You should install Flash Player on your PC

 زیر پوست شب چه میگذرد؟

 آرشیو

 خانه نخست

بصیر نصیبی

زیر پوست شب چه میگذرد؟

جواب به بیانیه رخشان بنی اعتماد

رخشان گرامی

 

 

 میدانم که تعجب میکنی که با تو مستقیم صحبت میکنم ونام کوچک تورا خطاب قرار می دهم. شاید بسیاری از کسانی که با نحوه نگاه من به سینما در جمهوری اسلامی آشنایی دارند ندانند که من با توو بسیاری از سینماگرانی که در جمهوری اسلامی کار می کنند(داریوش مهرجویی ،شیردل،اصلانی ،پرویز کیمیاوی و..)دوستی وآشنایی داشته ام ویا همراه وهمکار بوده ام، وجوانتر ها یا در کارگاه های سینمای آزاد سینما آموخته اند(منیژه ی حکمت...) ویا سالها عضو گروه سینمای آزاد بوده اند( کیانوش وداریوش عیاری،زاون قوکاسیان،صباغ زاده،غلامرضایی،همایون پایور و...) یا مدتی در کارگاه های ما آموزش دیده اند. (ابوالفضل جلیلی، محمود کلاری...) برای من هم سخت است روی در روی همکاران سابقم بایستم اما چه کنم که رفتار واعمال  جمعی از سینماگران در ایران مانده در بقاء حکومت ج. اسلامی نقش موثری داشته وبرای من تبعیدی رهایی مردم در بند ارزشی فراتر از دوستی ،حتا وابستگی خانواده گی تواند داشت.

 اصلا بیاو به فرض جای یکدیگر را برای زمانی کوتاه عوض کنیم. تو بنیان گذارجنبش سینمای آزاد باش ومن یک سینماگر در ایران مانده . اگر تو جای من بودی ونمی پذیرفتی در یک نظام که ولی فقیه دارد ومردم را گوسفند می پندارد،بمانی ،به امر ونهی مامورین رژیم تن نمی دادی ،تقاضای فخرالدین انوار* که شرط ادامه کار تو وادامه راه سینمای آزاد را در جمهوری اسلامی تمکین وپیروی از فرمان خمینی دانسته بود را نمی پذیرفتی وبه ناچار به تبعید کشانده می شدی ومن میماندم در جمهوری اسلامی کار می کردم. تو در باره من ورفتارهایم در جمهوری اسلامی چگونه قضاوت میکردی؟ حالا هر کس به جای خودش برگردد.من یک پناهنده ی تبعیدی هستم که پای به سفارت ننگین جمهوری اسلامی نگذاشته ام. همان روز که فخرالدین انوار از من خواست اگر انقلابی هستم به لشکر 20 ملیونی که خمینی دعوت به کار امنیتشان کرده بودبپیوندم -اگر این معنای انقلاب بودمن با افتخار ضد انقلاب شدم وتصمیم گرفتم زادگاهم را ترک کنم وده روز بعد من دیگر از مرز های تحت کنترل ج.اسلامی خارج شده بودم.

 تو دراطلاعیه کوتاهت می نویسی  :

«ترسى ندارم كه در وانفساى اين دوران پرتوطئه به هر تهمتى منتسب شوم.

ترسى ندارم كه به جرم مشوش كردن اذهان عمومي، متهمم كنيد»:

اگر اجازه بدهی من واژه دیگر را به ابتدای نامه ی تو اضافه کنم. چون اگر بخواهیم اعمال و رفتار وکارهای جمع شما فیلمسازان فستیوالی را خواست واقعی شما ارزیابی کنیم آنوقت که شما هم می شوید جزء سیستم این نظام جبار. با صراحت میگویم که من وبسیاری ازسینماگرانی که در نظام پیشین فعالیت علنی میکردیم اگر ادعا کنیم که بدون ترس کار میکردیم سخن درستی نگفته ایم. هر چه شهرت ما بیشتر می شد نسبت به کارهای ما حساس تر می شدندو ترس بیشتری در ماتولید می شد.البته تو در آن زمان به تازگی دانشکده هنرهای دراماتیک را تمام کرده بودی هنوز فیلمی نساخته بود ی ودر تلویزیون هم  منشی صحنه بودی ومن که شهرت داشتم ورفتارم به خصوص که سرپرست یک گروه گسترده بودم با 300 سینماگر،در 20 شهر ایران .سینه کلوبی با 2000 عضو داشتم بیشتر از توزیر ذره بین بود. من وما خودزیر ماسک می زیستیم ماسکی که اگر همان بساط باقی میماند شاید آنقدر به آن عادت کرده بودیم که چه بسا دیگر سنگینیش را حس نمی کردیم . وقتی دفترآقای مدیر رژیم انقلابی ج. اسلامی را ترک کردم با خودم عهد بسته ام  دیگر وتا پایان عمرم بدون ماسک زندگی کنم. تعهدی که تصور می کنم وامیدوارم بدان پایبند مانده باشم.

 برگردیم به آغاز بیانیه تو که می نویسی:

«دوربينم را چند روزى امان دهيد تا گزارشى بي‌پرده پيش رويتان بگذارم، شايد به واقع نمي‌دانيد كه زير پوست شهر چه مي‌گذرد؟»

رخشان گرامی تو از دولتی که حتا شبه اصلاح طلبان حکومتی که مدتی است سبز پوش شده اند هم تاکید کرده اند دولت کودتا است امان میخواهی تا فیلمی بسازی علیه خودشان؟ آیا می دانی، که خبرهای قیام مردم را چه دوربین هایی پوشش داد وصدای مردم به پا خاسته مردم ایران را به دنیا پراکند؟ همان امکان یکی دو دقیقه تصویر برداری که برای تلفن های دستی وجود داردودوربین های کوچک تصویر برداری این وظیفه را بعهده گرفتند، بله منهم میدانم تصویر ها اکثرا شفاف نبود، صدا اغلب نا مفهوم بود ،دوربین ها ،تکان های نامناسب داشت. اما همین تصاویر تار و لرزان توانست واقعیت ج. اسلامی ونظام ولایت فقیه وحکومت دینی را برای مردم جهان روشن کنند ونشان داد این یک رژِیم فاشیستی واصلاح ناپذیر است ورهایی از شر آن جز سرنگونی تمامیت آن راهی نداردواین کم دست آوردی نبود .تصویر برداران این چنین گزارش هایی از وزارت ارشاد احمدی نژاد امان نخواستند بلکه امان نظام رابریدند. تو از شخصیت های فیلم هایت سخن می گویی واین شخصیت ها را پیوند میزنی به نمو نه هایی در اجتماع. آیابرای تصویر آن چه تو آن را واقعیت های اجتماعی نامیده ای بدون اجازه رژیم کار کرده ای؟ نه همه این کارها ی تو اول در ذهنت شکل گرفته وصد ها بار قبل از اینکه به روی کاغذ بیاوری درون خودت مرورش کرده ای وخود سانسوری وحشتناک درارائه تفکر تو اثر گذاشته است وبعداز آماده شدن فیلمنامه آنرا به وزارت ارشاد سپرده ای وآنجا هم مامورین معذور هر جایش را ناباب یافته اند خط زده اند وبعدازاینکه فیلم آماده شدتازه اول بدبختی است. ایراد های ریز ودرشت، شروع می شود. آخر وزارت ارشادی که فیلمی را بدلیل- نگاه نانجیبانه دوربین به زن بار دار- توقیف می کند. چطور اجازه می دهد رخشان بنی اعتماد که جز بافت رژیم نیست.جان مایه دردهای مردم را روی پرده سینما بنمایاندوبنیاد سینمایی فارابیش که براسا س ماده 5 فرمان نامه اش کنترل همه فیلم هایی که باید به جشنواره ها ارسال شود در شورایی مجدد بررسی می کند وبرای آن پروانه جداگانه صادر می کندو به صدور فیلمهای رخشان رضایت می دهد؟ ،اگر واقعا به تو اجازه داده باشند رنج ها ودرد های فرو خفته مردم را زنده کنی پس این همه سر وصدا ،این همه اعتراض به سانسور وخفقان در طی این سالها برای چه بود؟ همه فیلمهای تو که در زمان ملیجک بارگاه خامنه ای ساخته نشده که بتوانی تمام مصائب 31 ساله حکومت ننگین ج. اسلامی را فقط به گردن او بیاندازی وجدان آسیب دیده ات را تسکین دهی. تو می خواهی بگویی فیلمهای توبازگوکننده غم ودرد مادرانی است که داغدار فرزندانشان بوده اند. آیا فیلمهای سالهای گذشته تو رنج و درد مادرانی که فرزندانشان را رژیم جمهوری اسلامی به فجیع ترین روش به قتل رسانید را روی پرده سینما آورده است؟خیلی دور نرویم ایا مادر زهرا کاظمی هم فرصت پیدا کرد به دوربین تو نزدیک بشودوبگوید دختر من که با اجازه وزارت ارشاد خاتمی به ج. اسلامی سفر کرد،همان مامورین امنینی دوران خاتمی به او تجاوز کردندوبا بی رحمی وشقاوت زایدالو صفی به قتلش رساندند، خانم شیرین عبادی قول داد قاتلان اورا به دست عدالت بسپارد. ایا چنین اتفاقی افتاد؟ ناله ها وضجه های مادر محمدی ها را شنیده ای ؟مادر زهرا بنی یعقوب چی ؟ آنها امکان پیدا کردند از طریق دوربین تو سفره دل بگشایند؟رخشان عزیز ردیف کردن جملات تاثیر گذار کار مشکلی نیست اما پابندی به گفته ها ونوشته هاست که به جملات شخصیت واعتبار می دهد.

