You should install Flash Player on your PC

زیر ذره بین / شماره 10

 آرشیو

 خانه نخست

همه جای دنیا  همین طوره...!!

 آنها که میخواهند به هرشکل وشیوه ای با آخوندها لاس بزنند ،نسبت به هر حرفی که در محلی ویا جایی گفنه بشود که حس کنند به موقعیت آخوندها لطمه می زند ودر حقیقت منافع خودشان در ج. اسلامی لطمه می بیند, واکنش نشان می دهند و  این جواب را در آستین دارند و فوری تحویل معترض می دهند:

همه جای دنیا همین طوره! .

 اگر از فروش دختران به شیوخ عرب از طریق کمیته های انقلاب سخنی به میان آید جواب اینست ،

همه جای دنیا، انسان فروشی رواج دارد.

 اگر بگویند که فقر در ایران امروز بیداد می کند، باز جواب این ا ست:

 همه جای دنیا فقیر هست،

 اگر بگویند درایران دامنه اعتیاد تا مدارس ابتدایی نیز گسترش یافته وبدست بچه های 11، 12 ساله به جای مداد حقه وافور داده اند.

 جواب مثل روز روشنه؛همه جا معتاد هست،

اصلا بپذیریم که همه جای دنیا مثل هم است وما هم مثل بقیه مردم دنیا بودیم اما شمابه مردم نوید میدادید که در این دنیای ناپاک، اسلام ناب محمدی وحکومت عدل علی، یک جامعه ی سالم، پاک، مستقل وآزاد را مستقر می کند.اگر چنین شد، پس این چهار ،پنج ملیون ایرانی که حتا بنگلادش را به زندگی در جمهوری اسلامی ترجیح دادند،چه انگیزه ای در ذهنشان بود که خودشان را در بدر کردند؟ حالا ساختن مملکتی نمونه وآزاد وپاک ومنزه سرتان را بخورداگر لااقل در حد دیگر نقاط جهان برای نمونه همان غرب به گفته خودتان فاسد ایران امروزبرای زندگی معمولی مناسب است چراایرانیانی که بعد از سالها تبعید راه بازگشت را گشوده اند، یکی دو هفته بیشتر در دارالخلافه دوام نمی آورند واگر سفارتخانه ها ویزابدهند روزی هزاران نفر اژ جایی که مثل همه جای دنیاست. فرار خواهند کرد. همین چندی پیش بود که یک مربی فوتبال حقوق کلان را پس زد ونپذیرفت مقیم جمهوری اسلامی بشود. سینماگران وابسته به حکومت هم برای توجیه مماشاتشان با حونخوارترین حکومت روی زمین از همین گونه بهانه ها می تراشند یکی از مشخص ترین چهره های هنرمند حکومتی هم جناب عزت الله انتظامی است. بحشی از گفته های ایشان را عینا نقل می کنم:

«راجع به سانسور نظر خاص خودم را دارم. سانسور در همه کشورها وجود دارد، هر کدام به یک وجهی. هر کشوری روی فیلم ها به طریقی سانسور دارد حالا یا کم یا زیاد. من فکر نمی کنم سانسور بتواند جلوی پیشرفت را بگیرد... خانم هنرمندی به نام شقایق فراهانی که دختر بهزاد فراهانی است و بچه با استعدادی است چیزی به من گفت که برایم خیلی آموزنده بود. او گفت که رودخانه که حرکت می کند سعی می کند بهترین راه را برای عبورش پیدا کند. جلویش اگر سنگ باشد، آنقدر جمع می شود تا راه پیدا کند و عقب نرود. من فکر می کنم هنرها هم چنین حالتی دارد. هنر از لای جرز دیوار هم رد می شود»

 اول اینکه شقایق فراهانی وخواهر دیگرشان گلشیفته خانم وپاپا جانشان ،بهزاد فراهانی که از بازیگرانی هستند که از نظارت استصوابی سایت پیک نت هم به سلامت عبور کرده اند وآرایشگر اکثربرنامه های نمایشی هستند،گلشیفته خانم که در سالگردانقلاب با علی نصیریان آمده بودندبه سر زمین کفر تا جشن سفارت ج. اسلامی در لندن را رونق بدهند که گویا بحشی از اپوزیسیون بساط جشن سفارت رابهم ریخته اند.

