You should install Flash Player on your PC

زیر ذره بین / شماره ۵۷

 آرشیو

 خانه نخست

     

شماره
۵۷

برای نخستین بار بعد از 40 سال پخش عمومی می شود!

 * شناسنامه ی چه هراسی دارد ظلمت روح، اولین فیلم- شعر در سینمای ایران،

 کار نصیب نصیبی

 
لینک فیلم در یوتیوب: http://www.youtube.com/watch?v=d974u5msmjs

 سال تهیه 1350

مدت: 50 دقیقه

بازیگران: شهناز صاحبی، محمود استادمحمد، هوشنگ توزیع، فرهاد مجد آبادی، رضا قاسمی، رضا ژیان، محمد نوازی، مهوش برگی، شکوه نجم آبادی، باقر صحرارودی، گلناز صاحبی، فرخ تمیمی، کامبیز صاحبی، مظفر رویایی، بدری اخوان، سعیده اصلانی، خسرو ابریشمی...

محل فیلمبرداری نماهای خارجی: دهکده کاوسیه جاده تهران / کرج 

گفتگو: عباس نعلبدیان، نصیب نصیبی

اشعار:

یداله رویایی، فرخ تمیمی، هوشنگ چالنگی، بهرام اردبیلی، شجاعی، جلال الدین مولوی.

فیلمبردار:سهراب دانشمندی،

دستیار فیلمبردار :همایون پای ور

تدوین: فریده عسکری

دستیار کارگردان: بصیر نصیبی

 توجه: یکی دو دقیقه اول فیلم کیفیت تصویر خوب نیست وبعد بهتر می شود.

* بررسی وتحلیل دکتر یداله رویایی جدا گانه ودر ستون سوم همین شماره چاپ شده است.

نشریه اینترنتی سینمای آراد/ شماره 57

 سردبیر: بصیر نصیبی

همکاران: فرجهان میری. مهدی فراهانی( امور فنی وتکنیکی)

این شماره با آثار، ترجمه، مطالب و اظهارنظرهایی از: سایه سعیدی سیرجانی، ی.صفایی، مهستی شاهرخی، یداله رویایی، خسرو هریتاش، لیلا قلعه بانی، پرویز صدیقی، علیرضا معتمدی ( ایران)، نصیب نصیبی، رضا علیپور معتمدی ( ایران)

 

 لینک ها: وبلاگ آزاده سپهری، چشمان بیدار، سایت گزارشگران، سایت دیدگاه، سایت پیک ایران

 

 •سرمقاله

 اسکار2012، آخوند مکار و مردم ساده دل!

بار ها شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که دیگر مردم گول شگرد های نظام را نمی خورند ، بارها و سالها شاهد بوده ایم که این مردم که خودشان تصور می کرده اند دیگر گول نمی خورند  و یا ما هندوانه زیر بغلشان گذاشته‌ایم که دیگر فریب نیرنگ های ج. اسلامی را نمی خورند، بار دیگر فریب این دغل کاران را خورده اند و ناخواسته برای نظام مقدس وقت، بقا خریده اند با اینکه خود شاهد بوده‌ایم که گاه و در بسیاری موارد ما بهتر و دقیقتر مسایل را شکافته ایم، نمونه ها بسیار است، من فقط به نقل گوشه هایی از استنباط خودم بسنده می کنم، یک نمونه ملموسش همین خیمه شب بازی سال 88 بود زیر عنوان انتخابات رقابتی، خیلی ها بر این تصور بودند که دیگر بعد از دو دوره افتضاح آمیز باند خاتمی دیگر مردم عادی و فریب خورده که 30 سال نیرنگ و حیله آخوند را تجربه کرده بودند و منافعی در ج. اسلامی ندارند، پای صندوق های رای نمی روند، شبه انتخابات سال 88 از طرف اپوزیسیون ( این واژه‌ی بیچاره‌ی اپوزیسیون هم معنای گسترده ای پیدا کرده، تا آنجا که  وابستگان بخش مغلوب نظام که به منافع باندشان لطمه وارد آمده هم خودشان را اپوزیسیون قالب می کنند. این ها مرتبط با آن بال کنده شده نظام مقدسند ومد نظر ما نمی توانند باشند) و آن گروه هایی که خارج از حیطه‌ی قدرت ملاها فعالیت میکردند بایکوت شدند. اما مردم داخل پای صندوق رفتند، یعنی خیلی راحت گول ماسک سبز، عوامل سرکوب 30 ساله را خوردند، این بار عوارض سنگینی  را چه جانی و چه عاطفی (سرخوردگی و یاس )تقبل کردند آیا باز هم شک دارید که جمهوری اسلامی برای کسب یک اسکار در دوران پر افتخار احمدی نژاد سرمایه گذاری کرده است؟ ایرانیان شیفته افتخارات این چنینی آماده باشند تا در جشن و سرور کسب نخستین جایزه اسکار به سینمای جمهوری اسلامی در دوران پر افتخار ریاست دکتر! محموداحمدی نژاد شرکت کنیم و مشت محکم دیگری به پوزه آمریکای جهانخوار و استکبار جهانی فرود آوریم پس با پوزش از دولت عدالت پرور و مهرورز، همه با هم این شعار را تکرار می کنیم: مرگ بر ضد ولایت فقیه، احمدی ، احمدی، حمایتت می کنیم...

