You should install Flash Player on your PC

اسناد ده سال سینمای آزاد ایران (5)

 آرشیو

 خانه نخست

با انتخاب وهمکاری فرجهان میری

اسناد ده سال سینمای آزاد ایران (5)

1- حسن بنی هاشمی، چهره درخشان جنبش سینمای آزاد ایران

2-  در سینمای سوپر هشت ایرانیان برادران ارشد ما هستند

نقل از روزنامه «لوسوار» چاپ بروکسل شماره 27 نوامبر 1975

 

وقتی بنی هاشمی به تهران آمد وفعالیش را دردفتر مرکزی سینمای آزاد متمرکزکرد ، نه فقط کار فیلمسازیش را بدون وقفه دنبال می کرد. بلکه در دفتر مرکزی هم گوشه ای از کار را می گرفت ، نحوه فیلمسازی را به جوانتر ها آموزش می داد،در مجله سینمای آزاد مرتب مطلب می نوشت ویا مطالب تکنیکی ترجمه می کرد،در کمیته انتخاب جشنواره ها ،رای ونظرش قابل توجه بود،در سمینار ها ی سینما ،همیشه حضور داشت،به جوانان علاقمند با علاقه واشتیاق دانسته هایش را منتقل می کرد. وقتی او در دفتر بود ومن کار ویا گرفتاری دیگری داشتم خیالم راحت بود که کارها بدون اختلال پیش می رود. او برای فیلمسازی به جنوب وزادگاهش می رفت وفیلمهایش را در همان فضای جنوب سوخته که با همه وجودحسش می کرد می ساخت . چند سال آخر ،کار ما خیلی زیاد شده بود، روز ها ده هافیلمنامه باید خوانده می شد ومن به تنهایی  قادر به انجام همه کار  هانبودم. حسن در این موارد یا ر ویاور من بود او همچنین فیلم های مبتدیان را با دقت وحوصله تما شا می کرد با سازندگانش صحبت می کرد ونواقص کارشان را گوشزد می نمود. در سینمای آزاد هیچ مراجعه کننده ای نبود که جواب سر بالا بگیرد. ضعف کار به سازندگان یاد آوری می شد وبه آنها کمک میکردیم تا کارشان ادامه پیدا کند. حسن بنی هاشمی ، ابراهیم حقیقی ورضا عد ل دراین موارد کمک می کردند. حسن فقط در این مرحله نبود که به نوآموزان یاری می داد بلکه کار نخستین فیلمساران را تا پایان مراحل هدایت می کرد ، از تنظیم فیلمنامه ،دکو پاز تا فیلم برداری ، مونتاژ ،صدا گذاری و ...

در دوستی ومحبت پایدار بود و وفادار. نان خور به نرخ روز نبود که فقط در پی موقعیت سازی برای خودش باشد. سینمای آزاد در پایان سال 57 در ایران متوقف شد ودر همان زمان چند تایی ازفیلمسازان که دیگر میدانستد من موقعیتی ندارم که بتوانند از آن بهره ببرند .نه فقط پراکنده شدند بلکه در پرونده سازی علیه من سهیم شدند. اما حسن هرگز در این رفتار ها همراه مگس صفتان نشد. حسن زمانی هم که به تبعید ناخواسته آمدم من را دوباره یافت به شهرم آمد ویک هفته میهمان من بود. بله تغیر شرایط وانقلاب باعث شد من سینماگرانی در گروه که تولد ورشد وشهرتشان را مدیون سینمای آراد وخط مشی ما بودندو در سالهای گذشته برای به دست آوردن موقعیت بهتر بی آنکه نیاز باشد -موفقیت در سینما ی آزاد تنها به توانایی واستعدادشخص بستگی داشت-حتا تا مرزچابلوسی هم سقوط می کردند را بهتربشناسم که چگونه رنگ عوض کردند. آنوقت بود که  شخصیت والای انسانهایی مثل حسن بنی هاشمی برایم برجسته وبرجسته تر شد.

کارهای بنی هاشمی چه از نظر محتوا وچه فرم وچه حس از برجسته ترین کارهای سینمای آزاد بود ،نقد ونظر های بسیاری در باره ی او وکارهابش در مطبوعات آن زمان منتشر می شد.

