You should install Flash Player on your PC

زیر ذره بین / شماره 53

 آرشیو

 خانه نخست

     

شماره
۵۳

 نخستین فیلم تجربی،ضد قصه،آغاز سینمای دیگر در ایران!

 زیر ذره بین / شماره 53

مرگ یک قصه ( نصیب نصیبی)

سال تهیه 1347 (43 سال پیش)

توضیحاتی از زبان بصیر نصیبی، برادر نصیب نصیبی (کارگردان این فیلم):

شایسته است نگاه امروز ما به «مرگ یک قصه» با توجه به زمان ساخت آن وشرایط آن روز سینما در ایران باشد . این فیلم یکی از پر سر و صدا ترین آثار سینمایی بود و نظر های موافق ومخالف بسیاری را برانگیخت.  بار ها از نصیب خواستم  یک کپی از فیلم را برایم بفرستد اما او خودش هم کپی فیلم را نداشت، صدا و سیمای ضرغامی هم به در خواست او توجهی نکرد . من میدانستم که یک کپی از فیلم در آرشیو «سینما تک» پاریس حفظ شده است، چون لانگلوا مدیر وبنیان گذار سینماتک پاریس که یکی از شخصیت های برجسته سینمایی  بود  این کار را دوست داشت و به دعوت سینما تک،  نصیب برای حضور در نمایش فیلم به پاریس سفر کرد (این تنها سفر نصیب به خارج از کشور بود). بعد از در گذشت نصیب، من در جستجوی یافتن یک کپی از فیلم بودم، دوستان وآشنایان پاریسی گفتند که قضیه را پیگیری می کنند ونکردند، تا چند ماه پیش که با مهستی شاهرخی، دوست وهمراه ارزشمندمان در مجله‌ی سینمای آزاد مسئله را در میان گذاشتم و او پذیرفت که دنبال کار باشد.  میدانیم بعد از در گذشت «هانری لانگلوا» مدیریت «سینما تک »را سپرده اند به « گوستاو گاوراس» که انگار بیشتر یک مقام تشریقاتی است.  در غیبت لانگلوا یافتن یک فیلم کوتاه از آرشیو 40 سال پیش کار آسانی نبود به هر حال با همت و پیگیری مهستی شاهرخی و کمک کارمندان «سینما تک» کپی فیلم برای ما ارسال شد که این بار و برای نخستین بار در نشریه سینمای آزاد با عنوان فیلمی از آغاز سینمای تجربی در ایران پخشش می کنیم. علاوه بر انتشار شناسنامه کامل فیلم ،بخش هایی ازچند نقد ونظر هم راکه در اختیار داشتیم (از عباس سماکار،هوشنگ طاهری ، فرید نوین) را هم منتشر خواهیم کرد. در جستجوی یافتن ونمایش کارهای دیگری از تاریخ سینمای تجربی خواهیم بود. 

............................................................

• شناسنامه کامل فیلم:

نویسنده وکارگردان: نصیب نصیبی

دستیاران کارگردان: علی رمضانی/ بصیر نصیبی

تدوین: عباس گنجوی

گفتگو: جمشید نرسی ،نصیب نصیبی

 مدیر فیلمبرداری: محمود نصیری

 دستیاران: نیازی / ناسوتی

طراح لباس : لیلی گلستان

تیتراژ: فروزنده نسرین

نقاشی ها : فرهاد زانیچ خواه

آرایش: هاله حاتمی

مدیر تهیه: علی رمضانی

 بازیگران:

پروین سلطانی،فریدون ابن علی،مهناز ندافی،رضا پودات،شکوه کیانی،صادق هاتفی،حسن زندی،مانی ظفر،محمود شیرازی.

*بخش هایی از نظر های عباس سماکار،هوشنگ طاهری ، فرید نوین.