 بقیه مطلب را بصورت پی .دی. اف بخوانید.

 طالبي نژاد، صياد، كيميايي و سينما ركس آبادان

نوشته ي رضا عليپورمتعلم (ایران)

آقاي احمد طالبي نژاد در روزنامه ي" روزگار"،مطلبي به مناسبت سالگرد آتش سوزي سينما تئاتر ركس آبادان نوشته و در بخشي از آن اظهار كرده اند:"... بامزه اينكه يكي از دست اندركاران سينما و تئاتر در نظام پيشين بر مبناي اين واقعه نمايشي را در خارج از كشور به صحنه برد و طي آن ادعا كرد اين عمل جنايتكارانه با همكاري مسعود كيميايي كارگردان فيلم گوزنها كه هنگام  آتش سوزي برپرده ي سينما ركس بود صورت گرفته است.ادعايي كه آنقدر بي پايه و اساس بود و هست كه حتي دشمنان نظام فعلي هم آن را جدي نگرفتند..." و اما

خدمت تان عارض ام كه يكي از دست اندركاران سينما و تئاتر نظام پيشين كه همان پرويز صياد باشد- بازيگر،نويسنده و كارگردان فيلم/ نمايش محاكمه ي سينما تئاتر ركس آبادان-لابلاي عنوان بندي اول نمايش،به صراحت مي گويد :"... شخصيت سومي كه  نام اش را تغيير د اده ام،يك كارگردان مشهور سينماست كه براي ضبط گزارش تلويزيوني محاكمه آمده است.اين شخص،اصلا در محاكمه حضور نداشت اما درواقع،با قبول مسئوليت سرپرستي شبكه ي دوم تلويزيون رژيم جديد،توفير نمي كند كه خود  شخصا محاكمه را براي تلويزيون ضبط كرده باشد يا فرستاده هاي او..." بنابراين،صياد اصلا و ابدا ادعا نكرده كه عمل جنايتكارانه ي آ تش سوزي سينما تئاتر ركس،با همكاري مسعود كيميايي صورت گرفته است.اگر آقاي طالبي نژاد،مسئله و عناد خاصي با صياد نداشته باشند،در خو شبينانه ترين حالت مي  توان تصور كرد كه ايشان حتي عنوان بندي  فيلم/ نمايش را هم نديده و صرفا با استناد به گفته هاي كاملا بي پايه و اساس اين و آن،چنين ادعاي نادرستي را،درباره ي او مطرح  كر ده اند.ايشان،همچنين نوشته اند كه:...هرچند كيميايي هم ساكت ننشست و در رمان جسدهاي شيشه اي اش به تلافي برخاست و نويسنده و كارگردان آن نمايش را مامور ساواك قلمداد كرد كه در ازاي خوش خدمتي هايش به نظام سابق،يك سالن سينما و تئاتر به صورت رايگان در اختيارش قرار گرفته بود..." نگارنده ي اين سطور،درباره ي خوش خدمتي صياد به نظام سابق و زدن سند منقوله دار سينما تئاتر كوچك تهران به نام او توسط نظام-آن هم به صورت رايگان-هيچ نمي داند ولي مي داند كه صياد،در يك جمع بندي كلي، كارنامه ي هنري قابل قبولي دارد كه در آن، آثار متفاوتي چون خواستگار،طبيعت بيجان،درغربت،ستارخان،مسلخ،دائي جان ناپلئون و ايضا  غزل ساخته ي" كيميايي هميشه معترض!" ديده مي شود.و اما،سئوالي كه پيش مي آيد،از اين قرار است: آيا تهيه و توليد فيلم هايي از اين دست و بازي در برخي از آنها را هم با يد به حساب  خوش خدمتي هاي" صياد خادم به نظام سابق!" گذاشت و اگر جواب مثبت است،به چنين نتيجه ي واضح و مبرهني رسيد كه كيميايي هم با ساختن غزل،عملا تن به مشاركت در خوش خدمتي هايي داده كه شما به صياد نسبت  مي دهيد؟! ادعايي از نوع زرد وغيرقابل استناد كه تا سند احتمالي اش رو و ارائه نشده،همچنان در حد ادعا و اتهامي بي پايه و اساس و واهي خواهد ماند و بس.

