You should install Flash Player on your PC

نقد فیلم های روی پرده

 آرشیو

 خانه نخست

نقد فیلم های روی پرده

 از: پرویز صدیقی

 عنوان اصلی‌:

آلمانیا، به آلمان خوش آمدید، Almanya, Willkommen in Deutschland

 

کارگردان: یاسمین سامدرلی، فیلمنامه: نسرین سامدرلی و یاسمین سامدرلی، فیلمبردار: نگو دچاو، تدوین: آندریا مرتنز، موسیقی‌ متن: گرد باومن، بازیگران: وداعت ارینچین، فاری اگون یاردم، لیلای هوزر، دمت گول، رافائل کوسوریس، آیلین تزل، و......، محصول ۲۰۱۱ آلمان، زبان: آلمانی و ترکی‌، زمان: ۹۷ دقیقه.

 در بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۳ میلادی حدود سیزده میلیون نفر به عنوان نیروی کار از کشورهای مختلف به آلمان آورده شدند، تا چرخ اقتصاد این کشور را که فقط و تنها بعد از ده سال پس از پایان جنگ دوم جهانی‌ با حمایت‌های مالی‌ گسترده ایالات متحده آمریکا مثل وامهای بزرگ و بلا عوض دوباره به راه افتاده بود را با سرعت به جلو ببرند. این سالها که از آن به عنوان "معجزه اقتصادی" (Wirtschaftswunder) یاد می‌‌شود، نیروی کاری عظیمی‌ را می‌‌طلبید، که تنها از عهده نیروی کار موجود در آلمان بر نمی‌‌آمد. با در نظر گرفتن این مسئله که در طول جنگ (۱۹۳۹ - ۱۹۴۵) میلیون‌ها زن و مرد آلمانی کشته شده و هزاران هزار سربازان آن کشور هنوز در اسارت جنگی در کشور‌های دیگر بخصوص در شوروی (سابق) بسر می‌‌بردند. دولت وقت آلمان با صدر اعظمی کنراد ادناور (Konrad Adenauer) با کشورهایی مثل ایتالیا، اسپانیا، یوگسلاوی، یونان و دولتهای افریقای شمالی‌ مثل مراکش، تونس، الجزایر و همچنین با ترکیه قرارداد اعزام نیروی کار از این کشورها به آلمان را منقعد کرد. نکته یی که شاید برای خیلی‌ از ایرانی‌ها جالب توجه باشد، این است که دولت آلمان در آن زمان مایل به بستن قراردادهای مشابه‌ای با دولت وقت ایران بود، که این درخواست از طرف محمد رضا پهلوی رد شد.

این زنان و مردان مستقیما از طرف نمایندگان شرکتها و کار خانجات آلمانی در کشورهای طرف قرارداد انتخاب و یا دقیق تر دستچین شده و به محل های کار از قبل تعیین شده فرستاده می‌‌شدند. عنوان رسمی‌ این افراد"کارگران میهمان"  (Gastarbeiter) بود. میهمانانی که باید بعد از اتمام قراداد اشتغال دوباره به کشورهایشان باز می‌گشتند. حدود یازده میلیون از سیزده میلیون کارگران میهمان دوباره آلمان را ترک کردند. بزرگترین گروهی که همچنان در آلمان ماند و بعدها با آوردن دیگر افراد خانواده‌ در آنجا ماندگار شدند، شهروندان کشور ترکیه بودند که هم اکنون با جمیعتی حدود یک میلیون و هشتصد هزار نفر بزرگترین اقلییت در آلمان را تشکیل می‌‌دهند. به این نکته باید اشاره کرد که بعد از حدود پنجاه سال که از اقامت ترکها در آلمان می‌‌گذرد،هنوز اکثریت جامعه این کشور آنها را به عنوان یک شهر وند با حقوق مساوی به رسمییت نمی‌‌شناسد. موج خارجی‌ ستیزی در سالهای اخیر و مشخصا در دو سال گذشته و بعد از انتشار کتابی به نام "آلمان خود را ساقط می‌‌کند" در این کشور شدت گرفته. در این کتاب خارجیها و بخصوص مسلمانها به عنوان افرادی ضدّ دموکراسی و آزادی و در  عین  حال مجرم و خطرناک معرفی می‌‌شوند، که در آینده خطر بسیار بزرگی‌ برای جامعه آلمان به حساب می‌‌آیند.         