کرامت ( دانشيان) اصلا آدم خشکی نبود... در جنگی که در آن زمان بين ما به عنوان جبهه ی « هنر متعهد» ی ها ؛ وبا ديگران با عنوان جبهه «هنر برای هنر» ی ها وجود داشت واو هم جزءجبهه ما به شمار می آمد، من بار ها ديده بودم که برخوردش در اين زمينه فارغ از هر گونه خشک انديشی وحرکت های قالبیست. برای نمونه در برخورد با مرگ يک قصه که فيلمی از نصيب نصيبی بود وبه برخی از مسايل اجتماعی با ديدي  سوراليستی اشاره داشت بر خلاف من و چند تن از ديگر بچه ها از فيلم استقبال کرد وبه نصِيبی خوش آمد بسيار گفت». (من يک شورشی هستم عباس سماکار  صفحه61) «فيلم مرگ يک قصه حاوی جستجويی هوشيارانه در قالب نا هوشياری ها. راه يافتن به دنيای فکور ذهنی اين سينماگر مرموزکار آسانی نيست چرا که او خود در آخر تماشاگر را برای يافته های ذهنی خويش به بازی می گيرد » (فريدنوين ، مجله نگين شماره 75) »نصيبی کارگردان بد بينی نيست اما واقعيتی که در بيهودگی روابط عاطفی انسانهای عصر ما نهفته است از چشم تيز بين وروح طغيانگرش به دور نمانده است. فيلمش حماسه ایست در وصف فلسفه بيهودگی کامو .. نصيبی فيلمسازی است که بايد به او بيش از هر فيلمساز ديگری اميد وار بود. مرگ يک قصه اش را می توان با سر بلندی به عنوان اثر يک فيلمساز خوب در جهان عرضه کرد. او مايه آنرا دارد که رشد کند وشکوفا شود . ايکاش که در محيط بی هنر هنر ما نخشکد وبارور تر شود.« (مهندس هوشنگ طاهری مجله سخن)

نشریه اینترنتی سینمای آراد/ شماره 53

سردبیر: بصیر نصیبی

 مشاوران: فرهاد مجد آبادی. داریوش شیروانی

 دیگر همکاران: . ع. پور رضا (داخل ایران ) فرجهان میری. مهدی فراهانی( امور فنی وتکنیکی)

این شماره با آثار ،ترجمه ،مطالب وکلیب ها،ویدئو هایی از: مینا اسدی،سهیلا محبی، ،کیانوش عیاری، حسین مهیتی، ، امید حبیبی نیا، سارا اکرمی ، لیلا قبادی،جابر کلیبی، ناصر غلامرضایی،سهیلا دهماسی، عباس سماکار، هوشنگ طاهری ، فرید نوین. مجتبا یوسفی پور، سیامک پورزند،گزارش گردهمایی در باره کشتارزندانیان سیاسی در سوئد

 لینگ  ها از گزارشگران،پژواک ایران، کمیته جوانان بلژیک...

 

 

به جای سرمقاله

جزیره ی کیش

و جشنواره های سینمایی نظام مقدس!

...آخوند ها که مستقر شدند، مدتی کیش بلاتکیف مانده بود تا سر انجام را ه اندازیش کردند . کیش شد بندر تجارت آزاد والبته بهره برداری از تاسیساتش هم آغاز شد علاوه یر آخوند های حکومتی غیر آخوند هایی که امکانات مالی داشتند میتوانستند تعطیلاتشان را درکیش بگذرانند ،حجاب را پس بزنند وبهر حال با چراغ سبز نظام کمی نفس بکشند و ... حتا طرحی داشتند که برخی هنرمندان که هم میخواهند با نظام لاس بزنند وهم خیلی در دسترس باند های حکومتی ها نباشند از خارج بیایند کیش هنرشان را عرضه کنند وبرگردند به کشورمیزبان .حتا شایع شد که قرار بودشهره آغداشلو وهوشنگ توزیع نخستین میهمانان ازابن دست باشند. این گونه طرح ها وبرنامه ها به دلایلی که هیچگاه اعلام نشد به انجام نرسید. .... در اولین دوره برگزاری این جشنواره بیش از 800 میهمان شامل خبرنگار و هنرمند به جزیره کیش دعوت شدند. .. امسال فیلمسازان حکومتی با حضور پر رنگ خود درفجر هر چه بیشتر پیوستگی خودشان را به نظام مقدس ولایت فقیه به نمایش گذاشتند. برنامه کیش که به بهانه شکل گیری یک جشنواره جدید برگذار شد. سپاسگزاری دولت کودتا بود از تمکین و همراهی سینماگران حکومتی با دولت خدمت گذار!! وسرکوبگر که با شقاوت وبی رحمی جنبش مردمی سال 89 را سرکوب کرد.... 800تای آنها با شور واشتیاق در یک سور چرانی مفصل حضور یافتند -باز این دوم خردادی ها بگویند که احمدی نژاد قدر هنرمندان حکومتی را نمیداند وهنرمندان از این دولت رو برگردانده اند! از این بیشتر از این عزیزان! قدردانی شود؟ 3 روز استراحت در کیش وبهره از بهترین امکانات !بعد هم بازگشت به پایتخت دار الخلافه با یخچال وفریزر و تلویزیون ویدئو ودیگر وسایل خانگی...  دنباله مطلب را در قالب فایل پی.دی.اف بخوانید