پي نوشت: روزنامه‌ی "روزگار" - شماره‌ی 1589

يكم شهريور 1390

(خوانندگان را به مطالعه ی مطلب دیگری در همین زمینه و در همین شماره  با عنوان  چرا پرونده‌ی فیلمسازی مسعود کیمیایی برای سعید امامی در ج. اسلامی به روز می شود!؟ دعوت می کنیم)

 

نمونه ای از مهر  ورافت اسلامی

وزارت ارشاد با گرناز موسوی اختلاف پیدا کرده چرا مرضیه وفا مهر باید شلاق بخورد!!؟

شلاق یک نوع شکنجه اسلامی است که همه باند ها وجناح های نظام هم با اعمال آن تفاهم دارند.گرناز موسوی سینماگری است مقیم کانادا که سفرش به ایران وکار در ایران برایش مجاز بوده ،مرضیه وفامهر بازیگری است که هیچ نقشی در رابطه ی خانم کارگردان مقیم دیار کفر ومقامات نظام نداشته ،خانم کارگردان برای ساخت فیلم از تمام فرمامین اسلامی اطلاع داشته وفیلمنامه اش در وزارت ارشاد تصویب شده ،اجازه فیلمبرداری درهر مکانی  درجهموری اسلامی را هم وزارت ارشاد صادر کرده اما  حالا  که فیلم نمایش د اده شده یا نتیجه ی  کار را نمی پسندد ویا با کارگردان بر سر مسایل دیگر اختلاف پیدا کرده انددستشان به سازنده فیلم نمی رسد، مرضیه وفا مهر  را گرفتار ومحکوم کرده اند. اینست معنا ومفهموم عدل اسلامی.

بیادتان می آوریم سفر زیبا کاظمی عکاس وسینماگر مقیم کانادا با اجازه وزارت ارشاد دولت خاتمی که به او هم تجاوز شد هم زیر شکنجه به قتلش رساندندهم به کمک شیرین بانو پرونده را ماست مالی کردند ،با اعتراض جدی به اینگونه احکام قرون وسطی ای و پس زدن صادرات سینمایی نظام نگذاریم بیدادگاه های نظام مقدس با گستاخی هر رفتار ضد انسانی که میخواهند اعمال کنند.

سایه سعیدی سیرجانی

پیش به چه سویی؟ (انتخاب از فیس بوک)

جمعیت قاتل؟ نیروی قوی تر؟

و سردرگمی در میان واژه ها

 به این واژگان نظری بیفکنید: اپوزیسیون، حقوق بشر، سکولاریسم، مدرنیته، ..

به این اهداف هم نظری: دیکتاتوری یا دموکراسی

حال به صحنه روزگار برگردیم و از نیرو، برآوردی داشته باشیم.

تا وقتی "دام" اصلی کران تا کران گسترده است و دلمشغول بازی با آن واژگان بالا در بدبختی و مرگ جامعۀ ایران بر همین پاشنه

خواهد چرخید.

دام اصلی برچیدن "قاتلان حرفه ای و واقعی" جایگیر گشته زیرِ عبای جمهوری اسلامی است. همانهایی که مردم عادی جامعه ابدا از وجودشان هم نه اسمی شنیده ای نه خبری. اگر هم خبری باشد در حمایت از حقوقشان هست و

بس! همان برنامه ریزان کشتار افرادِ "مؤثر" در بیداری ایرانیان. همان دو

چهرگان که امکان شناختنشان برایت پیش نخواهد آمد مگر، تنها مگر به دامشان افتاده

باشی و جستی زده باشی.