حالا که آقای انتطامی به سخنان گوهر بار شقایق خانم استناد کرده اند ما هم سئوالی که از این خانم بازیگر داشتیم با ایشان مطرح می کنیم.اول برویم سراغ بیانات شیوای آقای بازیگر.

 میدانیم آقای انتظامی اخیرا در چند مورد به سیاست های فرهنگی وزارت ارشاد وسانسور فیلم اعتراض داشته اند(چه خوب !بعد از گذشت 30 سال متوجه شدند که در ج. ا فیلمها سانسور می شود!)

نخستین واکنش اعتراض آمیز آقای بازیگر زمانی بود که گاو ،فیلم 40 سال پیش مهرجویی را تکه، تکه کردند ولاشه اش را در تلویزیون ج. اسلامی نمایش دادند ایشان سر وصدایشان در آمد که اصلا چیزی از فیلم باقی نگذاتشه اند و کار گستاخی دولت احمدی نژاد به جایی رسیده است که فیلمی که حضرت امام هم آنرا تائید فرموده اندرا قیمه، قیمه کرده است(البته ما هنوز هم نمیدانیم چرا کارگردان فیلم اعتراض نکرد؟)دومین بار اعتراض ایشان این اواخر،بعد از نوقیف علی سنتوری بودکه ایشان هم به گروه معترضینی پیوستند که به خاطر حذفشان از جشنواره فجر علیه وزارت ارشاد موضع گرفتند، محتوای این اطلاعیه بطور خلاصه میخواست بگوید که با این رفتار وزارت ارشاد ،سینمای اندیشمند ایران ازحرکت باز ایستاد.

اول ما از آقای بازیگر می پرسیم، شما که گفته بودید که سانسور نمی تواند جلوی پبشرفت را بگیرد.چرا حالا به این باور رسیده ایدکه سانسور وبعد توقیف علی سنتوری وچند فیلم دیگر حامیان باند خاتمی با عث توقف سینمای اندیشمند می شود؟ اگر هم بخواهیم به حرف کارگردان جهانیتان کیارستمی استناد کنیم ( سانسور باعث رشد خلاقیت می شود)که بعد ازاعمال محدودیت های اخیر وسخت گیری های بیشتر باید خلاقیت سینماگران رشدو افزایش پیدا کنند. من نمی فهمم چرا معترضید؟مگر بد است که خلاقان سینمای جمهوری اسلامی خلاق تر شوند؟ واگر حرف های شفایق خانم را معیار بگیریم که باز هم جایی برای نگرانی واعتراض،باقی نمیماند.چون این ذختر خانم هم سینمای جمهوری اسلامی را به رودحانه تشبیه کرده اند و سختگیری های دولت احمدک را به سنگ وفتوا داده اند که هنر از جرز دیوار هم رد می شود، البته من نمی دانم پس چرا علی سنتوری شما در جرز دیوار ماند ورد نشد ؟وچطور شد بخش های سانسور شده گاو از جرز دیوار عبور نکرد وصل نشد به بخش های باقی مانده اش؟ علاوه برخودتان که فرمودید سانسور نمی تواند جلوی پیشرفت را بگیرد. استادتان مهرجویی هم که بار ها تاکید کرده است:

خلاقیت  ربطی به سانسور ندارد.

 پس نه شما ونه فیلمسازان معترض، که به اعتراض اعلامیه داده اند.نباید نگران باشند. ،انگار آقای ژیل ژاکوب هم میخواهد درکن امسال کم لطفی دوسال اخیرش را جبران کند. این احتمال هست جرز دیوار هم باز وباز تر شود. فقط دعا کنید غلاوه بر فیلم کیارستمی دیگر فیلمسازان سینمای گلخانه ای هم از جزر دیوار به سلامت عبور کنند وسال 2008بار دیگر سینمای ج. اسلامی در کن جایزه باران شود ،چنگیز حقیقت سردلال فیلم جمهوری اسلامی مقیم پاریس هم بار دیگر دکانش رونق بگیرد.البته برای محکم کاری بد نیست سینماگران هم با پختن آش نذری که در کمپین یک ملیون امضاء معجزه آفریده. موفقیت امسا لشان را در کن تثبیت کنند.

