You should install Flash Player on your PC

 زیر ذره بین / شماره 37

 آرشیو

 خانه نخست

      

ویژه نامه ی  نشریه سینمای آزاد همراه با قیام مردم ایران

و

 درراه سرنگونی کلیت نظام پوسیده جمهوری اسلامی

سراسر خاک را

چشمه ی خون کرده ای

جنایت و جهل را

ز حد برون کرده ای

وقتی مرا می زنی

وقتی مرا می کشی

چگونه من به گویم

برادر پا سدار

گل به تفنگت بزن

مينا اسدي

 

 

 

 به جای سرمقاله

برای یادداشت روز سایت دیدگاهها

  سیستم بدل ساز  و سینمای زیر زمینی ایران.

نظام جمهوری اسلامی یک سیستم حکومتی بدل ساز است، ج. اسلامی وقتی در یافت که عامه به خصوص جوانان به موسیقی مدرن، امروزی، جاز وپاپ گرایش دارند ،خوانندگانی را پرورش داد تا با تقلید صدای خوانندگان مشهور این سوی مرز،رژیم ولایت فقیه رابرای جوانان جذاب جلوه دهد. وقتی دانست که برای معامله با اروپا نیاز دارد درداخل بکشد ودر بیرون چهره سازی کند سینمای فستیوالی وگلخانه ای را ایجاد وگسترش داد. وقتی در یافت که استبداد وارتجاع چنان زندگی جاری مردم را مختل کرده است که خطر سقوط ،نظام را تهدید می کند وطبیعی است که اگر در جو اختناق هنر زیر زمینی رشد کند ،برای لوث کردن فعالیت های این چنینی خود گروه هایی را ایجادکرد که وانمودمی کنند کار های زیر زمینی تولید می کنند و در اصل بودجه وامکاناتشان را از وزارت ارشاد رژیم هدیه می گرفتندو می گیرند.

ج. اسلامی وقتی دریافت که سینمای زیر زمینی هم به یک واقعیت تبدلیل شده که کنترلش از عهده رژیم خارج است ،خودش سینمای زیر زمینی هم علم کرد وبهمن قبادی با سابقه کار در حراست و همراه خانواده مخمل باف گزینه مناسبی بود به خصوص که وی کردزاده هم بودومحل تولد او برای قالب کردن کار او به جشنواره ها ودیگر محافل سینمایی یک امتیاز محسوب می شد. او حالا تبدلیل شده است به فیلم زیر زمینی ساز با جواز کسب ویژه !که مطبوعات حکومتی هم مجازند لحظه به لحظه موفقیت او در جشنواره های خارجی را با آب و تاب انتشار دهند. در ماجرای رکسانا صابری، محبوب پرزیدنت «اوبا ما» هم سهمی بریایش قایل شدندو نقشی که خوب ازعهده اش برآمد. این روز ها همچنین کار گردانهایی که به نوعی به دوم خردادی های ورشکسته وصل هستند سبز پوش شده اند ،دختر کوچکه مخملباف هم ادعا می کند که فیلم زیر زمینی ساخته ودختر مشاور احمدی نژاد هم ادعایی مشابه دارد . دختر آقای مشاور،  فرانس کافکای مرحوم !را هم شریک کار زیر زمینی خودکرده است. ( ...از جمله این فیلمها فیلم خیش برگرفته از رمان فرانس کافکا -کلنی زندانیان- کارگردان ایرانی نرگس کلهر -دختر مهدی کلهر- است).

