت. به خاطر همان باری که احضارش کرده اند.نامش در کتاب نقل شده. من به همان گفته های خصوصی اش اطمینان کردم وهیچگاه به چنین پیشینه ای در کار او استناد نکردم چون این اتهامات تا وقتی به متهم در یک دادگاه عادلانه ، فرصت دفاع ندهیم قابل استنادنیست.

بله گفتم در کیهان شریعتمداری یکی دوبار مرا با عنوان ملهد،ضد انقلاب متواری . ضد دین نواختند که من شایسته جوابشان ندانستم. اما عده ای مثل نوری زاده ویا بهنود و حتا رضا علامه زاده بعد از پیوستن به دار ودسته شبه اصلاح طلب  ونظایرشان از همین ناسزاگویی شریعتمداری برای چهره سازی در میان اپوزیسیون سود جستند. چند ماه پیش هم در گوگول مطلبی یافتم از احمد الهیاری که برای کیهان شریعتمداری سر هم کرده بود. در این مطلب هم همان حرفهای سابق کیهان در باره من تکرار شده بود. احمد الهیاری البته در باره من ،برادر سینماگرم نصیب وپسر عمه ام دکتر هوشنگ کاوسی یکجا نطریه صادر کرده بود اما هم کارنامه من را اشتباه منعکس کرده هم نصیب را وهم نسبت ما وهوشنگ را  .

س:این اتهام متوجه تو بوده که فیلمسازان در ایران مانده رامزدور،جاسوس و... نامیده ای .

ج: من هم هر وقت چنین انگی به من چسبانده اند خواسته ام یک جمله از نوشته های من بیاورند که چنین اتهامی را من به کسی نسبت داده باشم بازهم همان ادعا هایشان را در جای دیگر مطرح کرده اند بدون اینکه به خواست من توجه بنمایند.

 من در چند نوشتارم به سوابق امنیتی برخی کارگردانان اشاره کرده ام ویا فیلمهایی که به خواست واواک تهیه شده را تا آنجا که اسنادشان فاش شده بود استناد کرده ام ودانسته های من هم از منابع داخلی بدست آمده بود .خب وقتی در روزنامه های حکومتی میخوانیم که احمد رضا درویش که الان به دار ودسته دوم خردادی ها پیوسته در رده بالای گشت های ثار الله بوده ورجب محمدین ( کارگردان سینما وتئاتر وعکاس )در نامه ای سرگشاده فاش می کنند که نقشه قتل او را همین کارگردان اصلاح شده کشیده . من بدون یک واو اضافه نامه رجب را نشر دادم.  ویا سینا مطلبی آسیستان کیمیایی در روزنامه دوم خردادی عصر آزادگان فاش کرد که کیمیایی فیلم سلطان وضیافت را برای واواک ودر دوران سعید امامی ساخته نظام مجبور شد مدتی کیمیایی را از ایران خارج کنند وبعد که سر وصدا ها خوابید دو باره برش گرداند. من این ماجرا را همان زمان که کیمیایی با خانم گوگوش به خارج از ایران آمده بودند وادعای واهی می شد که او قصد ساختن دو فیلم سینمایی دارد را مطرح کردم از مسعود کیمیایی هم خواستم که اگر آنچه سینا مطلبی ادعا کرده نادرست بوده حالا که در ایران هم نیست و برای جوابگوی ودفاع از خودش محضوریتی نداردجواب بدهد تا من خودم هم در انعکاس جوابیه اش سهیم شوم. خب من با مسعود کیمیایی دوست بودم ما با هم در جمع کافه ری نشینان بودیم .او با برادرم نصیب نصیبی دوستی وبا بردار کوچکترم باصر هم آشنایی داشت هر چند بعد از ساختن قیصر راه وروال کار سینمایی ما با هم متفاوت شده بود. اما رابطه عادی داشتیم وسلام واحوالپرسی خیابانی. ویا وقتی بهروز افخمی با صراحت توام با وقاحت اعلام می کند که روز شیطان را برای واواک ساخته من چکار کنم؟ بگویم نه خیر او خودش به خودش بی جهت اتهام بسته است؟اصلا برای یک خمینیست کار برای دستگاه های امنیتی افتخار هم دارد. همین آقا مگه نماینده اصلاح طلبان در مجلس نبود مگر پروپاکاندا فیلم کروبی را نساخت؟  

 اما محسن مخملباف.