 

با فتوای مجید مجیدی کاریکاتوریست دانمارکی ترورباید گردد.

اول این نظر، در باره وضعیت سینما ،در سال گذشته را بخوانید:

«در سال 86 سينما به دولتي ترين شکل خود نزديک شد. تنها فيلم هاي همسو با دولت اجازه نمايش يافتند»کامبيز رحيمي - شنبه 3 فروردین87  سایت روز اون لاین.

لازم نیست دیگر خط ومشی سایت روز را به شما معرفی کنم ، اینها با برگ رو بازی می کنند وابستگیشان به رژیم جمهوری اسلامی را کتمان نمی کنند که هیچ بدان میبالند .نویسندگان ثابت بخش هنری. فرهنگی روزهم که خود می دانند که اگر از خط مشی کلی روز تخطی کنند، دستمزدشان قطع می شود، اگر واقعیت غیر از این است بما تذکر دهند عین نوشتاراشان را ما خود نشر می دهیم.

یکبار دیگریک خط از نوشته ی  آقای رحیمی را تکرار می کنیم ،خوب به مفهوم آن توجه بفرمایید.

در سال 86 سينما به دولتي ترين شکل خود نزديک شد. تنها فيلم هاي همسو با دولت اجازه نمايش يافتند.

 اگر این حرف رامن میزدم چون مغرضم وچشم دیدن تحول سینمای ایران را ندارم ،مرتد بودم وشایسته اعدام. اما دیگر در خلوص نیت!! گردانندگان روز که شکی نیست .

البته اجازه نمایش فقط مربوط به فیلم های نمایش داده شده در ایران نیست، بر اساس ماده 5 فرمان نامه وزارت ارشاد فیلمهایی که در جشنواره های ممالک کافر هم نمایش داده می شود در یک کمیته ویژه، بررسی وپروانه نمایش می گیرد. حالا اگر کسی بگوید که جعفر پناهی،رخشان بنی اعتماد،تهمینه میلانی،ابوالفضل جلیلی،عباس کیارستمی،منیژه حکمت،مجید مجیدی و.. و.. که در این دوسال عمر دولت سرفرازامام زمان هم آثارشان به جشنواره ها صادر شده وحتا جایزه هم برایشان جور کرده اند، بعد از موفقیتشان کنفرانس مطبوعاتی در تهران داشته اند ،ودر 2 سال باقیمانده عمر دولت دولت احمدک هم از مراحم دولت یهره می برند هم سو با دولت بوده اند( به عبارت درست تر به باند احمدی نژاد وصل بوده اند)ایا باید به گوینده انگ مغرض وحسود راچسبانید؟

من به دقت به سایت های اپوزیسیون توجه کردم. هیچکدام در ارتباط با همسویی این فیلمسازان با دولت احمدی نژاد مطلب و نوشتاری ندارند.اما برخی هر چند محدودباز هم به من ایراد می گیرند که به همه خانواده سینمای ایران میگویم سازشگر!! من اطلاعیه ستایش انگیز مسئول سینمایی دولت احمدی نژاد را بعد از حضور فیلم آواز گنجشک ها در برلیناله از سایت داخلی سینمای ما عینا نقل می کنم :

سينماي ما- «محمدرضا جعفري‌جلوه پس از كسب جايزه خرس نقره‌اي برلين توسط رضا ناجي بازيگر فيلم «آواز گنجشك‌ها»‌ در جشنواره برلين، اظهار داشت: آنچه از حضور آقاي مجيدي و فيلم ارزشمند «آواز گنجشك‌ها» در جشنواره برلين حاصل شده است، در راستاي روايت صميمانه، نگاه نجيب، عدالت‌خواه و مؤمنانه فيلمساز توانايي است كه در خلق شخصيت، تبلور منش و خصال ايراني اسلامي همواره موفق بوده و به واقع يكي از نشانه‌هاي سينماي ملي در كشور ما است»

