You should install Flash Player on your PC

صدای پای انقلاب

 آرشیو

 خانه نخست

 

بصیر نصیبی صدای پای انقلاب

 آغاز پایان

 

 « ندا بهمن ماه امسال 27 ساله می شد، "هدف ندا آقای موسوی یا احمدی نژاد نبود، هدفش وطنش بود و بارها اشاره کرده بود که حتی اگر جانش را از دست بدهد و گلوله به قلبش بخورد، که اتفاقاً گلوله به قلبش خورد، در همين راه قدم برخواهد داشت. ندا با همهء سن کمش درس بزرگی به خیلی ها داد/ اسپین ماکان نامزد ندا »

تقلب ،ریا ،تزویر، دروغ ،ارتجا ع در ذات حکومت آخوند هاست واین نخستین بار نیست که رژیم برای پیشبرد مقاصدش به تقلب گسترده دست میزند؛ اگر بخواهیم حرفهایمان را به انتصابات محدود کنیم وحتا به یادآوری انتصابات دوره قبل بسنده کنیم به گفته خودشان تقلب آن حد گسترده بود که  رئیس تشخیص مصلحت نظام به خدا پناهنده شد و رئیس مجلس ارتجاع غصه خورد که چرا یک ساعت خوابید وقتی از خواب ناز برخواست که ملیون ها رای جا بجا شده بود.، پس با کمی تامل در می یابیم که میزان تقلب وگستردگی آن دوره چندان تفاوتی با این دوره نداشت . اما در یک سیستم مافیایی برای اعضای باند های مافیایی هم تامین وتضمین مطمئنی وجود ندارد . حتا قدرت واقعی می تواند پشت پرده باشد . آنچه در خیمه شب بازی اخیر اتفاق افتاد هم پدیده جدید وتعجب آوری نبود، مردمی که پای صندوق رای رفتند می دانستند واگر نمی دانستند از جنگ تلویزیونی اینها با هم دریافتند که این 4 تا هر کدام به نوعی آلوده اند، موسوی علاوه بر این که دستش آلوده به خون مردم در سال های نخست وزیریش است*، پشت پرده حمایت از موسوی دست های آلوده ترین مهره رژیم هاشمی رفسنحانی پناه گرفته است که خود کاندیدا ها از تریبون صدا وسیمایشان نقشش را عیان کردند. کروبی رشوه گیر ، یک قلم رشوه ای که از شهرام جزایری گرفته ، ملیون هادلار است ، رضایی  فرمانده سپاه را هم که فقط آورده بودند تا از حضورش برای افزایش تعدادکاندیدا ها و جور کردن جنس دکان انتصابات بهره بگیرند خودش هم به نتیجه اعلام شده تمکین کرده است فقط گاه نق میزند .ملیجک بارگاه خامنه ای هم که وضعیتش بی نیاز از توصیف است. اگر دراین دوره انتصابات 30 ملیون رای به حساب موسو ی از صندوق در می آمد باز هم این انتخابات با طل بود اگر به ذکر دلیل نیاز باشد یک دلیل مشخص را می شود ذکر کرد.

 در شبه انتخابات در ج. ا مردم حق انتخاب شدن ندارند واز نظر رژیم آنها رمه های ولی فقیه محسوب می شوند. این 4 کاندیداهم که وفاداریشان به ج. اسلامی ، به اما م جماران ،به رهبر جباران محرض ومسلم بود واینان در جنگ تلویزیونی هم از هر موقعیت بهره می گرفتند تا وفاداریشان را رهبرکبیر وراحلشان و جانشین معظمش نشان دهند. پس وقتی تمام کاندیداها انتصابی اند در شرایط غیر دمکرانیک با جو سازی ودروغ ونیرنگ میخواهند قدرت را بدست بگیرند ازاین جعبه مارگیری هر نتیجه که حاصل می شد باطل بود. چون مردم وحتا خود کاندیدا هادر تمام دوره ها ودر همین دوره هم نقشی جز آرایش چهره حکومت بعهده شان نبوده است.

معلوم نیست عباس معروفی به چه دلیل موسوی را رئیس جمهور قانونی میداند در حالیکه او هم انتصابی است نه انتخابی. البته از عباس معروفی بیش از نباید انتظار داشت.