در اخبار البته حقوق بشری در میان صدالبته اپوزیسیون

آمده بود که محسن آرمین زندانی است. باورم نمی شد چند بار متن را خواندم دیدم درست

همین اسم را آورده اند. اگر خبر واقعیت داشته باشد معنی آن را اینگونه برای خودم

نمودم: پس تیم احمدی نژاد که آلودۀ این جماعت هستند و خوب صد و هشتاد درجه

چرخیدنها و نان به نرخ روز خوری قاتلان حرفه ای را از نزدیک دیده اند دارند بی صدا

انتقام ملتی را از آنها می گیرند.

اما طبالان حرفه ای به خارج خزیده تیتر خبری می زنند

و از زندانی شدن نمایندۀ سابق مجلس خبر می دهند! نکند مردم بویی ببرند که اصلا

قاتلی بوده یا نبوده! اصلا آبی از آب تکان خورده یا نخورده!

نکته اینجاست: بحث ابدا سر سکولار یا غیر سکولار،

دیکتاتوری یا دموکراسی، و واژگان دیگر نیست. کار اینجاست: این حلقه و گروه خطرناک

بر جان و مال ایرانی مسلط گشته بایست برچیده شوند. بدون برچیدن این تیم سخن از هر

مدینۀ فاضله ای لطیفه ای بیش نیست.

تمام متن را به صورت پی. دی. اف بخوانید

 وقتی‌ حکومت ایران از یک شاعر می‌‌ترسد  

فیلم " کلام آخر " بعد از فیلم " شاملو شاعر آزادی " دومین فیلمی است که مسلم منصوری در باره تاثیر گذارترین شاعر معاصر ایران احمد شاملو ساخته است . فیلم کلام آخر بعد از نمایش عمومی‌ در کشور‌های کانادا و آمریکا اخیرا در بلژیک ، هلند ، فرانسه ، سوئد ، آلمان ، اتریش ، نروژ ، دانمارک و ایتالیا به نمایش در آمد و مورد استقبال مردم و دوست داران شاملو قرار گرفت . در دانشگاه برلین دانشجویان بلغارستانی و آلمانی‌ شعر‌های شاملو را بر روی پلاکارد با دست نوشته و به دیوار سالن های دانشگاه نسب کرده بودند . در بعضی از کشور‌ها بینندگان غیر ایرانی‌ و دانشجویان پس از دیدن فیلم عنوان کردند که شاملو یاد شاعران بزرگی‌ چون فدریکو گارسیا لورکا و پابلو نرودا را برای آنها تجدید کرده و شعر های او را هم طراز  اشعار چنین شاعرانی یافته‌اند . در ایتالیا روزنامه ایتالیایی ALTO ADIGE یک صفحه را به فیلم کلام آخر و شاملو اختصاص می‌‌دهد و در تیتر مطلب می‌‌نویسد : "  وقتی‌ حکومت ایران از یک شاعر می‌‌ترسد .  "

http://altoadige.gelocal.it/cronaca/2011/09/05/news/se-un-poeta-spaventa-il-regime-iraniano-oggi-

un-film-a-bolzano-4910686

 در پستخانه هپلی 39

hapali@iranliberal.com

شفافیت شورای هماهنگی سبز!!؟

امیر ارجمند نماینده موسوی در برنامه ی گفتگو با رادیو بی فردا( 2011-08-19 ) پس از این که مبالغی در مورد «اسلام رحمانی» سخن گفت ( و کشتارهای سال 68 یک نمونه از آنست )در مورد این که خود موسوی و کروبی گفته اند که ما رهبر نیستیم  فرمودند رهبری غیر متمرکز بوده و بسیار هم موفق بوده است( و اصلا این دو نفر وقتی رهبر نیستند غلط می کنند حرف می زنند ، مگر سخنگو قاق است؟)

درمورد این که چرا شورای هماهنگی سبز نام اعضای خود را فاش نمی کند گفتند به علت این که این اشخاص در ایران هستند و مشکل امنیتی پیدا می کنند( ناگفته نماند کمی هم خجالتی هستند و نمی خواهند خود را جلو بیندازند). در مورد اعضای خارج از کشور پرسیده شد  و این که ایا فقط شما فقط در خارج آن را نمایندگی می کنید گفته شد که اعضای خارج از کشور نیز نمی توانند بدلایل امنیتی نام خود را فاش کنند.( مثل این که بدبختانه مهاجرانی و کدیور خودشان را لو داده اند ) پرسیده شد آیا افراد سکولار و ملی در این شورا عضویت دارند. جواب داده شد که نظریات آنها در این شورا قطعا طرح می شود!! ( بعلت کمی جا حضورشان لازم نیست!)