 نگاهی به برخی فیلم‌های ساخته شده بر اساس حادثه‌ی چرنوبیل

مجتبا یوسفی‌پور

 در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ بزرگ‌ترین فاجعه‌ی اتمی تاریخ در نیروگاه هسته‌ای «چرنوبیل» در استان «کیف» اکراین رخ داد. حادثه‌ای که ترس از قدرت مخرب و مهارناپذیر انرژی اتمی را زنده کرد و هراس از تکرارش تبدیل به کابوسی برای انسان‌ها شد. آخرین نمونه، وحشت از تکرار آن پس از سونامی شدید و مخرب اخیر در ژاپن بود.

از آن تاریخ به بعد این فاجعه دستمایه‌ی فیلمسازان مختلف قرار گرفت. فیلم‌هایی که به این موضوع پرداخته‌اند را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: فیلم‌های داستانی و فیلم‌های مستند. فیلم‌های داستانی درباره‌ی حادثه‌ی چرنوبیل

فیلم‌های داستانی که پیرامون حادثه‌ی چرنوبیل ساخته شده‌اند، به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ی نخست فیلم‌هایی‌ که به طور مستقیم به این موضوع پرداخته‌اند و پیرنگ اصلی داستان پیرامون فاجعه و افراد درگیر در آن است و دسته‌ی دوم فیلم‌هایی هستند که حادثه‌ی چرنوبیل در پس زمینه‌ی داستان اصلی قرار دارد و به نوعی اثرات این حادثه بر شخصیت‌ها و داستان و روند شکل گیری درام تأثیر گذاشته است. تازه‌ترین فیلمی که به شکل مستقیم به این موضوع پرداخته است «شنبه‌ی بیگناه» ساخته‌ی فیلمساز روس «الکساندر میندادزه» است. نخستین نمایش جهانی فیلم در جشنواره فیلم برلین امسال بود دنباله مطلب را در قالب فایل پی.دی.اف بخوانید

 زنده یاد بهزاد کاظمی،فعال جنبش کارگری وسینما (اطلاعیه جشنواره بین المللی سینما ی تبعید)

  آخرین همکاری ما با زنده یاد بهزاد کاظمی به دوسال پیش بر می گردد. تابستان سال دوهزار و نه بود که ما مشغول برنامه ریزی برای دوره نهم جشنواره بین المللی سینمای تبعید بودیم. یکی ازطرح هایی که برای آن دوره در نظر گرفته بودیم، برنامه ای ویژه برای نمایش مجموعه فیلم های کارگری" کن لاچ " بود. برنامه ای که شامل شش فیلم می شد و" کن لاچ" اکثرآن ها را در طول سال های 1969 تا 1991، در همکاری با شرکت های کوچک با سرمایه های محدود و گاها سرمایه گذاری جانبی بی بی سی ساخته بود. کارتدارک آماده سازی این برنامه به سختی پیش می رفت، چراکه دسترسی به آثار کارگری پیشین " کن لاچ"، امر بسیار دشواری بود. تقریبـا نزدیک به سه  ماه  کارجستجو و ردیابی  برای پیدا کردن نسخه های فیلم ها و کسب اجازه برای نمایش آن ها طول کشید. طی این مدت زنده یاد بهزاد هنگام بروز مشکلات، گره گشای کار ما بود و رفیقانه تلاش می کرد تا کار جشنواره پیش رود.

  درارتبا ط جشنواره ما با  " کن لاچ " حلقه ی اصلی هم خود بهزاد بود.  حضور او درکنار جشنواره، خوش نامی، تعـهد سوسیالیســتی و تلاش صادقانه او، از موثرترین اقدامات ما درتماس وترغیب " کن لاچ " برای همکاری با جشنواره - بـا تمــام گرفتاری های کاری " کن لاچ " -  به شمار می رفت. خوشبختانه برنامه ویژه نمایش آثار کار گری " کن لاچ "،  با استقبال بی نظیرمردم علاقمند به سینمای متفاوت، و کارگران روبرو شد. به گونه ای که خسته گی فرساینده کار تدارک آن بر تنمان نماند و باعث دلگرمی شد.