 انرژی وتوان حسن برای کار ،فوق العاده بود در چهارمین جشنواره سینمای آزاد، بنی هاشمی با 3 فیلم حضور پیدا کرد وفیلم مهم هجرت -دومین کارش- جایزه مجسمه زیرین  را تصاحب نمود. داوری سینمای آزاد از ارزش واعتبار برخوردار بود وترکیب داوران که دعوت می شدندودعوت ما را می پذیرفتند خود در اعتبار بخشیدن به نتیجه داوری موثر بود  .در مهر 1351 که بنی هاشمی جایزه اول جشنواره را تصاحب کرد.آربی اوانسیان فریدون رهنما،بیژن صفاری ،هوشنگ طاهری، هوشنگ کاووسی وپرویز کیمیاوی داور بودند .

بنی هاشمی کار سینما را با فبلم زیبا و شاعرانه موج آغاز کرد که درجشنواره سوم لوح سیمین را ربوده بود. همانگونه که گفتم درجشنواره چهارم 3 فیلم در مسابقه داشت .هجرت وکالنگهایم را دوست دارم و ایزد خواست .فرید نوین منتقد روزنامه اطلاعات آن دوره می نویسد:

« ...دو فیلم هجرت وکالنگها ادامه راهی ست که با موج آغاز شد. لحن اساطیری وتراژیک این فیلم –هجرت- گویای مرثیه ایست در باره  فضای دوست داشتنی ومالوف ومانوسی است که فیلمساز ناچار به ترک آن می شود . هجرت روایتی است از دل کندن وگسستن  ودر کالنگها... ما این آدم دل کنده را می بینیم که جامه دان خویش می بندد تا رهسپار قطبی شود که همه را بسوی خود جلب می کنند برای تغیر شکل برای سازندگی یک انسان مناسب کار با ماشین.

ما فضای جنوب را در فیلمهای دیگران هم دیده ایم اما تاثیر موج ،هجرت وکالنگها را در کدام فیلم جنوبی دیگر در یافت کرده ایم؟»

گیتی وحیدی سینماگر سینمای آزاد که دستی در نوشتن هم داشت در کتاب دوم سینمای آزادنوشت:

« کارهای بنی هاشمی روال مشخصی دارد چه از لحاظ فرم و نمودظاهری که جنوب باشد وچه ازحیث محتوا ونمود درونی چون هرکار بنی هاشمی مبنایی عاطفی دارد اینست که کارهایش در ورای صمیمیی/هرچند بظاهر بطی ولی ریشه دار،شکل میگیرد وکامل میشود. آدم های بنی هاشمی، که نمودی است از خود او-ظاهرشان ،آرام، خسته،تنها،وفکور مینمایاند. در واقع هیچگاه شدت عملی که عینی باشد از آنها نمی بینیم تغیر حالات و هیجانهایشان کاملا درونی است که بهر حال وتا حدودی می تواند مشخصه هر جنوبی باشد با همه وابستگیهای شدید عاطفی اش.

 کالنگ هامثل همیشه فضای بنادر جنوب را دارد یعنی همان فضای دلگیر، همان دریا ،همان خانه های کهنه غبار گرفته با آدم های آفتاب سوخته اش»

داریوش عیاری عضو دیگر سینمای آزاد که کارش را در سینما در رشته فیلمبرداری ادامه داد. در همین کتاب در باره نخستین فیلم بنی هاشمی –موج- می نویسد:

«حکایت تمثیلی شاعرانه ای که از محیطش خوب تاثیر گرفته . این تاثیر پذیری و نیر سادگی وبی پیرایه بودن پرداخت ومضمون موج را تا حد یک شعر غنی میر ساند وباعث میشود فیلم با تماشاگرش به خوبی رابطه برقرار کند وحس شود ،موج به خاطر غنای تصویریش بدل می نشیند»

فرید نوین منتقد هنری هم می نویسد:

 موج بی گمان یک اثر فوق العاده سینمایی است وتجلی نبوغ توفنده یک ذهن سینمایی. تجربه ای حساس ودشوار در این فیلم شکل میگیرد.سکانس افتتاحیه فیلم با موسیقی وحشی وخشن حنوب حاوی یک فیلمبرداری فوق العاده عالی با زوایای حساب شده ودقیق از زندگی کپر نشینان ساحل جنوب.ماهنامه نگین. فرید نوین .

