You should install Flash Player on your PC

انسانم آرزوست!  گفتگویی بی پرده و صریح با بصیر نصببی ( قسمت اول)

 آرشیو

 خانه نخست

 

 انسانم آرزوست!


رضا عدل،روبر مالانگرو،افشین شرکت، بصیر نصیبی

گفتگویی بی پرده و صریح با بصیر نصیبی ( قسمت اول)

از سهیلا محبی (ایران )

 

  مدتها بود میخواستم با بصیر یک گفتگوی دیگر داشته باشم اما رضایت نمی داد علت این عدم تمایل را بی خاصیت بودن اکثر این گفتگو ها دانسته بود چون معمولا چند سئوال کلیشه ای مطرح میشود وچند جواب کلیشه ای هم دریافت می شود. او میگفت حتا اگر از سئوالی خوشش نیا یداصلا مهم نیست، مهم اینست که خواننده های خسته از این شبه مصاحبه های یکنواخت . بتوانندحرف جدیدی بخوانند وبشنوند. مصاحبه،گره ای را بگشاید ویا لااقل تامل بر انگیز باشد. این قرار را گذاشتیم که اگر  نتیجه این گفتگو هم به مانند همان گفتگو های کلیشه ای باشد از انتشارش صرفنظر کنم. در دو جلسه در اطاق خصوصی  پالتالک سئوال هایم را مطرح کردم وجواب گرفتم  وصدا را ضبط کردم وقتی مصاحبه پیاده شده را برایش فرستادم . موافق با چاپ بود واز نحوه سئوال ها راضی . قضاوت نهایی با شماست .

 س: مدتی است که با هم گفتگویی نداشتیم گفتگوی قبلی ما وقتی بود که جمهوری اسلامی وجناح هایش با همه اختلافی که با هم داشتند در قدرت سهیم بودند بخشی از فیلمسازان هم که میخواستند بمانند وحذف نشوند خب بین جنا ح ها ویا به قول خودت باند های حکومتی طوری حرکت می کردند تا به حاشیه رانده نشوند. اما الان سینمای جمهوری اسلامی بعد از خیزش مردم در بن بست ،گرفتار آمده سینماگران. انگار دستپاچه شده اند ونگران ،اگر اینان مستقل بودند که باید خوشحال هم بشوند که رژیم در حال سقوط است به مردم بپیوندند تا شر حکومت زودتر کنده شود.

ج: اگر سینما در ایران دولتی نبود حتما این چنین میشد که میگویی امابرخلاف تصور عده ای سینما در ایران از بودجه دولتی تغذیه می کند، مهرجویی خودش اعتراف می کند که 80 در صد بودجه فیلمها را دولت تامین می کند.همه امتیاز ها ،وام بانکی،هزینه های شستشوی فیلم،میز مونتاز،  استودیوی صدا برداری، وسایل صحنه و... و... هدیه ! دولت  است البته از کیسه ملت. وقتی سینمایی وابسته به دولت شد. دولت هم مصالح خودش را به فیلمها تحمیل می کند. وقتی نظامی به غایت ارتجاعی، سرکوبگر،غیر انسان، تروریست، حکم میراند تصور می کنید دولتیان چه توقعی از کمک بگیران دارند؟بله سینماگرانی که از امتیاز های حکومتی بهره می برند نگران سقوط نطام هستند. الان به دو بخش مشخص تقسیم شده اند .آنها که با احمدی نژاد ماندند یا امضاء کننده نامه های تائید احمدی نژاد بودند(تعدادشان هم کم نبود اسامی 600 تاشونومن دارم) ویا لا اقل علیه او موضع نگرفتند خب تا زمانی که احمدی نژاد با سرکوب وحشیانه  دوام می آورد نانشان در روغن است اما آنها که پیوستند به دار ودسته موسوی چنین به نظر می رسداگر به نوعی پوزش نخواهند درد سر خواهند داشت. اینها انگار تصور می کردند که موسوی با سوء استفاده از قیام مردم عاصی علیه کلیت نطام می تواند احمدی نژاد را خیلی زودپس بزند ورهبر هم رضایت می دهد تاموسوی برود از دست مبارکش حکمش را بگیرد .همان بازی های دوم خردادی تکرار شود.اما مردم معادله های تثبیت شده را برهم زدند. موسوی میخواهد چنین وانمود کند که مردم بپا خاسته اند تا اندیشه های امام مرتجعشان را زنده کنند. سینماگران همراه موسوی به سبز سیدی ملبس شده اند و این امید را دارند که موسوی و همفکرانش برگردانده شوند به قدرت . هم نظام بماند هم اینها حذف نشوند.