وقتی مسلم منصوری( کارها: مستند سبزیان ،محاکمه ،نیمه بلند. داستانی / مستند- جنگ زدگان، تن فروشان ،دو مستند از زندگی احمد شاملوو...) ازهمه امتیاز های حکومتی چشم پوشید وبه تبعیدآمد ما در یافتیم که یک نیروی موثر وکار ساز در داخل شکل گرفته و مسلم یکی از اینان است که توانسته است مواد خام گرفته شده اش را از چنگال آخوند ها نجات دهد ودراروپا تکمیل وپخش کند. آثاری که در رسوایی کلیت نظام جمهوری اسلامی نقش مهمی داشته است.  شایسته اینکه به مسلم منصوری که چند سال است با این جوانان در داخل در تماس است کمک کنیم تا  سینمای راستین ایران که در فضای  استبداد به ناچار به فعالیت مخفی روی آورده بتواند رشد وگسترش یابد. در این شرایط وبعد از قیام مرد م ، دلال ها وکارچاق کن ها ولابی ها ودوزیستیان سبز پوش شده اند تا با ژست مخالفت با دولت کودتایی! همچنان جیبشان را پر کنند. برای آنها مهم این است که رژیم ساقط نشود واندیشه های مترقی امام اگر آسیبی دیده تعمیر !شود . چه موسوی در گود باشند وچه احمدی نژاد،اما فعلا تا اطلاع ثانوی جو چنین اقتضا می کند که حفظ بیضه اسلام رابا آویزان شدن به اندیشه متحجر شبه اصلاح طلبان خواستار باشند. این چنین است که همان جشنواره هایی که سال ها با میدان دادن به سینمای جمهوری اسلامی خود سهم عمده ای برای کسب آبرو برای بی آبرو ترین نظام دنیای معاصر داشته اند سردر کاخ های جشنواره  هایشان را با نئون سینمای زیرزمینی مزین کرده اند اما فقط کالای قلابی زیر زمینی با مارک سبز را عرضه می کنند.

"یادداشت های روز"، ویژه سایت دیدگاه نوشته می شوند. در صورت تمایل به باز تکثیر متن، لطفا منبع را "یادداشت های روز سایت دیدگاه" قید کنید.

 بصیر نصیبی.24 /10 / 2009

منبع: سايت ديدگاه

@ كپي رايت: اين مطلب ويژه سايت ديدگاه تهيه شده است. بازتكثير آن تنها با قيد منبع مجاز است.

هادی خرسندی

انگيزه‌ي سبز مردم

هرآنجا که ملت جلو آمدی

رژيم از حقارت، عقبگرد کرد

چو انگيزه‌ي سبز مردم بديد

ز وحشت سراپاي خود زرد کرد!

صد البته منظور از «انگيزه‌ي سبز»، آن سبز سازگاري نيست که عمال اپوزيسيوني رژيم ميخواهند از زمين و هوا جا بيندازندش. ملت که جلوتر بيايد اينها را هم همراه ميرحسين‌شان بابت پادوئي اعدام‌ها به محاکمه ميکشد.

http://www.asgharagha.com

 

نگاهی به آزادی

نخستنین جشنواره ی سینمای مقاومت ایران در تبعید( برلین)

 

 

  

22 تا24 ژانویه2010

 در

Regenbogen

 

Fabrik/Kreuzberg

فیلمها

یک لحظه برای آزادی(آرش ریاحی )،محاکمه،زنان تن فروش،جنگ زدگان،3 فیلم از کانون حمایت از سینمای زیر زمینی در ایران (مسلم منصوری) ، پوست غریبه( آنجلینا ماکارونه) تولد(نگین کیانفر-Mohr Dasi) ،بازگشت به وطن-(آرمان نجم)-درختی که بیاد می آورد(مسعود رئوف) اسب های دریایی( رامین میلانی )تا زمانی که آزاد شویم( لیلا قرایی ) یاد واره ی سهراب  شهید ثالث  همراه با نمایش یکی  از آثار ش  .با یاد رامین مولانی  همراه با یک مستند / گزارش ( آرمان نجم )،رقص ممنوع (لیلا قبادی) فحشا زیر حجاب(ناهید پرشون) رقص زیر ملافه سفید(عیسی وندی) ...

میهمانانی  که ازشهر ها وکشور های اروپایی در جشنواره حضور دارند:

نسرین امیر صدقی، شادی امین ،آرش ریاحی،آرمان نجم، لیلا قرایی،ناهید پرشون ،گلرخ جهانگیری، صبا فرزانه، بصیر نصیبی

 • شرکت کنندگان در میز گرد:

شادی امین،گلرخ جهانگیری،نسرین امیر صدقی،صبا فرزانه.