هپلی از این همه شفاقیت و سعه ی صدر و سعت نظر سیاسی و اطلاعاتی که این سخنگو به ملت ایران داد واقعا شگفت زده شدو هنوز که هنوز است از شوک در نیامده است. توصیه هپلی اینست که کمی شفافیت را کم کنند که تلالو ناشی از آن چنین چش و چال خلق الله را نیازارد.

ناگفته نماند گوینده ی رادیو بی فردا  نیز خود به عنوان شاگرد شوفر وارد معرکه شد  و  نگذاشت که پرسش ها در مورد کشتارهای 67 بدرستی مطرح شود و در عوض به یکی از عوامل سبز مهلت کافی داد تا با علم کردن مجاهدین به عنوان منافقین   و بهانه این که اکنون وقت مناسبی برای طرح موضوع نیست  سعی در ماستمالی کردن کشتار 67کند و  به همه یاداوری کند که الان موقع بحث نیست.

گسترس اعتراض خیابان وال استریت به سراسر جهان!

اعتراض‌ها به وضعیت نابه‌سامان اقتصادی از ایالات متحده و ایالت نیویورک آغاز شد، زمانی که در تاریخ ۲۶ شهریورماه، گروهی از معترضین آمریکایی برای ابراز نارضایتی خود از سیاست‌های اقتصادی دولت آمریکا و بیکاری میلیون‌ها نفر، تجمع خود را در نزدیکی خیابان وال استریت،قلب بورس آمریکا، آغاز کردند.

این تجمع که اکنون دامنه آن به ایالات دیگر آمریکا  وکشور های دیگرنیز رسیده است ،دارد تبدیل می شود به اعتراض جهانی علیه سیاست های مخرب دنیای سرمایه داری , در ابتدا تنها اعتراضی بود به سیاست‌های اقتصادی آمریکا و بیکاری میلیون‌ها نفر، اما به دنبال دستگیری صدها نفر در این تجمعات و اعمال خشونت نیروهای پلیس نیویورک علیه معترضین نه فقط اعتراض ها متوقف نشد بلکه  دامنه آن هر روز گسترش بیشتری می یابد. نباید گذاشت این چند کشور  که دارند دنیا را می چاپند وخود مروج فقر وبیکاری وحامی حکومت های مذهبی ومرتجع  هستند ومسیر خیزش های مردمی در خاور میانه را  به نفع خود تغییر داده اند زیر عنوان جامعه ی جهانی  همچنان بر سرنوشت مردم جهان حکم برانند.

 

کاريکلماتورهای اختلاسی

ی. صفايی

برهنگی اختلاس اسلامي، آيه های قرآن را بی آبرو کرد.

وقتی کش اختلاس به بيت رسيد، پاره شد.

اختلاس، صفرهای پوچ ميليارد را معنی کرد.

اختلاس وقتی بانکی شد، صندوق های صدقه از صندقی بودنشان شاد شدند.

اختلاس از کش آمدن صفرهايش شاکی شد.

چون کش اختلاس بايد خودش را به هر جايی می کشاند، کش گران شد!

اختلاس، کش را به دليل بالا رفتن قيمت، تحريم کرد!

اختلاس از ديدن بزرگی خود ترسيد.

کش اختلاس، بنددل روحانيت را پاره کرد.

اختلاس از چاه درآمد و به چاله افتاد.

صندوقهای صدقه به بانکی شدن اختلاس حسادت می کنند.

سوره اختلاس به تفسير قرآن افزوده شد.

اختلاس به تقليد از انقلاب سر بچه های خود را ميخورد!

اختلاس برای اينکه ناشناس بماند تصميم گرفت املای خود را عوض کند.

کش اختلاس فاصله تهران تا کانادا را کوتاه کرد.

سوره اختلاس در قرآن سانسور شد.

کمر خط فقر زير اختلاس شکست.

صندوقهای صدقه اعلام کردند: صدقه نريزيد، خطر اختلاس!!!