"ما به دنبال نیروی کار بودیم، ولی‌ بجای آنها انسانها آمدند." با این نقل قول از ماکس فریش خواهران سامدرلی اولین فیلمشان را به پایان می‌‌برند. و با این جمله آنها قصد خود از ساختن آلمانیا را بروزمی دهند. این دو خواهر در برنامه اول تلویزیون آلمان در سریالی به نام " ترکی‌ برای مبتدیان" به عنوان هنرپیشه و فیلمنامه نویس مشترک مشغول فعالیت هستند. در این سریال با استفاده از طنز سعی‌ در به نمایش گذاشتن کلیشه‌هایی‌ می‌‌شود، که در آلمان در مورد ترکها وجود دارد. کلیشه‌هایی‌ مانند روسری سر کردن همه زنان ترک و یآا اینکه همه ترکها غذائی به جز کباب دونر نمیخورند. جالب اینجاست که این سریال که به انتقاد از این نوع نگاه آلمانیها در مورد بزرگترین اقلییت ساکن این کشور می‌‌پردازد، یکی‌ از پر طرفدارترین برنامه هائیست که در حال حاضر از شبکه یک تلویزیون  آلمان پخش می‌‌شود. اما موضوع فیلم آنها دیگر این کلیشه‌های تکراری نیست. آنها از انسانهایی می‌‌گویند که بعد از سال ۱۹۶۱ به عنوان "کارگران میهمان" به سرزمینی غریب و ناآشنا آورده شدند ولی‌ در آنجا سکنی گزیدند و ماندگار شدند.

حسین کارگر بازنشسته و همسرش فاطمه به تازگی و بعد از حدودچهل سال اقامت در آلمان به ملییت آلمانی در آمده اند. در حالی‌ که فاطمه پاسپورت آلمانی‌اش را با غرور به دیگر اعضای فامیل نشان می‌‌دهد، حسین با چهره‌ای عبوس و گرفته در کنار او نشسته. در حین خوردن شام حسین بناگاه اعلام می‌‌کند که در ترکیه در منطقه آناتولی، مکان محل تولدش، خانه‌ای خریده و قصد دارد که با تمامی افراد فامیل به آنجا سفر کند. در حین این مسافرت که سفری به گذشته است،جنان نوه حسین - که از حاملگی‌اش همه بی‌ خبر هستند - داستان خاندان پدر بزرگش را برای پسر عموی شش ساله‌اش جنک روایت می‌‌کند. جنان از حسین می‌‌گوید که چطور در اوایل سال ۱۹۶۱ به عنوان یک میلیون و یکم کارگر میهمان به آلمان رسید و اینکه سالها در غربت به تنهایی سر کرده و بعد از آن توانسته خانواده‌‌اش را از ترکیه به آلمان بیاورد. او همچنین از بچه‌ها می‌‌گوید که اوایل از جوانی آویزان به صلیب که در همه جا دیده می‌‌شد وحشت داشتند ولی‌ بعدها خودشون کریسمس را هم جشن می‌‌گرفتند.

یاسمین و نسرین سامدرلی خط داستان را به صورت مستقیم و پیوسته به پیش نمی برند، بلکه با پرش‌های زمانی‌ و فلاش بک‌های پی‌ در پی‌ به فیلمشان ساختاری پیچیده می‌‌دهند. در حالی‌ که خانواده‌ حسین در ترکیه به جستجوی ریشه‌هایش در گذشته است ولی‌ همزمان با مشکلاتی که در زمان حال با آنها مواجه هستند نیز دست و پنجه نرم می‌‌کنند. در این میان و به طور جانبی فیلم نگاهی‌ هم به وضعییت اولین نسل مهاجرانی که به آلمان آمدند می‌‌اندازد. نوعی روایت داستانی‌ که فقط مختص ابزار فیلم و سینما ‌ست.

