You should install Flash Player on your PC

زیر ذره بین / شماره ۵۹

 آرشیو

 خانه نخست

     

شماره
۵۹

دسامبر ماه تولد سینما  و 28 دسامبر روز تولد سینما !

 مستندی در باره آغاز سینما در دنیا، و ورود سینما به ایران

نشریه اینترنتی سینمای آزاد/ شماره ۵۹

 *دسامبر 2011

سردبیر: بصیر نصیبی

 دیگر همکاران: علی پور رضا (داخل ایران )، فرجهان میری، مهدی فراهانی (امور فنی وتکنیکی)

این شماره با آثار و ترجمه و مطالبی از: مهستی شاهرخی، یداله رویایی، نادر دولتشاهی ،شهران عطایی ،زاون قوکا سیان ( سینمای آزاد)،حسن بنی هاشمی ( سینمای آزاد)، امید حبیبی نیا ،آذرخش ،آذر ماجدی ، بصیر نصیبی و...

 

سرمقاله

اختراع سینما، مرهون یک ویژه گی چشم انسان است. در 1824 کشف شد که مغز انسان تصویری را که بر شبکیۀ چشمش می افتد تا زمانی حدود یک بیستم ثانیه ، پس از کنار رفتن تصویر از مقابل چشم همچنان حفظ می کند. از این تاریخ تا زمانی که انسان توانست تصاویر متحرک را به روی پرده بتاباند زمان طولانی ای طی نشد. در سال 1895 بطور هم زمان در انگلستان وفرانسه وآلمان دوربین های فیلمبرداری وسینما ، آزمایش های اولیه شان را با موفقیت پشت سر گذاشتند وبه واقعیت تبدیل شدند، ادیسون در امریکا،پل در انگلستان،وبرادران لومیر به فاصله ای نزدیک بهم تصاویر متحرک را به نمایش گذاشتند اما آگوست وکنت لومیر ،28 دسامبر 1895 در پاریس ودر زیر زمین گراند هتل نخستین جلسه عمومی نمایش فیلم را برگذار کردند .برای روز آغاز نمایش ،از قبل تبلیغ شده بود وتماشاگران با خرید بلیط به تماشای اختراع لومیر ها جلب شدند. واین نمایش رسمی در پاریس این موقعیت را برای فرانسه ایجاد کرد که نام خودش را بعنوان مخترع سینما به ثبت برساند. در صورتیکه لومیر ها با دیدن دستگاه کینه توسکوپ ادیسون، سینماتوگراف خود را ساختند که البته دستگاه آنها کامل تر از اختراع ادیسون بود، هم قابلیت ضبط وپخش فیلم بر پرده را داشت وهم کوچکتر وجمع وجور تر از دستگاه ادیسون بود وتوانست جانشین دستگاه وی بشود. برادران لومیر انسانهایی بیگانه با تصویر نبودند آنهاکارخانه ای برای ساخت وسایل عکاسی داشتند و بیش از بقیه به این صنعت جدید توجه کردند. روز 28 دسامبر یک روز عادی نبود آن روز مردم برای نخستین بار تصاویر را متحرک تماشا می کردند . هیجانی غیر قابل وصف بر تماشاگران روز نخست دست داده بود . وقتی تماشاگران به روی صند لی های حود نشستند لو میر ها پشت دستگاه خود رفتند،سکوتی همراه با بهت در سالن حکمفرما شد لحظه ای بعد چراغ های سالن خاموش و فیلم روی پرده افتاد .بله درست بود انسانها واشیاء حرکت داشتند ...

