You should install Flash Player on your PC

دو مقاله کوتاه از یادداشت روز دیدگاه ها

 آرشیو

 خانه نخست

بصیر نصیبی

  دو مقاله کوتاه از یادداشت روز دیدگاه ها

 

 

 

 1-هوشداری دیگر به فیلمسازان سینمای جمهوری اسلامی

« بگذاريد تنها دغدغه من اين باشد که فيلم آلمانی برای آلمان چهره قابل احترامی به دست آورد سخنرانی  گوبلز در ماه مه 1933»

 

*ما بار ها گفته ایم که جمهوری اسلامی یک سیستم مافیایی است نمیتوان با نظام های دیکتاتوری کلاسیک در یک کفه ترازو سنجیدش. فیلمسازان سینمای جمهوری اسلامی طی 31 سال عمر سراسر ننگ ورسوایی این نظام هرگز نتوانستند راهی پیدا کنند تا خودشان را با خواست آخوندها تطبیق دهند وبدون درد سر کار کنند، فیلمسازان فستیوالی که بیشترین بهره سیاسی را به نظام رسانده اند وبراین تصور بوده اند که از مقامات رژیم کارت سفید گرفته اند هم اکنون متعجب شده اند چرا دیگر به آنها بند می کنند؟ اگرج .اسلامی یک نظام دیکتاتوری کلاسیک بود خب این توقع فیلمسازان هم معنا ومفهومی می یافت، اما وفتی نظامی مافیایی باشد سران نظام هم بدون هیچ ملاحظه ای همدیگرراحذف می کنندو کسی که خودش را بدرون مافیا وصل کند البته منافعی دا رد اما نمیتواند به این منافع دلخوش باشد. محسن مخملباف که هم سینمای اسلامیشان را بنیان گذاشته، هم از دل این نظام برخواسته  است وهم در زندان ها تواب سازی کرده، هم سابقه چاقو کشی، شکارمخالفان وسپردن به دست لاجوردی در کارنامه اش ثبت شده اگر روال متداول دیگر نظام های سرکوبگر در ج. اسلامی هم حکم میراند که الان بابد وزیر ارشاد باشد. اما در دوران همان خاتمی عذرش خواستند مدتی رفت سر افغان ها شیره بمالد وازفقر و بدبخنی مردم زجر کشیده افغانستان برای «فیلمچرخانی» اش بهره ببرد که سرانجام از کابل اخراجش کردند وبعد پاپیون بست و رفت خدمت ژیل ژاکوب مدیر کن وآنحا ادعا کرد که جمهوری اسلامی میخواهد ترورش کندکه البته او پیش دستی کرد تا چنین سرنوشتی را برایش رقم نزنند، چون خود ش هم از جنس آنهاست می داند آخوند جماعت نه چشم و رو دارد ونه حیا وشرم سرش میشود ودر نظام مافیائیشان که جلاد بزرگ خمینی کبیر! ینیان گذاشت آدم کشی جز ذاتش است (مگر سرنوشت قطب زاده که روی پای بنیان گذار می نشت از یاد ها رفته است ؟) حالا هم حرفه اصلی اش شده است پادویی سبز الهی ها .هرچند از سران باند مغلوب هم گاه بی مهری می بیند ،موسوی هم یک باراعلام کرد که در اروپا نماینده ای ندارد اما آقا محسن به روی خودش نمی آورد  و همچنان خودش را به او وکروبی چسبانده است . وقتی آقا محسنشان را این جنین در بدر می کنند دیگر کسانی مثل پناهی که در تولد این موجود ناقص الخلقه سهمی نداشته اند تکلیفشان روشن است. در باره به بند کشیدن جعفر پناهی  وبرای دفاع از حقوق انسانی وی هم در گزارش روز قبلی تاکید کردم که با چند اطلاعیه نیم بند ودر خواست از مقامات، توسل به وزارت اطلاعات مخوف جمهوری اسلامی ومقامات قضایی ج. اسلامی که صد ها جوان مبارز را همین چند ماه در خیابان ها شکار کرده است وهزاران مبارز بی نام ونشان هم اکنون در زندان ها زیر شکنجه مامورینش هستند، کار به حایی نمی برند. جز کندن از کلیت این نظام وپیوستن به مردم راهی برای اینان نیست .جعفر پناهی دارد قربانی میشود تا دیگر ان حساب کار خودشان را بکنند. بهانه های وزارت اطلاعات (اتهام مسخره قصد فیلمسازی مخفی  جعفر پناهی )پشیزی اعتبار ندارد .به بخشی از یکی از اطلاعیه های سینماگران که مثلا میخواهد به دستگیری پناهی اعتراض کند( اکثرا امضاء کنندگان وابستگان سینمای گلخانه ای هستند) در خبر اون لاین توجه کنید:

