You should install Flash Player on your PC

بینش سینمایی

 آرشیو

 خانه نخست

فریدون رهنما

 بینش سینمایی

 "هیچ کشوری از صفحه جغرافیای جهان از میان نمی رود، آنچه می رود اندیشه آن کشور است."

  آدمی همیشه در جستجوی راه هایی بوده است تا خود را ببیند و با اشیاء و جانداران  و همنوعان خود از نزدیک آشنا گردد. پیدایش و پرورش و تکامل هنرهای نگاری یا تصویری نیز در جهت همین جستجو و همین کوشش برای آشنایی بیشتر بوده است.

در ضمن از زمانهای بسیار دور انسان می خواسته است حرکت را بیان کند. بهره همه این کوشش ها و نیاز آدمی به یک نوع آئینه متحرک که بتواند زندگی او را از نو در برابرش بگذارد، به پیدایش و پرورش صنعت عکس برداری و سپس صنعت عکس متحرک و سرانجام صنعت سینما، انجامید.

  در آغاز، انگیزه، سرگرمی همگان بود و از آنچه امروز ما در کشورمان "شهر فرنگ" می نامیم چندان جدا نبود. حتی شکل آن به گونه ای بود که به سختی می شد آن را به جد گرفت و بررسی های ژرف علمی را به خدمت آن گمارد.

کسی که خود را در هنگام حرکت ببیند با هرآنچه به او درباره شکل و رفتارش بگویند تفاوت اساسی دارد. همین گونه است در یک تصویر سینمایی که نوعی بازیابی است ـ ابهام زاده از اندیشه را که چون هاله یی همیشه بیشتر تصویرهای ذهنی ما را احاطه می کند از میان می برد. به نوعی فاصله خیالی و تصویری ما را با هرچه و هرکه می بینیم کم می کند.

   پس برروی هم فیلم ـ جدا از توانایی ها و دامنه های هنری که دارد ـ نوعی گواهی تازه و آگاهی نوین است. آگاهی که با هیچ یک از آگاهی های گذشته مانند آگاهی های بصری یا سمعی یا منطقی یا تعریفی برابر نیست. این آگاهی به راستی از نوعی دیگر است.

  از همین رو یک دیگرگونی بسیار بزرگ در درک ما از هستی پدید آورد که بی گمان نشانه یی است از آغاز یک دوران تازه در تاریخ شناسایی بشر.

 این ساخته شیمیایی ک سلولوئید نام گرفت و هرگونه تاریکی و روشنی را بر خود منعکس می ساخت، نه تنها بسیاری از هنرها را از قید تقلید و واقعیت های دیدنی رهاند بلکه به خودی خود نیز انگیزه یی شد برای باز یافتن همان وا قعیت ها و وا قعیت های دیگر.

  سال ها کوشش جویندگان در راه ضبط همین واقعیت ها به کار رفته بود. حتی بیشتر کشمکش های هنری و ادبی که از مغرب زمین با ایسم های گوناگون به گوش ما رسیده است همانند رئالیسم، ناتورالیسم، وریسم، رمانتیسم، امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم و ده ها ایسم دیگر همه بر سر چگونه دیدن و چه دیدن و چگونه گرفتن و شکار کردن واقعیت های دیدنی و شنیدنی به ویژه واقعیت های زودگذر بوده است.

پس ازکشف این ساخته شیمیائی که سپس صدادار هم شد در

« ژرژملییس» نامدار که از بنیانگذاران نیرنگ بازیهای سینمائی یا به قول فرنگیان تروکاژ است داستان نخستین نمایش فیلم را که خود در آن شرکت داشته است چنین می آورد:

برای نمایش روی پرده است که ما را به اینجا آورده اند؟ من خود دو سال است که از این کارها می کنم. جمله ام را به پایان نرسانده بودم که ناگاه اسبی که با خود اطاقی را می کشید به سوی ما پیش آمد. و به دنبالش،درشکه های دیگر، و سپس رهگذران و خلاصه درهم و برهمی کوچه پدید آمد. همه به دیدن این نمایش دهانمان باز ماند گویی بهتمان زده است. و به شدتی که به راستی بیان ناشدنی است".

  سالها گذشت تا این جعبه افسونگر تصویرگیر که از بیراهه های ابتکاری بسیار گذشته بود و از "فانوس خیال" و همه گونه "سایه بازی" و کوشش های مصری و چینی به شکل تکامل یافته امروز رسیده بود، دستگاهی پهناور و پر توان شد که می پوئید. تا به جائی که با اقبال بی سابقه همگان روبرو گشت و نه تنها آنان را به سرشوق آورد بلکه کم کم اندیشندگان و دانشمندان و هنرمندان را نیز با خود همراه و همداستان ساخت.