  زمان نـمایش فیلم ها، به ویژه فیلم ساختار شکن " شعله بزرگ" که برای نخستین بار در خارج از انگلستان به نمایش عمومی در می آمد، سالن نمایش مملو از کارگـران بندر یوتبوری شده بود...  دنباله مطلب را در قالب فایل پی.دی.اف بخوانید

 بخش مطالب عمومی

*روزت مبارک بادا!!! از لیلا قبادی
شنیدم روز "کارگر"ت به "خیر" گذشت گٔل بانو ...و تو امروز هم مثل هر روز دلبندت بر دوش آجر ساختی صبح تا شام...
دستانت بی‌ درد عزیز دل‌...
چه خوب که از خودت خبری دادی نگرانت بودیم نازنین ...
مهربانی کردی از ما غربتی‌ها پرسیدی;


"الحمد آلله"
همه چیز اینجا "روان" است
یک "غم" داشتیم و آنهم عروسی‌ شاهزاده در ولایت بریتانیا بود از تو چه پنهان لنگ ۳۳ میلیون دلار ناقابل هزینه "حفظ امنیت نظام" -همان حفظ جان "گران بهای" عروس و داماد و سایٔر آقا زاده های حافظ تاج وتخت - بودیم
که "هزار مرتبه خدا را شکر" به "خوشی" تمام شد
تو خودت بهتر از هرکسی می دانی‌ که نگران مخارج "نکاح" هم نباید بود "خدا کریم است" مگر نه‌؟ا
از آن گذشته تا آفریقا هست "غم" کجاست؟ آفریقای گشاده دل‌ (و روده) هم حلقه "الماس" عروس را می دهد هم هزینه عروسی‌ داماد را...
از قرار ۲میلیارد موجود دو پای نگران انقراض دایناسورهای باکینگهام هم این اتفاق میمون را به "تماشا" نشستند...
و این گونه شد که هزار برابر بیشتر از خرج شب زفاف شاهزاده تنبان طلا، به جیب گشادش برگشت
یکی‌ می‌گفت حتا در کوره پزه خانه‌ای در هند "تی وی" گذاشته بودند تا همه "اولین بوسه‌" شاهزاده خانوم را ببینند ..."چقدر رومانتیک"!
از قرار بالیوود لنگ انداخته از پریشب جلوی حجله....
راستی‌ نگفتی طرف شما چه خبر بود؟
شنیدم ماهوارها بد جوری "هوایی" بودند این چند روز;
"بادا بادا مبارک بادا
ایشالله مبارک بادا"
....
"حساب کتابم" همیشه خراب بود اما فکر کنم ۲ میلیارد نفر رقم "وحشتناک" بزرگی است
از تو چه پنهان در آخرین تظاهراتی که شرکت کردم فقط ۷ نفر بودیم... دارم فکر می‌کنم بدنبال چند "سرو"ی که می روند بالای "دار" در آینده ای نزدیک در جمهوری اعدام- باید عروسی‌ راه بیندازیم در بی‌ بی‌ سی‌
به همراه لواشک سبز و کنسرت موسیقی‌ سنتی‌ وارداتی از وطن- بلکه جماعتی بیاید اقلا برای "تماشای" اعتراضمان...
چشممان کور "بوسه‌" هم "خیرات" می‌کنیم البته به طناب وقاحت مان...
.......
و جان دل‌ دیگر خبری نیست مگر "سلامتی" که با لجاجت دست از سرمان بر نمیدارد...
خودت هم خبر داری که این مجنون بیچاره- دوست کارگرت "زمین" را می گویم- هنوز هم "عاشقانه"دور خودش می چرخد اما طفلکی -مثل خودعزیزت- به هیچ جا نمیرسد...
و ما هم به دنبالش می چرخیم دور سرگشتگی هامان...
اشکهایم برای دست‌های پینه بسته ات عزیز دل‌
اگر فرصتی کردی و گذارت به گورستان افتاد مهربانی کن
به اقوام و آشنایان سلام فراوان برسان
و بگو خبر ندارند چه شانسی آوردند "مرحوم" شدند
.....
بوسه‌ بر قرص ماهت...
خواهر غربتی ات ، لیلا ....

 

گزارش سارا اکرمی فعال حقوق بشر از تورنتو.

 بازداشت ۲ تن از اعضای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی‌، شیوا کمالی پور آزاد و آرش فخر آور!

  دوباره خبر بازداشت و اذیت و آزار چند تن از هموطنانمان توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، ایرانیان را در سراسر جهان متاثر کرد. این عزیزان شیوا کمالی پور آزاد و آرش فخر آور هستند.