«پس از نمايش فيلم داريوش مهرجويي؛ كارنامه 40 ساله به كارگرداني ماني حقيقي، جمعي از هنرمندان و بازيگران سينما و كارگردانان با امضاي نامه‌اي از مسئولان ذي‌ربط تقاضاي آزادي و رفع مشكل جعفر پناهي و محمدرسول‌اف کردند در ادامه این اطلاعیه چنین تاکید میشود:

...پس از پيروزي انقلاب اسلامي در طول 30 سال گذشته اين فيلمسازان بوده‌اند كه به عنوان سفيران فرهنگي ايران نام اين كشور عزيز (بخوانید نام جمهوری اسلامی )را در سراسر جهان پرآوازه‌تر ساخته‌اند...

 ایا لازم است این بیانیه را تفسیر کنیم تا دریابیم که اشاره اینان به بهره ایست که فیلمسازان سینمای گلحانه ای برای کسب آبروی قلابی برای بی آبرو ترین نظام در دنیای معاصر رسانیده اند وما سالها  ست همین رامی می گوئیم  که مدیران فستیوال ها با زد وبند با ج. اسلامی واز طریق فیلمهای سینمای ج. اسلامی برای رژیم بی آبرو، آبرو وافتخار کسب می کنند البته ملامت می شدیم که نسبت به موفقیت سینمای ج. اسلامی حسادت !می کنیم. اما شماسینماگران سینمای جمهوری اسلامی باید هوشدار های باند غالب را جدی بگیرید اگرحسابتان را از این رژیم جدا نکنید بزودی شتر در خانه شما هم توقف خواهد کرد. به نظر می رسدرژیم دیگر آبرو از آن نوع که  شما فیلمسازان برایش میخریدید نیاز ندارد. دوهزار جایزه که در موزه نگهداریش می کند برایش کفایت می کند .برای رژیم در این شرایط که پایان عمرش را نزدیک می بیند فقط بفایش مهم است و ابایی ندارد اگر لازم باشد همه شمارا هم به بند بکشد. بیدار شوید ودر صف مردم  قرار بگیرید لا اقل مبارزه وایستادگی ملینامرکوری بازیگر یونانی علیه  حکومت سرهنگها مد نظرتان باشد نه فرصت طلبی های عباس کیارستمی که قلبش را به احمدی نژاد ملیجک بارگاه خامنه ای تقدیم کرد ورایش رابه دزد سرگردنه هاشمی رفسنجانی.

28 مارس 2010  زاربروکن آلمان

  

 2-رهبر قاتل ساده زیست !وسینماگران سینمای اسلامی

 