 سینمای آزاداعتقاد داشت که باید ضعف ها وکاستی های گروه با صراحت وبدون پرده پوشی با مردم در میان گذاشته شود میز گر د هایی با حضور یارانی که با دفتر سینمای آزاد ارتباط پیوسته داشتند ودر گرداندن کارگاههای سینمای آزاد سهیم بودند برگذار می شد ودر نشریه اختصاصی سینمای آزاد منعکس میشد. حسن بنی هاشمی یکی از آن یاران بود . او در این میزگر د ها با دقت وتیز بینی به هدف پبشرفت کارها ،نواقص کار مان را زیر ذره بین می گذاشت و نحوه آغار کارخودش را قدم به قدم شرح می داند تا این نصور را در ذهن عده ای بشکند که فقط باامکانات وسیع تکنیکی فیلمساز خلق می شود. به بخشی از میزگردی با شرکت عبدالله تربیت ،ابراهیم حقیقی،حسن ومن توجه کنید او خود نحوه پیوستنش به سینمارا بیان می کند:

 «وقتی من کارم را شروع کردم فیلم ساختن هنور مد نشده بودوتازه با گروه سینمای آزاد آشنا شده بودم والبته سینمای آزاد، اسم ورسمی را که حالا دارد نداشت، 6 یا 7 نفر بودند که گرد هم جمع شده بودندیعنی همدیگر را پیدا کرده بودند، من همیشه دوست داشتم چیزهایی را ثبت کنم، فرضا میرفتم کنار دریابگردم،میدیدم یک ماهیگیر است که دارد ماهی میگیرداین چیز ساده ای است که همه میبینند امامن همینطور گشت می زدم میرفتم. دور ترو دور تر پرنده ها بیشتر می شدند.با خودم میگفتم کاش یک دور بین عکاسی داشتم بعد دوربین عکاسی گیر آوردم  خب پرنده، ماهیگیرو ماهی فقط 3 عکس بودوقتی کنار هم قرار می گرفت معنا پیدا میکرد. واین انگیره ای شد که میل به تصویر متحرک در من ایجاد شد. من قبل از اینکه بسازم می دیدم.به همین دلیل است وقتی فیلمهای مرا در جلسات سینمای آزاد نمایش می دهندتماشاگران همان موقع عکس العمل نشان نمی دهند نه مثبت نه منفی بعد از یکی دوهفته بعدمی دیدم که سئوال هایی را مطرح می کنند من حس می کنم فیلم من  ذهن آنها را مشغول کرده است.

یکی ار گفتگوهای خوبی که با حسن بنی هاشمی انجام شده گفتکویی است که زاون قوکاسیان یکی دیگر از سینماگران شناخته شده سینمای آزاد با او داشت زاون که خود فیلمسازی با شعور با استعداد بود و نسبت به کار حسن آشنایی وشناخت داشت سئوالهای مهمی را پیش می کشید به پاره هایی از گفتکوی این دو توجهتان می دهم.

س، وقتی در بندر فیلم می سازی کمترسعی می کنی از معماریش استفاده کنی...

 ج:من وقتی در کوچه هایی می روم که باد گیر های بلند دارد،سرم را بلند نمی کنم که باد گیر ها را ببینم جون آنها را از نزدیک دیده ام وحسشان می کنم اما چون انتقال یک محیط برای شما که فیلم را میبینید باید هر چه بهتر باشد در حدی که لازم باشدوخود فیلم اجازه می دهدآنرا نشان می دهم معماری جز یی از این فرهنگی است که شاید بگویم خاص خود منطقه است.

 س،مسئله دیگر که البته در همه فیلم هایت نمی بینیم مربوط به توجه تو به آدمهای مطرود جامعه است

ج:مطرود نیستند ،ابدا

س :یا جدا هستند

ج :جدا هم نیستند، چون لحظاتی می بینیم که با مردم دیگر اخت شده اندیعنی بهم می رسند، اظهار اَشنایی می کنند اما زیاد کنار هم نمی ایستند،همه با هم آشنا هستند.مگر یک بار در فیلم واهمه که قصد بوده جدایی مطرح شود.

حسن بنی هاشمی طرح کارهایش را مدتها قبل از اینکه جلوی دوربین ببرد به دقت بررسی می کرد. جای دوربین ونحوه پیشبرد ماجرا را طراحی وروی کاغذ می آورد نخستین فیلم او موج را نیز قبل از ساختن در ذهن خود ساخته بود. فیلمنامه این کار زیبا را در کتاب سینمای دانشگاه شیراز چاپ کرد ه بود. یک تکه ای از فیلمنامه فیلم موج را بازنویسی می کنم

3/ پلان متوسط ( مدیم شات)

قایق فرسوده ماهیکیری ،پلان اول از زاویه مقابل به چشم میخورد صدای موج به تدریج بلند می شود.قسمی از بدنه قایق وداخل آن پیداست.آب های درون قایق منظره یک دریای کوچک را دارد.با موج های کم وآرام.