 سخنران برنامه:  بصیر نصیبی

 نشانی محال برگذاری : Regenbogen Fabrik

ایمیل اطلاعات برای ایرانیان.

 cinerma_tabid@yahoo.de

وبلاگ آزاده سپهری را ببینید  و بخوانید

نگاهی به مصاحبه اخیر میرحسین موسوی

اخیرا میرحسین موسوی مصاحبه ای با سایت جماران کرده، که در آن بار دیگر نشان داده که بویی از آزادیخواهی و دمکراسی و صداقت نبرده. ایشان در این مصاحبه به تعریف و تمجید از خمینی پرداخته و دروغهایی تحویل خوانندگان داده که در نوع خود بی نظیر است.

موسوی میگوید: "کثرت انديشه ها و نظرات، امام را آزرده و پريشان نمی کرد بلکه اينها را به عنوان نعمتی برای جمهوری اسلامی می دانست (...) امام توجه داشتند که مبادا تکيه بر نظام ارزشی اسلامی و مباحث تام فقهی، منجر به اين شود که انديشه های ديگر و حتی خود اين انديشه ها خفه بشوند و امکان بروز و ظهور پيدا نکنند... بقیه را در وبلوگ آزاده بخوانید.

http://www.azadeh-sepehri.blogspot.com

 •تظاهرات روز ١٣ آبان

نشانی از تداوم اعتراضات مردم!

یادداشت روز نادر ثانی

روز ١٣ آبان مردم ستمديده ما که از اجحافات و بيدادگریهای استبداد حاکم جانشان به لبشان رسيده است بار ديگر خيابانهای برخی از شهر های کشور را به صحنه ابراز خشم و نفرت خود از رژيم وابسته به امپرياليسم جمهوری اسلامی تبديل نمودند.

جمهوری اسلامی قصد داشت تا با برپائی تظاهرات‌های دولتی به بهانه سالگرد اشغال سفارت آمريکا در سال ٥٨ اين روز را به روز نمايش قدرت و اقتدار خود تبديل کند اما همانطور که انتظار می‌رفت مردم با حضورشان در خيابانها آنهم عليرغم همه تهديدات نيروهای سرکوبگر ديکتاتوری لجام‌گسيخته حاکم برنامه جمهوری اسلامی را به هم زده و اقتدار و قدرت کذائی اين رژيم سرکوبگر را به مسخره گرفته و اين روز را به روز اعتراض به "ولايت مطلقه فقيه" تبديل نمودند.

عليرغم همه وحشيگری‌های ماشين سرکوب جمهوری اسلامی که برخی از موارد آنرا می‌توان در فيلم‌هائی که از اين اعتراضات گرفته شده است مشاهده نمود، تجمعات مردمی و سردادن فرياد شعارهائی همانند "مرگ بر ديکتاتور" و "مرگ بر اين دولت مردم‌فريب" بار ديگر به "ولی فقيه" و همه ذوب‌شدگان در ولايت ارتجاع نشان داد که رژيم "ولايت مطلقه فقيه" تا چه حد مورد نفرت مردم قرار دارد.

اگر در ١٣ آبان سال ٥٧ که در تاريخ کشور ما به مثابه "روز دانش‌آموز" ثبت شده است دانش‌آموزان و دانشجويان مبارز به خيابانها ريخته و هر آنچه که نشانی از رژيم سلطنت داشت را به آتش کشيدند، در ١٣ آبان امسال و در سالگرد آن روز بزرگ مردم آزاديخواه ما بار ديگر خيابانها را صحنه فرياد آزاديخواهی خود تبديل نمودند.

پاره کردن عکس‌های خامنه‌ای در حاليکه تظاهرکنندگان شور و شوق خود را از اين حرکت فرياد می‌زنند و سپس لگدمال کردن عکس اين جنايتکار و راهپيمائی بر روی آن بار ديگر به روشنی نشان داد که مردم ما رژيم حاکم را نخواسته و فرياد مرگ بر ديکتاتورشان راس رژيم جنايتکار موجود را نشانه گرفته است. به همين دليل هم مردم ما نبايد فريب کسانی را بخورند که آشکارا و یا در لفافه می‌گويند خواهان حفظ همين نظام ظالمانه و "جمهوری اسلامی نه يک کلمه کمتر و نه يک کلمه بيشتر" می‌باشند.