 وقتی ما میگوئیم سینماگران جمهوری اسلامی برای ماندن وامتیاز گرفتن از حکومت چاره ای جز تمکین به خواست رژیم ندارند، خب جمعی به ما ایراد می گیرندکه نه این طور نیست فیلمسازان ج. اسلامی که در فستیوال ها میچرخند وجایزه باران میشوند مستقل اند وبا شجاعت وشهامت درد های اجتماع را منعکس می کند وبنیاد فارابی هم خود عامل ارسال این فیلمها ی مستقل وضد موجودیتش به جشنواره ها می شود ، یک تیم گزارشگر، خبرنگار، عکاس به جشنواره می فرستد تا موفقیت فیلم وفیلمسازرا پوشش دهند ودر ایبجا هم کلی هزینه می کند تا دلال ها وکارچاق کن ها، فیلم ارسالی ج. اسلامی را رشد دهند. (عجب رژیم دمکراتیست این جمهوری مهربان اسلامی! )مگر یادتان رفته که نشریه مشهور «کایه دو سینما» ویژه نامه عباس کیارستمی را با همکاری سفارت ج. اسلامی، بانک های سوئیس منتشر کرد ودر صفحه اول «کایه دو سینما» هم از این همکاری ها به خصوص خدمات سردلال پاریسی سپاسگزاری شده بود. البته این فیلمسازان از اول که سر شناس نیستند اگر اعمال ورفتارشان مورد پسند رژیم باشد ابتدا امتیاز هایی در فجر میگیرند بعد دامنه این امتیاز ها گسترش می یابد وفستیوال های کم اثر در آسیای میانه وترکیه ومسکوجوایزی تقدیم می کنند ودر نهایت ودر مرحله بعد می رسند به این چند جشنواره  موقعیت ساز .کن ،ونیز ، برلیناله، وییناله، لندن، تورنتو ، آمستردام و... و... این راهی است که تازه واردان که نامشان گاه اینجا وآنجا شنیده می شود مثل امیر شهاب رضوی هم طی کرده اند اما البته الان به همت خیزش مردمی بعد از حذف جناج مغلوب با سینماگران همراه با آنها که وصل شده اند به سبز سیدی (هر چنددر نهایت اینها به  هم مانند موسوی ، کروبی، خاتمی خواستهایشان در چهار چوب حفظ نظام خلاصه شده و بر این تصور هستند با قدرت نشاندن باند مغلوب بار دیگر دوران طلایی شبه اصلاحات برای آنها تکرار خواهد شد) اما مقامات سینمایی نظام مافیایی برخلاف میل رهبز رفتار کردن بهر منظور که باشدرا تاب نمی آورند .این سینما گران که 80 در صد بودجه فیلمشان را نظام تامین کرده است باید تابع رهبر باشند اگر رهبر چنین نظر داد که خاتمی ودار ودسته اش درگود با شند خب حمایت از خاتمی عارضه ای ندارد که هیچ امتیاز هایی هم دارد وداشت حالا هم که میل رهبر به احمدی نژاد است باید فیلمسازان سینمای گلخانه ای به مانند امت اسلامی به فرمان رهبر -که خودشان در اطلاعیه جمعیشان در دوره اول به قدرت رسیدن باندخاتمی او را رهبرفرزانه نامیده اند -تمکین کنند، قدعلم کردن جلوی خواست رهبری در نظام ولایت فقیه، سرکشی ومخالفت با نظام مقدس ارزیابی می شود . دیدید این بی چشم ورو ها حتا وصل شدن به موسوی را هم که از نظارت استصوابی گذشته وبندگیش به ولایت فقیه نیاز به اثبات ندار را مجاز نمیدانند.

غرض از این مقذمه نقل خیالپردازی ها وقصه ساز یهای یکی از همین کارگردانها ی سینمای جمهوری اسلامی (رضا میرکریمی) است که دارند برایش موقعیت می سازند تا جانشین بازنشسته ها ومتمردین بشود. وی چند فیلم کوتاه ساخته ،چندسریال سر هم کرده، چند فیلم سینمائی در کارنامه اش ثبت شده واز چند جشنواره کشور های شوروی سابق جوایزی کسب کرده و این امتیاز ها هم که نقلش می کنم مربوط به اوست در جشنواره فجر ویا بقول فیلمسازانی که از این خوان گسترده بهره ای نبرده اند جشنواره زجر.

دیپلم افتخار بهترین کارگردانی برای فیلم کودک و سرباز . شش سیمرغ بلورین  برای فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» در بیست و سومین جشنواره فیلم فجر .جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم برای «به همین سادگی» از جشنواره فجرو...

  بیش از این در انتظارتان نمیگذارم و این سناریوی تخیلی/ ساختگی آقای کارچرخان را برای آبرو سازی رهبر جنایتکاران جهان بعد ازجنایت های همین چند ماه پیش وسرکوب وحشیانه مردم بپاخواسته ایران را بخوانید:

«به گزارش خبرگزاري فارس محمدرضا سرشار در سايت شخصي خود؛ خاطره‌اي از ديدار رضا ميركريمي- نويسنده و كارگردان سينما - با رهبر انقلاب را نقل كرده است:

آقاي ميركريمي مي‌گفت(نقل به مضمون):

"هر وقت در جريان كار و زندگي زياد به من فشار [رواني ] وارد مي‌آيد، در هر مرحله‌اي كه باشم، همه چيز را رها مي‌كنم و - گاهي از همان سر كار - تلفني به خانه مي‌زنم و يك راست به فرودگاه مي‌روم. همان جا بليطي تهيه مي‌كنم و عازم مشهد مي‌شوم. آنجا زيارتي[و درد دلي] با امام رضا (ع) مي‌كنم و آرام مي‌شوم، و برمي‌گردم.

