You should install Flash Player on your PC

جشنواره سينمائی احمدی ­نژادی درسوئد

  سینمای تبعید

 خانه نخست

 

جشنواره سينمائی احمدی نژادی درسوئد

 

درست پيش از برگزاری هشتمين «جشنواره جهانی سينمای تبعيد» در گوتنبرگ سوئد که مدت شانزده سال است تشکيل مي­شود و اعتبار آن، به خاطر پرداختن به مسائل جهانی تبعيد است که عملاً در سينمای کشورهای تبعيد شوندگان جائی ندارد، جشنواره ديگری نيز از سوی عوامل بنياد  فارابی (بخش سينمائی وزارت ارشاد جمهوری اسلامي) در استکهلم برگزار مي­شود.

نگاهی کوتاه به عوامل برگزاري، سخنرانان، منبع تامين فيلم و درآمد حاصله از اين جشنواره و ادعای کمک به کودکان از طريق اين درآمد، نشان مي­دهد که اين به ظاهر جشنواره، تلاش تازه­ای ست از سوی جمهوری اسلامی برای حضور در سطح کشورهای غربي، به ويژه در زمانی که رنگ و لعاب سينمای تبليغاتی آن متاثر از درگيری رژيم با مسئله اتمی در جشنوار­های جهانی سست و بي­اعتبار شده است.

بی شک برای بسياری از ايرانيان تبعيدی روشن است صدور فيلم از ايران، بدون مجوز وزارت اطلاعات ممکن نيست، ولی در اين مورد نيازی به صدور مجوز نبوده است؛ زيرا مطابق اطلاعات مندرج در پوستر جشنواره، اصولاً اين خود رژيم جمهوری اسلامی و بنگاه سينمائی آن، يعنی وزارت ارشاد و بخش سينمائی آن «بنياد فارابي» ست که مستقيم در سوئد اقدام به برگزاری اين جشنواره کرده است و طبعاً همه فيلم­های آن­هم توسط سفارت جمهوری اسلامی در اختيار انجمن «ياري» گذاشته مي­شود. اما دست اندر کاران جشنواره ترجيح داده­اند که از وزارت ارشاد در اين پوستر نامی نبرند و فقط به «بنياد سينمائی فارابي» که به اندازه وزارت ارشاد بدنام و شناخته شده نيست اشاره کنند.

عوامل و برگزارکنندگان و مهمانان سه­گانه­ای که از ايران آمده­اند نيز از همکاران جمهوری اسلامي­اند و يکی از سخنران­های سه­گانه اين جشنواره کسی ست به نام محمدرضا شريفی نيا. اين بازيگر در خود جمهوری اسلامی چنان سابقه ای دارد که حتی وقتی بهروز افخمي، فيلمساز طرفدار رژيم مي­خواست به ياری فرخ مجيدی (فيلم­ساز تبعيدی برگشته به آغوش سينمای اسلامی( از او به عنوان بازيگر در فيلمی درباره کودکی خمينی (به نام «فرزند صبح») استفاده کند، همه حزب­اللهي­ها که از سوابق ناجور وی در درون خود خبر دارند نسبت به این انتخاب اعتراض دارند!( شریفی نیا همچنین مشاورت وبازیگری فیلم اخراجی  های ده نمکی را بعهده داشته است)

مطابق ادعای برگزارکننده جشنواره؛ «درآمد حاصله، برای پرداخت کمک هزينه آموزشی کودکان نياز مند در ايران استفاده خواهد شد.»

ادعای دادن کمک هزينه تحصيلی از طريق درآمد حاصله از اين جشنواره يک­روزه به کودکانی نيازمند نيز دروغ و سرپوشی بر اهداف تبليغاتی رژيم بيش نيست؛ زيرا مخارج اين جشنواره بيش از درآمد آن خواهد بود و تنها يک رقم خرج سفر سه سخنران و مهمان جشنواره بيش از فروش مجموعه بليط تماشاگران اين جشنوارۀ يک روزه که در مجموع چهار سئانس فيلم نشان مي­دهد خواهد بود.

مطابق آماری که خود رژيم تا به حال انتشار داده، بيش از يک مليون کودک در ايران قادر به رفتن به مدرسه نيستند و نمي­توانند سوادآموزی کنند. با اين حساب روشن است که ادعای صرف درآمد حاصله از اين جشنواره يک روزه، برای دادن کمک به کودکان نيازمند سوادآموزی در ايران جز يک دروغ تبليغاتی و سرپوشی بر اهداف واقعی اين نوع برنامه­ها چيز ديگری نيست. در واقع، رژيمی که دريائی از درآمد نفت را خرج خريد تسليحات برای سرکوب مردم ايران مي­کند و بودجه آموزشی آن از 5 درصد کل اين هزينه­ها کمتر است، ادعا مي­کند که مي­خواهد با ترتيب دادن چنين جشنواره­هائی به کودکان نيازمند سوادآموزی در ايران کمک کند!!

نمايشات تبليغاتی از اين دست، ساختن انجمن­های وابسته به رژيم در کشورهای غربي، تلاش برای ايجاد فضائی تبليغاتی موافق رژيم، و تمام سياست­های نمايشی فيلم و تئاتر و موسيقی از اين دست، بخشی از سياست توجيه رژيم و مشاطه­گری چهره کريه و جنايت­کار آن است که به تناسب زمان و مکان در شکل­های مختلف از سوی عوامل رژيم جمهوری اسلامی به پيش مي­رود تا پوششی باشد بر جهنمی که جمهوری اسلامی برای مردم ايران ساخته است.

سياست واقعی فرهنگی رژيم عبارت است از؛ نمايش ترس و رعب عمومی با اعدام­های خياباني، بستن روزنامه­های معترض، تحميل تبعيض جنسي، سرکوب نويسندگان، دانشجويان، زنان، کارگران و هر انسان عدالت­جو و آزادي­خواه ديگر.

کانون سينماگران ايران در تبعيد با اعتراض به اين نابکاري­های ضدمردمی که در جهت چهره­سازی و آرايش جنايات رژيم جمهوری اسلامی به پيش مي­رود، از همه هم­ميهنان آزادي­خواه و مردم آزاده جهان مي­خواهد که با مخالفت به چنين سياست­هائی نقش تبليغاتی رژيم را برآب کنند.

 

کانون سينماگران ايران در تبعيد

اول اکتبر 2007