You should install Flash Player on your PC

سینماگر نسبتا پشیمان

  آرشیو

خانه نخست

 

 

سینماگر نسبتا پشیمان

 

مسئولين محترم سايت های ايران خبر وعصر نو؛ خانم رخشان بنی اعتماد ؛ کارگردان فيلم تبليغاتی «روزگار ما » يک مصاحبه مطبوعاتی در تهران ترتيب داده که در سايت های شما منعکس شده است. من نظر م را در اين مورد فقط برای اين دوسايت ميفرستم. لذاخواهش می شود جواب من به خانم رخشان بنی اعتماد وديگر شرکت کنندگان ميز گرد مذکور را هم در سايت خودتان بازتابانيد تا خوانندگان باشناخت بيشتر وبررسی جوانب امر؛ خود بتوانند در قضاوت سهيم باشند .ب. نصیی

 خانم رخشان بنی اعتماد ميخواهد چنين وانمود کندکه يک ناظر بی طرف بوده که دوربين راآزادانه (!) به حرکت در آورده ويک رويداد مهم ( انتخابات رياست جمهوری خاتمی )را روی نوار سلولوئيد ضبط کرده است .

اما واقعيت اين است که اين خانم محترم از سينماگرانی است که خود برای پيروزی انتخاباتی آقای خاتمی جانفشانی کرده ودر دو دوره رياست جمهوری با افتخار برای پرزيدنت خندان ؛ ستاد انتخاباتی فراهم کرده وبرای کشاندن جوانان خام انديش وکم تجربه به پای صندوق رای.بمانند جمعی از روشنفکران نقش مهم وموثری داشته است. پس دوربين وی قادر نبوده است چون ناظری بی طرف وقايع را ضبط کند ؛ هرچند حمايت آشکارش از جناح مشاطه گر (جناح خاتمی ) بوده اما با باند ديگر (جناح خامنه ای) هم به نوعی روی خوش نشان داده است.

اطلاعيه ايشان و جمعی از سينماگران در جهت تبليغ برای رياست پرزيدنت خاتمی .همراه با ستايش از خامنه ای بحدی گويا ست که نياز به توضيح وتفسير ندارد . (اين اطلاعيه را من چند بار ودر چند مطلب نقل کرده ام اگر تا کنون آنرا نخوانده اید در  یک کار پژوهشی من با عنوان سینمای جمهوری اسلامی  وسینمای آلمان نازی بخوانید)

وقتی از رخشان بنی اعتماد سئوال می شود :جوانانی که در فيلم او با اشتياق به خاتمی رای داد ه ا ند اکنون چگونه می انديشند ؟ وی هرچند سعی می کند قضيه را به نوعی سرهم بندی کند اما مجبور به اعتراف است و می گويد:

. ..واقعيتش اينست که عده ای (!) سرخورده شده اند.

اما کسی نيست که از اين خانم بپرسد که مگر شما برای مقابله با شبيخون فرهنگی غرب که پرچم بر افراشته اسلام عزيزتان را آماج حمله قرارداده به مردم نگفتيد به خاتمی رای دهند تا در اين برهه از زمان فرهنگ تابناک اسلامی از ميان طوفان به سلامت عبور کند؟. جناب رهبر هم که فرزانه ا ی حرف گوش کن است از ميان 711 تا آدم خوش خيال (خانم بنی اعتماد خيلی به حضور آنان به خصوص ؛48 زن افتخار می کند وتاکيد دارد هيچ جای دنيا تا اين حد استقبال از انتخابات سابقه ندارد) دستور فرمودند که 707تایآنان را رد صلاحيت کنند ؛ تا مانعی برای عبور پرچم که دست های توانا ی آقای خاتمی حملش می کرد؛ ايجاد نشود .