 من خودم هم اوایل که مخملباف ادعای تغییر می کرد تصور می کردم اون یک حزب الهی متعصب بوده که بعد از سالها دچار تحول شده و تغییر کرده است وقتی شنیدم او سابقه بازجویی وشکار انسان ها را داشته وضعیت فرق کرد آدرس حشمت رئیسی را بدست آوردم وبهش زنگ زدم مقاله آکتور کمیته که در نیمروز چاپ کرده بود برایم فاکس کرد خواندم ونامه مخملباف به لاجوری به هنگامی که حشمت رئیسی را تحویل زندان دادنشانه نهایت پستی است بعد هم گواهی مینو حمیلی ، مینا زرین فعالان سیاسی وزندانیان سیاسی سابق ،جلد دوم کتاب ناصر مهاجر،دفاع وی از ترور در راه خدا، وافشاگیری های شکارچیان همرزمش در مطبوعات داخلی. وسرانحام تشکیل یک باند حمایت از موسوی مرتجع. همراه با علیرضا نوری زاده.محسن سازگارا... با همه این احوال او را متهم می دانم نه محکوم امااگر گرفتار جمهوری اسلامی بشود وبخواهند او را محاکمه کنندچون این نظام صلاحیت تشکیل دادگاه برای هیچ کس را ندارد نتیجه دادگاه حتا اگر به محکومیت مخملباف منجر شود از پیش باطل است اما او فرانسه است چرا نمی پذیرد در دادگاه های اروپایی حاضر شود وبه اتهامات پاسخ دهد ؟اگر تبرئه شود خب به زندگی عادی برمیگردد اما تا آن زمان او حق ندارد به نمایندگی کسی وخنده دارتر اینکه به نمایندگی مردم ایران در مجامع حضور پیدا کند. آیا این حرف نا درست است؟

وقتی فلاحیان در هفته نامه سینماادعا کرد که با فیلمسازان دیدار مرتب دارد وفیلمسازان با نطر او فیلمهایشان را آماده می کنند از ایشان پاداش هم میگیرند اما اسم هیچ  سینماگر مرتبط با واواک را به عمد اعلام نکرد من در مقاله ای نوشتم قصد فلاحیان اینست که همه فیلمسازان را آلوده کند شایسته است فیلمسازان واکنش نشان دهتد و از او بخواهند که اسامی فیلمسازانی که از او خط می گیرندرا اعلام کند . اما متاسفانه هیج سینماگری به این پیشنهاد من که عملی هم  بودتوجه نشان نداد.

اما در مورد خودم اتقاقا اتهاماتی در همین اپوزیسیون وهم از جانب فیلمساران معروف فستیوالی متوجه ام کرده اند که می توانسته برای جانم هم خطر ناک باشد. به هنگام کنفرانس ح. اسلامی در برلین گروه های مخالف با شهامت کار کنفرانس را به تعطیل کشاندند. نسرین بصیری که آن وفت گزارشگر کیهان لندن هم بود در همان هفته نامه مرا با اسم ورسم سر دسته اخلالگران!! نامید در صورتیکه اینان اخلالگر نبودند بلکه مخالفان تمامیت ج. اسلامی بودند ودیگر اینکه من در این گرو ه ها هم عضو نبودم اما و اکنشا ن را نسبت به یک حکومت سرکوبگر را تائید می کردم. شما برای این رفتار نسرین بصیری چه نامی انتخاب می کنید؟ همین طور هم وقتی جعفر پناهی بعد از اسارت خرس برلین به ج. اسلامی برگشت در جلسه کنفرانس مطبوعاتی عمومی مرا با اسم ورسم کسی معرفی کرد که دربرلیناله بر علیه صادرات سینمایی جمهوری اسلامی اقدام کرده ام در صورتیکه من اصلا آن زمان برلین نبودم یک گروه از هنرمندان برلینی آن حرکت موثر را شکل داده بودند. یک اسم هم پیدا کنید برای این اقدام آقای پناهی که الان هم سبز پوش شده است.