تمام مطلب را بصورت پی. دی .اف بخوانید

 

 لینک ها

 * گزارش ، بررسی فیلم ،تاتر،باله ، اپرا،  نمایشگاه ها، لینک فیلم های برتر وخبر ها دروبلوگ چشمان بیدار ( مهستی شاهرخی)

* اگر مانند من سعادت دیدن باله زیبا و شاد «فندق شکن» را نداشته اید، به مناسبت عید به خود عیدی بدهید و باله «فندق شکن» اثر چایکوفسکی را با اجرای گروه باله بلشوی از تئاتر مسکو به خود و بچه ها عیدی بدهید و وقت بگذارید و دور هم در خانه این همه زیبایی را سر فرصت و با خیال راحت تماشا کنید

 

 بخش ویژه ی فیس بوک

  

*واکنش دکتر یداله رویایی  به  نخستین نمایش چه هراسی دارد...بعد از گذشت 40 سال- درشماره‌ی 57 نشریه سینمای آزاد:

" مرسی بصیر عزیز، این بهترین هدیه ای است که به شیفتگان حجمگرائی کرده ای. و به "بینش حجمی در سینما" که نصیب نصیبی مبشّر آن بود... ،کاش اشاره می کردی که این فیلم اولین بار در برنامۀ "جشن هنر شیراز" به نمایش گذاشته شده بود. "

  ...وجواب یداله رویایی به مشتاقانش:

"  این موسیقی ( موسیقی سنتی) موسیقی آگاه نیست، موسیقی دانا ، موسیقی ِ علمی نیست. موسیقی "ربّنا" ئی و" ناله های سحری" است

 

 آرش عزیز

ما باید منظر موسیقیایی شعر را از شعر نگیریم. موسیقی‌ سنتی‌ ایران سهمی در سنت شعرایران ندارد. برعکس ِآن ولی درست است، چون سنتِ خودش را از شعر سنتی‌ ما می‌‌گیرد. این از گذشته. آینده‌اش نیز سهمی نخواهد داشت چون این موسیقی‌ در سطح است، سطحی است. افقی می‌‌رود  و امروز ما شعر را عمودی می‌‌خواهیم. شعر امروز شعری جدید، شدید و شاد است از نوع شعرحجم، شعری بالا رونده، ترانساندانتال و متعالی است. هر جا که عزا شدت دارد، جائی برای شدتِ شعر نیست. موسیقی سنتی ایران شعر را پس می‌زند. پذیرنده نیست. جذب نمی‌کتد. این موسیقی موسیقی آگاه نیست، موسیقی دانا ، موسیقیِِ علمی نیست. موسیقی "ربّنا" ئی و" ناله های سحری" است . " بشنو از نی چون حکایت می کند" است، و همیشه همان حکایت است که می‌کند.. خیلی از این خیل ِصداهائی که می‌خوانند، واز جدائی‌ها شکایت می‌کنند از میان این کلمه‌ها راهی به سمت شعر پیدا نمی کنند. ولی اگر موسیقی ِعلمی را به میل ِ خلق درشعر اضافه کنیم، شاید آن دگرگونی بزرگی که در فهم من و در تصور من هست، و محصول تصمیم و تئوری نیست، در صدای ما و در نوای ما پیدا شود، و استخوان بگیرد. یک موسیقی هوشمند ایرانی، در شعری که بینوا از نوای نی نباشد، یا نشود، و دوباره دورۀ طرب و انحطاط طرب نشود. این موسیقی ِهوشمند که حرف و سخن و شعر به آن احتیاج دارد، نه احتیاج که لازم دارد، کجاست؟ کجا خوابیده؟ جاش کجا است؟ - در ته ما، در اعماق ما، که من بتوانم ، که ما بتوانیم، به لطف او در من و در ما بر‌خیزیم، و بایستیم .

این خوابی است که من در برابر موسیقی برای شعر می بینم. خواب می بینم؟ خوابی برعکس!

همیشه برعکس ِچیزی درست تر از خودِ آن چیز است.

تا وقت دیگر  قربانت  "

 