خب ملاحظه فرمودید؟این اظهارات مسئول سینمایی ج. ا (به قول شبه اصلاح طلبان دولت پادگانی )که جعلی نیست وعینا از سایت سينماي ما- برداشته شده است. وقتی روز اون لاین ادعا می کند که سینما درسال 86 به دولنی ترین شکل آن نزدیک شد(  همین حرف هم نشان می دهد که سنمای ایران دولتی بودونه مستقل وحالا دولتی تر شده است) وقتی فیلمهای همسو با دولت اجازه نمایش گرفته اند، پس وضعیت فیلم آواز گنجشک ها فیلمی که هم در فجر شرکت کرده وجایزه برده وهم از طریق بنیاددولتی فارابی وسفارت ایران در برلین به برلیناله راه یافته وهم مدیر امور سینمایی وزارت ارشاد از فیلم وکار مجیدی با تحسین یاد کرده روشن است. ایا وابستگی مجیدی به دولت احمدی نژاد نیاز به سند دیگر دارد؟. حالا سئوال ما از ایرانیان مقبم برلین یک سئوال ساده است که امید داریم یکنفز از میان جمع گسترده اپوزیسیون سینما رو پیدا شود وبه این سئوال ما جواب دهد.

 چه برنامه ای برای اعتراض به حضور فیلم وکار مجید مجیدی تدارک دیده شد وبه انجام رسید؟ ممکن است گفته شود که خب کسی اطلاع نداشته است. نه این حرف درستی نیست، چون من خودم قبل از آغاز فستیوال در نامه ای به کاسلیک مدیر برلیناله موقعیت و وضعیت مجید مجیدی ووابستگیش به رژیم جمهوری اسلامی را مطرح کردم وانتشار دادم بخشی از نامه سر گشاده ام به کاسلیک را باز نویسی می کنم:

« وابستگان باند دوم خرداد داخل رژِیم هم اذعان می کنند که دولت احمدی نژاد یک دولت فاشیستی/ طالبانی است وهمه فیلمسازانی که کوچکترین نا هماهنگی با دستگاه ولایت خامنه ای داشته باشند به کنار گودرانده می شوند وابستگان باند احمدی نژاد از امکان برای فیلم سازی بهره کامل می برند، پس کارگردانی که شما کار جدیدش ( آواز گنجشگ ها)را انتخاب کرده اید جز باندهای مافیایی مرتبط با احمدی نژاد وسر سپرده رهبراست»

همین آقای مجیدی بود که چندی قبل کاریکاتوریست دانمارکی را به خاطر کشیدن تصویری که توهین به پیغمبر مسلمانان ارزیابی شد مستحق تنبیه(ترور) دانست.

ما باید تکلیفمان را با سینمای جمهوری اسلامی روشن کنیم، همراه مردم ایرانیم وهم درد خانواده چند هزار نفره و زجر کشیده سینمای ایران ویا آرایشگر چهره رژیم برای کسب آبروی کاذب برای این چند سینماگر وابسته به جمهو ری بی آبروی اسلامی؟

 بصیر نصیبی

 

رهبران جمهوری اسلامی و نوروز!  یاور استوار

 

 Yavar.ostvar@gmail.com

همراه گرامی ما یاور استوار این سروده نوروزی را برای ماهم ارسال کرد اما چون شماره 9 سینمای آزادمنتشر شده بود ماند برای شماره 10،که در این بخش نقلش میکنیم.

 بزرگان جمهوری ی اسلامی ی ما، در یک نشست اضطراری که به دعوت رهبر عظیم الشأن انقلاب، حضرت آیت   الله العظما خامنه ای، و با قید سه فوریت، تشکیل شده بود، شرکت کردند تا نقطه نظرات خود را در رابطه با نوروز و بهار و شادمانی روز افزون مردم، یک کاسه کرده و به جمعبندی بنشینند.