 خب برگشتنن موسوی که حلوای نسیه است. تمکین دوباره با احمدی نژاد سیلی نقد. این چنین است که سینماگران هم در مخمصه قرار گرفته اند. چه بکنند؟ به چند شاخه تقسیم شده اند. فرمان آرا میگویدتا شمقدری مسئول سینمایی است به وزارت ارشاد فیلمنامه برای تصویب نمی دهد.یعنی مشکل فقط در مسئول سینمایی دولت کودتاست، عباس کیارستمی که سانسور را باعث رشد خلاقیت میدانست  مثلا بیانیه اعتراضی امضاء می کند. فریدون جیرانی ومجید مجیدی شرفیاب رهبر می شوند. رخشان هم سبز پوش است این  ادعای بی پشتوانه را  مطرح می کند که سینماگران، جشنواره های دوره احمدی نژاد رابایکوت کرده اند .به بهمن قبادی الهام !می شود که فیلمهای  کیارستمی ضد مردم است نامه توهین آمیز به استادش می نویسد. مسعود کیمیایی  در هیچکدام از اعتراض ها شرکت نمی کند وهر چه البسه سبز دارد آتش میزند!!. پاداشش را از دولت کودتا میگیرد. تمبر مسعود کیمیایی، چاپ می شود در مراسم افتتاح  فیلم جدیدش وبا حضور مسئولین سینمایی باند احمدی نژاد به شیوه هولیود فرش قرمز پهن می شود خودش وعوامل فیلمش را با لیموزین از فرش قرمز عبور می دهند.( در فجر 29  هم از او تجلیل می شود)تهمینه میلانی از گستاخی گفتگو با ویس امریکا پوزش میخواهد وعفو می شود. جعفر پناهی  ی  سبز پوش شده را  قربانی می کنند تا دیگر فیلمسازان فستیوالی حساب کار خودشان را بکنند این نقشه آخوند ها موثر می افتد همین سینماگرانی که این اواخر دم  domدر آورده بودند دوباره تمکین کردند. اصغر فرهادی که امضاءکننده نامه ای بود که در محتوای آن ادعا شده بود که فقط آثار همسو با تفکر احمدی نژاد امکان رشد دارد ( نقل به مفهوم) خود با پوزش از احمدی نژاد  هم جوایز فجر دولت احمدی نژآد را گرفت هم همه خرس های برلیناله را اسیر کرد ویعنی به نوعی اعتراف کرد که  کارش وخودش همسو باخواست دولت به قول خودشان کودتایی است!

س : من فکر کنم اتفاقات کنونی سینما بسیار  متنوع است وروز به روز شرایط تغییر میکند ما چون میخواهیم به گذشته هم برگردیم بهتر است حوادث روز را فعلا متوقف کنیم ودر پایان اگر فرصتی بود به  مسایل روزبرگردیم.  این را هم اضافه کنم که برای من  وکسانی با تفکر من که در ایران هستیم و گفته واستدلال های تو را با دقت دنبال می کنیم میزان اطلاعات تو از وضعیت داخل تعجب آور است، برخی از مسایل را تو از ما دقیق تر می بینی  وسریع تر میگیری  با اینکه مجله شما ها فیلتر شده اما ما با هر زحمتی که هست به سینمای آزاد دسترسی می یابیم. میتوانی بگویی از کی وچگونه به استفاده سیاسی در سینما  در ج. اسلامی توجهت جلب شد؟

ج: ابتدا تامل وتوجه  به نوشته ها ومصاحبه های پرویز صیاد  خیلی کمکم کرد وبعدشروع کردم به تحقیق در زمینه استفاده سیاسی در سینما، ازکتاب تبلیغات وآلمان نازی نوشته دیوید ولچ بسیار آموختم وخیلی دریچه ها به رویم گشوده شد. بعد پژوهش سینمای آلمان نازی وسینمای جمهوری اسلامی را  آماده کردم وپژوهش  دیگرمن مقایسه سینمای کشور های جهان سوم به خصوص  سینمای  شیلی بعد از کودتای امریکایی پینوشه و سقوط دولت ملی آلنده با س.ج ا .بود. همین طور سخنرانی های متعدد در شهر ها وکشور های اروپایی داشته ام و بیش از صد مصاحبه رادیو تلویزیونی، میهمان ده ها برنامه در پالتالک بودم . بیش از 003 مقاله در زمینه صادرات فرهنگی نوشتم ونشر دادم و...