و باز تا آنجا که دیگر امروز بسان رشته یی از صنعت و هنر و دانش درباره آن کتابهای گوناگون می نویسند. نویسندگان و هنرمندان درباره هریک از پدیدارهای آن گفتگوهای بسیار می کنند و دیگر از دانشمندان تا رهگذر کوی و میدان هیچکس از رخنه و تأثیر روزافزون آن در همه رشته های اجتماعی ایمن نیست و پرهیز از آن روز به روز نا ممکن تر می گردد. در مغرب زمین که کمابیش زادگاه آن است و به هرحال زادگاه شکل تکامل یافته امروز آنست سازمانها پدید آمده است. و دانشگاهها به آموزش و پرورش و بررسی و سنجش آن پرداخته اند.

بازرگانان به دنبال ریشه دواندن این صنعت تازه، به خوبی دریافتند چه گنجینه گرانبها تواند بود برای بهره برداری و توانگری. اینگونه بود که ایشان بخش عمده آنرا که مربوط به داستان پروری باشد از آن خود ساختند و سرمایه ها در این راه به کار بردند تا آنجا که امروز برای مردمان عادی حتی به پندار آوردن فیلمی داستانی که ساخته یک دستگاه فرهنگی یا هنری باشد ناممکن شده است.

چنان دستگاههای بازرگانی به این صنعت پیوست که در بیشتر گفتگوها که امروز در سر پدیدارهای این صنعت میشود به ناچار میزان خرید و فروش نقش بسیار مهمی می یابد.

اما آنانکه آگاه تر و دوراندیش تر بودند بازارگرمی سوداگران را هرگز با گوهر و بنیاد هنری و فرهنگی این پدیدار تازه یکی ندانستند و همواره جستجوهای خود را در را ه یافتن رازها و توانائیهای پرورش های احتمالی آن دنبال کردند.

 امروز این جستجوها کلید بسیاری از دامنه های ناشناخته و توانائی های آینده این هنر است. کاردانان رشته های گوناگون ـ جامعه شناسان، روانشناسان، دانشمندان، هنرشناسان، ادب شناسان و پژوهندگان دیگر همه داوری هایی کرده اند که نمی توان نادیده گرفت.

این است وضع کنونی جعبه کوچک دیروز و دستگاه بزرگ و پر سر و صدای امروز.

اما چگونه این دستگاه ـ از هنگام پیدایش آن تاکنون ـ بینش و دیدگاه همه را دگرگون ساخته است؟

 نخست در آنچه در آغاز گفتارمان گفتیم یعنی نیاز آنها را در آنکه خود را بازیابند برآورد .

     همه پژوهندگان واقعیت، دیگرگونیهای بسیار بزرگ و ژرف روی داد و انگیزه کوششهای دیگر شد. پژوهش هایی که پس از پدید آمدن سلولوئید بی حرکت و باحرکت، بی صدا و باصدا آغاز گشت بینش ما را حتی درباره هنر و ادب سخت دیگرگون ساخت.

   ساختمان روانی ما از راه این سلولوئید شکل تازه به خود گرفت. مرگ را به راستی دیدیم، زایش را به راستی دیدیم، جنگ را به راستی دیدیم، به قطب شمال رفتیم، به قطب جنوب رفتیم، و حتی رویش گلی را نیز تندتر از آنچه به راستی به چشم می آید دیدیم. و نیز حرکت پا و دست بازیگر یک نمایش رقصی را آهسته تر  از آنچه هست.

  از جهان جانوران و ستارگان و زندگی ذرات کوچک که بگذریم چشم اندازهای دیگر پدید آمد. چشم اندازی بسیار تازه و شگفت انگیز به روی انسان. زندگی روزانه و یکنواخت آدمی. نوع گفتگوی عادی و رفتار عادی او، فیلمهای آزمایشی تکان دهنده یی در این جهت ساخته شده است.

   امروز چند تن از سینماگران جوان ایالت های متحد که سینماگران مکتب نیویورک نام گرفته اند و چند تن از سینماگران فرانسوی و ایتالیایی و ژاپنی فیلم های کوتاه یا داستانی ساخته اند که بیشتر در جهت نوعی شکار و ضبط یک رویداد یا یک محیط یا زندگی یک یا چند تن بوده است، این چشم انداز به اندازه یی تازه بود که بیشتر دستگاه های آموزش و پرورش، ناگزیر از این صنعت نوین بهره بردند و امروز دیگر کار بجایی رسیده که این صنعت از کارخانه و کارگاه تا آموزشگاه و دانشگاه، از روستاها و کارهای کشت و زرعی تا پیشرفته ترین و پیچیده ترین کارهای اتمی و فضایی دست در کار است. و در همه جا پژوهندگان و آموزندگان را یاری می کند.