ی. صفايی

دهم اکتبر 2011

 این دختر محروم شهرستانی هم  به زبان دیگر همان حرف ما را میزند :چرا بودجه سینمایی کشور را خرج فیلمها یی می کنید که برای مردم ایران نیست؟

 ...گله دارم از همه گله دارم از كسي كه سينما را سينما كرد گرفته تا كسي كه ارزش سينما را زير سوال برد گله دارم من دختر نوجوان شهرستاني هستم كه عاشق سينماست اما بايد براي ديدن يك فيلم منتظر پخشش در شبكه ي خانگي باشم نقدش را مي خوانم و از تعاريفش سر ذوق مي آيم حتي درمورد حضورش در اسكار با ذهنم كلنجار مي روم اما تاكي بايد به پاي پخشش از شبكه نمايش خانگي بنشينم و با خود زمزمه كنم صبوري كن نمي دانم اصلا چرا اينجا و در اين نظر اينهارا مي گويم شايد بهانه دست دلم داده ام براي خالي شدن آرام گرفتن اما آيا مردم شهرمن لياقت ديدن فقط يك فيلم را در سينما ندارند چرا چرا هست يكي هست آري ماسينما داريم سينمايي كه روي پرده اش تصاوير فيلم پخش نمي شود بيشتر شباهت دارد به تصاويري كه منعكس شده اند روي محتواي يك فنجان قهوه كه انگار يك نفر همش ميزند اگر هم بازيگري ديالوگي بگويد شما مطمئنا بايد با استفاده از قوه ي تخيل خودتان آنرا حدس بزنيد چون اين خصلت سينماي ماست كه فيلم گنگ و پيچيده مي شود و وقتي شما از سينما خارج مي شويد هيچ چيزي در چنته نداريد جز سردرد به هر حال بايدخداراشكر كرد كه ماجايي براي سردردوافسوس داريم افسوس افسوس گويي بايد بسوزيم و بسازيم و مثل هرهفته پاي نقد هاي عجيب و غريب آقاي فراستي از فيلمي بنشينيم كه شايد سال ديگر در شبكه ي نمايش خانگي پخش شود شايد واقعا حق من دختر شهرستاني ساكن بروجرد از سينما تنها مشاهده اش در قاب كوچك تلويزيون باشد؟

جدا شده از زیر نویس مطلبی در سایت  حکومتی سینمای ما

این چند سالن سینمارا هم ببندید وخلاص!

انجمن سینماداران نامه ای به شورای صنفی نمایش در ارتباط با پرداخت قبوض شهری سالن های سینمایی ارسال کرده است. در این نامه اعضای انجمن عنوان کردند: بعد از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، قبوض آب ،برق، گاز و تلفن سالن های سینما به نوعی 10 برابر شده است.

کاوش ادامه داد: در این نامه آنها تذکر داده اند، با وجود این موضوع اما درآمدها تغییر چندانی نکرده است. حتی برای سینما آفریقا نامه ای مبنی بر این موضوع ارسال شده که در صورت نپرداختن قبض های مذکور، آب، برق و گاز این سالن قطع خواهد شد.

انجمن سینما داران نیز در این نامه تاکید کردند در صورتی که یکی از سالنهای سینمایی به دلیل قطعی آب و یا برق تعطیل شود، ما نیز تمام سالن های سینمایی را تعطیل می کنیم.

لینک ها  

 (سایت گزارشگران)

 * زلزله در استان وان زندگی پناهندگان را با مشکلات و خطرات جدی روبرو کرده است!

گزارش از مینوهمیلی

روز یکشنبه زلزلۀ 7.2 ریشتری استان وان را لرزاند. استان وان در 90 کیلومتری ایران قرار دارد شهر وان سالهاست بدلیل هم مرز بودن با ایران جمعیت زیادی از پناهندگانی خصوصأ فراریان فاقد پاسپورت را در خود جای داده است طی تماس تلفنی که امروز با دو پناهجوی ایرانی بنامهای دنیا و افشین داشته ام متوجه شدم پناهندگان در وضعیت بسیار نامساعدی بسر میبرند آنان به خاطر خرابی پناهگاهایشان و ترس از پس زلزله ها که تعداش تا کنون کم نبود ه مجبور شد ه اند در فضای باز مثلأ در پارکها اقامت کنند این در حالی ست که آنها فاقد چادر و پتو و امکانات دیگر هستند. افشین گفت تنها یک چادر دارند که کودکان خود را در آن قرار داده اند دنیا میگفت آب و برق و اینترنت شهر قطع است.

