You should install Flash Player on your PC

گفت وگوی خسرو هریتاش با هنرجویان کارگاه فیلمسازی سینمای آزاد

 آرشیو

 خانه نخست

   اسناد سینمای آزاد
 
( انتخاب از نشریه سینمای آزاد ایران)

 گفت وگوی خسرو هریتاش با هنرجویان کارگاه فیلمسازی سینمای آزاد

 زنده یادخسرو هریتاش از فیلمسازان حرفه ای  ی خیلی نزدیک با سینمای آزاد بود ،اکثر کار های ما را دیده بود وبا نحوه کار گروه آشنا یی داشت،قبل از اینکه نخستین فیلم سینمائیش «آدمک» را بسازد کار دانشجویش را که بر اساس« انتظار گودو»اثر مشهوربکت ساخته بود در کلوب سینمای آزاد نمایش داده شد.کارهای دیگر خسرو ،«برهنه تا ظهر با سرعت»، «ملکوت» ( بر اساس قصه ای از بهرام صداقی) و«سریدار» و«با یاد »نام داشت .فیلم سریدار از دیگر آثار سینمای ایران وکار های هریتاش متمایز بود،در این فیلم سینمای آزاد که دیگر یک جنبش فراگیر شده بود در بافت اصلی قصه وارد شده بود ،داوود (سعيد كنگراني) با پدرش رحمان (علي نصيريان)، كه سرايدار يك شركت خصوصي است، زندگي مي كند. داوود با تهيه ي يك دوربين هشت ميلي متري از پدرش، که  به تلاش نافرجام براي سرقت از گاوصندوق شركت دست زده، فيلم مي گيرد. نمايش فيلم دربرنامه سینمای آزاد تلويزيون باعث رسوايي پدر و اخراج او مي شود....

 خسرو از من دعوت کرد حتا اصرار داشت تامن خودم نقش مجری برنامه سینمای آزاد را بازی کنم که من نپذیرفتم واقعا یادم نیست چرا دعوت او را رد کردم .بهر حال فیلم ساخته شد البته به خاطر محتوای اجتماعیش با ساواک هم مشکل پیدا کرد. یک جلسه ویژه ما ترتیب دادیم که خسرو با بچه های سینمای آزاد در باره این فیلم ودلیل وارد کردن سینمای آزاد در بطن قصه فیلم صحبت کردند. این گفتگو از جلسات خوب کارگاه فیلم ما بود که در این شماره منتشرش می کنیم

 خسرو هریتاش در سال 58 در تهران در گذشت، یاد ونامش گرامی باد.

 *فیلم «سرایدار» از خسرو هریتاش از کوشش های نادری است که در میان فیلم های پرده عمومی ایرانی، به ارزش می رسد. به همین خاطر سینمای آزاد از هریتاش دعوت کرد تا در گفتگویی جمعی با شرکت کنندگان کلاس های سینمای آزاد شرکت کند. آنچه می خوانید فشرده ای از این گفتگوست.

سئوال: چرا در شخصیت داود دوگانگی به چشم می خورد؟ ابتدا او پاک و شریف است ولی در اواخر فیلم به خاطر کارش بدل به یک شارلاتان می شود، و چرا برخلاف انتظار تماشاگر او در انتهای فیلم با شکست روبرو می شود؟

هریتاش: اولاً در شخصیت داود ما دوگانگی نمی بینیم بلکه در او آگاهی و تحول ایجاد می شود و عمل او یک جور تطبیق با عوامل اجتماعی است نه شارلاتانی، کما اینکه می بینیم که مانند پدرش در او هم خمیره تقلب وجود ندارد و هر چند ظاهراً شکست می خورد ولی بهرحال تن به هرکاری می دهد تا آینده ساز خود و خانواده اش باشد. شاید او از حرفه های موقتی که نیازهای مادی او را برآورده کنند رضایت معنوی نداشته باشد ولی عوامل مطرح شده در فیلم ناچاری او را روشن می سازد. ثانیاً فیلم در جهت موافق و یا خلاف انتظار تماشاگر ساخته نمی شود.

  سئوال: نعمت (برادر داود) بیانگر چه چیزی است؟

  هریتاش: «نعمت می تواند بیانگر هر حدسی که زده باشید باشد. او پاکترین و بیگناه ترین شخصیت فیلم است که در راه ایده آل ملکوتی خود قربانی آهن پاره ها می شود. و تعبیرهای دیگری که بیننده مختار است که آنها را با ذهنیات خود تطبیق دهد.

سئوال: آیا این رؤیا مرگ نعمت را تداعی نمی کرد؟

  هریتاش: حتم دارم تا موقعی که نعمت پس از اینکه مادرش منزل را ترک می کند و به تنهایی موفق به خارج کردن دوچرخه از منزل می شود، چنین تداعی از طرف تماشاگر استنباط نمی شود. این حدس را شما بعد از دیدن فیلم در ذهن خود پرورش داده اید و اکنون عنوان می کنید که صحیح نیست.

