You should install Flash Player on your PC

3 سال زندان برای  ستاره، وبلاگ نویس،  به چه جرمی؟!!

 آرشیو

 خانه نخست

3 سال زندان برای  ستاره ، وبلاگ نویس،  به چه جرمی؟!!

رای دادگاه +مطلبی با عنوان

من از باراک اوباما هم خوشبخت ترم!

 

 3 سال زندان برای  ستاره وبلاگ نویس به چه جرمی؟!!

نام مستعار «ستاره از تهران »برای سایت هایی که خارح از ایران منتشر میشود نامی آشناست  . تصویر احترام آمیزی که از او در ذهنم نقش بسته_ بی آنکه او را دیده باشم _چهره زنی را مجسم می کند که در جو آلوده به ارتجاع مذهبی ،استقلال خودش را حفظ کرده است. زنی حساس است اما اسیر احساسات نمی شود و نسبت به آنچه پیرامونش میگذرد واکنش نشان میدهد. اما آخوند ها حتا این زن تنها را راحت نمیگذارند پیدایش می کنند، به او اخطار می دهند، جریمه اش می کنند تهدید به زندانش می کنند ،موقتا با تضمین آزادش میگذارند اما چندی است  دردسر ها برای او بیشتر شده. دوباره پرونده اش را به جریان انداخته اند. اما ستاره کیست ؟ در باره ستاره از زبان خودش بخوانیم:

«من کیستم ؟ شاید که نقشی روی آبم

گویی که سرشار از تهی همچون حبابم

من کیستم؟ شاید زنی بر باد رفته

یا جای پای عشقهای چون سرابم

من کیستم؟ شاید غباری پشت شیشه

شاید که شعر کهنه ای در یک کتابم

من معنی ناکامی ام، تصویر رنجم

افیونی اندوه بی حد و حسابم

شاید که باغی زرد در شبهای پاییز

یا خسته ای از خویش و سر تا پا عذابم...»

 انتشار مطلبی از او با عنوان «من از باراک اوباما هم خوشبخت ترم» ما را با نحوه تفکر این وبلاگ نویس آشنا میکند.  ما نگران او بودیم  و هستیم نگران کسی که آقای اوبا ما، خانم کلینتون  ،سرکوزی و مجامع به اصلاح متداول حقوق بشری غربی  نه  نام او را نشنیده اند نه  توجهی به اتهامات واهی ای  دارند  که به این زن تنها ودرد کشیده بسته اند  .آخر با مطرح کردن ستاره  وستاره  ها نمی شود هم پز داد  وژست آزادیخواهی گرفت وهم  امیدار وار بود خواست براندازی نظام  به اهداف دوم خردادی ها محدود شود، احمدی نژاد برود ، موسوی بیاید ومنافع غرب همچنان تامین باشد.

نه ستاره وستاره ها پناهگاهی  جزء مردم عادی ندارند. اقدام ما در دفاع از ستاره با استقبال سایت ها ودیگر وسایل ارتباط جمعی مواجه شد و برای رسا تر شدن صدای  درد کشیده ستاره همراه شدند ،با سپاس از همراهی ها وهمدردی ها، یک بار دیگر حکم دادگاه را پخش می کنیم و سر انجام یکی از مطالب ستاره با عنوان «من از باراک اوباما هم خوشبخت ترم» را هم منتشر خواهیم کرد.

متن خلاصه‌ی رای دادگاه به این شرح است:

در خصوص اتهام  اشرف علیخانی فرزند حسن با نام مستعار ستاره به شماره شناسنامه ....

