You should install Flash Player on your PC

 دو مقاله از بصیر نصیبی

 آرشیو

 خانه نخست

     دو مقاله از بصیر نصیبی

   » جنبش مردمی و سینمای معترض!

   » اشک های پلاستیکی ژولیت بینوش

 

 

 1-   جنبش مردمی و سینمای معترض!

  بار ها گفته ایم که وقتی استبداد وارتجاع در سر زمینی حکم براند، دیگر هنر رسمی ، پاسخگوی نیاز های نسل جوان معترض نیست، محیط وجو آماده می شود برای رشد سینمای  معترض و زیر زمینی .باز هم گفته ونوشته ایم که ایجادسینمای زیر زمینی در شرایط خفقان واستبداد، تفاوت دارد با ایجاد وگسترش آن درکشور هایی که با شیوه سرمایه داری غربی اداره می شوند، در این کشور ها به خصوص در امریکا ،سینمای زیر زمینی سینمایی بود که در برابر سینمای سرمایه قد علم کرد  ،بسیاری از قواعد سینمای کلاسیک را هم پس زد ، خود در پایه ریزی  سینمای مدرن نقش داشت،هر چند بخشی از آن هم به سینمای سیاسی گرایش داشت اما فعالیتش علنی بود. اما در کشور هایی که استبداد وارتجاع وعقب ماندگی ،قتل وجنایت بیداد می کند. سینمای رسمی  یک وسیله ایست تبلیغاتی در دست دولت ها وفیلمها یی که از مجراهای رسمی تهیه می شود هر محتوایی که داشته باشد در خدمت بقای نظام بکار گرفته می شود. جشنواره های جهانی هم که در جهت تقویت مواضع کشور های متبوعشان حرکت می کنند تا زمانی که میتوانند کشور اسیر در چنگال دیکتاتور ها را بچاپند همچنان فیلم های آرایشگر را ارج مینهند وجایزه باران می کنند .در ماجرای گرفتاری جعفر پناهی دیدید که همین جشنواره ها که ادعا می کردند وارد منازعات سیاسی نمی شوند یک شبه تبدیل به پایگاه سیاسی سبز الهی ها ودلال ها وکارچاق کن هایشان شدند با آزادی پناهی که به بهانه های ابلهانه فقط به منظور ترساندن سینماگران متمایل به باند موسوی و... دستگیر شده بود با پادر میانی ژیل ژاکوب وعباس کیارستمی بعد از ملاقات مسئول سینمایی دولت کودتا! با ژیل ژاکوب . مشکل  فستیوال ها به نحو دلخواهشان حل شد. دیگر آنچه در ایران امروز می گذرد،  اعدام ها، تجاوز وشکنجه در زندان ها، دستگیری ها، سانسور فیلم وکتاب و... و... به آنها مربوط نیست.

 اما سینمای زیر زمینی در کشور های مصیبت دیده از جنس دیگری است با جنبش مردم متولد شده و رشد کرده و هر چه جنبش آگاه تر شود این سینما هم گسترش بیشتری خواهد یافت واگر بحثمان را در چهار چوب شرایط امروز ایران محدود کنیم این نوع سینما به حصوص باامکانی که یوتیوب برای پخش گسترده فراهم می کند، همدوش مبارزه مردم میتواند حرکتی موثر وسرنوشت ساز داشته باشد. در این شرایط خانم رخشان بنی اعتماد از احمدی نژاد میخواهد امانش بدهد تا فیلمی مخالف احمدی نژاد ودر تائید باند مغلوب بسازد ویا موسوی با التماس وگریه وزاری از دولت امنیتی/ پادگانی اجازه میخواهد تا مردم را لال وساکت در خیابان ها بگرداندبا وجود این که بار هاادعا می کند که طبق قانون اساسیشان تظاهرات اجازه نمی خواهد ،خود اما با زبونی وسرشکستی تقاضا مجوز می کند.یعنی ماده ای از قانون اساسی ای که برای اجرای درستش !مثلا مبارزه! می کند را نقض می کند(حالابمانند که رفتار کنونی نظام مذهبی با قانون اساسی نظام ولایت فقیه منطبق است)اما سینماگران  معترض سینمای زیر زمینی کلیت این نظام را فاسد واصلاح ناپذیر ارزیابی می کنندبا شهامت جلوی رژیم می ایستندو ماموران حکومتی با تجهیزاتشان بیشتر مواقع قادر نیستند آنها را دستگیر کنند خبررا از سایت حکومتی رضایی« بازتاب» بخوانید:

«با هوشیاری مردم در اطراف خیابان انقلاب؛ ساخت كليپ "ساختگي" لو رفت

اين گروه پس از فيلمبرداري از تابلوي خيابان‌هاي اطراف چهارراه‌ وليعصر، در يكي از كوچه‌هاي خلوت خيابان بالاور با چهره‌پردازي از يك جوان با سروصورت خونين و صحنه‌پردازي از زدو‌خورد به اصطلاح خياباني درصدد فيلمبرداري برآمدند كه با هوشياري مردم محل و عابران در مواجهه به پرسش‌هاي آنان مجبور به فرار از خيابان شدند»

 اگر به محتوای این خبر کمی باتامل توجه کنیم در می یابیم که سینماگران جوان با شهامت ستایش انگیری در خیابان های تهران وجلوی چشم مامورین مسلح با دوربین وامکانات فنی فیلمشان را می سازند وقتی با مامورین در گیر می شوندمردم به آنها کمک می کنند تا از چنگال مامورین بگریزند. اما سایت رضایی سعی می کند با تحریف خبر واقعیت را وارونه جلوه دهد.

بله آقایان وخانم های فیلمساز سینمای ج.ا.نمی شود در خانه ماند وتصویر واقعی از وضعیت ایران زیر سلطه آخوند را به فیلم تبدیل کرد. نمی شود از مجرا های دولتی وبا اجازه وزارت ارشاد درد ها و مصائب مردم را روی پرده سینما زنده کرد ،همین خبر کوتاه نشان میدهد که مردم جان بر لب رسیده نه فقط همراه نظام نیستند بلکه خود در نجات جان سینماگران معترض سهیم می شوند واین اتفاق مبارکی ایست .

  در همین ارتباط «کانون حمایت از سینمای زیرزمینی ایران» اطلاعیه  ای منتشر کرد.( این اطلاعیه را در سایت دیدگاه ها ودر زیر ذره بین سینمای آزاد  هم  می توانید بخوانید) جالب است اکثر سایت هایی که اگر پشه سینماگران سینمای آرایشگر را بگزد تیتر اول ومهم خودشان را به این اتفاق اختصاص می دهند حتا از انتشار اطلاعیه کانون خوداری کردند. اما  باکی نیست همراهی مردم بپا خواسته با هنرمندان جوان معترض در راه رهایی  از چنگال خونریزترین نظام دنیای معاصر نقش مهمی تواند داشت .

در پایان یادداشت این بار  ،بخشی از اطلاعیه کانون را باز تکثیر می کنم :

«... با اینکه رژیم در طی این سال ها  برای لوث و بی اعتبار کردن سینمای زیرزمینی ایران سعی کرده برای آن بدل سازی کند ، کنسرت موسیقی زیرزمینی در دوبی برگذار کند و فیلم های دست ساز خودش را با کمک بنگاه های تبلیغاتی فیلم های زیرزمینی معرفی کند و... اما علارغم این تبلیغات و بدل سازی ها ، سینمای زیرزمینی ایران در مسیر و اهداف خود  و همسو با مبارزات مردم  برای سرنگونی این حکومت و درهم شکستن سلطه سرمایه داری  پیش خواهد رفت...»