   بی گمان باید پذیرفت انسان زاده دوران سینما، انسانی است که با دوران پیش از سینما تفاوت های اساسی دارد. چه درجهت مثبت و چه در جهت منفی. اما به هرحال دیدگاه این "انسان پس از سینما" گسترش بیشتر دارد و زندگی و کوشش آدمیان دیگر در او ریشه هایی ژرف تر دوانده است. شاید هیچگاه آدمی تا زمان پیدایش این صنعت و به این اندازه خود را نزدیک و آشنای پدیدارهای روز و اندیشه های همنوعان دیگرش ندیده بوده است.

  بی خود نیست که برخی برآنند که دوران سینما را جزو دوران های بزرگ مانند دوران حجر، دوران پیدایش آتش و غیره نام گذارند.

  ازسوی دیگر شاید هیچگاه هیچ پدیداری در تاریخ بشر این گونه آدمیان را به خود مشغول نداشته است. طبق آخرین آمار جهانی کما بیش 15 میلیون تن در روز به سینما می روند.

   به گفته یکی از سینماشناسان ژرژ سادول "دختران و پسران برای جامه و آرایش و رفتار و چهره خود از ستارگان دلخواه خود نمونه می گیرند". سینما باز به گفته همین سینماشناس ـ بهترین بازرگان سیار بهترین فروشنده ماشین و یخچال و دستگاه آسایش خانه شده است...

  این اقبال به راستی کم مانند و درخور بررسی است. زیرا همانگونه که صنعت چاپ دانش زمان خود را به خدمت مردمان گمارد و شناسایی را از یک دایره بسیار تنگ چند نویسنده و دانشمند بیرون آورد و به صف های صدها هزار و سپس میلیون ها مردم دیگربرد، سینما نیز در بسیاری از رشته ها همین کار را کرده است.

   اگر این صنعت بیهودگی ها، بازار گرایی ها، و کج اندیشی ها را نیز به میان انجمن های انسانی راه داد، هرگز این دلیل آن نتواند بود که خود این صنعت چاپ  از همین امکان برخوردار بود و شاید بسیاری از چیزهایی را که نمی پسندیم به میان گروه های بیشتری از مردمان راه داد.

  همه به یاد داریم چگونه چند تن از دانشمندان در آغاز پیدایش روزنامه با آن به ستیز برخاستند و گفتند این کاغذ پاره جلف و روزانه از اعتبار دانش و هنر خواهد کاست، از آنکه به خودی خود آسان طلبی و تن آسایی و کاهلی بر می انگیزد و کوشندگی و دانش پژوهشی را باطل و ناچیز می سازد.

 در آغاز پیدایش سینما نیز چند تن از فرهنگیان و هنریان چنین گمان ها بردند و نویسنده پرآوازه یی چون "ژرژ دوهامل" فرانسوی این صنعت را مایه شرمساری بشر دانست و مدت ها با آن سر جنگ و ستیز داشت.

  این واکنش ها که امروز شاید ما را به شگفت آورد و گاه نیز بخنداند دست کم این بهره را داشت و هنوز هم دارد که دیواری نامرئی در برابر گمراهی های همگانی که گاه ممکن است به شکل نوعی دیوانگی همگانی درآید بالا آورد و به سبک و سنگین کردن ارزش ها انجامید. اما این گونه داوری یک جانبه هرچه باشد بی گمان آمیخته به کوته بینی است و توانایی های آینده این صنعت را در یاری به فرهنگ و تمدن نادیده می گیرد.

 زیرا همین گسترش و همگانی بودن این صنعت که خطرناک نموده است چه بسا بارور نیز تواند بود. در بسیاری از جهت ها برای آدمی پیام ها می آورد و نویدها می دهد.

 همانگونه که بزرگان دانش و هنر پس از صنعت چاپ در اندیشه همگان راه یافتند و سرانجام همه توانستند از خواندن نوشته ها و از دیدن کارهاشان بهره برند، فیلم نیز شاهکارهای بسیار به میان مردم برد و شاهکارهای بسیار نیز ساخت.

 نویسنده یا هنرمندی که برای گروهی که حتی شماره آن پس از صنعت چاپ، و حتی در پیشرفته ترین کشورها به بیش از یک میلیون نمی رسید، بدل به کسی شد که برای کرورها تن از راه سینما سخن می گفت.

از این رو می توان این "برخورد بزرگ" یعنی برخورد بک گروه فراوان تماشاگر با آفرینندگان بزرگ را با برخورد بزرگ تاریخ در دانش و هنر و ادب زمان های دیگر نزدیک دانست.