از محتوای اطلاعيه حضرات چنان استنباط می شد که اگر جناب رهبر اراده شان بر انتخاب خاتمی قرار بگيرد ديگر سعادت ونيکبختی به مردم ما روی خواهد آورد .خوب اين اتفاق ميمون به وقوع پيوست ( البته با ستايش هايی که اعلاميه ايشان از خامنه ای می نمايد. معلوم مي شود ايشان وديگر امضاء کنندگان اطلاعيه جز آن دسته ای نيستند که اعتقادداشتند انتخابات دودوره اخير مشت محکمی بود که مرد م نثار رهبر کردند) اين ميز گرد بعد از گذشت 7سال ار انتخاب خاتمی برگذار می شود؛ سالهايی که با قتل و آدم ربايی ؛ زندان ؛ شکنجه ؛ سربريدن ؛گردن زدن ؛ سنگسار ؛ گسترش فقر وفساد و اعتياد وفحشا ؛ سانسور فيلم وکتاب ؛ و... همراه بود؛ تاره خانم بنی اعتماد ميفرمايد: که فيلم ايشان سندی است که اگر اصلاحات به شکست برسد . ..

مگر هنوز هم معتقدند اصلاحات ادعايی ايشان شکست نخورده است ؟ خوب است به اعترافات وحرفها ونظرهای ديگر خودی های رژيم که روزی خود در جنايات حکومت سهيم بوده اند والان ؛ علم مخافت را جانشين پرچم برافراشته کرده اند؛ کمی توجه بفرمايند .

اما غرض اصلی از تشکيل اين ميز گرد ويا نشست خبری تنها به خاطر حقنه ي يک فيلم پروپاکاندی بعنوان يک اثر مستقل است و آنان دائما تاکيد می کند که اين فيلم تبليغاتی نيست(همين تاکيد ها وتقلاها برای تطهير فيلم ؛ خود دليلی بر پربار بودن جنبه تبليغاتی آن است وگر نه تاحالا سابقه نداشته است؛ فيلمسازی کنفرانس مطبوعاتی بگذارد وجمعی را هم به جلسه فراخواند وخود ودست اندر کاران تهيه فيلم بخواهند با صغرا ؛کبری چيدن فيلمی تبليغاتی را يک کار مستقل بنمايانند) ممکن است خوانندگان ندانند که نيمی از کادر تهيه هم بستگان کارگردان هستند وخود در تهيه فيلم سهيم ؛ جهانگير کوثری تهيه کننده؛ همسر ؛ وباران کوثری بازيگر جوان ( باران خانم جايزه ای را که در جشنواره ای در اصفهان دريافت کرد به آقای خاتمی اهداء نمود) فرزند ايشان هستند. ودفاع اين دو از فيلم بيشتر از علايق خانوادگی سرچشمه می گيرد.

آقای جهانگير کوثری همچنين ادعا دارد اکران عمومی فيلم روزگار ما بدعتی است در سينمای ايران. چون برای نخستين بار يک فيلم مستند به نمايش عمومی در می آيد. در اين خصوص هم به ايشان ياد آوری می کنيم که اگر اين بدعت حسنی هم داشته باشد در گذشته ودر رژيم پيشين بنا گذاشه شده است .تا آن جا که حافظه من ياری می کند فيلم مستند خانه خدا ( تهيه کننده رضايی- مشاور؛جلال مقدم ) وفيلم مستند فوتبال( هژير داريوش) به نمايش عمومی در آمده اند.

خانم بنی اعتماد همچنين مي افزايند:

اگر فيلم مرادرست (!)بينند درمي يابند که فيلم تبليغی نيست؛ ثبت دوران است. اول اينکه ايشان بايد بما بياموزند که چگونه بايد فيلم را درست ديد ؟ فيلم تبليغی شاخ ودم ندارد؛ برای تشخيص آن هم نياز نيست بيننده قبل از تماشا ازانستيتوی سينماتوگرافی پاريس فارغ التحصيل شود! . فيلمی که از جريان وبرای تاييد انتخابات يا بهتر بگوييم انتصابات در جمهوری اسلامی تهيه می شود چه سازنده به عبای خاتمی متصل باشد ويا زيرعمامه باندناطق نوری و... پنهان ؛ يک فيلم تبليغاتی است . ايشان می گويد: چون کارشان برای ثبت دوران است پس تبليغاتی نيست؛ خوب هر فيلمی از اين دست دوره ای را ثبت می کند. فيلمهای خانم لنی ريفنشتال هم دورانی را ثبت مي کرد. پيروزی اراده لحظه ورود پيشوا به نورنبرگ را با بهره از خلاقيت استثنايی تصوير می کرد وفيلم ديگر لنی ...( المپيک) هم دوره بازی های المپيک را نماياند . اما هردوی اين فيلم هابدون چون و چرا ؛کارهای تبليغاتی برای حکومت هيتلر بود که روش های مقامات سينمايی اش قرا بت های انکار نا پذيری با حکومت ولايت فقيه؛ مسلط بر سر زمين اسير ايران را دارد .