يك بار - در يكي از همين سفرها - توي هواپيما نشسته بودم و در خودم بودم كه ديدم در قسمت جلو هواپيما انگار وضعيت متفاوتي است. به اين معني كه، كساني را مي‌ديدم كه از جاهاي مختلف هواپيما، يكي يكي به قسمت جلو مي‌رفتند. آنجا كنار يكي از صندلي‌ها مي‌نشستند. با شخصي كه روي آن صندلي نشسته بود چيزهايي مي‌گفتند و مي‌شنيدند. بعد، خوشحال و راضي، برمي‌گشتند و سر جايشان مي‌نشستند.

كنجكاو شدم بدانم قضيه چيست. از يكي از كساني كه از آنجا برمي‌گشت، موضوع را پرسيدم. گفت: كسي كه آنجا نشسته، مقام معظم رهبري است.

هم بسيار تعجب كردم و هم خوشحال شدم. به قسمت جلو هواپيما رفتم و از فردي كه معلوم بود محافظ است پرسيدم: مي‌شود رفت، با آقا صحبت كرد؟

گفت: بله. قدري صبر كن تا كسي كه پهلوي آقاست، صحبتش تمام شود.

از فرصت استفاده كردم و پرسيدم: چرا آقا با پرواز عمومي به مشهد مي‌روند؟!

گفت: آقا فقط سفرهاي رسمي دولتي را با پرواز اختصاصي مي‌روند. سفرهاي شخصي [كه عمدتا هم سفر زيارتي به مشهد است ] را مثل همه مردم، با پروازهاي عمومي مي‌روند.

پرسيدم: يعني مي‌روند برايشان بليط هم مي‌خريد؟!

گفت: بله. مثل همه مسافرهاي معمولي، برايشان بليط مي‌خرند. بدون اطلاع يا تشريفات خاص، مي‌آيند سوار هواپيما مي‌شوند و راهي مي شوند. تازه توي هواپيماست كه خدمه پرواز و مسافران، متوجه حضور ايشان مي‌شوند.

صبر كردم تا صحبت نفر قبلي تمام شد. جلو رفتم. خودم را معرفي كردم و .... "

با خود گفتم: از كسي كه عمري را به سادگي و با حداقل امكانات مادي زيسته و اكنون رهبري انقلابي‌ترين نظام‌هاي سياسي - و البته مذهبي - جهان را بر عهده دارد، جز اين همه ملاحظه و دقت در استفاده از بيت‌المال و قائل شدن مرز و تفاوت بين كار شخصي و كار حكومتي نيز انتظار نمي‌رود. كاش ديگر مسئولان نظام، خاصه آنان كه اين لباس مقدس را - كه در حقيقت لباس رسول اكرم (ص) است - بر تن دارند هم، لااقل نصف ايشان، در رعايت مسائل مالي و امكانات بيت‌المال، خدا را در نظر مي‌گرفتند و تقوا مي‌ورزيدند»

 توجه فرمودید؟ آیا این فقط رضا میر کریمی است که از ساده زیستی رهبری که از هر خود روی «ایران خود رو» هم سهم به حسابش سرازیر می شود ،این چنین قصه می بافد؟ اگر کنجکاو هستیدبه آرشیو سایت سینمای آزاد وبه آرشیو سایت هایی که مطلب من را حفظ کرده اند سر بزنید خواهید دانست که سینماگران مشاطه گر طی سالهای متمادی چه جانفشایی  هائی برای بقای  ج. اسلامی از خود نشان داده اند. اگر این رژیم بماند همین آقای رضا میرکریمی در زمانی نه چندان طولانی به جهره ا ی بدل خواهد شد که اگر به او بگوئید بالای چشمت ابروست فوری از طرف اپوزیسیون خارح نشین متهم می شوید به حسادت ،ضدیت با هنر مندان مستقل درون مرزواگر بگویی این آقای رضا  میر کریمی ونظایرشان سینماگر جمهوری اسلامی هستند که دیگر قتلت واجب می شود. بله تا این جو تقویت می شود دیگر تعجب نکنید اگر هنوز بساط این شیادان خونخوار ومرتجع زیر عنوان جمهوری اسلامی برچیده نشده باشد؟

18 آوریل 2010

 زاربروکن آلمان

 www.cinemaye-azad.com