 http://www.gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=15443&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=ed39735dd29

3092a8092456e30de3f63

بلاگ آزاده سپهری )

 * توهم بی طرفی در "جدایی نادر از سیمین"

" خیلی ها ادعا می کنند که فیلم "جدایی نادر از سیمین" در مقابل شخصیت ها و رفتارشان بی طرف می ماند و قضاوت را به عهده ی بیننده می گذارد. ولی آیا این ادعا واقعیت دارد؟ من فکر می کنم یکی از مهارت های کارگردان این فیلم همین است که این توهم را در بیننده ایجاد می کند.

بر خلاف تصورات بسیاری از افراد، در این فیلم "نادر" شخصیتی بسیار مثبت تر از "سیمین" دارد. او خود را موظف به نگهداری از پدرش می بیند و حاضر نیست به خاطر "منافع شخصی" خود او را رها کند. رفتار نادر با پدرش و دخترش نشان از علاقه ی عمیق و احساس مسئولیت او نسبت به آنها دارد. بر خلاف نادر، سیمین در تمام فیلم تقریبا هر جا که پای دخترش در میان است به سر دادن شعارهای احساسی بسنده می کند (به غیر از پادرمیانی در جریان "قتل جنین" که آن هم از هر کسی برمیاید) و در تمام فیلم یک صحنه هم وجود ندارد که نشان دهد سیمین واقعا به فکر آینده ی دخترش است. ولی کارگردان از هر صحنه ای استفاده می کند تا رفتار مثبت و نمونه ی نادر را با دخترش به نمایش بگذارد...

http://azadeh-sepehri.blogspot.com/2011/09/blog-post_09.html

(سایت دیدگاه ها)    

*چهره دیگر ایران

یا چهره بزک شده‌ی جمهوری اسلامی!

میلاد مختوم

هیچ شکی نیست که سردمداران رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی با صرف هزینه های گزاف تمامی امکانات کشور ثروتمند ایران را برای بزک کردن چهره کریه رژیم قرون وسطایی شان و ارائه چهره ای دروغین به مردم دنیا به قصد پیشبرد اهداف پلید خود در سطح جهان شیادانه به کار می گیرند. سینما و هنر فیلم سازی یکی از عرصه هایی است که سال های متمادی توسط حکومت فرهنگ کش جمهوری اسلامی مورد تجاوز و سوء استفاده قرار گرفته است. این واقعیت هم بر هیچ کس پوشیده نیست که سینمای مستقل در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی وجود خارجی ندارد و تمامی فیلم ها از همان ابتدای سناریو نویسی و اولین کارهای تدارکی تا مرحله انتخاب بازیگر و فیلم برداری و ساخت و بالاخره اکران تحت نظارت دستگاه سانسور رژیم، یعنی وزارت ارشاد اسلامی هستند و بدون توافق ارگان های مختلف حکومتی هیچ فیلمی در جمهوری اسلامی یا ساخته نمی شود و یا اگر هم ساخته شود، امکان تمایش بر پرده سینما را نمی یابد...

http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=26386

 

( وبلاگ چشمان بیدار ، مهستی شاهرخی)

 * عمر جمهوری دروغها ابدی نیست

 

رفته بودم دی وی دی بخرم خیلی تصادفی به فیلم «مجموعه دروغها» برخوردم، چون فیلم را ندیده بودم و به خاطر لئوناردو و بازی دیکاپریو در «رومئو و ژولیت» و «خاطرات بسکتبال»، و خنده گلشیفته، نه به خاطر بازی هندی اش در فیلم «میم مثل مادر» و نه به خاطرقشقرق حجاب در مراسم افتتاح هالیوودی همین فیلم، بلکه برای خنده ازدندانهای مرواریدرنگش، بالاخره فیلم را گرفتم و آن را دیدم