 

 س به منابع داخلی  هم برای نوشتنن مطالب  مراجعه کردی ؟

ج :از منابع داخلی هم بسیار سود جستم از میان مطبوعات تحت سلطه هم نویسندگانی بودند که ته دلشان با حکومت نبود هر فرصتی پیدا می کردند نیشی به وضعیت فرهنگی رژیم میزدند .فراموش نکنیم زد وبند با ژیل ژاکوب برای تصاحب نخل طلا در کن.نقش چنگیز( مخمد) حقیقت در دلالی سینمایی، زد وبند خانواده مخملباف با ژیل ژاکوب برای حذف بهرام بیصایی در فیلم  چند اپیزودی کیش همه و همه را من از درون همان نشریات استخراج کردم. نویسندگان ناراضی در مطبو عات داخل  وقتی میخواستند به وضعیت آشفته سینمای غیر حرفه ای در ج. ا نیش بزنند جنبش سینمای آزاد را به رخ نطام می کشیدند . این در حالی بود که اینجا به تحریک لابی های فرهنگی. سعی میشدجنبش سینمای آزادرا هر چه ممکن کوچک جلوه دهند. اگر هم میخواستند نانی  به پرونده سازها قرض بدهند ویا خودشان شریک شایعه ساز ها شوند نوک تیز حمله را متوجه من می کردند. در صورتی که سینمای آزاد هر چه که بود، ضعف ها وتوانائیهایش مربوط به جمع ما بود. این که نمی شود که درشهرت وخوشنامی سینمای آزاد همه سینماگران سهیم باشد اما من فقط از کاستی ها سهم ببرم که هیچ کوشش هایم در جهت حفظ استقلال گروه را وارونه جلوه دهند.اگر سینمای آزاد بد بود چرا تا روزی که پاسداران قطب زاده با حمله به دفتر آنرا اشغال کردند در گروه ماندند ؟ سینما آزاد که حقوق نمی داد که بگوئیم اگر می رفتند زندگیشان لنگ می شد . پس دو سه تایی که بعداز بسته شدن دفتر علیه من موضع گرفتند در فکر این بودند که با ناسزا گویی به من از نظام پاداش بگیرند. قبل از اینکه من با دنیای اینترنت آشنا بشم هم خط مشی خودم در ارتباط با سینمای جمهوری اسلامی را یافته بودم از طریق بریده جرایدی که از ایران برایم می رسید با وضعیت داخلی سینما آشنا می شدم ،نوشته هایم را به مطبوعات برون مرزی می سپردم ویا  بصورت کتاب منتشر می کردم والان هم هر روز دو ساعت وقتم را باید صرف گردش در مطبوعات بکنم

س: آیا از داخل از طرف رژیم با تو تماس گرفتند تا تبدیلت کنند به یکی از همان نمایش دهندگان فیلم های جمهوری اسلامی.؟

 ج: این ها قبل از اینکه موقعیت خودشان را تثبیت کنند نیاز به رابط هایی داشتند که نمایش فیلم های سینمای گلخانه ای را رشد دهند.برای اینان اتفافاکسانی که مخالفت هایی با صادرات فرهنگی در کارنامه شان داشتند مطلوب تر بود.چون به محض لمس دلار ومارک زبانشان بسته می شد. من یک بسته فیلم در یافت کردم از سینمای جوان ( نام گروهی که قبل از انقلاب در وزارت فرهنگ وهنر ایجاد شده بود واینها مصادره اش کردند) این بسته نامه محترمانه همراه داشت که در آن از من خواسته بودند. که فیلم ها ی ارسالیشان را ارزیابی کنم  واین مقدمه برای ایجاد رابطه بود. من بدون تامل نامه را با همراهان سینمای ایران در تبعید در جلسه ای که داشتیم مطرح کردم(هنوز نامه و هم فیلمهارا روی کاست دارم) من قصد داشتم جواب تندی بنویسم اماتصمیم جمع چنین شد که اصلا اعتنایی نکنیم