شیوا کمالی پور آزاد، روزنامه نگار و دانشجوی فعال ایرانی‌ است که هنگام خروج از کشور توسط مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با ضرب و شتم دستگیر و به سلول انفرادی زندان مخوف اوین در تهران منتقل می‌‌شود. شیوا تنها ۲۹ سال دارد و فارغ التحصیل رشته مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه پیام نور تهران می‌‌باشد. در سال ۱۳۸۴، شیوا سخنران سمینار "موانع عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی‌" بود که توسط انجمن‌های علمی‌ حقوق دانشگاه‌های پیام نور ایران برگزار شد. همچنین، شیوا امسال به عنوان روزنامه نگار برگزیده برای شرکت در سمینار "بررسی‌ راههای بهبود روابط دنیای اسلام و غرب" به ایالات متحده آمریکا دعوت شده بود. روز یکشنبه ۲۸ فروردین، در حالی‌ که شیوا ویزای آمریکا را دریافت کرده و آمادهٔ خروج از کشور بود، در هواپیما توسط مأموران اطلاعات نهاد ریاست جمهوری بازداشت می‌‌شود. همچنین وسایل او، از جمله پاسپورت، کامپیوتر، موبایل، و دوربینش توقیف می‌‌شوند. بعد از بازداشت، شیوا به شعبه‌ ویژه دادگاه انقلاب منتقل می‌‌شود و پس از یک هفته بازداشت و بازجویی موقتاً برای ۳ روز آزاد می‌‌شود. اما سر انجام، نیمه شب چهارشنبه هفتم اردیبهشت، شیوا با حملهٔ وحشیانه ۶ مامور مسلح وزارت اطلاعات به منزل پدربزرگش دستگیر و با چشم بند دوباره به زندان اوین منتقل می‌‌شود.

 آرش فخر آور دیگر جوان ایرانی‌ است که چندی پیش توسط سفارت جمهوری اسلامی در پاریس به تهران باز گردانده شد. به گفتهٔ خانوادهٔ آرش، پیگیری آنها برای یافتن فرزندشان بی‌ فایده بوده است چرا که آنها از محل نگهداری آرش بی‌ خبر هستند. این در حالی‌ است که ارگان‌های امنیتی و قضایی‌ رژیم بازداشت آرش را انکار نمی‌‌کنند اما هیچ یک حاضر به پاسخگویی در مورد وضعیت آرش نیستند.

رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی در طول ۳۲ سال حکومتش تاریخی‌ خونین از کشتار، شکنجه، زندانی، و نقض ابتدایی‌ترین حقوق ایرانیان دارد. جنایات این رژیم غیر انسانی‌ هرگز قابل بخشش نیست.به امید روزی که تمامی‌ سران جمهوری اسلامی در دادگاه‌های بین المللی پاسخگوی کارهای خود باشند.

به امید آزادی شیوا و آرش و تمامی‌ زندانیان در بند!

سارا اکرمی

مدیرانجمن فعالان حقوق بشر دانشگاه یورک کانادا

 *سرمایه سفید و سیاه و زرد نمی شناسد!( انتخاب از سایت جابر کلیبی وپروانه قاسمی)

جابر کلیبی

http://www.djaber-ka-parvaneh-gh.com

 بحث های داغی که در مورد "باراک اوباما" طی روند طولانی مبارزه انتخاباتی میان او و رقابایش در حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه جریان یافت، نشان می دهد که تا آخرین لحظه در مورد پیروزی اوباما نا باوری و شک و تردید جدی وجود داشته است. این شک و تردید و ناباوری در واقع نتیجه ی سابقه ای است که نظام حاکم بر امریکا، در اذهان عمومی جهان از خود به جا گذاشته است. نظامی که در آن بردگی و تبعیض نژادی تا گذشته ای نه چندان دور، رسماً برقرار بوده و تحت چنین نظامی، سیاه پوستان چه مذلت ها و تحقیرها که ندیدند. سلسله  قتل های نژادی و سیاسی، فصل های تاریکی از تاریخ نه چندان طولانی این کشور را تشکیل می دهد. "مک کارتیسم" یا بهتر بگوییم نوعی فاشیسم امریکایی که با برقراری یک نظام تفتیش عقاید و سرکوب اندیشه های مترقی به بهانه مبارزه با کمونیسم سلُطه سیاه خود را بر جامعه، بویژه علیه روشنفکران و هنرمندان مترقی در سال های 60 قرن گذشته اعمال کرد. در این سال ها چه بسا نویسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی تحت پیگرد قرا گرفتند. منباب نمونه چارلی چاپلین در این سال ها، تحت عنوان کمونیسم از امریکا اخراج گردید...
دنباله مطلب را در قالب فایل پی.دی.اف بخوانید

* پس از اذان انسانیت را به مسلخ میبرند!