آنچه که الان می توانم بگویم اینست که خیلی پیش ترها بایست چهره این جمهوری دروغ را می شناختیم و به وسعت دامنه فعالیت های تبلیغاتی اش پی می بردیم؛ دیدن رومئوی عاشق در نقش یک مأمور سیا با موهای تیره و پیشانی جلو آمده و بلوز آستین بلند و یقه بسته که کلماتی را به عربی می گوید و سون آپ یا نوشابه سبزرنگ سر می کشد و با دوست دخترش که نه ژولیت بلکه عایشه ای در حجابی اسلامی است به رسم خداحافظی حتا دست هم نمی تواند بدهد، دیدن عایشه! دختر ایرانی تبار! که لحظه ای حجاب از سرش نمی افتد ولی با مأمور سیا بیرون به گردش می رود و احتمالاً قصد ازدواج با او را دارد، دختر ایرانی تباری که درمنطقه شیوخ عمان راه می رود و مدام «شکراً شکراً» می گوید و شکر خدا هنوز در جایی زنده است تا حجاب به سر کند و مبارزه ضدامپریالیستی رژیم با آمریکای جهانخوار را ادامه بدهد

در این چند ساله تهاجم فرهنگی جمهوری ملاها با پول نفت و روابط مافیایی در معرفی و پخش سینمایی صادراتی ایران و پیش خرید جوایز جشنواره ها به جایی رسید که خانم ژولیت بینوش روسری به سر می کند تا نشان دهد زنان ایرانی چه به سر می کنند و مونیکا بلوچی در خارج از مرزهای ایران چادر به سر می کند تا تهاجم فرهنگی گسترش پیدا کند و ستارگان هالیوودی به ایران می روند و با حجاب اسلامی عکس می اندازند و مقدمات هماهنگی و حفظ موازین اسلامی را فراهم می سازند؛ به زودی شاهد دریافت جایزه ای از سوی آمریکای جهانخوار به جمهوری دروغها خواهیم بود و کاش این روزها را نمی دیدم

کاش سینمای خوب، سینمای متفکر و سینمای خلاق جهان فراموش نشود؛ کاش سینمای تبلیغاتی و صادراتی رژیم های تمامیت خواه، جای همه فیلم های هنری و خلاق و نو را نگیرد و کاش نویسندگان خوب ایرانی در خلال این سالها چون بولگاکف و نابوکف و پاسترناک و ایوری اولشا بتوانند آثار خلاق خود را هر طور شده و در هر کجا که شده بنویسند؛ عمر جمهوری دروغها ابدی نیست. 

http://chachmanbidar.blogspot.com  

* جدایی نادر از سیمین یا جدایی نادر از خدمتکار خود / نادر دولتشاهی ( سایت پیک ایران)

 

نکته ای که در سراسر فیلم بسیار مشهود است نگاه مرد سالارانه  وپر توقع نادر و یا بهتر بگویم نگاه وی به زن است بدون اینکه کارگردان قصد انتفاد از آنرا داشته باشد و حتی آنرا بدون اینکه خود بخواهد به کرات مورد تایید قرار میدهد. درواقع نادر بطور سمبلیمک معرف دید مرد ایرانی به زن بوده و چه بسا فرهنگ حاکم در جامعه نیز در آن بخوبی منعکس است ..شاید به  جرات میتوان گفت که در این فیلم میتوان به راحتی نگاه خود کارگردان" اصغر فرهادی" که نویسنده آن نیز هست  را نسبت به  زن پی برد و بعضی از فستیوالها هم , با  به به و چه چه کردن , چنین نگاهی را مورد تایید و تمجید قرار میدهند . شاید لغت "مرد سالارانه" نیز در باره توصیف این فیلم لغت ضعیفی باشد و بهتر است بجای آن لغتی من درآوردی چون" کلفت سالاری" را بکار برم, هرچند این لغت ممکن است استفاده غلطی باشد و یا بعضا باب طبع خیلی ها هم نباشد . قصدم از استفاده از این لغت, صرفا  بیان تصورات عینی و ذهنی کارگردان نسبت به زن است. هر چند لغت "کلفت" امروزه  دیگر چندان مصطلح نیست ولی شاید مفهوم فیلم را برساند بدین معنی که کارگردان چنان با عجله, شاید حتی از قبل از اینکه ساختن فیلم تمام شود در گیر شرکت در فستیوالها بوده که فراموش کرده که نگاه واقعی خود را به زن به عنوان خدمتکار و یا بهتر بگویم کلفت کتمان کند. موضوع بسیار ساده است , نادر در این فیلم به عنوان نماینده مردان ایرانی نه تنها با راضیه مستخدم جدید بد رفتاری میکند بلکه به او تهمت دزدی نیز زده و حتی وی را به بهانه دزدی هل داده و از خانه به بیرون پرت میکند

 http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=39523

 

اشتراک گذاری:

Share