تظاهرات اعتراضی روز ١٣ آبان در حاليکه نشان داد سرکوب‌های رژيم نتوانسته است روحيه ياس و نااميدی را بر مردم غالب سازد و پتانسيل اعتراضی مردم هنوز به دنبال فرصتی است تا سلطه جمهوری اسلامی را به زير کشد اما در همان حال اين نکته را هم بار ديگر آشکار نمود که متاسفانه هنوز شعارهای به اصطلاح اصلاح طلبان حکومتی در اينجا و آنجا شنيده شده و از سوی برخی سر داده می‌شود. با توجه به اين امر که اصلاح‌طلبان حکومتی در تلاش‌اند تا اعتراضات مردم را در چهارچوب اختلافات درونی طبقه حاکمه محصور و به شکست بکشانند اين واقعيت وظيفه نيروهای انقلابی را نسبت به افشاء ماهيت اين دارودسته حکومتی و انگيزه آنها در همدردی با مردم را  دو چندان می‌سازد.

واقعيت اين است که برای رسيدن به آزادی و برقراری دمکراسی راهی جز سرنگونی نظام ستمگر حاکم و نابودی تماميت رژيم دار و شکنجه جمهوری اسلامی وجود ندارد  و اين هدف جز از طريق اعمال قهر انقلابی توده‌های ستمديده دست‌نيافتنی است. جوانانی که در روز ١٣ آبان عليرغم تهديدات حکومت و عليرغم تبليغات فريبکارانه به اصطلاح اصلاح‌طلبان حکومتی و غيرحکومتی مبنی بر پرهيز از "خشونت" و "افراط‌گری" در مقابل خشونت عريان ولی فقيه وماشين سرکوب‌اش جهت دفاع از خود  نشانه‌های سلطه اين رژيم را به آتش کشيدند به آشکاری نشان دادند که می‌دانند اعمال قهر انقلابی تنها راه رسيدن به آزادی است.

١٣ آبان سپری شد اما ١٦ آذر در راه است!

استکهلم، شنبه ١٦ آبان

یادداشت‌های روز "، ویژه سایت دیدگاه نوشته می‌شوند. در صورت تمایل به بازتکثیر متن، لطفا منبع را "یادداشت‌های روز سایت دیدگاه" قید کنید   

 بررسی وتحلیل بی تای هژیر داریوش* بعد از 40 سال

 

بیتا قربانی روشنفکری بی هویت

کاراکتر بیتا در فیلم از روی حسادت مهجور مانده ی هژیر داریوش ، الگوی اجتماعی چند لایه و عمیقی است از رنگ باختگی روح زندگی زنی قربانی.دختر پر شوری که در مناسبات روشنفکری پوسته ای دهه 50 ایران و تغییرات اجتماعی ناگزیر آن به اضمحلال می رسد و می توان در نگاهی هستی شناسانه اینگونه گفت که بیتا موجودیتی دیگر می یابد.

در نگاهی به فضای اجتماعی آن روزگار، آن چه به چشم می آید اجتماعی است که در بی هویتی ناشی از مدرنیزاسیون کاملا ابژکتیو دست و پا می زند و روند مهاجرتهای فرسایشی از تهران پر جاذبه فضایی منشوری و در حال گذار ساخته است.( در واقع تهران تبدیل به نماد شهر نشینی مدرن و فرهنگ سرمایه داری می شود) در این فضای سایه زده است که روشنفکری اش آلوده به لایه های ظاهری روشنفکری است و از رسالت انسان گرایانه و رهایی بخش روشنفکر چیزی نمی داند. این تغییر فرم اجتماعی منجر به نابودی انسان در نگاه اومانیستی اش گشته است. از نظر کانت همه هستی مبارزه ای مداوم با زندگی برای غلبه بر فرم است و بشر همچنان که خود را از یک فرم رها می سازد به ناچار با فرم جدیدی روبرو می شود و در واقع شکل جدیدی آفریده می شود.