عبدالله و محمد فتحی و هزاران هزار دیگر و از سویی فساد در انواع مختلف شرعی و غیر شرعی و فحشای تصویب شده با نام صیغه بر اثر فقر و بی ارزش بودن جایگاه زن، و سفر به مکه و مدینه و کربلا و دمشق و ریختن میلیونها دلار پول به جیب بی نیازها و از طرفی بخاطر فقر و اعتیاد  مثله کردن  بدن پدر و فامیل و همسر و همکار و رقیب ، و پرتاب قطعه های جسد به مناطق خارج از شهر، سقط جنین دخترهای معصوم که بخاطر هزینهء زندگی مادر و پدر و خانواده  تن به خودفروشی میدهند و صعود غیرقابل تصورطلاق و آواره شدن بچه های بیگناه و دچار شدنشان به ناراحتی های فکری و عصبی و روانی. یعنی عاطفهء مادری و پدری تحت تاثیر هزینهء سنگین زندگی از بین رفته و دیگر نه عشق مادری مانده و نه مهر پدری و نه عواطفی بر اثر سالها زندگی در کنار هم و نه هیچ حس مسئولیت به فرزندانی که قربانی خودخواهیهای والدین خود میشوند.

در کنار اینها، جوانهایی در دو قطب  خودباخته و متظاهر به تجدد - که خود را در مد لباس و مو و تورهای آنچنانی و داشتن دوست دختر و دوست پسر غرق کرده اند -  و عده ای مفلوک، گمگشته در اعتیاد و نکبت و زبونی.

دیگر از انسانیت چه مانده است؟ انسانیت را هر روز در اینجا اعدام میکنند. در اینجا هر روز صبح زود پس از اذان انسانیت را به مسلخ میبرند و میکشندش.

 اینجا یک سلاخ خانه است! ایران دیگر ایران  نیست! کشتارگاه انسان و عواطف و انسانیت است  ...

دنباله مطلب را در قالب فایل پی.دی.اف بخوانید

  لینک ها

 ایرج مصداقی

*چرا هوشنگ اسدی دروغ میگوید! نقدی بر «نامه‌هایی به شکنجه‌گرم» (سایت پژواک ایران)

با کمال تأسف مطلع شدم که «جايزه بين المللی کتاب حقوق بشر سال ۲۰۱۱» به کتاب سراسر جعل و دروغ هوشنگ اسدی «نامه‌هائی به شکنجه گرم» یکی از توابین زندان‌های رژیم جمهوری اسلامی تعلق گرفت. در اخبار آمده است مراسم اهدای جايزه توسط شهردار وین در روز اول ژوئن ( ۱۱خرداد ) در این شهر برگزار می شود. در دنیایی که روزانه ارزش‌های حقوق بشری زیر پا لگد‌کوب می‌شوند تعجبی ندارد اگر جایزه‌ی فوق به چنین کتابی و چنین فردی تعلق گیرد. توجه شما را به متن کامل نقدی که در نشریه آرش شماره ۱۰۵ و ۱۰۶ (۱سفند ۱۳۸۹) در مورد این کتاب نوشتم جلب می‌کنم. به علت طولانی بودن مقاله و محدودیت‌ صفحات آرش، بخش‌هایی از مطلب را حذف کرده بود.

 http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=32224

 

*پناهجویان و پناهندگان ایرانی  (سایت گزارشگران)

گفت و گو با سعید آرمان

مجید خوشدل

انسانهای بی شماری در فرار از جهنم ج . اسلامی سختی ها دیده و رنج ها کشیده اند. با این حال کم نبوده اند، ایرانیایی که جهنم ج . اسلامی را در شهر و کشور محل اقامت شان برپا داشتند و ویرانی ها برجای گذاشتند.

مقوله پناهندگی در جامعه ایرانی دیربازی ست، نیاز به یک بازبینی اساسی در داده ها و پیشداوری های موجود دارد. پوپولیسم در این عرصه حرف اول و آخر را می زند. محیط های اجتماعی جامعه پناهندگی ایرانی، نحوه زندگی آنان، الویت های پناهجویان، رفتارها و نیز بازتولید شدن این مجموعه به عنوان پدیده ای فرهنگی- اجتماعی برای بخش بزرگی از جامعه ایرانی مفهومی گنگ و اتوپیایی پیدا کرده است. پیشداوری ها و داده های مجعول و شعاری در این پیوند- حتا اگر با نیت خیر همراه باشد- اقدامی ست ضدانسانی و غیرقابل دفاع.