 تو میگویی :

 «من يك مادرم، نه فقط مادر ,تنديس و بارانم,، مادر همه جوانانى كه از سال‌هاى دور از دريچه فيلم‌هايم، مادران خود را در قالب شخصيت‌هاى ,طوبا,، ,گيلانه, ,فروغ و ,نرگس,، ,سيما, و... ديده‌اند»

ایا تو مادر زال زاده ها ، مختاری ها،فرهنگ شریف ها .هزاران نفر که در سالهای آغاز حکومت مهربان خمینی به دستور بنیان گذار نظام بدون محاکمه اعدام شدند ودر سالهای 60 و67 در زندان های جمهوری اسلامی به قتل رسیده اند هم بوده ای  همانها را میگویم که در گور های دسته جمعی گلزار خاور ان خفته اند ؟ یعنی طوبا، گیلانه و فروغ، نرگس پرسوناژ های تو درد مشترک همه این مادران را فریاد می زنند؟ راستش من که چنین گستردگی در اندیشه کاراکتر های تو نگرفتم به گمان من ،تو وفیلمسازانی که به اصلاحات درون رژیم ودار ودسته خاتمی دل خوش کرده بودید حداکثر خواستتان به بازی گرفتن شبه اصلاح طلبان وکمی تغیر در نحوه اعمال فرامین جمهوری اسلامی وتثبیت جمهوریت نظامی که جمهوریت در آن فقط یک داروی مسکن برای دل خوشی خوش باور هاست.فراتر نرفته است بهمین دلیل هم تا حالا که نظام دوبال داشت  می توانستید فیلم بسازید در دنیا هم نمایشش بدهید ،اما حالا که قرار است نظام با یک بال به جنایت هایش ادامه دهددر بن بست قرار گرفته ایدو نمیدانید چه بکنید؟اگر بخواهید به فیملسازی ادامه دهید که باید فیلمنامه تان رابه وزارت ارشاد دولت کودتا تقدیم کنید،اگر تصویب کرد یعنی محتوایش با خواست کودتا چیان هماهنگ بود از کمک های همیشگی وزارت ارشاد، وام بانکی و... بهره بگیرید ،در جشنواره فجری که از وزیر تا همکاران جزءاش دست چین دولت کودتا هستند حضور پیدا کنید واحیانا جایزه هایش را درو کنید وبعد بنیاد سینمایی فارابی دولت کودتا فیلم را راهی جشنواره ها کنند وشما همچنان فیلم بسازید. اما ایا می توانید ادعا کنید که فیلمسازی مستقل هستید وپرسوناز های فیلمهایتان رنج ها ودر های فرو خورده گیلاله ها فروغ ها را با اجازه وهمکاری مستقیم کودتا چیان به روی پرده سینما زنده می کنند؟

