You should install Flash Player on your PC

حرف ها و نظرها درباره سینمای آزاد، فیلم ها و کارهایش

 آرشیو

 خانه نخست

ده سال سینمای آزاد ایران

حرف ها و نظرها درباره سینمای آزاد، فیلم ها و کارهایش

 *هژیر داریوش ـ نشریه بین المللی فیلم

نقل از مجله سینمای آزاد شماره 10 سال 1356

«سینمای آزاد ایران» سازمانی است که فعالیت آن صرف تهیه و تشویق تهیه فیلم های سوپر هشت ـ به عنوان وسیله جدی بیان هنری و نه وسیله تفریح خانوادگی ـ می شود. «سینمای آزاد» توسط بصیر نصیبی که یک سینمادوست و برادر یک فیلمساز پیشرو است با امکان های محدود و اعضای محدود در سال 1348 شمسی (1969 میلادی) در تهران بنیان گذاری شد. معهذا کوشش بصیر نصیبی و همراهانش، جدی بودن هدف های آن ها و پشتیبانی معنوی سینماگران پرآوازه ی حرفه ای مانند فرخ غفاری و شادروان «فریدون رهنما» به زودی موجبات حمایت مالی بیدریغ سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران را فراهم آورد. این امر به سینمای آزاد اجازه داد تا فیلمسازی هشت میلیمتری را به سراسر ایران گسترش دهد و عملاً در تمام استان ها مراکز محلی دایر کند. این مراکز نه فقط با امانت گرفتن تجهیزات و گاهی اوقات کمک های نقدی دست به فیلمسازی زدند بلکه جلسه های نمایش فیلم، هفته ی فیلم و جشنواره ی فیلم برپا کردند.

نخستین جشنواره فیلمسازان جوان منطقه ی آسیا ـ اقیانوسیه که در سال 1351 شمسی (1972 میلادی) در شیراز برپا شد به سینمای آزاد فرصت داد تا فیلم های خود را در یک سطح جهانی به نمایش گذارد. سینمای آزاد اکثراً جایزه های جشنواره را ربوده و افراد حرفه ای از ملیت های مختلف با تحسین فراوان از آن یاد کردند. سپس جشنواره های آماتوری ملی و بین المللی گوناگون در ایران، فرانسه و بلژیک موقعیت سینمای آزاد را به عنوان یک جنبش خلاقه ی پویا که فیلمسازان حرفه ای مستعدی از آن ظهور خواهند نمود، تثبیت کرد.

در سال 1354 شمسی (1975 میلادی) جشنواره جهانی فیلم تهران بخش کاملی را به سینمای آزاد اختصاص داد و 43 فیلم کوتاه برگزیده را به نمایش گذاشت.

توصیف مشخصات و گرایش های فیلمسازان سوپر هشت ایرانی به صورت یک کل، کار مشکلی است. در حالی که بعضی از کهنه کاران مثل مهرداد تدین، حسن بنی هاشمی، همایون پایور، کیانوش عیاری و ابراهیم حقیقی تکنیک صیقل یافته و حتی پیشرفته ای دارند که وسیله ی کارشان را جلوه و اعتباری دیگر می بخشد، دیگران هنوز آثاری خام عرضه می کنند، ولی با توجه به سن متوسط فیلمسازان سینمای آزاد ـ که در حدود 19 سال است ـ این امر موجب نگرانی نمی شود.

آن هایی که برای سینمای آزاد اهمیت چندانی قایل نیستند می گویند که جنون خود بزرگ بینی مشخصه ی عمومی این فیلمسازان جوان است، یک شوخی رایج این است که «قالب هشت میلیمتری است ولی عنوان ها تماماً هفتاد میلیمتری هستند» و در واقع عناوینی مثل «با اجازه شما آقای فلینی»، «عزای آینه»، «باد زخمی» و غیره، غیرمعمول هستند. و این جنبش یقیناً فلینی ها، آنتونیونی ها، و گودار های خود را دارا است.

معهذا بهترین فیلمسازان گروه در مواجهه با موضوع ها و محیط هایی که به خوبی می شناسند عمیقاً ایرانی هستند. آن ها معمولاً اهل استان های جنوبی یا غربی هستند و شناخت وسیع پیشین از آثار استادان سینما ندارند.

ناصر غلامرضایی جوان بیست و دو ساله اهل لرستان (استان طایفه لر) یکی از این موارد است که پس از دریافت یک رشته جایزه های ملی و بین المللی به خاطر آثار سوپر هشت خود از طرف نصیبی دعوت شد تا نخستین فیلم بلند شانزده میلیمتری گروه را کارگردانی کند.

نتیجه حاصله، فیلمی با عنوان «چه پر ستاره بود شبم»، مطالعه شاعرانه زندگی، کارهای روزمره و تخیلات غالباً جنسی مرد نابینایی است که در یک دهکده بیابانی زندگی می کند. کارگردان از همان آغاز فیلم نشان می دهد که سعی دارد یک کار فوق العاده انجام دهد.

ارائه و شرح «ذهنی» احساس های شخصیت مرد نابینا، معمولاً از طریق استفاده هشیارانه از صورت و توسط نمایش بصری بعضی از حس های غیربصری القاء می شود.