علت واقعی ی ِ این فراخوان هم این بود که طبق گزارش های سالانه ای که بدفتر رهبر، از زمان غصب انقلاب مردم تا امروز  رسیده بود، نشان می داد که تلاش مستمر حکومت اسلامی برای نابودی و فراموشی ی جشن های مردم و بویژه آیین های نوروزی، ببار ننشسته و این مردم نمک نشناس از خدا بی خبر، هر ساله و سربزنگاه، شروع می کنند به برپایی جشن سوری و خانه تکانی و خوان نوروزی  و.....

در این رابطه نه دشنامگویی و توهین های مرحوم ِ حاج آقا مطهری کار ساز افتاد و نه ترهات حاج آقا خزعلی! نه بگیر و ببند نیروهای انتظامی مشکل گشا شد و نه پند و اندرزهای حضرت حاج روح الله خمینی!

 در هر حال حاصل ِ این جلسه ی اضطراری، گزارشی است که در زیر می خوانید:

 

مقام معظم رهبری در رابطه با فرارسیدن سال نو و آیین های نوروزی، من باب ِ افتتاح ِ نشست،  فرمودند:

این چه کاری است که این مردم از خدا بی خبر می کنند؟ هر کاری می کنیم و هر راه ِ چاره ای که می اندیشیم، بار دیگر این ها می آیند و عیش و نوش راه انداخته و شادمانی می کنند! فاتبو یا مومنون من العیوش والنشاطین و انزلهم اشکوت من الکل العیون مومنان و الاخص مومنات ثم البحور. و الا انتظرا نار الکبیر فی جهنم الجهیم.

(ترجمه ی فارسی ی افاضات رهبر به این شرح است: ای دینداران توبه کنید از شادمان و نشاط و اشک از چشمانتان جاری سازید ای مردان و بویژه زنان مومن همانند دریاها وگرنه انتظار آتش عظیمی از دوزخ سوزاننده داشته باشید!)

پس از این شادمانی و جشن نباید برگزار بشود! چرا که این فعل ِ نا درستی است.

اما حالا که دارید این فعل نادرست را مرتکب می شویید، چرا یک عده ای می خواهند در تخت جمشید، مرتکب شوند. بهتر آن است که در مشهد و در جوار حضرت رضا(ع) برگزار کرده و اشکی بریزند. رهبر سپس دست بر بناگوش ِ مبارک نهادی و با ناله ی جانسوزی اشعار زیر را « نوحه»  فرمودند:

 

امت نرود به تخت جمشید

در جشن مجوس و عید نوروز

طاغوت بنا نهاده آن را

تا جشن بپا کند در این روز

اسلام کجا و شوق و شادی

پاکوبی و رقص ِ حاجی فیروز

ما امت نوحه و بکائیم

شادی کش و نحس و کینه اندوز

در مرقد ثامن الائمه

هی ناله کنید سرد و جانسوز

 

کلیه حاضرین از فرمایشات  رهبر بزرگ انقلاب و بویزه نوحه ی مبارک منقلب گشته و چهار بند ِ بدنشان شروع کرد به لرزیدن و جنبیدن. بگونه ای که اگر غریبه ای نا آشنا به فضای مجلس آنان را می دید، فکر می کرد حضرات دارند خدای نخواسته زبانم لال چا چا و راک اندرول می رقصند!

 

برادر احمدی نژاد که از نوحه ی آقا بشدت  منقلب شده بود و به پهنای صورت(!) اشک می ریخت، دنباله ی نوحه را گرفته و از ته ِ دل نعره برآورد که:

  

ما حال نمی کنیم مردم

با فصل بهار و بلبل و گل

وقتی که بهار هسته ای نیست

بهتر نرسد ز راه بالکل

شادیم که هسته دار گشتیم

بلغور کنیم مثل ِ بلبل

ما کشور هسته ای شده ستیم

هنگام ِ کلاهک است و کاکل

روزی که کلاهکم در آید

سر مست شوید و شاد و شنگل!

صد جشن بپا کنید آن روز

هی نوش کنید دوغ، قل، قل

 

اما حالا نه!