 http://www.gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=13707&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=62ece66279

 

* گزارش فستیوال سالیانه همو سکشوال ها و ترانس سکشوال های بلژیک

)Youth Committee of Belgium   کمیته جوانان بلژیک)

چیزی که مثل همیشه و بیش از هر چیزی چشمگیر بود، حجم بالای تبلیغ سکسیسم و از معنی و محتوی تهی کردن این روز بود. 90% تبلیغات و روزنامه ها برای یک روز آزادی بود! که از فلان ساعت تا بسان ساعت کجاها سکس گروهی ترتیب داده شده، کجاها امکان برهنه شدن و عرضه خود به مردم در خیابان است، کجاها و در چه زمانی می توان آنچه در سکس تصور نمی شود را تجربه کرد و ... !!!

برنامه و حرکت کارناوال با سخنرانی بسیار کوتاهی آغاز شد و یکی از برگزار کنندگان که از سوسیالیست های قدیمی بلژیک بود اینگونه برنامه را افتتاح کرد: "امروز در حالی در خیابان ها هستیم و جشن می گیریم که در بسیاری از نقاط دنیا از جمله خاورمیانه و افریقا و ... انسان های زیادی به خاطر تمایل جنسی شان اعدام می شوند، شکنجه و زندانی می شوند. برای رهایی همه انسان ها از تبعیض و به یاد قربانیان خشونت جنسی، 1 دقیقه سکوت می کنیم." و چه سکوتی بر بیش از 45000 نفر حاکم شد. سکوت با صدای سوت و کف زدن مردم شکسته شد و زمان بندی برنامه اعلام شد و حرکت کارناوال در مسیر تعیین شده با انواع رنگ ها، موزیک ها، ماسک ها، لباس ها و ... آغاز گشت..

www.committeebe.blogspot

committe.2007@gmail.com

*صدای  هیزل دیکنز خاموش شد!

سهیلا دهماسی

" هیزل دیکنز خواننده موسیقی محلی آمریکایی در ٢٢ اپریل ٢٠١١ در اثر عوارض ناشی از ذات الریه در سن ٧٥ سالگی درگذشت. او که در سال ١٩٣٥ در خانواده ای کارگری در ایالت ویرجینیا به دنیا آمده بود، از اولین سالهای کودکی با درد و رنج زندگی طبقه کارگر از نزدیک آشنا شد. وی زندگی خود را در خانواده ای ١٣ نفره که بسیار فقیر بوده و اجبارا در یک خانه یک اتاق خوابه زندگی می کردند آغاز نمود. برادرهای او کارگر معدن بودند و خواهرش در خانه مدیر معدن کلفتی می کرد. وقتی که در دهه ١٩٥٠ صنعت زغال سنگ دچار افت شد، خانواده هیزل نیز مانند هزاران کارگر اخراج شده در ایالت های جنوبی، برای پیدا کردن کار به مناطق صنعتی شمال آمریکا نقل مکان کرد. در آنجا هیزل نیز به کارگری در کارخانه ای مشغول شد. او بعدها که به هنر روی آورد و به خواننده مشهوری تبدیل شد، در مصاحبه های متعددی خاطرات آن سالها را با زگو کرده و از دشواری های زندگی کارگران صحبت کرد... تمام متن را در پی. دی. اف بخوانید و صدا وتصویر هیزل دیکنز روی یوتیوب  را اینجا ببینید وبشنوید

http://www.youtube.com/watch?v=XnyYODhW4zI&feature=related

نگاهی کوتاه به سینمای جهان!

*لارس فون تریه اگر شوخی گغته یک نازی است  چرا از کن اخراج شد ؟

لارس فون تریه، کارگردان دانمارکی که یازده سال قبل برنده نخل طلای کن شده بود از این جشنواره اخراج شد. او یک روز قبل در کنفرانس خبری فیلمش به شوخی گفته بود «یک نازی» است و اینکه هیتلر را درک می کند.

مقامهای کن گفته اند نمایش فیلم مالیخولیای آقای فون تریه ادامه خواهد داشت اما او باید کن را ترک کند. گروه های یهودی از این تصمیم استقبال کرده اند.

اشاره لارس فون تریه به سرگذشت پرماجرای زندگی شخصیش بود. او وقتی سی و سه ساله بود، فهمید که پدر واقعی او مرد یهودی نیست که همیشه فکر می کرد پدرش است. بلکه نسب واقعی او به خانواده ای آلمانی می رسد.