مخملباف واسیران نظام مقدس از دید یکی از زندانیان سیاسی 

بصیر گرامی، درود بر شما با پوزش دوستانه از دیرکرد در پاسخ، اول تصحیح کنم اینرا که گفتم با مخلباف "همصحبت" بودم. من فقط یک شنونده و ناظر بودم چون در زندان و در آن وقت و موقعیت من بمدت یکسال ممنوع الصحبت بودم و حق صحبت با هچکس بجز مسئولین زندان و چند "تـوّاب" یا بهتر بگویم چند "نـُـوّاب خاص" زندانی را نداشتم. ولی شاهد اظهار نظرها و صحبتها و عشق و ارادت اقای مخلباف به امام و انقلابش بودم. او سعی میکرد ما را ارشاد کند و بما بقبـــــــــــولاند که به حضرت عباس قسم زندانهای این رژیم بهشت است و او در زندان شاه چه ها که نکشیده است. این بحث را یکروز وقتی شاهد ورزش!!! صبحگاهی و شاهد خستگی و زیر شلاق دویدن ما در سرمای زمستان صفر و زیر صفر در ساعت 3 تا 4 صبح بود شروع کرد. او همه هنرپیشه ها و دست اندرکاران بایکوت را از خواب خوش بیدار کرده بود تا بیایند و ببیند ما ساعت 3 صبح چگونه یکروز از روزهای حبس خود را شروع میکنیم...  

تمام مطلب را بصورت پی.دی.اف بخوانید

 

صدای مشکوک! نمایش روحوضی در سه پرده

امید حبیبی نیا

 پرده اول

14:40 :ساعت

محل: اصفهان دروازده شیراز- بزرگمهر- حوالی طوقچی تا سبزه میدون

 صدای«انفجار مهیبی» شنیده می شود، خبرگزاری فارس، ایسنا، تابناک و مهر خبر را مخابره و با استاندار، رئیس دادگستری، رئیس آتش نشانی، رئیس ثبت اسناد، رئیس آبدارخانه اداره کشاورزی سده، رئیس اتحادیه صنف کله پزان، رئیس اداره فاضلاب و چند رئیس دیگر مصاحبه می کنند.

ساعتی بعد خبر را از روی سایت خود برمیدارند و همه روسای مصاحبه شونده فوق الذکر مصاحبه خود را با این رسانه ها تکذیب می کنند

پرده دوم

نیم ساعت بعد

پاریس- بابک داد با شتاب در حال تهیه تصویر دیگری با فتوشاپ از پل خواجو، مقداری انفجار و خامنه ای در حال پرواز است و زیرش تیتر می زند:صحنه دوم حذف خامنه ای در اصفهان کلید خورد، خامنه ای قرار بود در اصفهان ترور شود.

واشینگتن- کتابخانه جورج دبلیو بوش پسر- محسن سازگارا، مچ بند سبزش را به دست می کند چند بار حرکات دستش را جلوی آینه تمرین می کند تا وقتی می گوید منابع درونی دستهایش را جوری تکان بدهد انگار روی هوا توپ فوتبال آمریکایی را گرفته تا بعد برود جلوی دوربینش بگوید منابع درونی‌اش گفته اند خامنه ای قرار بود از مرکز توپخانه و موشکهای سپاه در اصفهان بازدید کند ولی این بار هم دو ساعت زودتر بمب منفجر شده و در آلمان هم چند بار زودتر و دیرتر بمب ها منفجر شدند و بالاخره هم این هیتلر بی همه چیز نمرد ولی خب این یکی را سپاه می کشد حالا شما به امید آن روز بشینید تا ما هم به کار و زندگی مان برسیم.

لندن- علیرضا نوری زاده در حال آماده شدن برای برنامه تفسیر خبر است و دارد فکر میکند این منابع درونی‌اش چطور می توانند روی منابع درونی سازگارا را کم کنند.

باز هم در لندن- مسعود بهنود دارد برای بی بی سی فارسی یادداشت تاریخی می نویسند که در اصفهان چند ترور مهم انجام شد که در یک مورد هم خودم آنجا بودم و تروریست مزبور چشم غره‌ای هم به من رفت، یکی ترور ناصرالدین شاه، یکی ترور مظفرالدین شاه و یکی هم ترور ظل السلطان .

کمی دورتر از لندن- مسیح علی‌نژاد در حال تماس با استاندار اصفهان است و می گوید آقای استاندار من علی‌نژاد هستم، استاندار می گوید خانم علی‌نژاد شما دیگر آن علی نژاد سابق نیستید، من با شما مصاحبه نمی کنم. بعد از حدود یک و نیم ساعت گپ و چک و چانه و یاد ایام قدیم و... به این نتیجه می رسند که استاندار نمی خواهد مصاحبه کند و البته مسیح علی‌نژاد هم فایل صوتی را روی یوتیوب می گذارد.