اگر تا دیروز مبازه بیتا با مناسبات خانواده سنتی و ارزشهای ارتدوکسی آن بوده و می کوشیده تا از تبدیل شدن به قهرمان آشپزخانه فرار کند و الگوی خواهر بزرگترش هیچ رنگ و بویی برایش نداشته ، امروز دیگر درگیر مدرنیته ای است که با سرعت زندگی شخصی اش را تحت تاثیر قرار داده و فضای روشنفکری از سرتا پا غربی روزگارش از او دختری از خود بیگانه ساخته است.

در واقع بیتا همان بیتاست.همان دختر پر شرو شور دوست داشتنی؛ اما اینبار حریفش برای مبارزه نه چهارچوبهای سنت که هنجارهای مدرن اند.تا آنجا که در سکانسی هجو گونه لباس زنان طبقه اجتماعی روشنفکر را بر تن می کند و با آرایشی نظیر آنها به اتاق کار معشوقش می رود و سیگاری روشن میکند(که یکی از موتیفهای شوهای شبه روشنفکری آن ایام است) و می گوید که مقاله نوشته و می خواهد چاپ کند.چرا که نمی خواهد چیزی کمتر از خانم دوست و همکار !! باشد. اما عدم توانایی مقابله او با موج جدید و تخریب گر روشنفکری جدید است که از این صحنه نمایشی طنز می آفریند. بیتا شبیه خانم دوست و همکار نمی شود. چرا که یله گی و رمانتیسم رفتاری اش در قالب جدید شکل نمی پذیرد.او نمی فهمد و نمی خواهد بفهمد که در نگاه روشنفکر امروزی عشق از ازدواج جداست. و تا آنجا در این مبارزه له می شود که سر از خیابان در می آورد تا با هویت مثله شده اش مثل زباله رفتار شود.

چند زن روشنفکر در سینمای ایران علی جعفرزاده - اسفندیار استاد یگانه.از سایت مدرسه فمینیستی

*هژیر داریوش فیلمساز ومنتقد فیلم ،مدیرفستیوال فیلم تهران را در نظام پیشین. چند سال قبل در فرانسه ودر تبعید قلبش از حرکت ایستاد. دستیار او جمال امید آموخته هایش ازهژیر را برای رژیم آخوندها خرج کرد، او پشت پرده مدیر اصلی  فجر سینمایی بود هنوز هم گویا  مشاور  است.

بی تا فیلمی از  هژیر داریوش
فیلمنامه: گلی ترقی  مدیر فیلمبرداری: هوشنگ بهارلو
تدوین: ماه طلعت میرفندرسكی  موسیقی: لوریس چكناواریان
عكاس: كیومرث درمبخش  سال ساخت: 1351
بازیگران: گوگوش، عزت الله انتظامی، پروانه معصومی، مهین شهابی، مهری رحمانی، نسا ضیاییان، هژیر داریوش، هوشنگ كاوسی، اكبر زنجانپور، صادق توكلی

 

 •ناهنجاری‌ سینما در ایران

 زاون قوکاسیان (سینمای آزاد اصفهان) از برخورد غیر انسانی در سینمای ج.ا می گوید:

یکی از غیرانسانی‌ترین و زشت‌ترین برخوردهایی که در سینمای ایران رخ می‌دهد، ورود بازیگران به سینما به واسطه پشتوانه مالی است. این برخورد غیرانسانی تبعات ناخوشایندی برای سینمای ایران داشته است. حاصل این وضعیت است که بسیاری از بازیگران تحصیل کرده و با استعداد از ورود به سینما و حضور در پروژه‌ها محروم می‌شوند. این افراد که مدت‌ها در دانشگاه تحصیل کرده‌اند و استعداد و توانایی بازیگری هم دارند به دلیل مناسبات نادرست موجود در سینمای ایران عرصه‌ای برای کار به دست نمی‌آورند و از سوی دیگر فرزندان خانواده‌های مرفهی که اغلب کاملاً به بازیگری بی‌ربط هستند با پرداخت پول فرصت آن را به دست می‌آورند که وارد سینما شوند.