 در میان آب هاتصویر کسی پیداست که همرا ه موج  های کم آب میلرزد-دوربین با حرکت عمودی – تیلت- با لا می آید وبه تدریج اندام وچهره ی مردی در کادر نمودار می شود که خیره به سطح اب درون قایق است.- مرد جوان است با صورتی سوخته از آفتاب-در چهره اش هیچ حالت مشخصی نمیتوان خواند.غمگین است یابه فکر فرو رفته است ؟- نگاهش متوجه جایی می شود- درحالت چهره اش تغیری بوجود می آید، مثل اینکه مضطرب است- دوربین با حرکت افقی مسیر او را تعقیب میکند...

کادر 8 مناسب برای سینمای تجربی وتجربه های سینمایی بود کسانی بودند در سینمای آزاد که سابقه سالها کار وتجربه در کادر 8 که ظرفیت تکنیکیش هم مناسب برای کارهای تجربی بود ونه حرفه ای را پشتوانه خود داشتند. اما اینان باید دیگر به سینمای حرفه ای میرفتند واز تجربه های ارزشمندی که اندوخته بودند به نحو شایسته بهره می گرفتند . اما محیط سینمایی حرفه ای ما بد جوری آمیخته باابتذال بود اما کسانی مثل کیانوش عیاری، داریوش عیاری، صباغ زاده، همایون پایور،زاون قوکاسیان؛مهرادتدین،سهیل سوزنی،شهریار پارسی پور ، بهنام جعفری ،فرهاد پور اعظم ،احمد غفار منش وحسن  بنی هاشمی، هر اندیشه ای که داشتند وهر میزان که توانایی فیلمسازی داشتند باید کادر های دیگر را تجربه می کردند واینها بسان درخت هایی بودند که میوه هایشان رسیده بود حالا باید به عنوان یک سازنده حرفه ای وارد صحنه می شدند وبر سرنوشت سینمای ایران اثر می گذاشتند .داریوش عیاری وهمایون پایور که راهشان را از فیلم سازی جدا کردند ومدیر فیلمبرداری توانایی شدندو سینمای آزادبرای ایجاد یک محیط سالم برای دیگراعضاء کارکشته سینمای آزاد ، بخش سینمایی حرفه ای را هم ایجاد کرد. ویک دوربین 16 میلیمتری حرفه ای نیز در اختیارمان گذاشتند. برای طی مراحل فنی ، شستشو ی فیلم ، قطع نگاتیو، مونتاژ وصدا گذاری هم ار تجهیزات کامل حرفه ای تلویزیون بهره می بردیم . بخش حرفه سینمای آزاد نیز همگام با بخش غیر حرفه ای کارش آغاز شد. که گسترش این قسمت سینمای آزاد * به خاطر برخورد با حوادث انقلاب که همه چیز بهم ریخت به نتیجه کامل نرسید که اینجا جای بحثش نیست. حسن بنی هاشمی

 علاوه بر ساختن نخستین فیلم حرفه یش برای «کانون پرورش فکری کودکان ونو جوانان »با عنوان -گردش در یک روز خوش آفتابی -که در همان حال وهوای کارهای 8 خودش بود ، ساخت یک مجموعه مستند در جزایر جنوب، قشم، هرمز، بندر عباس ، بندر لنگه را آغار کرد وآماده نمایش نمود که من خود تهیه کنندگی این فیلمها را بعهده گرفتم .شنیده ام که ازصداو سیمای بعد از انقلاب هم پخش شده است. اماچرا وقتی فیلم های یک فیلمساز را باز بخش کرده اند از سازنده همان فیلم ها حمایت نکردند؟