تهران- پیام فضلی نژاد صفحات فیس بوک و بالاترین را زیر و رو می کند بلکه سوژه خبر ویژه کیهان را پیدا کند، حسین شریعتمداری دائم روی یاهو مسنجر می پرسد چیز دندون گیری پیدا کردی، پفیوز مورد بحث جواب می دهد صبر کن حاجی منتظرم موضوع داغ بزنن و ببینم اصلاح طلبا چی میگن یک کمی صفا کنیم.

بروکسل- تلویزیون رسا با یک نفر که خودش متهم به نشر خبر دروغ است به عنوان کارشناس در زمینه منبع خبر مصاحبه می کند.

جرس، ندای سبز آزادی و بقیه سایت ها و رسانه های سبز هم هی از همدیگر کپی می کنند.

خودنویس هم هی خبرش را تائید و تکذیب می کند و منتظر می ماند ببیند از سایت های سبز سوتی می شود گرفت یا که نه.

کمی دورتر از بروکسل- ابراهیم نبوی دست به قلم می برد تا باز هم یک نوشته سیاسی- استراتژیک بنویسد ولی وسط کار طبق معمول سر رشته‌ی کلام را گم می کند و جملاتش بی سر و ته و بدون فعل و فاعل و پر از «غلط» از آب در می آید، مطمئن است که در تحریریه‌ی روز آنلاین کسی یک بار هم نوشته‌اش را نمی خواند پس غمی نیست.

حوالی جنوب پاریس (چاله میدون)- کارمند تازه روزنامه نگار شده‌ی «روز» ضمن ارسال فحش خار و مادر به روزنامه نگاران دیگر، به اپ دیت کردن وبلاگ آقا و لایک زدن برای استیتوس خانم و ایضاء سایر امور خفیه مشغول است. یک چشمش هم به فیس بوک دشمنان و رقبا یا بدخواهان آقا و خانم‌اش است که ببیند چطوری می تواند حال آنها را بگیرد.

پرده سوم

ساعت:  18:23، شیراز

صدای انفجار مهیبی در شیراز شنیده می شود

نیم ساعت بعد...

سرور بالاترین از شدت مراجعه داون (DOWN) می شود، خط تولید لایک به تولید انبوه می رسد.

این داستان ادامه دارد...

تهمینه میلانی جا میزند ،گزارشگر توجیه می کند!

شهرزادنیوز: تهمینه میلانی، کارگردان فیلم های "دوزن"، "نیمه پنهان" و "آتش بس" که قرار بود در هیئت داوران 42 امین جشنواره بین‌المللی فیلم هند، در "گوآ"، حضور داشته باشد، در پی جوسازی‌های رسانه‌ها و برخی هنرمندان اسلامگرا، به خاطر حضور یک کارگردان مستقل اسرائیلی، سرانجام با انتشار بیانیه‌ای، کناره گیری خود را از هیئت داوران اعلام کرد.

وی در یادداشت خود از جمله نوشت که در لیست کاندیداهای داوری نام دو تن او را ترغیب کرده بود تا عضویت در هیئت داوری را بپذیرد: لی یونگ وان، دبیر جشنواره پوسان کره، و سوزان بییر، کارگردان دانمارکی، که فیلمش سال گذشته برنده جایزه اسکار شده بود.

در ادامه آمده است که بر اثر بیماری سوزان بییر، مسئولین جشنواره در روزهای واپسین، "دن وولمان"، کارگردان مستقل اسرائیلی، را جایگزین او کردند. میلانی افزوده است که فکر نمی کرده حضورش در کنار این کارگردان، که چه بسا اعتراض بیشتری نسبت به سیاست های کشورش دارد، واکنش برخی افراد را در داخل ایران برانگیزد.

به گزارش "تایمز هند"، تهمینه میلانی قبلا ً گفته بود که "ما سیاستمدار نیستیم و هیچ مشکلی در کار با یکدیگر نداریم. در سینما خط کشی های عالم سیاست معنا ندارد."