 در دوم خرداد 76هم برخلاف آنچه عده ای میخواهند القا ءکنند ،خاتمی، علیرغم تمایل رهبر سر از صندوق در نیاورد. در شرایطی که بعد از افتضاح میکونوس پیش آمده بود چاره ای نبود ،باید ماسک اصلاح طلبی بر چهره خاتمی می گذاشتند واو را به میدان می فرستادند وچنین هم کردند ومردم فقط دلشان خوش بود که رایشان به حساب آمده، حالا که مشخص شده در آن دوره هم رژیم با فریب ونیرنگ مردم را پای صندوق رای آورد پس انتصابات خرداد 76 هم باطل بود. اگر رژیم میخواست ،می توانست در آن سال هم ناطق نوری را از صندوق در آورد . آقای موسوی وقتی میگوید که اگر ایران در خطر سقوط نبود پای به میدان نمی گذاشت. معنای حرفش اینست که نظام در خطر فرو پاشی بوده است . او وباند رفسنجانی می آیند تا نظام را حفظ کنند. من که نمیخواهم سر به تن کلیت این نظام باشد چرا باید همه آرزوهای سرکوب شده ام را در وجود او جستجو کنم؟

. بله احمدی نژاد چهره بدون ماسک رژیم جمهوری اسلامی با رفتارهایش می توانست سرنوشت محتوم سقوط رژیم را سرعت ببخشد. این چنین است که جناح دوم خردادی میخواهند بار دیگر ماسک تحول خواهی، مدرنیته،آزادیخواهی را بر چهره کریه جمهوری اسلامی بگذارند .در نمایشات اخیر وقتی خاتمی بز دل با یک نهیب رهبر پس کشید. موسوی گزینه مناسب تری بود چرا که به گفته خودشان او میانه رو بود ومی توانست بین اصول گرایان** ودوم خردادی ها پیوند ایجاد کند و تند روی های باند دوم خرداد را کنترل کند واین بار ماسک سبز بر چهره موسوی گذاشتند وبه میدانش فرستادند. اگر خاتمی را در گوشه کتابخانه ملی برای روز مبادا نشانده بودند. موسوی هم در آتلیه نقاشی اش  در انتظار  مانده بود. برای موسوی به عنوان هنرمند سرمایه گذاری شده   بودجه دولت هلند برای تقویت روز اون لاین ، به خدمت گرفتن سایت آماده به خدمت پیک نت، تشکیل ستاد انتخاباتی محسن مخملباف برای موسو ی در پاریس  با آن سابقه درخشانش!  ، مسعود بهنود در بی ،بی ،سی و... برای رنگ کردن خارجی ها هم  رنگ سبز جعبه رنگ را انتخاب کردند اندودر این خصوص تاکیدوتبلیغ می شود. اگر کسی بپرسد این هنرمند مسئول وانسان دوست در سالها ی طولانی که کنار گود بود نسبت به فجایع روزانه حکومت چه واکنشی نشان داد؟ البته خواهند گفت حالا وقت اتحاد است هیچ نگوئید تا مورد سوء استفاده تمامیت خواهان قرار نگیرد وقتی زمان گذشت وآتشفشانی که با قدرت واراده مردم برپا شده را مهار کردند آنوقت اگر همین آقای موسوی این گفته اش را که روز بعداز نتیجه رای گیری بیان کرده است به رخ کشید.

« ما به عنوان کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن پایبند هستیم، اصل ولایت فقیه یکی از ارکان این نظام می‌دانیم و حرکات سیاسی را در چارچوب‌های قانونی! دنبال می‌کنیم» ما چه می کنیم؟

باز آه می کشیم وافسوس میخوریم با ر دیگر گول خوردیم. اما این بار چه هزینه سنگینی پرداختیم. البته اتکای موسوی به بیش از یک ملیون انسان عاصی خواهد بود که زیر پوشش حمایت از وی به میدان آمده بودند تا بساط ظلم وستم دستگاه ولایت را معدوم کنند.اما اگر هوشیاری نباشد بسیار دلیل هست که او این مبارزه تاریخی را به نفع دار ودسته خود مصادره خواهد کرد. منش ورفتار واعتقا دات موسوی را بهتر است از زبان علی افشاری یکی از تحکیم وحدتی های امریکا نشین بخوانیم ، وی می نویسد:

«انتخاب موسوی برای او ( خامنه ای )تهدیدی نبود و حتی برای نظام فرصت بود. ریاست جمهوری وی تغییر معنادار و چشمگیری را پدید نمی آورد. اما اکنون او این بخت را دارد تا در راس یک جنبش اعتراضی بزرگ قرار گیرد»

حالا او لباس عزا می پوشد ومعترض رفتار های لباس شخصی هاست اما وقتی در دوران خاتمی در جنبش های 18 تیر همین لباس شخصی ها با چاقو وقمه وپنجه بوکس به جان داشجویان معترص افتادند آقای هنرمند حتا یک خط ویا یک جمله در ارتباط با رفتار دولت خاتمی با دانشجویان معترض نگفت وننوشت.