 من هنرمندانی را که برای جشنواره ها فیلم می سازند آرایشگر دانسته ام که چهره یک حکومت ارتجاعی را بزک می کنند. آیااین رفتار جاسوسی است؟ اینها نطر های من را تفسیر می کنند. تا بلکه راهی بیابند که تاثیر نوشته های من که بر اساس اسناد معتبر شکل گرفنه را محدودکنند. من حتا به همکاران ولابی های اینان هم اتهام جاسوسی نبسته ام بود من چطور میتوانم جاسوس پیدا کنم؟ بله رژیم در اروپا دلال وکارچاق کن ولابی دارد هم برای امور فرهنگی/ هنری هم سیاسی. لابیگری هم با جاسوسی فرق دارد. آقای حسن دایی که الان باند های لابیگری دایم از او شکایت می کنند چهره لابی ها را شفاف می کند ودر مناظره تلویزیونی با خودشان هم با صراحت نظرش را می دهد. دلال همان واسطه است، کار می کند وکار مزد می گیرد وگر نه مگر مرض دارد برای یک حکومت بی آبرو آبروی کاذب بخرد؟

س: البته هر کس خودش در باره نحوه رفتارش تصمیم میگیرد اما من فکر میکنم تو خودت را با خطر جدی روبرو کرده ای خودت می دانی که رژیم ازچندی قبل باز خط نشان کشیده است که بار دیگر دست به تسویه خواهد زد به خصوص ایرانیان خارج کشوررا تهدید کرده است چون در داخل امید وار است با ترساندن مردم از زندان کهریزک ، شکنجه و تجاوز در زندان ها -انگار قبلا در زندان مخوف اوین نقل ونبات تقسیم می کردند- بتواند اعتراضات را در چهار چوب خواست حکومت- حفظ جمهوری اسلامی وبازگشت به اندیشه خمینی- کنترل کند.- اما خارج از کشور با اینکه امثال نوری زاده ها وسازگارا ها وگنجی ها شیرین عبادی ها ، تمام امکانات تبلیغی را قبضه کرده اند. اما جز چند روز اول دیگر قادر نیستند ،جمعیت فراهم بیاورند. اجتماعات دارد رادیکال میشود .سقوط کلیت نظام ، بیک خواست همگانی تبدیل شده است ورفرمیست ها به تدریج از دور خارج می شوند نظام میخواهند صدای اعتراض سرنگونی طلبان را با تهدید وترور شخصیت متوقف کنند به خصوص که تو با هر دو جناح در افتاده ای،  به پاپیون  بستن مخملباف توجه نکن اگر پاش بیفته هیچ ابایی ندارده که کمیته ترور تشکیل بده ، گنجی ، سازگارا،و... اینها هنوز در اندیشه حفظ نظام هستند و پیرو خط امام. برای تفکر پوسیده اینها ترور به خاطر خدا واجب شرعی است. از دلال ها وکارچاق کن ها که سالهاست با یک رژیم مافیایی همکاری می کنند وخود دیگر حز بافت مافیا شده اند غافل نباش حتا این تصویر هم خوشبینانه است اگه فکر کنی همه بچه های سینمای ازاد همچنان پاک وصادق مانده اند .به هنگام انقلاب اینها جوانی 15 یا 20 ساله بودند الان  میانسال هستند. 30 سال در رژیمی کار کرده اند که جز با زد وبند،دروغ تقلب تزویر وریا، تقیه وپیوستن به باند های حکومت سخت است فیلمی ویا سریالی تلویزیونی ساخت .خب این محیط روی خیلی ها اثر میگذارد.نمی گویم بدبین باش میگویم هوشیار باش . خودت که میدانی که سردلال اینها که در جریان ماستمالی ترور می کونوس با جور کردن حایزه نخل طلا به ادعای خودش با ژیل زاکوب دستش در یک کاسه بوده هر ضربه ای که بتواند به تو بزند دریغ نمیکند. مگر او عضو سینمای آزاد نبوده است؟ ویا مگر عبدالله باکیده بیشترین بهره از سینمای آزادنبرد واز پشت خنجر نزد... ودیگرانی که شاید تو هم که از ایران دور بودی از توطئه های احنمالیشان بی اطلاع باشی.  اگر تو در نوشته هایت همراهان سابق سینمای آزاد را استثنا میکردی خب شاید از حهت اونها مصون بودی. اما تو باهرکس هر مقام وحتا نزدیک ترین بستگانت که حس کنی رفتارش خواسته ویا ناحواسته در جهت حفط نظام است بی مهابا مقابله می کنی.در یکی از آخرین مطالبت- سینمای مستقل در خطر است شوخی نمی فرمائید؟- تو اسامی همه را نقل می کنی حتا بچه های سینمای آزاد را.