با توجه به هزینه کلی فیلم ایستمن کالر (در حدود 1820000 ریال)، مشکل است که شخص تحت تأثیر لمس های حرفه ای و صیقل یافتگی تکنیکی «چه پر ستاره بود شبم» قرار نگیرد. و مشکل بتوان اوج پایان فیلم را فراموش کرد، یک صحنه استمناء که نحوه پرداخت کارگردان به آن یک برجستگی کائناتی می دهد و به جای این که یک عمل ساده استمناء باشد به سرودی در ستایش شادمانی، زندگی و باروری مبدل می گردد و چرا نه. می توان گفت که ناصر غلامرضایی ادامه طبیعی چهارهزار سال هنر لرستان است که وقف پرستش «خدای عشق» بوده است.

این مطلب در اصل به انگلیسی و برای چاپ در راهنمای بین المللی فیلم 1978 نوشته شده است.

فیلم «چه پر ستاره بود شبم» در بخش سینما چشم و گوش دارد ششمین جشنواره جهانی فیلم تهران نمایش داده شد.

* جدا شده از حرف های بهرام بیضایی در جلسات بعدازظهرهای بهتر

نقل از مجله سینمای آزاد شماره 10 سال 1356

سینمای هشت میلیمتری

متأسفانه کمتر از فیلم های هشت را دیده ام. چند سال پیش در اهواز از فیلمسازان آماتور چند فیلم دیدم و متوجه مشکلاتی در آن ها شدم.

ـ فیلم هایشان ساختمان درستی ندارند.

ـ پیوندها اکثراً غلط است و به من تماشاگر اجازه نمی دهد داستان را دنبال کنم. تصویری می رود و تصویر دیگری می آید ولی چیزی بر من تماشاگر نمی افزاید.

ـ تصاویر طولانی با همه زیبا بودنشان بیهوده تکرار می شوند و فیلم فدای فریفتگی کارگردان به تصویرهایش می شود.

این فریفته شدن به یک تصویر زیباست. گاهی خود من هم ممکن است از تصویر زیبایی که رویش زحمت کشیده ام خوشم آمده باشد و گفته باشم زیاد است ولی بگذارم باشد و این اشتباه است. اصولاً هر لحظه ای که فیلم روی پرده است باید چیز جدیدی برای گفتن داشته باشد، به محض این که حرفش را زد دیگر نیازی نیست که روی پرده باشد.

ـ مشکل دیگر، مشکل مسئولیت و حرف های بزرگ زدن در سینمای آماتور است. آدمی که در سینما داریم نباید تمثیل یا سمبل فلان آدم باشد. در سینما باید هر آدم خودش باشد.

ـ چیز عجیبی که در آن فیلم های آماتور دیدم استفاده کردن از کلیشه های رایج بود و این اصلاً در خور سینمای آماتور نیست. در سینمای آماتور باید تازه گرایی و گستاخی را به طور واقعی ببینیم.

فیلمسازان آماتور احتمالاً از فیلم فارسی تقلید نمی کنند اما از «جان فورد» یا «برسون» کلیشه بر می دارند و این فایده ای ندارد که یک فیلمساز آماتور تجربی «جعلی» باشد. البته باید بگویم این فیلم ها را در سه یا چهارسال پیش دیدم، حالا نمی دانم به چه شکلی درآمده است. در سینمای آماتور، شما راحت ترین کار را می توانید انجام دهید. به زندگی نزدیک شوید، به واقعیت های دور و برتان، آن وقت اگر یک شخصیت در فیلم تان گنجاندید، او تمام عکس العمل و اگر دیدتان درست باشد تمام مفاهیم اجتماعی را با خودش می آورد، دیگر نیازی نیست که با فشار و زور مفاهیمی به این آدم بیافزایید.

اگر ما آدم های با فرهنگی باشیم خواه ناخواه سینمای با فرهنگی نیز خواهیم داشت. اگر آدم نوگرایی باشیم فیلم نوگرا نیز به وجود خواهد آمد.

همان طور که گفتم گاهی اوقات ما فریفته رنجی می شویم که سرصحنه کشیده ایم. گاهی فریفته بازی بازیگری می شویم. حیفمان می آید آن را دور بریزیم. این ها سینما نیستند، این ها فریفتگی یک لحظه استثنایی و زیبایی است که تکرارش بسیار بیهوده است. این ها زیبا هستند ولی سینما نیستند.

هر تصویر که حرف خودش را زد باید به حرف بعدی بپردازد. اگر شما تصویری را که حرف خودش را زده است تکرار کنید دارید داستان را بیهوده باز می گویید. اصلاً برگشت به تصویری که قبلاً آورده اید غلط است مگر آن که بخواهید مفهوم جدیدتری را بیان کنید.

در فیلم هایی که من دیدم این بازگشت به تصاویر پیشین خیلی زیاد بود که مفهوم جدیدتری را هم بیان نمی کرد، تصویر روی پرده طولانی بود ولی حرف تازه ای هم نداشت. بسیار استثنا هستند تصویرهایی که روی پرده طولانی می مانند ولی همین طور مفهومشان لحظه به لحظه تازه تر می شود.

توضیح سینمای آزاد ایران

آقای بهرام بیضایی ـ همان گونه که خود نیز در بین حرف هایشان گفتند از 4 سال پیش با کارهای سینمای آزاد کمتر برخورد کرده اند ـ و البته صحبت های ایشان در مورد محتوی و تکنیک برخی از فیلم ها ـ پذیرفتنی است، اما اگر این امکان می بود که ایشان اکثر کارهای ما را می دیدند حتم می دانم درباره فیلم های تجربی ایران چه از نظر محتوی و چه تکنیک به گونه ای دیگر نظر می دادند.

 

 

  

اشتراک گذاری:

Share