 بصیر نصیبی

 18 ژوئن 2010

2- اشک های پلاستیکی ژولیت بینوش
 

ژولیت بینوش* در  جلسه مصاحبه مطبوعاتی  فیلم« رونوشت برابر اصل» گریست ، که  در میان تبعیدیان هم نظر های متفاوتی در مورد این رفتار خانم ارائه شد، جمعی را اعتقاد بر این بود که اشک  واقعی و به خاطر زندانی بودن یک کارگردان  برگونه ژولیت خانم لغزیده است. عده ای دیگر با توجه به سوابق این حانم که از چند سال پیش رفتار هایش را با خواست عباس کیارستمی تطبیق می دهد، این اشک ریزی خانم را درون همان طرحی ارزیابی کردند که آقای ژیل ژاکوب به بهانه حمایت از  جعفر پناهی تنظیم کرده بود. گریه وخنده به هنگامی که ایجاب می کند در س اول  آموزش بازیگری است وبرای خانم بینوش  وهر بازیگر حرفه ای اشک ریزی به وقت نیاز کار آسانی است.  حتا بازیگر ی مثل لیلا حاتمی هم در ستاد انتخاباتی  ای که قبل ار کنار کشیدن خاتمی از خیمه شب بازی انتخابات برگذار شد گوله ،گوله اشک از چشمانش سرازیر می شد  و  با هق ،هق از خاتمی میخواست به خاطر نسل جوان که با تمام وجودشان حضور او را فریاد!! میزنند ،بپذیرد خودش را  کاندید کند. البته  اشک های لیلا خانم کار ساز بود وآخوند خاتمی  اعلام آمادگی کرد منتها  اثر نهیب رهبر اندیشمند بیشتر از اشک های خانم حاتمی کار برد داشت واشک های لیلا خانم هدر رفت.

 وقتی یک بازیگر کم استعداد محلی بتواند به وقت نیاز زار زار بگرید دیگر اشک ریزی یک بازیگر مسلط حرفه ای   کار سهل وساده ایست.

   من  ،هم نظر آنهایی هستم که اشک خانم را مصلحتی ارزیابی می کنند. به گمان من اگر کیارستمی اجازه نداشت در حد مجاز از زندان پناهی صحبت کند،  غدد اشکی ژولیت خانم هم حساس نمی شد واشکی هم در کار نبود تا  او را در میان دیگر بازیگران فیلمهای مسابقه شاخص کند و در تصاحب نخل طلا  وبه دست آوردن دل داوران موثر افتد.برای  اینکه به مانند همیشه نظرم را با سند همراه کنم بخشی از مقاله ای را که در ژانویه 2008  با عنوان «معین البکاء جهانی، خادم مسجد! ژرژ پمپیدو و دولت مهر ورزاحمدی نژاد »نوشته ام را تکرار می کنم.

«... ارتباط ببنوش /کیارستمی در حد وحدود ارتباط معمول بازیگر /کارگردان محبوس نمی ماند   که البته نوع ارتباط به ما مربوط نیست اما بما مربوط است  گه ایشان در نقش های متفاوتی در جهتی هماهنگ باخواست حکومت جمهوری مترقی ولایت فقیه حرکت می کند. اولین برنامه تنظیمی برای ایشان در پاریس / فرانسه برگذار شد. سالنی در این مرکز را به شیوه اسلامی می آرایند. فرش های گران قیمت را جانشین صندلی های سالن می کنند. به جای موسیقی مبتذل غربی! ،طنین نوحه خوانی فضا را عطر آگین !می کند. برای آسایش بیشتر میهمانان به هر میهمان یک بالش نرم تحویل می شود اما با کفش که نمی شود به مسحد موقت پمپیدو قدم گذاشت وحرمت اسلام ناب محمدی را مغشوش کرد. همه  ی میهمانان باید بدون کفش به این مکان مقدس شده در دیار کفر  وارد شوند!.