پس، همانگونه که گمراهی ها گسترده تر و همگانی تر شد دانش و هنر و فرهنگ نیز می توانست گسترده تر و همگانی تر شود و در بسیاری از جهت ها همین گونه شد اما هنوز نه آن گونه که باید و شاید.

آنچه به گمان من در همه آنچه گذشت اهمیت بسیاری دارد و ناگزیر در هرگونه مطلبی درباره سینما پرتوافکن می شود، پیوند موضوع بینش سینمایی به طور کلی با بینش سینمایی ما ایرانیان است.

تا آنجا که من خود هیچ گونه گفتاری را در این باره پذیره نمی شدم اگر می اندیشیدم به آنکه این چند کلمه در بلندگویی که به همه جای این سرزمین راه دارد شاید انگیزه ای بشود برای گوشزد کردن اهمیت این پیوند.

   گفتیم که این پوشش تازه آدمی، این کشف صنعتی و هنری امروزه است چه تفاوتی با بینش او پیش از این صنعت داشته است، اما همه اینها با ما که از آن این آب و خاکیم چه ارتباطی دارد؟

  آنچه در باره این صنعت تازه گفتیم در همه کشورهای جهان کمابیش همانند بوده است حتی در خود کشورهای مغرب زمین سازمان های فرهنگی کمی غافلگیر شدند و این غافلگیری رامی توان توجیه کرد.

 اما پس از چندی واکنش ها پدید آمد و چاره جویی ها شد. در همه کشورها کمابیش همه کسانی که معتقدند فیلم فقط یک کالای تجاری نیست دست در کار شده اند.

 در کنار دستگاه های بازرگانی، کتاب ها نوشته شده، بررسی ها شده، کانون های فیلم پدید آمده است و ناقدان در روزنامه ها و هفته نامه ها و ماهنامه ها توقع های فرهنگی و هنری خود را از این صنعت تازه بیان داشته اند.

  اگر نه، طبق بررسی های جامعه شناسان مغرب زمین، امکان آن هست که یک روان کاذب در اجتماع شایع شود.

 اما یک دهم از آنچه در جاهای دیگر انجام گرفته است در اینجا انجام نگرفته. حال آنکه ضرورت یک واکنش در سرزمین ما صدبار بیشتر بوده است.

امروز از سر و روی ما تقلید می بارد. نقش ما اگر تقلید باشد، نقش نتواند بود. چون هر داور آگاه خردمند اصل را برتر از بدل می داند. و البته حق دارد.

در گذشته کارهای ارجمند ما که برای بیگانگان گاه به شکل معجزه جلوه کرده است و این عین جمله "رنه گروسه" شرق شناس مشهور فرانسوی در آغاز کتاب "تمدن ایران" است آن بوده که ما عنصرهای به ظاهر ترکیب ناشدنی را ترکیب کرده ایم و این مطلب برای سخت ترین دشمنان گذشته تاریخی ما انکار ناپذیر است.

 البته دوران های تقلید هم داشته ایم که خوشبختانه دیری نپاییده است.

    چرا این را نادیده بگیریم و از ترس آنکه مبادا معنویت ما دلیل بر خامی و نادانی باشد خود را به دوزخی از سوداگری رها سازیم؟

  نیروی معنوی ما می تواند به نوعی از همین "نیروی ترکیب" الهام بگیرد. به خصوص که مورد آن سینما است و سینما خود ترکیبی است از عنصرهای به ظاهر ترکیب ناشدنی. در این راه ما شاید به گشایش هایی برسیم که مغرب زمینیان نیز در انتظار آنند. البته اگر گوسفند صفتی را کنار بگذاریم و یقین کنیم که بی حاصل نخواهد بود.

  در این راه ترکیبی به ناچار از کوشش ها و درستکاری های همه کشورها آگاه خواهیم شد اما هیچ دلیلی نمی بینیم که ما در بن بست های دیگران، در بحران های دیگران، در افراط و تفریطشان نیز همراه باشیم.

  بینش سینمایی آینده ما با این مسأله بسیار مهم سخت پیوسته است که بجوییم، بکاویم، بیاندیشیم و را بیابیم. در این جویندگی، کلید همه دشواری ها نهان است.

  هیچ کشوری از صفحه جغرافیای جهان از میان نمی رود. آن چه می رود اندیشه آن کشور است.

   صنعت سینما بزرگترین، گسترده ترین، شایسته ترین وسیله پخش و پرورش جویندگی ها، کاوندگی ها، اندیشندگی ها و راه یابی ها تواند بود.

 

نقل از کتاب دوم سینمای آزاد