اگر واقعا به گمان علی افشاری او این بخت را داشته باشد که رهبر بمانند ایا نباید نگران هدر رفتن خون های ریخته شده بود؟

 اما سخنرانی تهدید آمیزخامنه ای خیلی معادلات را بهم زد. به نظر می رسد او حتا یاران انقلاب را که دل خوش کرده بودند که رهبر شان جا میزند فریفت و وقت خرید تا بتوا ند روحیه تضعیف شده عوامل سرکوبش را باز سازی کند.مردم به پا خواسته اند ، وباند دوم خرداد میخواهد صدای های اعتراض را در محدوده به قدرت رساندن باند رفسنجانی کنترل کند. فرج سرکوهی در سایت  رادیو فردا می نویسد:

«سیاست اعلام شده تا کنونی ستاد موسوی: ادامه تظاهرات خیابانی تا ابطال انتخابات، نشانه ای است بر آن که گردانندگان اصلی ستاد او اطمینان دارند که می توانند مردم معترض را کنترل کرده و از سمت گیری تظاهرات خیابانی به سوی خواست ها و شعارهای بیرون از چارچوب نظام جلوگیری کنند»

موسوی در اطلاعیه شماره 5 خود می نویسد:

«....... ما در اين راه با بسيجي روبرو نيستيم؛ بسيجي برادر ماست. ما در اين راه با سپاهي روبرو نيستيم؛ سپاهي حافظ انقلاب و نظام ماست... من آمده بودم تا با تكيه بر راه امام تلاش ساحراني را كه دوباره جان گرفته‌اند خنثي كنم.. در اين مدت و به خصوص در زمان حیات امام روشن ضمير ما سرمایه‌های عظیمی از جان و مال و آبرو در پای تحکیم این بنای مبارک گذارده شد و دست‌آوردهای ارزشمندي حاصل آمد.

...حرکت خودجوش مردم رنگ سبز را به عنوان نماد خویش برگزيد. اینجانب اعتراف می‌کنم که در این امر پیرو آنان بودم. و نسلی که به دوری از مبانی دینی متهم می‌شد در شعارهای خود به تکبیر رسید و به «نصر من الله و فتح قريب» و «یاحسین» و نام خمینی تکیه کرد تا ثابت کند این شجره طیبه هرگاه که به بار می‌نشيند میوه‌هایش شبیه به هم است. این شعارها را کسی جز آموزگار فطرت به آنان نیاموخته بود...»

موسوی از کجا می داند که بعد از 30 سال حکومت جباران مذهبی هنوز مردم حاضرند خون های پاکشان را تقدیم کنند تا این نظام فاسد ادامه یابد؟  میزان باورمندان جدی به مذهب در ایران به خاطر جور وستم حکومت مذهبی بسیار اندک تر از نظام پیشین شده است . آنان هم که هنوز  مذهبی  دارند حسابشا ن رااز رژیم جدا کردنده اند وبر این باورند که رژِیم ج. اسلامی به مذهب لطمه زده است. این ادعای موسوی که رنگ سبز وشعار های مذهبی*** از سوی مردم وبطور خود جوش انتخاب شده باور کردنی نیست. این شعار ها واین رنگ را ستاد موسوی ابداع وانتشار داد تا  مردم را وفادار به انقلاب واندیشه های مترقی!  ولایت فقیه بنمایاند.

در جریان انتصابات اخیر وقتی گروه های سیاسی ودیگر شخصیت های منفرد که علیه کلیت رژیم مواضع قاطع دارند هوشدار دادند  که رژیم برای رای مردم پشیزی ارزش قائل نیست و آن کس را  که صلاح بداند از صندوق سر در می آورد. حامیان آشکار و پنهان بخش شبه اصلاح طلب به خصوص در نقش اپوزیسیون خارج از کشور**** با شیوه های رنگارنگ به میدان آمدند واین ندا را سر دادند که اگر میزان شرکت عظیم باشد رژیم می ترسد ودست به تقلب نخواهد زد. هاشمی رفسنحانی هم تاکید کرد که امسال دیگر هیچ تقلبی نخواهد شد وکروبی  هم قول دادکه دیگر  نمی خوابد وبا بیدار ماندن او تقلب صورت نمی گیرد. اما نتیجه چه شد؟ برای آن کاندیدی رای سازی کردند که از پیش تعین شده بود . هردو باند رژیم  آرای مردم را  نشانه دلبستگی مردم به نظام ارزیابی می کنند، منتها هر جناح رژیم هم میخواهد از رای های مردم به نفع باند خود بهره بگیرد .