 

 شاهرخ بحرالعلومی دلال سینمایی ج.ا ، مثلا مدیر پرشیا فیلم (دکان سینمایی ج.ا در کانادا) حق دلالیش را افزایش میدهد ،(هر فیلم 8 ملیون!)

. حامد بهداد برای افتتاحیه فیلم سعادت آباد وارد تورنتو شده و فیلم روز جمعه ۹ دسامبر ساعت ۶ در امپرس واک شهر تورنتو اکران خواهد شد. اعضای پرشیافیلم میتوانند سانس آخر جمعه شب در جلسه پرسش و پاسخ درباره فیلم حضور پیدا کنند.

شاهرخ بحرالعلومی مدیر عامل پرشیافیلم در این خصوص گفت : اصولاً تهیه کنندگان سینما برای نمایش فیلم‌هایشان هم زمان با تهران در خارج کشور راغب هستند، اما مشکل اساسی‌ دارند و میترسند که به اصطلاح فیلمشان لو برود ( گویا اخیرا میترسند خودشان هم لو بروند!) و سر از اینترنت در بیاورد! سعادت آباد اولین فیلم ایرانی‌ است که با فرمت بولوری در کانادا و آمریکا روی پرده می رود. بحرالعلومی از همکاری رضا زارعی و اعتماد علی‌ سرتیپی پخش کنندهٔ فیلم قدردانی کرد و از ثبت کپی‌ رایت این فیلم در روز‌های قبل خبر داد. وی در خاتمه یاد آوری کرد امید واریم معاونت سینمایی  ( منظور این دلال ج.اد شمقدری مسئول سینمایی دولت کودتایی! است )ما را در تبدیل فیلم‌ها به سیستم ۲کی‌ که برای نمایش هر فیلم حدود ۸ میلیون هزینه دارد یاری نماید،چون برای اکران فیلم‌ها در خارج از این پس دچار مشکل هستیم . البته این سیستم مزایای دیگری دارد و نگرانی تهیه کنندگان را از بین میبرد، چون فیلم‌ها از طریق هارد پخش میشوند و کاملا غیر قابل کپی‌ شدن هستند و حتا می‌توان در زمان مشخص و تاریخ پایان اکران را از پیش به هارد برنامه داد و در آن زمان فیلم به صورت خود کار از روی هارد پاک میشود و از بین میرود. امروز بهترین راه ممکن برای صیانت از فیلم‌ها و حضور در جشنواره‌ها این روش است

 •هنر آوانگارد چیست؟

 نادر دولتشاهی ( سایت پیک ایران)

 

آوانگارد لغتی است فرانسوی به معنی پیشتاز و یا پیشرو , که در سال 1850

بصورت جنبشی هنری ظهور کرد. این لغت ریشه نظامی دارد به معنی سربازی که جلو دار در جبهه جنگ است و به هنری اطلاق میشود که فرم و زبان قدیم را شکسته, سبکی جدید بدعت میکند

نگاه هنرمند آوانگارد معمولا بر خلاف نگاه معمولی بیننده است و به همین دلیل و به دلیل بیان پیچیده اش , ارتباط وی با جامعه چندان قوی نیست بخصوص که جامعه اصولا آموزش آکادمیکی و یا حتی آموزش سطحی در این باره ندارد, و بویژه که مشکلات در جهان امروز مجال چنین آموزشهایی را حتی از طریق رادیو تلویزیون به کسی نمیدهد .در واقع میتوان اذعان داشت که هنر آوانگارد امروزه با وجود همه امکانات تکنیکی و هنری و حتی رسانه ای , به دلیل تعداد اندک مخاطب و همچنین به دلیل رواج هنر ساده و مبتذل , بشدت در حال افول است و امیدی چندان به بقای آن نیز نمیرود . این افول علاوه بر سینما, شامل هنر های دیگر از جمله موسیقی, تاتر , رقص , نقاشی و تا حدی عکاسی نیز میشود .هر چه زمان میگذرد هنر آوانگارد نیز از عمرش کاسته شده و به همان نسبت به پیشتازی هنر عامیانه که درکش برای همگان ساده تر است افزوده میشود که نتیجه اش در جا زدن هنر آوانگارد است...