اما چه کسانی میهمان این میهمانی روحانی هستند؟  محمد حقیقت رابط فیلمهای جمهوری اسلامی به اضافه ی  بهمن قبادی. کارگردان مترقی وضد رژیم( این آفا در آن زمان با کیارستمی از یک کاسه میخورد وخود میهمان ویژه کیا رستمی بود ) دکتر امید روحانی که به جای اینکه به کار وحرفه اش بپردازد دور وبر محافل سینمایی می پلکد که انگار برای شرکت در این برنامه مذهبی / روحانی از تهران دعوت شده است ومدیر نشر یه  «کایه دوسینما»ی مسلمان شده. برنامه هم شامل یک فیلم/ تعزیه است و معین البکایش عباس کیارستمی ، که با حضور جمهوری اسلامی، نور ایمان بر دلش تابید و وقتی اولین بار همین تعزیه را بطورزنده در تکیه دولت! شهررم به روی صحنه آورد ومتهم به فرصت طلبی شد همه اتهامات را مردود دانست وارادت خالصانه !اش را به حسین ابن علی وشهیدان کربلا اعلام داشت. اما فکر می کنید چه کسی قواعد نشستن در مسجدپمپیدو را به کافران سابق( میهمانان جلسه ی  فیلم/ تعزیه پاریس) آموخت ؟ خانم ژولیت بینوش، بله تعجب نکنید، ایشان در نقش خادم مسجد پمپیدو به میهمانان می آموزندکه به چه شیوه ای کفش هایشان را به محض ورود در آورند وبه زیر بغل خودشان بچسبانند. بقیه آداب ورسوم مسجد نشینی راهم همین خانم به میهمانان می آموزند. (این گزارش واقعی است،اگر طنزگونه به نظر می آید دلیلش را از مدیر مرکز ،کیارستمی ،میهمانان وژولیت بینوش بپرسید)....»

 همیطور خانم بینوش بعد از کمک به برگزاری تعزیه بازو در بازوی کیارستمی به ج. اسلامی سفر کرد و عکاسان مطبوعات تحت سلطه احمدی نژاد عکس آبگوشت خوری این زوج  هنری خوشبخت را مخابره کردند. حالا برگردیم به پایان آن مقاله  که خطاب به همین خانم است ونقلش کنیم:

« خانم ژولیت شما که در تعزیه کیارستمی در ژرژ پمپیدو  اشک ریخته اید. شما که شمرویزید رابرای آفریدن واقعه  کربلا لعنت کرده اید، شما که برای حضرت عباس با دست  بریده اش مدتها گریسته اید،لطفا از آقای کیارستمی  بخواهید شما را به شهر هایی ببرد که این روزها مامورین  رژیم با تیم پزشگی مجهز ! وبا شرکت امت همیشه در صحنه   دست وپای مردم را می برند. شما که دیدن صحنه های تخیلی  از این گونه رفتار ها در 1400 سال پیش منقلبتان می  کند. دیدن این صحنه های واقعی در سال 2008چه واکنشی در  شما بر می انگیزد؟ آیا از وحشی گری رژیمی که دانسته  ویا اگر حیلی خوشبین باشیم ،نادانسته  به حامی آن بدل  شده اید شرمگین نمی شوید؟»

  آیا این خانم  با این چنین پیشینه ای نمیتواند چند قطره اشک مصلحتی هم نثار فقظ یک زندانی بنماید؟ قضاوت نهایی را به عهده خوانندگان می گذاریم .البته آقای کیارستمی هم در جلسه مطبوعاتی اعلام کرد که تا جعفر در زندان باشد سینما زندانی است ما هم ،همزبان با کارگردان جهانیشان  با مسرت اعلام می کنیم که سینما  به رهایی رسید ،جعفر آزاد شد. همه با هم ایمان بیاوریم که  دولت احمدی نژاد یک دولت دمکرات !است  نه پادگانی ،امنیتی،  فاشیستی،مافیایی ...

* وام از عنوان نوشته ای  از مهستی شاهرخی در همین زمینه

 http://womeneyes.blogfa.com/post-211.aspx

 بصیر نصیبی

8 مای 2010