سازندگان فیلم با یک شگرد ساده اما در عین حال هوشمندانه به راحتی‌ مشکل دو زبانه بودن داستان را بدون هیچ مشکل ارتباطی‌ برای بیننده با فیلم حل می‌‌کنند. ترکها در طول داستان به زبان آلمانی حرف می‌‌زنند، در عوض‌ در دهان آلمانیها یک زبان فانتزی گذاشته شده که هر چند قابل فهم نیست، ولی‌ تماشاگر مشکلی در درک محتوی آن ندارد. این تکنیک ساده که چارلی چاپلین از آن برای اولین بار در فیلم دیکتاتور بزرگ استفاده کرد، تأثیری حیرت انگیز دارد: احساس غریب بودن در سرزمینی بیگانه و جایی‌ که زبان مردمانش را نمی‌فهمی.

نکته یی که در بیست دقیقه اول فیلم جلب توجه می‌‌کند نبود یک ریتم یکدست در روایت داستان است. در این جا بیشتر شاهد این هستیم که فیلم از صحنه‌های مجزا و تکه تکه‌ای به هم وصل شده اند که ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند و بعضا فقط به عنوان موقعیت‌های کمیک از آنها استفاده شده، چیزی که عمدتاً در سریالها کار برد دارد.

گر چه آلمانیا به موضوعاتی در ارتباط با مشکلات مهاجران و مشخصا ترکها و مسلمانان که در حال حاضر در جامعه آلمان بصورت گسترده در باره‌شان بحث می‌‌شود نمی پردازد و فقط گاهی‌ با اشاره‌ای کوتاه از آنها می‌‌گذرد، با این وجود آلمانیا فیلم قابل توجوهی ‌ست، چرا که این فیلم به جای سوق دادن  نگاهها فقط به یک اقلییت مهاجر و مشکلات آنها در جامعه میهمان چشمها را معطوف به دیدن سرگذشت مهاجرت آنان به آلمان و نقش و تاثیر مشترک هر دو سرزمین در این رویداد می‌کند.

از بدو ورود حسین و دیگر افراد خانواده‌ به ترکیه به ناگاه حوادث مختلفی بوجود می‌‌آید. از جمله مرگ ناگهانی حسین شخصییت اصلی‌ که آن را می‌‌توان به عنوان چرخشی جسورانه در پیشبرد داستان فیلم قلمداد کرد. در اثر این حادثه بار احساسی‌ ماجرا بطور جهش وار و با سنگینی هر چه تمامتر نمایان می‌‌شود. تماشاگر با موضوعاتی مثل زمان و ناپایداری  آن، مرگ و فنا پذیری، اعتقاد و ایمان و همچنین وابستگی به میهن روبرو می‌شود. موضوعاتی جهانشمول که در اینجا بازتابی فرای مرزهای هویت فرهنگی پیدا می‌‌یابند. از این طریق فیلم نگاهی‌ کاملا متفاوت به اولین نسل کارگران مهاجر ترک در آلمان می‌‌اندازد. نگاهی‌ که تا به حال و به این صورت در تاریخ سینمای ترکیه - آلمان بی‌ سابقه بوده. در بیست دقیقه آخر فیلم خواهران سامدرلی با نظر در گذشته زمینه را برای یک پایان پر احساس فیلمشان آماده می‌‌سازند. آنها سرگذشت نسلها را در تصویری خلاصه می‌‌کنند که در آن گذشته و حال به هم پیوند می‌‌خورند و در همدیگر ادغام میشوند. نسل اول، دوم و سوم خانواده‌ همگی‌ در مراسم خاکسپاری حسین در زادگاهش بر مزار او دست در دست و متحد ایستاده اند. ریشه آنها در اینجاست. در انتها همه بجز یکی‌ از پسران حسین دوباره به آلمان باز می‌‌گردند: به خانه شان. با این تفاوت میان "وطن" و "خانه" به عنوان مکان زندگی‌ آلمانیا این واقعیت را در مقابل دیدگان ما می‌‌گذارد، که مهاجران بسیار از آنچه خیلی‌ ها می‌‌اندیشند جزئی از این سرزمین هستند.                      

 

 

اشتراک گذاری:

Share