 *سری دزدان دریایی به اکران می آید

چهارمین فیلم از سری دزدان دریایی کاراییب، بعد از افتتاحیه رسمی در جشنواره کن، به زودی در سینماهای سراسر دنیا اکران می شود. این فیلم به کارگردانی راب مارشال و بازی جانی دپ، پنه لوپه کروز و ایان مک شوان، تهیه شده است.

*خنده + دلهره  در  فیلم یک چیز به عاریت رفته

خلاصه فیلم: این فیلم به رابطه دو زن، که دوستانی بسیار صمیمی هستند می پردازد. اما ورود یک مرد به زندگی آنها، این رابطه را دچار چالش می کند و به مسیر دیگری می راند. راشل، یک وکیل بااستعداد که در یک دفتر وکالت موفق در نیویورک کار می کند، یک دوست وفادار و دست و دلبازاست و با دوستش که تازه نامزد کرده است، رابطه ایی بسیار خوبی دارد.

او بطور غیر منتظره ای در روز تولد 30سالگی اش با پسری که از دوران دبیرستان به او علاقمند بوده است ملاقات می کند و این ملاقات به رابطه ای عاشقانه مبدل می گردد. البته این همکلاس قدیمی، کسی نیست جز نامزد دوست صمیمی اش.

یک چیز به عاریت رفته” فیلمی است که مخاطبش را می خنداند و در عین حال باعث دلهره اش می شود.

*فیلم همه چیز باید برود یک فیلم جدی با شرکت ویل فرل کمدین آمریکایی  

ویل در این فیلم نقش یک بازاریاب را بازی می کند که در عرض یک روز از هستی ساقط شده است، از کار بیکار میشود، همسرش او را ترک می کند و کارت های اعتباری و اتوموبیلش توقیف می شود.

اودر عرض یک روز با بحران بزرگی روبرو می شود و سعی می کند تا جای خود را در این میان پیدا کند.

فیلم همه چیز باید برود با بازی ویل فرر و به کارگردانی دن راش، سا ل گذشته در جشنواره لندن و تورنتو به نمایش در آمد و اکنون به طور محدود در آمریکا در اکران است

*جنگ بوئر، جنگی میان مردم این سرزمین در آفریقای جنوبی علیه استعمار بریتانیاست

داستان فیلم در سال 1903 و مربوط به ماجرای تعقیب و گریز یک متهم به قتل و یک سرباز کهنه کار جنگ بوئر است. ری وینستون بازیگر این فیلم است و فیلم اکنون در سینما های بریتانیا در اکران است.

*فیلم رابطه شاهزاده ویلیامز وکیت کیدلتون برخورد سرد منتقدین فیلم!

اولین فیلم سینمایی که به رابطه نه ساله شاهزاده ویلیام و کیت میدلتون می پردازد، در سینماهای آمریکا و بریتانیا اکران شد. گرچه فیلم با استقبال تماشاگران همراه بوده اما منتقدین فیلم به آن روی خوشی نشان نداده اند. تهیه فیلم پنج ماه پیش، پس از اعلام نامزدی رسمی شاهزاده ویلیام و کیت میدلتون آغاز شد.

*تبعید به کره زمین در فیلم تور!

فیلم تور بر اساس یک کتاب تصویری که دهه شصت منتشر می شد، ساخته شده است. تور قهرمان این کتاب، یکی از خداوندان دریای شمال، جایی شبیه اسکاندیناوی است که صاحب نیرویی خارق العاده است. اوکه شخصیت اصلی فیلم است بدلیل اشتباهاتش، توسط پدر به کره زمین تبعید می شود.

فبلم تور به کارگردانی کنت برانا و بازیگری کریس همس ورث استرالیایی، ناتالی پورتمن و آنتونی هاپکینز از 27 آوریل یا 7 اردیبهشت در اروپا، آمریکا، ژاپن و برزیل اکران می شود.

 انتخاب از euronews

* سپاس از فریدون گلپاچین

این ماه کمپیوتر ما اشکال اساسی وجدی پیدا کرد که اگر مشکل ادامه می یافت انتشار این شماره مجله با تاخیر مواجه می شد ،همین مدت هم برخی مطالب وبرخی ایمیل های خوانندگان وهمکاران به ما نرسید که از این بابت پوزش میخواهیم اما رفع مشکل کامپیوتربه یاری  ی همراهی ممکن شد که ساعت ها برای تعمیر دستگاه زحمت کشید ،جا دارد از همراه عزیزمان فریدون گلپاچین ولطف ومحبتش قدردانی وسپاسگذاری  کنیم.

 

اشتراک گذاری:

Share