جنس کار و طیف کارگردانانی هم که با این گروه از بازیگران همکاری می‌کنند، کاملاً مشخص است؛ اغلب این‌ها کارگردانان جوانی هستند که شاید به این بازیگران به عنوان منابع درآمدی برای تأمین بودجه کار خود نگاه می‌کنند؛ نمی‌توان کارگردانی را یافت که کارش را بلد باشد و به سوی این بازیگران برود...

البته تعدادی از بازیگران قدیمی هم از این نوع بازیگران استفاده می‌کنند؛ آن‌ها از کسانی هستند که در دهه 60 می‌توانستند فیلم بسازند، مقطعی از سینما دور شدند و حالا هفت هشت سالی است که فیلم می‌سازند و از این بازیگران استفاده می‌کنند؛ این‌ها همه ناهنجاری‌های در سینمای ایران هستند.

پرو پاکاندا فیلم نامه به رئیس جمهور صدای رضایی را هم در آورد!

به گزارش خبرنگار «تابناک»، هرچند فیلم مستند «نامه به رئیس‌جمهور»، جای نقد بسیار داشته و پرسش‌های تأمل‌برانگیزی درباره این فیلم مطرح است، اما در حاشیه نمایش این مستند در رسانه‌های بیگانه که با ظرافت‌‌های خاصی، منافع خود در ایران را دنبال می‌کند، پرسشی ساده، اما اساسی مطرح می‌شود و آن این که به راستی، سرنوشت نامه‌های مردمی برای احمدی‌نژاد در پنج سال گذشته چه شده است؟....

گفتنی است، هرچند نقد مستند «نامه‌ به رئیس‌جمهور» آماده انتشار بود، اما «تابناک»، برای روشنتر شدن ابعاد آن، سعی در گرفتن برخی اطلاعات تکمیلی از نهاد ریاست جمهوری داشت که ظاهرا به دلیل سفر هیأت دولت در لیست پاسخ‌ به پرسش‌های موجود به روزهای آینده موکول شد که پس از آن، نقد مستند یاد شده منتشر خواهد شد.

 زيبا شيرازی،از زن ايرانی و ترانه سرايی زنانه میگوید:

زيبا شيرازی آهنگ ساز، ترانه سرا و خواننده ی ساکن لس آنجلس، يکی از پيش تازان ترانه سرايی فمينيستی و «زنانه» در موسيقی پاپ ايرانی در اين شهر است.

زيبا شيرازی در ترانه هايش با سادگی و صميميتی «فروغ گونه» به تصوير خود و موقعيت خود می پردازد و شعرهايش بازتاب حس ها، عاطفه ها و انديشه های او به زبان طبيعی و زنانه مخصوص خود اوست.

اما برخلاف «فروغ فرخزاد» که اشعارش نموداری از تموج و تلاطم احساسات زنانه زنی يگانه اما منفرد و معترض است، در ترانه های زيبا شيرازی او اين بيان تفکر، تلاطم و شور و احساس زنانه را حق بلاعوض خود می داند و اغلب حتی شنوندگان زن خود را در پذيرفتن اين تفکر و تموج آزاد به چالش می طلبد.

تا جايی که به نظر می رسد زيبا شيرازی در ترانه سرايی فمينيستی و زنانه در صدر فهرست ترانه سرايان زنی قرار دارد که هنوز شهامت گذشتن از مرزهای تابوهای«ناگفتنی» را نداشته اند.

دختران جوانی که در اين شهر وارد کار خوانندگی می شوند اغلب در پی خواندن ترانه هايی هستند که مورد توجه عموم قرار بگيرد و سر زبان ها بيفتد. اين اشعار را اغلب مردها می سرايند و اغلب از محتوی فمينيستی لازم برخوردار نيستند

همين مساله به گفته خانم شيرازی، يکی از عوامل کم کاری ها در زمينه ترانه سرايی زنانه و فمينيستی ايرانی بوده است.