، آزاد به قيد كفيل،  حسب كيفر خواست صادره دائر بر:

1-    اجتماع و تباني به قصد ارتكاب جرايم عليه امنيت ملي كشور، از طريق شركت عامدانه در اغتشاشات خياباني

2-    فعاليت تبليغي عليه نظام جمهوري اسلامي ايران از طريق ارتباط با شبكه ماهواره اي ضد انقلاب و ارسال ايميل و انتشار مطالب موهن نسبت به نظام اسلامي در فضاي مجازي، وبلاگ و تحريك ديگران به شركت در تجمعات غير قانوني و اغتشاشات و مقابله با نظام جمهوري اسلامي

3-    نگهداري و استفاده از تجهيزات دريافت از ماهواره

با عنايت به گزارشات وزارت اطلاعات و اقارير صريح متهمه و حضور فيزيكي در تجمعات غيرقانوني و ارتباط با شبكه هاي ماهواره اي ضدانقلاب و ارسال ايميلهاي متعدد و انتشار و مطالب موهن نسبت به نظام و ديگر شواهد و قرائن موجود  بزهكاريش محرز است، كه با رعايت ماده 47 قانون مجازات اسلامي نامبرده مستندا" به مواد 610 و 500 قانون مجازات اسلامي و ماده 9 قانون ممنوعيت بكارگيري تجهيزات دريافت ماهواره ، در مورد اتهام رديف اول ( اجتماع و تباني به قصد ارتكاب جرايم عليه امنيت كشور) به تحمل دو سال حبس و در مورد اتهام رديف دوم ( فعاليت تبليغي عليه نظام جمهوري اسلامي ايران) به تحمل يكسال حبس و در مورد اتهام رديف سوم (نگهداري و استفاده از تجهيزات ماهواره) ضمن ضبط تجهيزات بنفع دولت، به پرداخت سه ميليون ريال جزاي نقدي محكوم مي نمايد. ايام بازداشت به استناد تبصره ماده 295 قانون آيين دادرسي كيفري كسر و محاسبه گردد.

حكم صادره حضوري و ظرف 20 روز قابل اعتراض در دادگاه تجديد نظر استان تهران است.

رييس شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامي

و دادرس دادگاه عمومي تهران صلواتي6/6/89»

 

*مطلبی از ستاره

*من از باراک اوباما هم خوشبخت ترم!

سلامی چو بوی خوش آشنایی

این که مینویسم، نه نامه است و نه مقاله و داستان و نثر ادبی

این که مینویسم  احساس قشنگیست که بخاطر داشتن این حس، مایلم برای اولین بار در زندگی به دیگران پز بدهم و  فخر بفروشم.

این من، من ِ ستاره.تهران نشسته در کنج خانه ای هفتاد متری که مال پدرش است

 این من که از تمام دنیا فقط یکدست مبل چوبی – کنفی دارم و دو چمدان لباس ، و تعدادی آلبوم عکس و همچنین بجز کتب دانشگاهی خیلی قدیمی ،  حدود پانصد جلد کتاب دارم که  فقط بیست سی تای آنرا خوانده ام – همانها که رمان عاشقانه هستند و دیوان اشعار – و این من که تمام دلخوشیهایم چند تا لاک رنگی و رژلبهای خوشرنگ و یک شیشه ادکلنم است، و دیگر هیچ

آری این من ، اگر که با داشتن تحصیلات دانشگاهی بیکارم و خانه نشین

اگر که بخاطر افکارم و عقایدم با خانوادهء نسبتا" مذهبی و بخصوص پدر خشک و متعصب و نادانم در کشمکش و جدال هستم و درحال حاضر سه سالیست که مطرودم

اگر که پس اندازی ندارم و حساب بانکی ام خالیست

اگر که تمام اندوخته هایم صرف هزینه های سنگین زندگی و مخارج کمرشکن شده

اگر که شناسنامه و تمام مدارکم توقیف است و بدون دفترچه با مساعدت و یاری و حمایت مالی یک دوست بسیار عزیز توانستم به دکتر و بیمارستان بروم و کمی حالم بهتر شود و از سردردها و گوش دردها و ناراحتی قلبی ام کاسته گردد