من هیچگاه بدون دلیل و مدرک وبر اساس حدس وگمان نطری نداده ام ونظر در باره رفتار های تو، همراه سالهای پیش خودم هم از روال عادی راه وکارم جدا نبوده است .

 بیانیه که برای دوره اول ریاست جمهوری خاتمی انتشار یافته امضاء تورا هم همراه دارد. شاید خوش نداشته باشی دوباره مطرح شود اما اینها سند تاریخی است که نمی شود منکرش شد.حرکت غافلگیر کننده مردم به پا خواسته ایران چنان جوی ایجاد کرد که کروبی شیخ اصلاحات مجبور می شود از حکم حکومتی که خود اذعان داشته بود بدان اعتقاد دارد سر پیچی کنندو به تجاوز در زندان ها اشاره کند-رفتارکثیفی که سالهاست در زندان های جمهوری اسلامی بطور سیستماتیک اعمال می شود-ورخشان بنی اعتما د ترسش بریزد، جعفر پناهی به آرامگاهی برود که ندا در آن خفته است و گرنه رخشان گرامی 4 سال پیش هم احمدی نژاد با تقلب گسترده به تخت ریاست جمهوری چسبانده شد واگر آنچه حالا اتقاق افتاده کودتا باشد این کودتا 4 سال پیش اتفاق افتاد وهیچ کدام از شما هااین چنین قاطعانه جلوی دولت متقلب نایستاده بودید مگر یادمان رفته که در دوران ریاست همین موجود یعنی احمدی نژاد بود که آقای کسلیک مدیر برلیناله به جمهوری اسلامی سفر کرد وادعا کرد موزه جوایز سینمای جمهوری اسلامی یک خرس کم دارد. چند ماه بعد از این اتفاق بود که فیلم افساید که به استناد گفته خود آقای پناهی در دوران خاتمی توقیف بود در فجر دوره احمدی نژاد نمایش داده شد. وزارت ارشاد احمدی نژاد نه فقط اجازه نمایش فیلم را در برلیناله صادر کرد بلکه به گفته صریح مطبوعات داخلی یک هواپیما که سرنشینانشان خبرنگاران ونویسندکان مطبوعات ج. اسلامی بودند برای پوشش خبری اعزام شدند وآقای کسلیک هم به قولش وفا کرد خرس برلین را دستگیرو تحویل موزه جمهوری اسلامی داد وبعد همین آقای پناهی در کنفرانس مطبوعاتی که وزارت ارشاد احمدی نژادبرایش ترتیب داده بود شرکت کرد.در همان کنفرانس من را تنها کسی معرفی کرد که معترض زد وبند ج. اسلامی و کسلیک بوده ام واین خبر غیر واقعی را اعلام کرد که من در جشنواره برلین حضور داشته ام و سرافکنده و سرشکسته شده ام در صورتی یک گروه از هنرمندان وسینماگران مقیم برلین علیه برنامه های نمایشی ج. اسلامی در برلین اقدام کردندو من در آن زمان اصلا برلین نبودم.ایا حالا که می بینم پناهی شال سبز بسته وکنار موسوی قرار گرفته نباید او را نمک نشناس دولت مهرورزکودتایی بدانیم؟حالا می شنویم و میخوانیم  سینماگران ،جشنواره ای زیر عنوان دروغین سینما/ حقیقت را پس می زنند انگار تو هم بیانه شان را امضاء کرده بودی  چه کار خوب وشایسته ای .اما اینها خود در سال گذشته با اشتیاق در همین برنامه شرکت کرده بودند بله این قدرت وایستادگی مردم وحضور ملیونی آنان در خیابان ها بود که بازی ها ونقشه های رژیم را بهم زد. دوم خردادی ها میخواهد آنرا به نفع خود مصادره کنندو این ادعا را دارند که این مردم آمده بودند تااندیشه ها پس مانده ارتجاعی خمینی را زنده کنند و رایشان را پس بگیرند این بزرگترین توهین به شعور وآگاهی مردم بپا خاسته ایران است.