چرا چهره مستعدوتوانایی چون حسن بنی هاشمی نباید به کارش ادامه دهد؟ و انگار همه چاپلوسان فضا را اشغال کرده بودند او که اتکایش به دانش وتوانایش وخلاقیتش بود فضایی برای ادامه کارش نیافت. مدتها یک دفتر کار فیلم در دبی ایجاد کرد نمی دانم این دفتر چه کرد وچه فیلمهایی ساخت اما دیگر بنی هاشمی به سالهای شکوفائیش برنگشت وسالهای بعد بیمار شد. نوعی بیماری که آدم ها را می شناسد اما سابقه آشنایی دیگر به ذهنش نمی آید. سعی کردم تلفنش را بیابم وبا او تماس بگیرم وتماس گرفتم اما وقتی چند دقیقه بااو حرف زدم دیگر هر دو ساکت شدیم . او نمی توانست رابطه من وخودش وگذشته وسینمای آزآد را تشخیص دهد این مکالمه دردناکی بود دیگر تصمیم گرفتم هر چند از دور جویای احوالش هستم اما مکالمه ای با او نداشته باشم. نمی دانم می شود امید داشت باردیگر حسن بنی هاشمی به سلامت برسد؟ این آرزوی من است.

* برخی از بچه های گروه ما به مدارس سینمایی نیز را ه یافتند که این سینماگران خود دریچه های سینمای حرفه ای برویشان باز می شد. مثل رشید داوری که از فیلمسازان خوب گروه بود وخود حسن بنی هاشمی. که بنی هاشمی کار حرفه ایش را هم در گروه ادامه داد و رشید داوری برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت والان در شبکه بی، بی، سی  مونتور فیلم است. فیلمسازان سینمای آزاد برای راه یافتن به مدارس سینمایی در ایران خیلی کارشان آسان بود . چون هم سابقه کار داشتد و فیلم ساخته بودند وهم مشهور بودندوبدون مانع پذیرفته می شدند.

بصیر نصیبی، 28 اگوست  2008. زاربروکن. آلمان

 

* در سینمای سوپر هشت ایرانیان برادران ارشد ما هستند

نقل از روزنامه «لوسوار» چاپ بروکسل شماره 27 نوامبر 1975

 

 »مارسل کروز» و «روبر مالانگرو» لبخند بر لب دارند و در نگاهشان حیرتی به چشم می خورد که قادر به مخفی کردن آن نیستند. برای این که مارسل و روبر که تقریباً حکم «پدران» سینمای سوپر هشت بلژیک را دارند (آن ها گرداننده «مرکز ملی تولید و پخش فیلم های سوپر هشت» 8 CNCDS هستند) به مناسبت برگزاری نخستین جشنواره جهانی سوپر هشت تهران که از 18 تا 23 اکتبر 1975 در پایتخت ایران برپا شد به آن کشور سفر کرده اند.

طرز فکر این دو نفر بلژیکی را قبل از حرکت به سوی این کشور دور دست می توانیم در نظر مجسم کنیم. آیا آن ها سینمای سوپر هشت ایران و سازمان و تشکیلاتش را می شناختند؟

به هر صورت آن ها تصمیم داشتند برادران کوچک خود را در این زمینه راهنمایی و ارشاد کنند. ولی ابداً چنین نبود.

این برادران کوچک به هیچ وجه آنهایی نبودند که تصور می شد و در واقع مارسل کروز و روبر مالانگرو بودند که به اعتراف خودشان از آنان درس آموختند.

چیز دیگری که کروز و مالانگرو را دچار شگفتی کرد این بود که تلویزیون ملی ایران هر هفته یک برنامه نیم ساعته را به سینمای آزاد اختصاص داده است و طی آن مسایل نظری و تکنیکی مورد بحث قرار می گیرد و قسمت هایی از فیلم های سینمای آزاد به نمایش در می آید.

تلویزیون ملی ایران چرا این کار را می کند؟ مسئولین می گویند دلیلش اینست که این امر به ترقی و پیشرفت سینمای ما کمک می کند.

در نخستین جشنواره ی جهانی سوپر هشت تهران، کشور بلژیک بخش مهمی از جوایز را به دست آورد. فیلم های «ایستگاه قطار» ساخته  «گزاویه الکساندر» و «هرج و مرج» ساخته «ویم رانیرز» بعد از «آن مرد اسب دارد» اثر یک جوان ایرانی به نام «ناصر غلامرضایی» که جایزه بزرگ را گرفت، مقام های دوم و سوم را کسب کردند. ولی مهمترین ارمغانی که بلژیکی ها همراه خودشان آوردند تصمیم ایجاد «فدراسیون جهانی سینمای سوپر هشت» بود.