  درست است که دیگر در جهان اولیم و همه جا، حتا در سالن سازمان ملل، چشم ها به ما و هاله ی نور معروف ِ گرد سرمان روشن و خیره مانده، اما، هنوز وقتِ جشن و سرورش  نرسیده!

سرِِ ِ وقتش هم  که شد،  من خودم به شما خواهم گفت.

ببینید، حساب دو دوتا چهارتا است. می دانید چرا و کی حاج آقا رفسنجانی از چشم و چار رهبر لیز خورد و تلپی افتاد؟

 

اکبر ز دو چشم رهبر افتاد

زآنروز که هسته هاش گم شد

 

چون نامبرده که یک روز می گفت: دیگر بمب اسلام در هرجای جهان که ما اراده کنیم فرود می آید، دست از هسته برداشت و گذاشت روی پسته!

حاج آقا منتظری هم چوب همین بی هسته ای  بودن ِ خود را خورد و بر او همان رفت که همه برآن آگاهید.

 

آن منتظری ی «هسته نادار»

دیدید اسیر ِ حصر ِ قم شد؟

 

آقای  حسن روحانی هم  شک نداشته باشید که سرنوشتی بهتر از آقای منتظری نخواهد داشت. زیرا:

 

روحانی ی ما هسته ندارد

بامی ست که گلدسته ندارد

 

من بقیه ی حرف هایم را پس از جشن هسته ای خواهم زد!

 

در این موقع رئیس جلسه، آقای حداد عادل، به آقای خاتمی تکلیف کردند که نظریات ِ خویش را  پیرامون  گفته های رهبر و همچنین رئیس جمهور، بیان فرمایند.

حاج آقا شیخ محمد خاتمی با اندکی عشوه و فلسفه پا پیش نهاد و در حالی که لبان مبارک را غنچه ای کرده بود به ایراد ِ سخن پرداخت. ایشان فرمودند:

پیش از گفتگو در رابطه با بهار، من می خواهم پاسخ ِ دندان شکنی به آن خانمی که به من لقب ِ «آخوند هیز» داده بدهم تا دل و جگرش بسوزد. –  خدایی اش بخواهید آقای خاتمی به صراحت از آن خانم نام نبرد، اما شواهد گواه ِ آن است منظور ایشان یک خانم ِ سایت دار ِ کشته مرده ی رئیس جمهور ِ فعلی است  که یکی از طرفداران آقای رفسنجانی معتقد است می باید علیا مخدره را بعنوان اراذل ِ سیاسی  دادگاهی کرد!-  بهر حال آقای خاتمی در حالی که دستان آفتاب ندیده و سفید و پشمکی اش را تکان می داد، فرمود: منهم بتو می گویم «فاطمه اره»!

پس از آن نظریاتش را در رابطه با نوروز و.... بصورت زیر بیان کرد:

 

آخوندم و خوش پوش و تمیزم

چون پسته و کشمش و مویزم

ما را چه به نوروز و بهاران

خوش گفت ولی ی پا تمیزم

با عشوه و اندکی ترقص

بگذار براش قر بریزم

شاید که دوباره  راه یابم

در قلب ولی که نرم  و لیزم

خوش خنده ی بی رگم به مولا

از با نمکی ولی لذیذ م

ای کور شوی تو فاطمه اره

فریاد کنی که لوس و هیزم؟

گر باز شوم رییس جمهور

بی شبهه کنم ترا کنیزم

 

وقتی آقای رفسنجانی رشته ی سخن را بدست گرفت، با تواضع و فروتنی ی بسیار که از این سردار ِ سازندگی بعید بنظر می رسید، فرمود: من هم دقیقن (دقیقا) همانی می گویم که مقام معظم رهبری فرمودند. پس:

 

نوروز و بهاران به من و آقا چه؟

این شادی ی بی جا که شده بر پا چه؟

شعبان و محرم و صفر البته!

نو گشت ِ سپهر به من ِ ملا چه؟

 

و در ادامه ی سخن، در حالی که روی مبارک را بطرف ِ قهرمان هسته ای برگردانده و لبخند ِ تمسخرآمیزی به گوشه ی راست لب داشت، فرمود: نمک نشناس ها حق و حقوق دیگران را نادیده می گیرند و همه چیز را بپای خویش نوشته و مدال های آن را بگردن خود می آویزند.