سئوال: به گمان شما تصورات «نعمت» از «ناهید» در لباس عروسی، زیاد در فیلم تکرار نشده است؟

  هریتاش: اولاً اگر به گمان من زیاد تکرار شده بود حتماً حذف می شد. پس این تصور شماست. ولی باید توضیح دهم که این تصورات غیر از صحنه تصادف فقط سه بار تکرار می شود که از لحاظ پرداخت دراماتیکی فیلم در لحظات تصویر شده بجاست. بار اول نعمت موقع بادبادک بازی همان جایی که قربانی می شود رؤیای دختر را بالای پل می بیند. بار دوم موقعی که نمی خواهد به خود بقبولاند که او با برادرش روابطی دارد، روی بامهای همسایه ها می بیندش. و بار سوم موقعی که خود بالای پل است و بچه های محل مرتباً فریاد می زنند «نعمت خله» او رؤیای خود را روی خط ریل می بیند و بالاخره هنگام تصادف دیگر او با رؤیای خود زاویه ای ندارد بلکه رؤیا در یک سطح به نعمت نزدیک می شود و قربانی اش را می گیرد.

     سئوال: آیا آدم عقب افتاده ای مانند «نعمت» می تواند چنین خیالپرداز باشد؟

     هریتاش: این با شماست که تا چه حد با رؤیاهای سنین بلوغ و اثرات روانی آن در افراد مختلف آشنا باشید. نمونه های فراوانی در این زمینه می توان یافت. نعمت در سن بلوغ است و رؤیای او با شخصیت عقب افتاده اش می تواند یکی از آن نمونه ها باشد.

     سئوال: آیا فکر نمی کنید تأکید روی شخصیت و زندگی رئیس شرکت و تهی بودن آن نوع زندگی، تا اندازه ای اغراق آمیز است؟

     هریتاش: تأکید روی شخصیت مدیرعامل شرکت و خانواده اش و روابط او با رؤسای دیگر شرکت در حد شخصیت پردازی و یک بعدی نبودن آدمها و فضای مربوط به آنها و یا به خاطر پیشبرد مسائل مطرح شده در فیلم است و شما در سکانس میهمانی منزل رئیس شرکت، می بینید که شخصیت رئیس هم در حد میهمانان بررسی می شود و تأکید روی رحمان و جعفر است.

     سئوال: فکر نمی کنید رحمان که 47 سال دارد و از تب و تاب جوانی فاصله گرفته است، کنجکاوی او در زندگی آدمهای ثروتمند و یا نشستن پشت کادیلاک رئیس و دستکاری آن غیرمنطقی باشد؟

     هریتاش: عمل رحمان برای کنجکاوی در زندگی آدمهای ثروتمند نیست، بلکه فشار عوامل اقتصادی است که او را وامیدارد ناشیانه دنباله رو جعفرخان باشد.

     سئوال: آگاهی داود بیشتر است یا رحمان؟

     هریتاش: مسلماً داود.

     سئوال: این آگاهی به چه شکلی است؟ سطحی است یا پشتوانه ای خاص دارد؟

     هریتاش: من این گونه آگاهی را در برخورد با فیلمسازان جوان گاهی با پشتوانه و گاهی بدون آن ولی بهرحال صادقانه دیده ام. داود از قشری است که می خواهد در خود و خانواده اش تحول ایجاد کند و شخصیت آگاه او را در فیلمی که می سازد می توان متجلی دید.

     سئوال: آیا آگاهی داود در پایان فیلم افزایش می یاید؟

     هریتاش: حتماً. این در حالات و نگاه او روی نردبان که به منزل همسایه نگاه می کند و بعد در خود فرو میرود به خوبی هویداست.

     سئوال: بازگشت او به منزل دلیل ناتوانی او نیست؟

     هریتاش: اگر به مسائل عاطفی سنتی در شرق آگاهی داشتید سئوالتان را به این صورت مطرح نمی کردید.

     سئوال: چرا داود با همه هوشمندیش دردسر ناشی از ساختن فیلم را برای پدرش پیش بینی نکرد؟

     هریتاش: هنگامی که یک فیلمساز آماتور فیلمی می سازد از عواقب آن خبر ندارد و نمی تواند پیش داوری کند که آیا مورد اقبال واقع خواهد شد و یا ارزش آن را خواهد داشت که از تلویزیون پخش شود یا نه. از طرف دیگر با جمله ای که داود به پدرش می گوید «مخصوصاً کردم. پس کی تو میخوای بخودت بیای...» می توان حدس زد که او ناخودآگاه خود و پدرش را در مقابل عمل انجام شده قرار می دهد و با تأکید در مقابل عواقب آن میایستد.