تمام مطلب را بصورت پی.د. اف بخوانید.

 

 *** 

 بعد از کرمانشاه تنها سینمای درود هم تعطیل شد!

سینما كیهان دورود به عنوان تنها مركز نمایش فیلم سینمایی در شهرستان های شرقی لرستان با بیش از 50 سال سابقه فعالیت و نمایش فیلم در منطقه، به دلیل مشكلات مالی از ابتدای هفته جاری بطور رسمی تعطیل شد.

مدیر سینما كیهان دورود روز یكشنبه در خصوص تعطیلی این مركز فرهنگی به خبرنگار ایرنا گفت: این سینما به دلیل نداشتن صرفه اقتصادی و هزینه ماهانه نگهداری ساختمان، تجهیزات و حقوق كاركنان مشكلاتی را برای متولیان ایجاد كرده است.

محمد صادق زاده' افزود: این سینما ماهانه حدود 10 میلیون ریال به صورت میانگین ضرردهی دارد كه تامین این مبلغ علاوه بر هزینه جاری آن نیز مزید برعلت شده است.

 وی اظهار داشت: دیگر مشكل این مركز استقبال نكردن مردم منطقه برای حضور در سینما و تماشای فیلم های سینمایی از این طریق می باشد و اعمال سیاست های اشتباه مسئولان این مجموعه نیز نقش مهمی در ركود كار سینما داشته است.

 وی گفت: نبود تماشاچی از یك طرف و چند برابر شدن هزینه های مجموعه شامل آب، برق و گاز مصرفی از طرف دیگر، منجر به تعطیلی سینما شده است....

 وقتی اساتید موسیقی سنتی هم به جان هم می افتند!

  توضیح ما

 این حرف ها را ما نمی گوئیم اینها بیانات شیوای استاد محمد رضا لطفی است که خودش مثلا اپوزیسیون ضد ج. ا بود دیر به سر سفره رسید و سهمیه نانش را کم دادندوبه بازیش  هم نگرفتند. او سالهاست میخواهد یک  آهنگ در مدح پیغمبرشان ! ( بله تعجب نکنید محمد پیغمبر توده ای های اصیل  هم هست )بسازد اما هنوز  به او الهام  نشده ،لطفی خود آرایشگر جشنواره ج. ا در تورنتو به نام یکی بود ویکی نبودهم  بود. حالا حرف های  این جناب استاد در باره استاد دیگر شجریان را بخوانیدوعبرت بگیرید:

.محمدرضا لطفی” استاد و نوازنده تار و سه تار در گفت‌وگویی که نشریه آسمان آن را منتشر کرده، اظهار داشت: مطالبی را که شجریان در بیرون مرزها و داخل مرزهای کشورمان مطرح‌ کرده، ‌با مطالبی که من گفته‌ام و می‌گویم کاملاً متفاوت است.

شجریان از سال ۵۷ و بعد از انقلاب تا امروز بالاترین حجم تولید و بیشترین و موفق‌ترین کنسرت‌ها را داشته است. اگر شجریان قبل از انقلاب یک دهم موسیقی تولید کرده بود، بعد از انقلاب صد در صد تولید داشته است. شخص آقای شجریان اگرچه مانند بسیاری از موسیقی‌دان‌ها دچار مشکلاتی بوده ولی هیچ‌وقت برنامه‌هایش قطع نشده، آثارش منتشر شده، کنسرت‌هایش برگزار شده و همیشه مجوز گرفته است.