بهتر است بعضی ها بدانند که میوه چینی و حاصل برداری امروزین ِ هسته ای، حاصل بذرافشانی ی دیروز ما است که به قیمت خون های بسیار بدست آمده است. از مختاری گرفته تا فروهر، از غفار حسینی بگیر تا پوینده و زالزاده، از سعید امامی تا شهید حمام، واجبی! در این عرق ریزی ما تا آنجا پیش رفتیم که  حتا شنل هایمان هم قرمز شد:

 

با پسته و هسته نرد جان باخته ایم

بر نطع زمانه  ششدر انداخته ایم

عمامه مان چرخ ِ زنان می گوید:

این چرخه ی هسته ایست، ما ساخته ایم!

 

آیت الله مکارم شیرازی عزیز، گویی برای تغییرِ جو و فضای حاکم بر بحث غیر دوستانه ی مجلس، بدون نوبت از ته مجلس با آهنگ دشتستانی که گاهی  نیم نگاهی  به کرد ِ بیات داشت، شروع به خواندن کرد:

 

بهارا زین همه روی تو فریاد

که هر ساله از ایران می کنی یاد

دو پایت بشکند، دیگر نیایی

که جسم و جان مردم می کنی شاد!

 

برو از گل مگو، از خون سخن گوی

بیا از جامه ی گلگون سخن گوی

قمه بر فرق خود زن، زوزه برکش

کمی از اشک چون جیحون سخن گوی

 

بهار بی حیا! یک دم حیا کن

برو گم شو دم  ِ ما را رها کن

اگرمردی بیا وردست ِ حاجیت

عروسی ی خلایق را عزا کن

 

صدای احسنت! احسنت! حضار از هرسوی برخاست و رهبر با صدای جلی فرمود: فتبارک الله و احسن الخالقین!

در این هنگام حضرت آیت العظما مصباح یزدی، از ترسِ این که از قافله عقب بماند و نوبت به او نرسد، هروله برکشید و فریاد برآورد که:

 

تمساح منم بهار را قورت دهم

دین را به چنین روال « ساپورت » دهم

آروغ زنان کنار رهبر چو رسم

بنشینم و از قضیه «لاپورت» دهم

 

و خطاب به حاضرین، در حالی که از جای برخاسته بود و بجای مبهم و دوری اشاره می کرد، باصدای رسا این رباعی را خواند:

 

نوروز مجوس را بدور اندازیم

با صلح نشد اگر، بزور اندازیم

آن سفره ی هفت سین و آن ماهی ی سرخ

آتش بزنیم و در تنور اندازیم

  

وقتی نوبت به آقای کروبی رسید، برخلاف بقیه با بسمی تعالی ی غرایی آغاز سخن فرمود و موجز و مختصر نظریات مشروط خود را، درست مثل همیشه که روی دو صندلی می نشیند، بگونه ی نه سیخ بسوزد و نه کباب بیان داشت. ایشان گفتند که اگر نوروز، همینجوری بیاید و باعث شادی مردم و جشن و پایکوبی شود، چیز بیخود و عبثی است. اما اگر پول و پله و زیرمیزی چیزی، حالا بگو عیدانه، در آن میان باشد، خوب بد که نیست هیچی، خیلی هم خوب و خوش مزه است. ما که از شهرام جزایری عرب گرفتیم، خوش مزه بود!

 

نوروز ِ عجم به نفسه بیهوده بود

زیرا که اسا س ِ شادی ی توده بود

لاکن اگر عیدانه رسد از شهرام

خوض مزه شده، شبیه ِ پالوده  بود!

 

آخرین سخنران ِ مجلس، حضرت آیت الله خزعلی بود گه نظریاتش را بشرح زیر بیان داشت.