اگر که تمام زمستان با کفشهای سوراخ در خیابان و در برف و باران، جورابهایم خیس شد

اگر که هفته های متوالی ، صبحانه و ناهار و شامم ، نان بربری چهارصد تومانی بود و سب زمینی آب پز

اگر که حتی طفلک " جسی " هاپو کوچولوی من، طعم گوشت و مرغ و ماهی را فراموش کرده و حتی استخوان هم گیرش نمی آید – گیر من نمی آید که به او بدهم  –

اگر که قبض تلفنم از تاریخ پرداختش گذشته و در آستانهء قطع شدن است

اگر که به دلیل فشارهای اقتصادی دسترسی ام به کامپیوتر و اینترنت بشدت محدود شده

اگر که بخاطر کم خونی و ضعف، بی رمق و افسرده شده ام و قادر به خانه تکانی درست و حسابی نیستم و با بلند کردن یک صندلی چشمهایم سیاهی میرود

 (– سبزه درست کرده ام  برای سفرهء هفت سین نوروز–  روبان قرمز هم دارم )

اگر که همواره بویژه شبها از دوازده شب به بعد دچار وحشت و استرس ازهجوم افرادی ناشناسم

و اگر که به هزاران دلیل در بیداری و خواب ، دائم دچار افکار آشوب زده و پریشانم و چهره های مختلف و افرادی گوناگون در حریم ذهنم رژه میروند و قادر نیستم به سرنوشت کودکان معلول و بزرگسالان بیمار و گرفتار، و معتادان و خودفروشان و گرسنگان و زندانیان و اعدامیان و جذامیان و ایدزی ها و خیلیهای دیگر، بی تفاوت باشم

اگر که  قادر نیستم با تصنع و ظاهر سازی ، خودِ حقیقی ام را مخفی کنم و با سرپوش گذاشتن بر افکار واقعی ام ، کر و کور و لال و نفهم، رام و سربزیر در یک اداره و شرکتی سرگرم کار گردم و به بهای حقوقی ناچیز که ماهی شام عیدم باشد، به مدیران نالایق و روسای دزد اعتراض نکنم

اگر که نمیتوانم نماز بخوانم و روزه بگیرم و نذری دهم و خرمای شب جمعه پخش کنم و تمام تارهای مویم را بپوشانم و لباس رنگی و شاد نپوشم و موزیک گوش ندهم و رقص را دوست نداشته باشم و به سایتهای فیلترشده هم نروم و بعد با یک الاغ پولدار ازدواج کنم و زندگی خانوادگی محدود در چهار دیواری خانه داشته باشم و بگویم گور پدر دزدها و فاحشه ها و معتادها و کودکان چند معلولیتی در بهزیستی و خانمهای بی سرپرست و مطلقه و ایدزی ها و جذامیها و زندانیها و اعدامی ها و خلاصه گور پدر همه و زندگی خودم را عشق است!

اگر که نمیتوانم در سکوت و خفقان ذره ذره آب نشوم

با تمام اینها دلم خوش است...دلم خوشست که اگر ثروت و سرمایهء مالی ندارم اما بزرگترین گنج و جواهرات دنیا متعلق به من است و آن سرمایهء بزرگ و ارزشمند " مینو " است، " وحید " است، " محمود " است، " مسی " است، و " فرزانه " و "پروین" و " نسرین" و " شهرزاد" و " بیتا" و " محمد" و " آروین " و " سبکتکین" و خیلی های دیگر

اینها  سرمایه های زندگی و تمام عشق و امید و دلخوشیهای من هستند

نه نامشان

نه شغل شان

نه جنسیتشان

بلکه  دانایی و فرهیختگی و مهربانی و عشقی که در وجودشان موج میزند و زندگی تاریک ، و جهان سیاه را روشن و آسمان ابری را آفتابی میکند

دنیایی مهر و دوستی و شعور و انسانیت در وجود این دوستان هست که هریک بتنهایی میتواند سرلوحهء زندگی سالم و بشارت دهندهء جهانی آزاد و شاد و آباد گردد.