وی در ادامه اظهار داشت: اولین کنسرت‌های این مملکت را در شهرستان‌ها شخص شجریان برگزار کرده است. خود آقای خاتمی در زمان وزارت‌شان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنسرت اصفهان شجریان حضور داشتند. امروز من شخصاً نمی‌فهمم شجریان به عنوان یک موزیسین موفق که این همه کنسرت داده و کار تولید کرده و آثارش در رادیو و تلویزیون پخش شده و بیش از ۳۰۰ کنسرت خارج از کشور داشته، چرا اکنون اعتراض می‌کند؟‌ من این را نمی‌فهمم. یک وقت شما را برای سالیان دراز محروم کرده‌اند و با کلی بدبختی یک کنسرت برگزار می‌کنید و هزارگونه مشکل دارید و اعتراض می‌کنید؛ اگر چنین شخصی بخواهد بر روی این مسائل صحبت کند قابل فهم است.

تمام مطلب  را بصورت پی. د. اف بخوانید

 

 اطلاعیه ی آذر ماجدی

 دهمین سالگرد درگذشت منصور حکمت (ژوبین راژانی) فرا می رسد!

بیاد ژوبین عزیز

 

۴ ژوئیه ۲۰۱۲ دهمین سالگرد درگذشت منصور حکمت (ژوبین رازانی) است. یک دهه از مرگ این انسان بزرگ، تئوریسین مارکسیست برجسته و لیدر فکری - سیاسی جنبش کمونیسم کارگری می گذرد. طی این دهه پر تلاطم و پر نشیب و فراز چه در عرصه سیاست ایران و چه در عرصه سیاست بین المللی، بارها و بارها از نزدیک جای خالی او را در تمام ابعاد فعالیت سیاسی- کمونیستی خویش احساس کرده ایم.

۴ ژوئيه ٢٠٠٢ شب که از بيمارستان برگشتم، نوشتم: "کابوس هولناک بوقوع پيوست." نوشتم "جاى خاليش را هميشه در کنارمان، در قلب هايمان، در زندگى هر روزمان، و در مبارزه براى برابرى و آزادى احساس خواهيم کرد". در آن لحظات که این کلمات را می نوشتم، یک احساس گنگ و مبهم آنها را بمن دیکته می کرد. در گیجی و بهت بسر می بردم. در آن لحظه واقعیت و خواب در هم تنیده بود. می دانستم که چنین خواهد شد، اما هنوز نیستی او را درک نکرده بودم. هنوز کابوس بیشتر حالت خواب داشت تا واقعیت. احساس واقعی و اندیشه مجرد همچون دو دنیای جدا از هم در درونم با یکدیگر در تنش و جدال بودند. گویی روی یک ابر حرکت می کردم.

مدتها طول کشید تا مرگ ژوبین به شکل یک واقعیت تغییرناپذیر و جان سخت در مقابلم قرار گرفت. مدتهای بیشتر زمان لازم بود تا این واقعیت را درونی کنم. راستش هنوز لحظاتی هست که دچار ناباوری می شوم. فکر می کنم که همه چی فقط یک کابوس بوده است. گویی قلب و ذهنم با حقیقت در حال جنگند. مدتها بطول انجامید تا دریابم که در آن شب نه عمق کابوس و نه عمق اين تنهايى و جاى خالى را بمعناى واقعى کلمه احساس نکرده بودم. طی این سالها هر روز با اين کابوس هولناک زندگى کرده ام. هر روز جاى خاليش را در گوشه و کنار زندگى، در قلبم، در ذهنم، و در هر حرکت کوچک و بزرگ، از نو و هر روز عميق تر از روز پيش احساس کرده ام.

و اکنون می رویم که یاد عزیزش را در دهمین سالگرد از دست دادنش گرامی بداریم. تا باهم بیاد بیاوریم که چه جایگاه با ارزش و رفیعی در زندگیمان داشت؛ بیاد بیاوریم که چگونه بدون او با زندگی دست و پنجه نرم کردیم؛ بیاد بیاوریم که چگونه جای خالیش را در پس هر خبر جنگ و بحران، خیزش و شورش، استیصال و امید عمیقا احساس کردیم.

بیایید با هم یادش را در دهمین سالگرد درگذشتش گرامی بداریم.

روز شنبه ۷ ژوئیه ۲۰۱۲ ساعت ۱۲ در هایگیت گرد می آئیم. این روز را به یک روز فراموش نشدنی و با شکوه بدل کنیم.آذر ماجدی.

***

 

اشتراک گذاری:

Share