 

بار الها جشن نوروز مجوس

از جهان برگیر و جایش غم بکار

حال اگر یکباره نتوانی نمود

ریزه کاری کن بیا کم کم بکار

شادمانی هایشان بر با د  ده

جای آن یکبارگی ماتم بکار

سال را صد ماهه کن بی گفتگوی

از محرم تا صفر، در  هم بکار

امتی که نوحه خوان ناید برون

نفله فرما! جای آن شلغم بکار!

 

 لازم به توضیح است که نامبرده از دشمنان اصلی ی شادمانی ی مردم و نوروز و بهار است. ایشان که به گفته ی خودش حتا «اف اف ِ» در خانه اش بجای دلینگ دلینگِ معمول  و مرسوم، «یا علی» می گوید، بارها فرموده اند که چرا مردم آمدن بهار و سر زدن گل و آواز بلبل را جشن می گیرند، اما روز غدیر را نه!؟ *

 

هنوز افاضات حاج آقا خزعلی پایان نیافته بود که ناگهان صدایی در کوچه پیچید و سراسر خانه ها، خیابان ها و بیابان ها در نوردید.  این نوای دل انگیز حتا در گوش های کر ِ جماعت ِ حاضر در مجلس راه یافت و به پژواک نشست. صدا، صدای پیک ِ نوروز، خواجه (به نادرست حاجی) فیروز بود که به آهنگی دلنشین می خواند:

 

کدبان ِ وطن درود برتو

کدبانوی من درود بر تو

من پیک ِ خجسته ی بهارم

شادی و سرور کار و بارم

برخیز که روزِ نو رسیده

صد غنچه و گل ز نو دمیده

خورشید ببام ِ ما در آید

تاریکی و شام ِ ما سر آید

چون خلق بپای خیزد این بار

بر هم زند این نظام خون بار

نوروز خجسته باد بر تو

اندوه گسسته باد از تو!

خواجه پیروزم هورا!

پیک نوروزم  هورا!

................

 

یاور استوار  نیمه دوم اسفندماه 1386

 

*آیت اله خزعلی:  اگر به منزل بنده بياييد مى بيند كه زنگ خانه هم به صداى يا علی است. چرا مردم جوانه زدن درختان را در بهار جشن می‌گیرند ولی روزی را که پیامبر اکرم دستان علی را بعنوان جانشین خود به آسمان بلند کرد همچون نوروز جشن نمی‌گیرند؟

 

 

شیخنا که اسم و رسمش خزعلی‌ست

ساز و ضربِ دربِ خانه‌ش یاعلی‌ست

 

شغل ِ اول یاوه گویی روز و شب

شغل ِ دوم درس ِ جادو جنبلی ست

 

مفتخواری از شمار  دلقکان

اصل و آل و کار و بارش ازگلی ست

 

دخلش از میلیاردها بالا زده

حرفه‌اش « لاکن » ز جنس ِ تنبلی‌ست

 

جبه و دستار و تنبانش نگر

حاصل ِ منچستر است و ململی‌ست

 

در همان شورای رسوای کذا

پاسدار ِ بیضه‌ی شخص ِ ولی‌ست

 

در وزغ‌آباد ِ آروغ و دروغ

بلبلی نام‌آور ِ صوت ِ جلی‌ست

 

مدعی ی جشن ِ نوروز  و بهار

دشمن شیراز و رشت و انزلی ست

 

عاشق ِ عید ِ غدیر ِ خم بود

گر چه در این ادعایش هلهلی ست

 

اهل ِ سور و سات و اشکم ، بی گمان

سینه چاک ِ دنبلان ِ دمبلی‌ست

 

خزعلی هم چون هزاران شیخ، گر

بر زبانش قصه‌ی آل ِ علی ست،

 

 دشمن زردشت و عیسا و  کلیم

هم عدوی شافعی و حنبلی‌ست

 

در غمِ رویین تن ِ بنزِ  ِ خود است

بی غم ِ ماشین مشدی مندلی‌ست

 

بوالفضولی را ز رهبر برده گوی

شیخنا را جای و رتبه افضلی ست

 

در فریب و مکر و قالتاقی یقین

بر سکو و جایگاهِ اولی ست !

 

یاور استوار  نیمه ی دوم دیماه 84

Yavar.ostvar@gmail.com