زيبا شيرازی می گويد «شايد به خاطر جرات نکردن در ارايه دادن چنين کارهايی اين کم کاری بوجود آمده است.... زيبا شيرازی می گويد سر پا ماندن در اين بازار، کار آسانی نيست و می افزايد خيلی ها سبک کار او را به اين دليل که گمان می کنند زيادی «باز» است، نمی پسندند.

او می گويد: «مثلا شعر «اوج» من درواقع تقاضای يک هم آغوشی عاشقانه است و من در آن به راحتی از آنچه که يک زن از يک هماغوشی می خواهد صحبت می کنم. ولی حتی خود زنها هم با آن مشکل دارند . زيبا شيرازی می گويد علت اينکه در اين ترانه به عنوان يک زن خواستار هماغوشی شده اين است که به طور معمول در فرهنگ متداول، از زنان هماغوشی خواسته شده و زن هميشه بايد هماغوشی را به مرد عرضه می کرده است.

بسياری از شعرای زن حتی در ميان زن های جوان تر ايرانی هنوز تفکر آزاد خود را محدود به يک مجموعه شعر در چهارچوب يک کتاب می کنند.

به گفته زيبا شيرازی، زندگی خارج از کشور در يک محيط بازتر به او اين فرصت را داده است که بتواند وارد يک استوديو بشود و «حرف هايم را بزنم و مورد قبول هم قرار بگيرم .همه این مصاحبه را در نشانی زیر بخوانید

http://www.shabakeh.org.

 •صدا وسیمای ضرغامی  دستمزد بازیگران  را منتشر می کند!

 

 ايلنا : يك پژوهشگر حوزه سينما صبح امروز در برنامه چهارسوق شبكه اول سيما با اشاره به وضعيت حقوق و دستمزدهاي بازيگران سينما ميزان حقوق آنان را اعلام كرد .

رضا استادي كه در برنامه صبح امروز چهارسوق حضور داشت در گفت و گو با خبرنگار ايلنا آخرين سقف دستمزد بازيگران سينماي ايران را به شرح ذيل اعلام كرد:

-حميد فرخ‌نژاد 18 تا 30 ميليون تومان

- پرويز پرستويي 40 تا 50 ميليون تومان

-فاطمه معتمد آريا 30 ميليون تومان، ترانه عليدوستي 30 ميليون تومان، الناز شاكر دوست 35 تا 40 ميليون تومان- ،نيكي كريمي 45 ميليون تومان، جواد رضويان 60 ميليون تومان-، ليلا حاتمي 45 ميليون تومان،-باران كوثري 30 ميليون تومان، رضا عطاران 70 ميليون تومان- رضا كيانيان 30 ميليون تومان،امين حيايي 40 تا 60 ميليون تومان ،مهران مديري 100 ميليون تومان- امير جعفري 30 ميليون تومان ،كامبيز ديرباز 25 تا 30 ميليون تومان، مهناز افشار 40 ميليون تومان- شهاب حسيني 60 تا 70 ميليون تومان، عزت‌الله انتظامي 40 ميليون تومان ،مجيد صالحي 15 تا 20 ميليون تومان ،حامد كميلي 30 ميليون تومان ،حامد بهداد 35 ميليون تومان علي نصيريان 25 ميليون تومان- رضا شفيعي جم 40 ميليون تومان- اكبر عبدي 40 تا 50 ميليون تومان محمدرضا فروتن 40 تا 60 ميليون تومان، بهرام رادان 50 ميليون تومان ،هديه تهراني 100 ميليون تومان

 

 اندر حكايت عضو بگيري اجباري و به بند كشيدن آزادي در تكرنگ سبز سيدي

نگارنده ي اين سطور نيز مثل خيلي ها  در دو سه ماه اخير ايميل هاي متعدد و اغلب نه چندان موثق و معتبر جنبش و موج موسوم به" جنبش سبز آزادي و موج آزادي سبز" و گروه هاي زير مجموعه شان را گرفته