 س:آدرس را از کجا به دست آورده بودند؟

 ج:برخی از بچه های سینمای آزاد با من مکاتبه داشتند یکی ازبچه ها خیرخواهانه بدون اینکه متوجه قصد ونیتشان باشد در اختیارشان گذاشته بود.البته آدرس صندوق پستی من قابل دسترسی است حالا که اصلا ازسایت هم می شود برداشتش

 س :حالا که رسیدیم به سینمای آزاد اگه موافقی موقعیت سینمای آزاد در سالهای نزدیک به انقلاب را باز کن.

ج : راحت باش وهر سئوالی را که به ذهنت میرسد مطرح کن هر چه مابیشتر مسایل را بشکافیم در آگاهی رساندن به نسل جوان داخل موثرتریم. یکی دو سال قبل ازانقلاب. همراهانم و من , در دفتر سینمای آزاد . نسرین بهجوو رضا عدل ،محمد مقدم، ابراهیم حقیقی ،ایرج تحویلی ،رسول نجفیان ،حسن بنی هاشمی ،عبدااله تربیت( مشاور سینه کلوب) ، شهروز جویانی . شهلا اعتدالی ( مسئول ماهنانه ) قادر بودیم بار مسئولیت گروه را با همه گستردگیش بدوش بکشیم (300سینماگر در 20 شهر وکلوبی با 000 2عضو و... ) اما به نظر من وقت آن بودکه سینماگران کار کشته هم وارد کار عملی اداره گروه بشوند تا دریابند ما با چه مشکلات نا گفتنی باید دست وپنجه نرم کنیم .بعد از مدتی بحث قرار بر این شدفیلمسازانی که سالها تجربه در سینمای تجربی را پشت سر گذاشته بودنددر جریان مسایل جاری سینمای آزادهم قرار بگیرند وبه شورای داخلی بپیوندند .ناصر غلامرضایی،کیانوش عیاری، زاون قوکا سیان. و... مدتی از کارترکیب جدیدشورا نگذشته بود که حرکت های اعتراضی مردم به تدریج آغاز وگسترش می یافت. به هنگام اعتصاب مطبوعات ،شورای سینمای آزاد هم اطلاعیه ای منتشر کرد که با اعتصاب کنندگان همدلی کرده بود در متن این اطلاعیه برعلیه سانسور، حذف وبه بند کشیدن قلم، دوربین. سخن گفته بودیم با نوعی تعهد که دیگر زیر بار استبداد نخواهیم رفت و...  تصور این چنین بود انقلاب در راه است وحکومتی به راستی مردمی ،ضد استبداد ، سانسور وخفقان به روی کار می آید وخود به خود تعهد ما هم بدون عارضه به انجام می رسد ودر پیشگاه تاریخ سر افراز خواهیم شد. بهر حال درگذشته هر مسئله ای برای سینمای آزاد پیش می آمد من باید عوارضش را پس می دادم. مامورین منحوس با نام های مستعار دکتر -مهندس، دایم تن وبدن مرا میلرزاندند. بار ها نقشه کشیدند برای از میان برداشتن سینمای آزاد ،چون فیلمها مرحله بازبینی را از سر نمیگذراند کنترلش مشکل که هیچ ناممکن شده بود .سینمای آزاد چنان ریشه دوانده بود که اگر فعالیت علنی اش را متوقف می کردند. فعالیت های زیر زمینی شکل می گرفت .همچنان که الان در داخل ایران که کاریکاتور سینمای آزاد را جانشین کرده اند مسئولین دولتی وحقوق بگیر را گذاشته اند بالا سر سینماگران جوان فیلم ساز. نسل جوان در سینمای زیر زمینی دارد فریادش را می کشد.