     سئوال: آیا سرانجام داود هم به سرنوشت پدر دچار می شود؟

     هریتاش: بهیچ وجه. داود شخصی متحول و انسانی متأثر از زمان خودش است که بهمه چیز دقیق می نگرد. او با تمام مشکلات به تحصیل خود ادامه می دهد تا آینده ساز خود و خانواده اش باشد. داود در آینده در هر نقطه ای بایستد برای خود و اجتماعش فرد مثبتی خواهد بود.

     سئوال: بعضی ها می گویند که نوری که داود در شب با آن فیلم می گرفت برای چنان تصویری کافی نبود.

     هریتاش: چرا این ایراد از فیلمبرداری اصلی که صحنه های شب با نورهای موضعی ثبت شده گرفته نمی شود؟ در صورتی که برای فیلمبرداری داود منبع نور چراغ رومیزی نزدیک گاو صندوق است، و برای اطمینان خاطر شما بگویم که صحنه های مقابل گاوصندوق با نور همان یک چراغ رومیزی گرفته شده است و کنتراست، و سایه غلیظ تصویر در قاب تلویزیون شاهد آنست. و از طرفی هم باید متذکر شوم که اصولاً در پرداخت های تکنیکی سینما چنین چیزی نمی تواند ایراد باشد.

   سئوال: وضعیت ظاهری داود به خانواده اش نمی خورد. نمی شد با اندکی گریم و انتخاب مناسبتر لباس او را هماهنگ کرد؟

     هریتاش: شما اصلاً مثل اینکه با آنچه در شهر شما می گذرد بیگانه هستید. شما یکروز با من بیایید تا صدها داود را در محیط خودشان به شما نشان دهم. در نزدیک پلی که فیلمبرداری شده دبیرستانی است بنام اتابکی، شما فقط یک ظهر مقابل آن بایستید و چند نمونه داود را نشان و تا منزلشان تعقیب کنید. در همین سینمای آزاد جوانانی را دیده ام که ظاهری آراسته دارند و اگر آنها را دنبال کنیم از جنوب تهران و یا حضرت عبدالعظیم سر در می آورند. ولی برای آگاهی شما باید بگویم که مجموعه ی لباس داود در فیلم یک کت، یک شلوار، یک پوتین سربازی، دو پیراهن و یک جفت جوراب پشمی سفید بود که جمعاً به مبلغ صد و شصت تومان از میدان گمرک خریدیم. و حتی آن کت و شلوار عاریه ای که از دوستش گرفت از همان محل به مبلغ پنجاه تومان خریداری شده است. بهر صورت این ایراد در چنین زمانی اصلاً وارد نیست. بعلاوه در فیلم سرایدار گریم مطلقاً وجود نداشت، جز در مورد سر بریده نعمت.

     سئوال: تأثیر فیلم شما بی استفاده از موسیقی فوق العاده است. در این فیلم بر خلاف «آدمک» واقع بین شده اید. شاید به این خاطر که آن زمان پس از سالیان دراز تازه به ایران بازگشته بودید و از واقعیت های جاری آگاهی نداشتید.

     هریتاش: من تا فضا و شخصیت های فیلم را به درستی نشناسم تصویرشان نمی کنم و بخوبی میدانم برای بازسازی هر واقعیتی باید بدرستی آن را شناخت. دست کم از این بابت پیش خودم شرمنده نیستم. این بیننده است که باید با واقعیت های تصویر شده فیلم من خود را منطبق کند. شما مطمئن باشید که از دروغ بسیار بدم می آید و حقایق و واقعیت ها رکن اساسی افکار من هستند. و شاید هم صراحت های کاریم واکنش ایجاد می کند. «آدمک» بازتاب برخورد من با اجتماع خودم، بطور «اوبژکتیو» است در زمانی که بخود حق نمی دادم «سوبژکتیو» به اطرافم بنگرم ـ همانطور که هنوز هم بخودم حق نداده ام در یک ده فیلم بسازم تا آگاهی و تجربیاتم در مورد آن تکمیل نشود.

     سئوال: آیا اشاره تان به سینمای آزاد نوعی تبلیغ نبود؟

     هریتاش: اگر شما سعی مرا برای نمایش واقعیت در فیلم ببینید، جواب تان منفی است. من پس از سال ها همکاری و آشنایی با گروه سینمای آزاد آن را خوب می شناسم. بهمین دلیل وقتی داود می خواست فیلم بسازد طبیعی است که به سینمای آزاد برود. اکنون شما که در این کلاس مربوط به سینمای آزاد نشسته اید یک واقعیت است، و اگر ایجاب کند به منظور پیشبرد ایده ام همین فضا را که هم اکنون تجربه می کنیم بازسازی کنم و یا از شما خواهش کنم که ایفای نقش کنید این تبلیغ برای شما نیست بلکه این نمایش دقیق یک واقعیت است.   

     

اشتراک گذاری:

Share