 و مي گيرم. صدالبته  اين رشته سر دراز دارد و گويا گريزي هم از آن نيست. همين چند روز پيش  گروهي به نام" گروه ادبستان كاوه ي آهنگر" ايميلي فرستاده و توضيحي هم با نثر اجق وجق  به شرح زير داده است:" شمابه اين دليل كه عضو گروه ادبستان كاوه ي آهنگر هستيد  اين ايميل را دريافت داشته ايد." و تن مرحوم مغفور جنت مكان و خلد آشيان" كاوه ي آهنگر" را در گور و ايضا بنده ي كمترين را در حوالي و حول و حوش گور لرزانده است!خب  اگر من و من هاي نوعي" نخواهيم كه ايميل هاي ناخواسته اي از اين قبيل را  دريافت داشته باشيم!" چه كسي را بايد ببينيم؟ توضيح اينكه من  در اين ديار نكبت زده ي له شده زير نعلين آخوندها عضو هيچ حزب و گروه و دار و دسته اي  نبوده و نيستم و اصلا و ابدا هم  خوش ندارم كه آزادي را در تكرنگ" سبز سيدي" به بند بكشم.آزادي براي من و امثال من  رنگين كماني از رنگ هاست و بس و برخلاف نظر سردمداراين جنبش رنگي  معتقد بوده و هستيم  كه قبل از بيست و دوم خرداد يكهزار و سيصد و هشتاد و هشت  در زندان هاي اوين و كهريزك  حلوات نمي كرده اند و اعدام و شكنجه و تجاوز جنسي در آنها امري معمول و مرسوم بوده و موجب وجدان درد" سبز سيدي"ها هم  نمي شده است!

  گفتن ندارد كه شاخك هاي به اصطلاح رهبر اين جنبش  فقط و فقط  پس از بالا كشيده شدن بخشي از آراء اش در" چيز" ي به نام انتخابات  توسط  دارودسته ي خامنه اي  موقتا و به خاطر موقعيت ناخواسته اي كه درآن گير كرده  نسبت به اين امور" قبل از اين  عادي و  پيش پاافتاده!" حساس شده است و حيرت آور است كه هوداران و سينه درندگان احساساتي و ساده انگار

ميرحسين موسوي  نمي دانند و يا دوست ندارند بدانند كه

حضرت اش به وقتي كه صاحب قدرت بود  به اتفاق

همپالكي هاي فاشيست اش  تسمه از گرده ي آزاديخواهان مي كشيد و دوران صدارت " موسوي هميشه سبز سيدي" يكي از سياه ترين و ننگين ترين دوران سي ساله ي اخير  به لحاظ اعدام و شكنجه و تجاوز و آزار جنسي بوده است و دريغا كه گذشته  چراغي حتي

كم سو  براي" بعضي"ها  نيست و نخواهد بود

         علي  پوررضا - ايران

 •دولت کودتا !فعالیت فرهنگی/ هنری برون مرزی را از سر میگیرد.

 روزی نامه ایران / باند احمدی نژاد از موفقیت کنسرت با پیام صلح! خوشنود است!

تازه‌ترين مجموعه كنسرت‌هاي شهرام ناظري و پسرش حافظ در امريكا، سوژه گزارش آسوشيتدپرس در مورد موسيقي ايران و فعاليت اين دو چهره شناخته شده موسيقي سنتي ايران در غرب با پيام صلح شد.

به گزارش «ايران»، اين خبرگزاري در گزارشي با تيتر «پدر و پسر موسيقيدان براي صلح مي‌نوازند» نوشت: گروه كنسرت ناظري كه متشكل از نوازندگان شرقي و غربي است، سعي دارد با تلفيق موسيقي ظريف شرقي با سازهاي پرسروصداي غربي، پيام عشق و نوع‌دوستي را به دنيا برساند.

حافظ ناظري گفته است: «به ما نگاه كنيد، مردمي كه از فرهنگ‌هاي مختلف و پيشينه‌هاي موسيقي متفاوت گرد هم آمده‌ايم و مي‌خواهيم براي شما و جهانيان عشق بيافرينيم.»

برای غزال تیزتک کوهستان... برای احسان فتاحیان ) کلیب ،انتخاب از سایت گزارشگران)

 

http://www.gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=5907&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=8f48a8d7a0

 نشریه روشنگر –کانادا- شماره 31 نوامبر 2009 منتشر شد.به صورت پ.د.اف ببینید.