البته هجوم وسخت گیری ها یکی دو سال ادامه داشت وبیشتر حساسیت اینها روی فیلمهای مشهور سینمای آزاد بود که زمینه های اجتماعی داشتند که در شرایط خفقان رنگ سیاسی به خود میگرفت مثلا ده تا 12 فیلم از 000 1 تا کار سینمای آزاد. اینها معمولا نزدیک فستیوال های جهانی سینمای آزاد پیدایشان میشد .بعد مامورین را قاطی تماشاگران عادی بطوز نا شناس  میفرستادند در جشنواره ها ویکی دو روز بعد از جشنواره با یک لیست می آمدند تو دفتر. خب ما میپرسیدیم شما کی هستید؟ می گفتند با دفتر آقای جعفریان تماس بگیرید آنجا هم تلفن می کردیم جواب میدادند. فیلمها را تحویلشان دهید. ما دیگر فهمیده بودیم اینها مرتبطند با دفتر معاون سیاسی.

اگر هم در شهرستاتها در آن سالها مزاحمت هایی می شد گزارشش را به من نمی رساندند. شاید ترجیح می دادند به ماجرا دامن نزنند .

س.تو خودت با گروهای سیاسی ارتباط داشتی؟

ج:من خودم عضو گرو های سیاسی نبودم اما با بسیاری آنهایی که گرایش های سیاسی داشتند. آشنا یا دوست بودم. اولین گفتگو با گروه ما را در کیهان تهران زنده یاد خسرو گلسرخی ترتیب داد. با سعید سلطان پور همسایه دیوار به دیوار بودم در کوی کن/ شهر زیبا وشب ها در اتوبوس آخر شب با هم مسیر تا کوی کن را طی می کردیم با هم بحث هم داشتیم من خیلی برایش احترام قایل بودم اما با برخی از استنباط هایش در باره هنر مسئول مسئله داشتم. در دفتر نگین که مدیر داخلیش بودم هم سعید را میدیدم .کتاب شکر تلخ که زمینه اجتماعی داشت را به توصیه او خواندم ودر ماهنامه نگین تحلیلش کردم. با عطا  نوریان هم مدرسه بودم (مدرسه بدر) واین دوستی تا زمانی که از ایران خارج شدم واو به زندگی مخفی روی آورده بود ادامه داشت ودر زمان شاه وقتی به زندان بردنش کتابهاش را در دفتر نگین ودرجایی مدتها مخفیانه نگهداری کردم

 به گمان من اگر آنها مدتی پیگیر من واندیشه ام شده بودند نه به خاطر رابطه من با فعالین سیاسی بلکه بدلیل موفقیت وگسترش کارم و سینمای آزاد بود. وقتی مامور به دفتر تشریف فرما میشد قصدش این بودکه به من ثابت کند که این فیلمها ضد منافع مملکت هست من هم قصدم این بود که این استباط آنها را باطل کنم. درست مثل یک مبارزسیاسی که گرقتار کرده باشند .خب باز جو میخواهد ثابت کنند که او مخالف حکومت است ومبارز میخواهد چنین وانمود کند رفتاری ضد جکومت نداشته است. من بدون اینکه احضار شوم بارها در دفتر سینمای آزاد بازجویی شدم اگر در این بازجویی ها جایی بند را آب می دادم با جان بچه ها بازی می کردم. برای من خیلی ساده بود اگر میپذیرفتم که به پروانه نمایش برای فیلم 8رضایت بدهم، مثل همه استودیو های فیلمسازی وتهیه کننده ها فیلم ها را تقدیم آن اداره بکنم آنها هم در اصل همین را میخواستنداگر میپذیرفتم شرشان را می کندند. امااین روش یعنی ارائه فیلم های تجربی وغیر حرفه ای برای کسب مجوز یک سنت میشد در همین حکومت ولایت فقیه که بافت مافیایی هم دارد ،گردن فیلمساز تجربی هم زیر گیوتین است اما فیلمهای سینمای جوان به اداره سانسور برده نمیشود.ادامه این روش حتا در ج. ا. بدون اینکه بخواهم بزرگ نمایی کنم مدیون ایستادگی آن دوران من است چه قدرش را بدانند وچه ندانند. بله من راهی را انتخاب کردم که درست تر بنظرم می رسد نه راهی که می دانستم یک دام است اما دهان بد خواهان وشایعه سازان را می بست من هیچ گاه در جستجوی این خوشنامی های قلابی نبودم وهنوز هم نیستم این سروده را دایم با خودم تکرار می کنم. نیک باشی ،بدت بینند خلق به ز آنکه بد باشی ونیکت بینند.

ادامه دارد..

 

 

اشتراک گذاری:

Share