تو فکر می کنی ادم هایی مثل هوشنگ اسدی ،مسعود بهنود ونبوی  چماقدار سروش  رورنامه نگارانی هستند که مثلا رفرمیست نه اینها در دورن مافیا نفوذ داشته اند  ودارند حاضرند برای بقای ج. اسلامی در هر طرح وبرنامه ای شرکت کنند. در افتادن تو با نبوی فقط یک مناظره عادی معنا نمی دهد. علاوه بر اینها تو تنها هم هستی ویک تنه به جنگ صادرات سینمایی یک سیستم مافیایی تروریست،خطرناک رفته ای.جایزه نخل طلا به کیارستمی برای به حاشیه کشاندن ترور می کونوس را چه کسی جز توبر ملا کرد؟ الان دیگرنوشته هایت بسیار اثر گذار شده پس وضعیت وِیژه داری که نباید نسبت بدان بی توجه باشی. 

ج:من هیچ مخالفتی با حرفهای تو ندارم. بسیاری جاها هم با تو هم نظرم .بله رژیم جمهوری اسلامی تروریست است هر گاه صلاح بداند و اگه نتونه با غرب بر سر مسایل اتمی کنار بیاد به خصوص الان که سقوط خودش را نزدیک می بینند دوباره برنامه ترور ها را از سر خواهد گرفت. در کارنامه رژیم بیش از 100 ترور در خارج از کشور ثبت شده -در فیلم جنایت مقدس علامه زاده رقم دقیقترش آورده شد-  ج.ا.نهایت شقاوت وبی رخمی هم در این جنایت ها نشان داده است . بریدن سر شاپور بختیار با کارد آشپزحانه ، قطعه،قطعه کردن بدن فریدون فرخزاد،به گلوله بستن مخالفان کرد در کافه میکونوس ترور دکتر کاظم رجوی، عبدالرحمان برومند و.... خب این خطر هست نه فقط برای من بلکه بیشتر از من برای فعالان سیاسی سرنگونی طلب و فعالینی که برضد مذهب اقدام می کنند. وقتی شاپور بختیار که پسرش گیو -افسر پلیس فرانسه- محافظش بود را به قتل رساندند. دیگر تکلیف من وامثال من روشن است. چون ترور های رژیم در خارج را کلیت نظام طراحی واجرا کرده ودست هاشمی رفسنجانی وبخشی از اصلاح طلبان هم دخالت داشته است. بله آنها هم اگر حفظ نظام دیگر ممکن نباشد دست بکار خواهند شد آیا تا حالا شنیده اید این خارج نشین های اصلاح طلب. یک کلمه از ترورهای برون مرزی بگویند؟ به هر حال کاری از دست من لااقل بر نمی آید.

 

اشتراک گذاری:

Share