 زیاد از موضوع جدا نشویم وبرگردیم ونامه جمع شمارا مطرح کنم.

«در شرايطی که شبيخون فرهنگ غرب وغرب زدگان اين پرچم بر افراشته راآماج حملات سهمگین خود قرار داده است ودر حالی که رهبرفرزانه ومعظم انقلاب اسلامی ايران؛مقابله با اين شبيخون فرهنگی رادر صدر حرکت های عاجل وضروری انقلاب اسلامی دانسته اند انتخاب شايسته ترين  ( محمد خاتمی )فرد برای جايگاه رياست جمهوری که بتواند در اين برهه حساس؛ درخشش فرهنگ تابناک اسلامی را از ميان طوفان به سلامت وبر افراشته عبور دهد اهميت والايی دارد....» جدا شده از بیانه سینماگران ،با ستایش از خامنه ای جلاد وحمایت از خاتمی شارلان.

 چند امضاء از میان 240 امضاء

 کیومرث پور احمد.جعفر پناهی،عبدالله باکیده. فریدون جیرانی.رخشان بنی اعتماد،ابولفضل جلیلی،نوشابه امیری،رسول صدر عاملی،تهمینه میلانی،هرمز هدایت،مهدی هاشمی،گوهر خیر اندیش .جهانگیر کوثری( همسررخشان بنی اعتماد).قطب الدین صادقی (تئاتر).ماهایا پطروسیان.بهروز افخمی.حمید سمندریان( تئاتر)...

 ایابه این اظهار نظر خودتان اعتقاد دارید ویا اجبار در تنظیم آن دخالت داشته است؟ اگر به آنچه امضاءکرده اید اعتقاد داشته اید که خوب این سئوال مطرح می شود پس چرا به مردم وعده ای دادید که نا ممکن بود؟ ایا پرچم برافراشته که آماج حملات سهمگین شده ،پرچم جمهوری اسلامی است ویا بیرق سبز خاتمی چیان خجل وشرمنده؟اگر آنچه پنداشتید واقعیت نداشت حالا که شهامت پیدا کرده ایدو از هیچ عاقبتی نمی هراسید با صراحت بگوئید که آن سعادت ونیکبختی که شما با اتتخاب خاتمی نویدش را می دادید سرابی بیش نبود. البته خود شما به این حد حمایت از دوم خردادی ها بسنده نکردید برای خاتمی ستادانتخاباتی تشکیل دادیدوپروپاکاندا فیلم روزگار نو را از انتخابات درجمهوری اسلامی ساختیدو.. حتا شمارا به جلسه دیدار فیلمسازان با رهبر کشاندند اما گفته شد که این جلسه را مجید مجیدی که خودش را سر سپرده رهبرمی دانست ترتیب داده بود( او با احمدی نژاد بد بود وبه اتکای حمایت رهبر به او بی اعتنایی می کرد- ودر خیمه شب بازی اخیر به سوی موسوی خزید حالا معلوم نیست با وضعیتی که برای موسوی پیش آمده بر ملا شدن نقش اصلی رهبری در جنایت های رژیم وسرکوب مردم او که در ستایش ازخامنه ای حتا از حد معمول فراتر رفته بود. چرا سکوت کرده است واز پیشوای خود دفاع نمی کند) اما شما ،رخشان بنی اعتماد وقتی دیگر نمی ترسی چرا اقدام عملی نمی کنی. لااقل نقش مجید مجیدی رادر دیدار از رهبر جنایتکاران جهان ونحوه دعوت از 200 سینماگر از جمله خودت راشفاف نمی کنی؟