  اکثرهنرمندانی هم که این روز ها  سیاسی شده اند وگروه، گروه اندر مزایای آزادی ودمکراسی ، سخن می گویند وبرای مردم دل می سوزانند خود پیشنه ای شفاف تراز میر حسین ندارند. خوانندگانی که نوشته های من را دنبال می کنند. همان ها که در جلسات سخنرانی من در شهر ها وکشور های اروپایی  ویالتاک حضور داشته اند به مصاحبه ها ی من با رادیو ها وتلویزیون ها توجه کردند می توانند شهادت دهند که من از هر امکانی بهره گرفتم تا به این هنرمندان یاد آوری کنم که اینقدر نسبت به خواست های مردم بی اعتنا نباشید فکر نکنید که عمر دیکتاتورها ابدی است. روزی خواهد رسید که فریاد فرو خفته این مردم در بند  بلند شود . آنروز  شما   خجل و رسوا  خواهید شد اما کو ،گوش شنوا؟رژیم از لحظه تولد نا مبارکش  کشت وکشتار ،حذف دگر اندیشان نا فرمان، تجاوز به حقوق انسانها ، گسترش ارتجاع،قتل وترور وشکنجه را در دستور کار خود قرار داد. اما این هنرمندان هیچگاه کوچکترین اعتراضی به رفتار های رژیم نکردند  واین بهانه را هم داشتند که هنرمند نباید به امور سیاسی دخالت کند. هر چه ما فریاد میزدیم که حمایت از زندان سیاسی ،مخالفت با شکنجه واعدام ،دفاع از حق برابری حقوق انسانها،همراهی با جنبش های دانشجویی نه یک کار سیاسی مرتبط با سازمان های سیاسی بلکه جز وظایف اولیه انسانی است  صرفشان در آن بود که دچار کری مصلحتی بشوند( اگر بهانه اینان از تنها گذاشتن دانشجویان در خیزش ها داشجویی 18 تیر این طور معنا شود که هنرمند نباید وارد کار سیاست بشود پس چرا در این روزها در صدور اطلاعیه پیوستگی با هم مسابقه گذاشته اند وعباس کیارستمی که قلبش را به احمدی نژاد ورایش را به هاشمی اهدا کرده بود. امروز علیه احمدی نژاد اطلاعیه امضاء می کنند همان رئیس جمهور محبوب او که مامورینش با چاقوو دشنه قلب جوانان ما را نشانه گرفته اند؟)

من در باره اینگونه اطلاعیه ها واطلاعیه ایکه زیر عنوان نامه سرگشاده هنرمندان ونویسندگان ایرانی در تبعید انتشار یافته در نوشتاری دیگر با ارائه مدرک وسند خواهم نوشت اما در این شرایط حساس باید به مسایل مهمتری توجه کنیم، رژیم دارد با شقاوت و بیرحمی می کشد ، دستگیر می کند. به شیوه گشتابو های هیتلر وارد خانه های مردم می شود ومبارزان را دستگیر وبه شکنجه گاهایش تحویل می دهد. موسوی کشتار های وحشیانه را بگردن خامنه می اندازد وخامنه ای میخواهند موسوی را مسئول بشناسد امامسئول خون های ریخته شده در 30 سال حکومت جمهوری اسلامی و و قایع اخیرمتوجه کلیت نظام آدمخوار جمهوری اسلامی است .