و من میخواهم به تمام مردم دنیا فخر بفروشم که دوستان خیلی خوبی دارم

بویژه ، مایلم به تجار بزرگ و بازاریهای ثروتمند و بزرگترین سرمایه داران در ایران و جهان پز بدهم و بهشان بگویم که " من، " ستاره.تهران" از همهء شما خوشبخت ترم، چراکه خیلیها مرا دوست دارند درحالیکه نه من ثروتمندم و نه جوان و نه زیبا

درواقع کسی مرا بخاطر ثروت یا جنسیتم دوست ندارد، کمااینکه هیچکس از اینها نه مرا دیده است و نه با من تلفنی صحبت کرده ( البته خب...بجز دو سه تا)

و نمیدانند که من واقعا" زن هستم یا مرد

جوان هستم یا پیر

مجرد هستم یا متاهل

اصلا" در تهران هستم یا در دهکوره ای در دور افتاده ترین مناطق بلوچستان و کردستان و خوزستان و آذربایجان و یا خراسان

نه...اینها برایشان مهم نیست

برایشان آنچه که اهمیت دارد تبادل افکار و عقاید و عواطفیست که در طول زمان پیوندهای محکمی را بوجود آورده که شکل و ماهیتش صرفا" و مطلقا" " انسانی" است و " بشری"

تمام آنچه که هر انسان سالمی از نظر فکر و قوهء تعقل،  برای دیگر انسانها خواهانست

و همین

و من در دنیای تاریک این جهان سلطه جو و ویرانگر و جنایتکار، که دستهای صاحبین ثروت و سرمایه بزرگترین جنگها و بحرانها را رقم میزند، موفق شده ام چند دوست خوب...خیلی خوب داشته باشم که با هم همفکر و هم اندیشه و همگام و همدل باشیم...

ای ثروتمندان بزرگ ! یک لحظه تجسم کنید لطفا"...فقط یک لحظه

تجسم کنید که همین الان تمام ثروت و مال و اموال و شرکتها و کارخانه ها و تشکیلاتتان را از شما گرفته اند

تجسم کنید که دیگر حتی یک دلار و یک یورو  هم ندارید

و لباستان کهنه است و کفشهایتان سوراخ

و شکمتان گرسنه و خود مریض و ناتوان

آیا کسی هست که شما را دوست داشته باشد و از نبودنتان نگران شود و برایتان نامه ای سراسر مهر بنویسد؟

آیا کسی هست که بی طمع از بهره وری جسم و جیبتان ، به شما مهر بورزد و برایتان ارزش قائل باشد؟

کجا میروند آنها که تا پیش از دست دادن ثروت و شهرت و قدرتتان ، دور و برتان بودند و مجیزتان میگفتند؟

هان؟

جوابی دارید؟

.....

بهرحال......

بهرحال من خوشبخت تر از تمام  ثروتمندان جهانم

حتی خوشبخت تر از اوباما

چرا که آن چنج و تغییری که من آرزویش را دارم، فقط در قالب اقتصادی و فقط برای کشور خودم نیست و دروغ و کلک هم نیست

من از اوباما بسیار خوشبخت ترم که دروغگو نیستم و وعده های پوچ و توخالی نداده ام و جنایت نکرده ام و کشورها را به جان هم نینداخته ام و موجب حتی شکسته شدن دست عروسک دخترک افغان هم نگشته ام....

من خوشبختم...من...ستاره.تهران در آپارتمانی هفتاد متری که صاحبش هم نیستم

صاحب هیچ چیز نیستم بجز خودم...بجز فکرم...بجز عقایدم

که بسیاری این را هم بر من روا نمیدانند !

با درود و عشق به تمام دوستانم...عزیزانم...هموطنانم...و همهء آدمهایی که به " انسانیت" و " حقوق تمامی انسانها" ارزش قائلند.

 

  

اشتراک گذاری:

Share