 من میخواهم باور کنم که تو واقعا دیگر نمیخواهی بترسی اما من این شهامت تو را ضربه ای میدانم که جنبش مردم به هنرمندانی که رفتارشان وکارهایشان در جهت تثبیت ج. اسلامی بوده است وارد آورده است. اگر این اتفاق افتاده باشد باید این تحول را به فال نیک گرفت اما اگر اعتراض شما فقط به رای قلابی که برای احمدی نژاد ساختند ویا انتقاد ویا حتا تغیر رهبر محدود شود ره به جایی نخواهید برد.اگر شما مادر هستید بیایید ازنخستین قربانی جنایت های اخیر رژیم_ ندا_ پند بگیرید. او که نه به این نظام اعتقادی داشت ونه رای داده بود ونه در خیمه شب بازی رژیم زیر عنوان انتخابات شرکت می کرد او تنها برای رهایی مردم در بند خون پاکش را تقدیم انقلاب نوین ایران کرد. چرا نمیخواهی لحظه ای هم تصور کنی مادر ندا ها هستی؟"

بار دیگر بر میگردم به پایان اطلاعیه ات که می نویسی:

«دوربينم را چند روزى امان دهيد تا گزارشى بي‌پرده پيش رويتان بگذارم، شايد به واقع نمي‌دانيد كه زير پوست شهر چه مي‌گذرد؟»

مطمئن باش با امان نامه ای که از احمدی نژاد می گیری نخواهی دانست زیر پوست شب چه میگذرد؟ دوربینتان را بدون اجازه به میان مردم بیاورید. خودتان را از قید وبند باورمندان رژیم وتوهم سبز رها کنید به حرفهای نامزد ندا تامل کنید 

« ندا بهمن ماه امسال 27 ساله می شد، "هدف ندا آقای موسوی یا احمدی نژاد نبود، هدفش وطنش بود و بارها اشاره کرده بود که حتی اگر جانش را از دست بدهد و گلوله به قلبش بخورد، که اتفاقاً گلوله به قلبش خورد، در همين راه قدم برخواهد داشت. ندا با همهء سن کمش درس بزرگی به خیلی ها داد/ اسپین ماکان نامزد ندا »  

آنوقت خواهید دانست زیر پوست شب چه میگذرد ،فرصت زیادی برای بازگشت به سوی مردم ندارید وقتتان را در حمایت از ماسک سبز هدر ندهید. هوشیار باشید. دوست وهمراه سابق تو بصیر نصیبی

*فخرالدین سالهای اول انقلاب در تلویزیون کارهای فرهنگی،هنری را  در اختیار داشت.  وبعد وارد حوزه سینما در وزارت ارشاد شدوبعد به شهرداری منتقلش کردند. چند سال هست خبری از او نیست. انگار کارهای  پشت صحنه را اداره میکند.

*البته مجید مجیدی این را هم گفته که: خيلی‌ها بعد از چاپ اين مصاحبه ( منظور مصاحبه ایست که طی آن مجیدی ستایش بسیار نثار خامنه ای کرد)خواهند گفت که مجيدی هم نگاه حکومتی دارد، ولی خدا خودش می‌داند که نگاه من به ايشان( یعنی خامنه ای جلاد) خيلی متعالی ست و برايم آن زمان که هنوز رئيس جمهور نبودند و بعد که بودند و می‌آمدند پيش ما و سر سفره با ما املت می‌خوردند با الان که رهبر مملکت هستند، فرقی نکرده‌اند.جدا شده از گفته های مجیدی با سایت های حکومتی.

 

سپتامبر 2009 بصیر نصیبی