 من نه رهبر سیاسی هستم نه به خود اجازه می دهم که برای مردمی که جان برکف به خیابان ها ریخته اند تعین تکلیف کنم اما هر کسی حق اظهار نظر دارد وبه نظر من مردم ما اگر مصمم هستند که سرشکستگی 30 سال تحمل رژیم جمهوری اسلامی را از خود دور کنند حالا که تا اینجا پیش رفته اند خون های پاک این پاک باختگان کف خیابانهای ایران را رنگین کرده است. و جهانیان چشم به آنها دوخته اند. دریغ است آروزهایشان را در حد خواست میرحسین موسوی ودیگر معتقدان ولایت فقیه محدود کنند-من می دانم بخشی از سایت های خارج از ایران بدلیل قابل درک مقالات من را منتشر نمی کنند اما چه باک  که خوشبختانه این امکان را دارم که اطلاعیه ها یم را در ایران  به یاری یارانم تکثیر کنم و صدایم را به گوش مردم در بند ایران برسانم- به دقت و دور از هیجان اطلاعیه های اخیر موسوی را بخوانند، او هیچ نمیخواهد جز حفظ نظام و خامنه ای هم همین را میخواهد، خاتمی ورفسنجاتی هم همین را میخواهند. رهبر که موسوی هم با پذیرش حضور درشبه انتخابات نمایشی به او اقتداء کرده است همین را میخواهد. منتها رهبر می گوید احمدی نژاد باید بماند تا رژیم حفظ شوداما دیگرحامیان حکومتی، دار ودسته معروف به دوم خردادی میخواهند موسوی با ماسک سبز بیاید تا نظام حفظ شود. چون به تشخیص رهبر صلاح نظام بر حفظ احمدی نژاد بوده فرمان داده تا رای ها را طوری جا بجا کنند که نظر رهبری رعایت شود. رهبرشان استغفرالله! دروغ  نمی گوید او تقیه! کرده است. اگر مردم ما بخواهند خون جانباختگانشان پای مال نشود راهی جز عبور از جناهها وباندهای رژیم وسرنگونی جمهوری اسلامی نمانده است. زنده باد آزادی. دورد بر مردم به پا خواسته ایران.  

 

بصیر نصیبی 25/6 /2009 زاربروکن. آلمان

Cinema-ye-azad@t-online.de

www.cinemaye-azad.com

زیر نویس ها

* اين اعتراضات به طرفداری از موسوی و عليه احمدی‌نژاد نيست. او(یک دخترجوان تظاهر کننده) برای يک جامعه آزاد و بدون مقررات و فشارهای مذهبی مبارزه می‌کند. هدف او در هم شکسته شدن اين نظام است. او در آخرين ای‌ميل خود به من نوشت: «موسوی رهبر ما نيست. او تنها يک فرصت است و اولين کسی است که [از خود نظام] در برابر نظام ايستاده است. ما اميدی به اين نظام نداريم و شروع کرده‌ايم خودمان از خود دفاع کنيم. حالا ديگر همه چيز به حرکت در آمده است و هيچ کس را راه بازگشت نيست- فرانکفورتر آلگماينه، برگردان از الاهه بقراط

** من این رژیم را مافیایی و دسته وگروهایش را باند های مافیا ارزیابی می کنم اما دراین نوشتار از واژه های متداول هم برای تفهیم مطلب بهره گرفته ام.

***امروز ممکن است سياست‌بازان همچنان بر اساس «هدف وسيله را توجيه می‌کند» دست به هر سخن و کرداری که با اصالت فردی آنها تناقض دارد، بزنند، اما فردی که هويت يافته است چنين نمی‌کند. از همين رو بسياری به جای «الله اکبر» کلمه ديگری می‌گويند. مثلا آزادی! دوران وحدت کلمه سالهاست بسر آمده است به ويژه در مورد شعارهايی مانند «الله اکبر» که ظاهرا از عقيده سرچشمه می‌گيرند ليکن کاربرد ابزاری دارند. آن هم در شرايطی که «الله اکبر» پس از طالبان و يازده سپتامبر، در افکار عمومی غرب تداعی کننده خشونت، ترور، القاعده و تروريسم اسلامی است. در شرايطی که مردم ايران به حمايت افکار عمومی جهان نياز دارند، شنونده غربی با شنيدن اين شعار از بام و خيابان تهران، در تناقضی عجيب با هدف اعتراض‌کنندگان می‌پرسد: واقعا آنها آزادی و دمکراسی وحقوق بشر می‌خواهند؟ پس چرا الله اکبر می‌گويند؟!جدا شده از مقاله الهه بقراط

****راست اش را به شما بگويم: گاهی از اوقات فکر می کنم که نگهدارندگان حکومت اسلامی بيشتر در خارج از کشور زندگی می کنند، حال آنکه جوانان داخل کشور ـ بنا بر طبيعت خواست هاشان ـ اغلب انحلال طلب و برانداز و در جستجوی آلترناتيو اند. به اين خيل مردمان گريخته از جهنم حکومت اسلامی بنگريد که خانه و کاشانه را رها کرده، اغلب ـ زندان کشيده و شکنجه ديده ـ خود را به خارج از کشور رسانده اند و اينجا مدافع شرکت مردم در انتخابات مضحک رژيم شده اند!

و البته، در ميان همين خيل ما مهاجران است که فرصت طلبان و تاجران و بساز و بفروش ها و دلالان و لابی های رژيم هم می لولند؛ در سرسراهای پارلمان های اروپا و آمريکا مشغول قانع کردن نمايندگان ملت هايند که فکر «تغيير رژيم» را از سر به در کنند؛ آقای اوباما را به اين توهم دچار می سازند که رژيم ايران «قابل مذاکره» است و، در واقع، بعنوان يک «حکومت مذهبی» اخلاق و قول و وعده سرش می شود. حاشا که رژيم در داخل ايران اين همه طرفدار و نگاهبان و پاسدار تحصيل کرده و روشنفکر داشته باشد! جدا شده از مقاله اسماعیل نوری علا( پیام)

توضیح اول.

در مقابله با اطلاعیه نزدیک به 100 سینماگر -بعد از خیمه شب بازی انتصابات -که عموما دور وبردوم خردادی ها می پلکند واطلاعیه شان را با ستاد موسوی تطبیق داده اند. 600 نام هم از دار ودسته احمدی نژاد حمایت کرده اندکه در بین اینها هم نام هایی هست که قبلا حامی جناح احمدی نژاد محسوب نمی شدند. اما در این اطلاعیه از مواضع رهبر جنایتکارن جهان حمایت کرده اند. به نظر می رسد این گروه را چماقدار ومبتذل ساز شناخته شده ده نمکی هدایت کرده باشد که این روزها، نامه ای جعلی از او منتشر شده که از رهبر روی گردانده است که بلافاصله خودش وروزی نامه امنیتی کیهان شریعتمداری تکذیبش کرد . چند تا از نام ها را نقل می کنیم. اسامی همه سینماگران مرتبط با هر دو باند مافیای اسلامی را در شماره 33نشریه اینترنتی سینمای آزاد منتشر می کنیم.

جمال شورجه/ جواد شمقدري/ فرج‌الله سلحشور/ شهريار بحراني/ اكبر عبدي/ مسعود ده‌نمكي/ انيسه شاه‌حسيني /جهانگير الماسي/ / پروانه معصومي/ ابوالقاسم طالبي/ نادر طالب‌زاده /هوشنگ توكلي. سامان مقدم/ فريدون جيراني / مجيد مظفري/  زيبا بروفه/مهدي هاشمي/ سيروس مقدم/ شهريار اسدي/ آهو خردمند/ حسن زندباف/عنايت بخشي/ محسن محسني‌نسب/ حبيب‌اله احمدزاده/ عليرضا افخمي/ فريبا كوثري / سعيد ابراهيمي‌فر/محرم زينال‌زاده/ سعيد بوشهري / چنگيز وثوقي/ فتحي( انتخاب شده از 600 نام حامی رهبر)

ویک توضیح دیگر

به گمان من بر خلاف آنچه شایع کرده اند این مردم هستند که میخواهند موسوی را به راه بدون بازگشت بکشانند نه رهبری موسوی مردم را تا اینجا رسانده باشد. اگر موسوی می توانست در همان اول کار وبا اخطار های اولیه اش به قدرت برسدهیج اعتراضی به دمکراتیک نبودن انتخابات نداشت و با یک تشکر خشک وخالی از امت در صحنه ، وارد گود می شد. اما این مردم جان برلب رسیده بودند که خواستهایشان از تغیر مهره ها فراتر رفت . حالا موسوی ویارانش دم از تجدید انتخابات می زنند! یعنی چی؟مردم با شهامت خارج از تصوری جلوی رژیم ایستاده اند حالا بعد از طی مرحله اول چرا باید بپذیرند که همین 4 تا  خودی وحکومتی با هم بار دیگر رقابت کنند، وقتی دیوار استبداد فرو نریخته بود مردم از روی ناچاری خودشان رابه یکی از جناح ها وصل کرده بودند حالا چرا باید عقب گرد کنند؟اگر به فرض محال رژیم به یک انتخابات آزاد تن در دهد وهر کس به تواند خودش را کاندید کند.خیلی بعید است که کاندیدی با سابقه او رای قابل اعتنایی بیاورد. امااصلا دیگر مردم این رژیم را نمیخواهند حتا اگر انتخاباتش هم قلابی نباشد.این فقط باند خامنه ای نیست که به بن بست رسیده است دار ودسته خاتمی/ رفسنجانی هم سر در گم شده اند.