. يک خبرنگار از يکی از بازيگر ان فيلم ( رضا داود نژاد ) می پرسد :

در انتخابات بعدی بازی در يک فيلم تبليغاتی را می پذيرد؟ جواب وی مهم نيست بلکه اين مسئله اهميت دارد که تلاش های خانواده محترم بنی اعتماد _کوثری نتوانسته اين فيلم پروپاکاندی رابه جای يک اثر مستقل قالب کند وپرسش گر با زيرکی به حضرات ميفهماند که نمی شود با اين تعبير ها وتفسير های روشنفکرانه ؛ ماهيت يک فيلم تبليغاتی را دگر گونه جلوه داد.

من نميدانم که در مورد نمايش اين فيلم برای جشنواره ها چه برنامه ای دارند؟ ايا صلاح مي دانند که چند جايزه هم برای فيلم جور کنند وبر اساس آن امتياز ها بخواهند برای آن موقعيت فراهم کنند؟

با توجه به شرايط امروز کشورهای اروپايی وارتباطشان با دارالخلافه. کسب اين گونه امتياز ها؛ برای فيلمهای جمهوری اسلامی از نوشيدن آب هم ساده تر است.

بر اساس اعتراف اخِير آقای داريوش مهرجويی جريان امروز سينمای جمهوری اسلامی در حد يک آب باريکه است. آقای مخملباف از400 جايزه در سال برای سينمای جمهوری اسلامی دم مي زند؛ 400 جايزه در سال برای سينمايی که جريانش آب باريکه ای بيش نيست ؟ 

در دوران نازی ها در ابتدا که دنيا هنوز خطر حضور نازيهارا درک نکرده بود. فيلمهای تبليغاتی لنی ريفنشتال

با موفقيت؛ نمايش های متوالی در جشنواره ها داشت ،فيلم المپيک شير طلايی ونيز را هم ربود . وخانم ريفنشتال خود سفرهای موفقيت آميز به امريکا واطريش داشت .اما همان کشور ها بعد از سقوط هيتلر؛ ريفنشتال را که کارهايش از نظر ارزشهای سينمايی بسيار فراتر از آثار سينمای گلخانه ای جمهوری اسلامی است به محاکمه کشيدند .

خانم رخشان بنی اعتماد در جايی می گويد اگر روزی اصلاحات شکست بخورد بايد در مقابل تاريخ جواب داد.

انگار در ناخودآگاهی خانم بنی اعتماد هم نوعی وحشت از سرنوشت خود وديگرفيلمسازان حکومتی نهفته است ؛اگر ايشان واقعا هم معتقد به اصلاحات خاتمی بوده ودر اين حس کوته بينانه شان صادق بوده اند .خوب الان هم بايد لا اقل در حد اکبر گنجی به شکست آن اعتراف کنند و واژه اگر را از ذهنشان خط بزنند.

امادر مورد جواب به تاريخ ؛ معلوم است که حاميان اين حکومت بايد روزی جواب همراهی هايشان را با جنايتکارترين رژيم روی روی زمين پس بدهند واين ننگ هرگز از حافظه تاريخ پاک نخواهد شد. اما ايا واگذاری جواب به تاريخ به نوعی فرار از جواب گويیِ به مردم نيست؟

در همان صفحات تاريخی که خانم بنی اعتماد بدان استناد می کند نقل شده است که بعداز سقوط نازی ها در دادگاه نورنبرگ آلمان خانم لنی ريفنشتال به دليل ساختن فيلمهای تبليغاتی به محاکمه فراخواند ه شد. همچنين وی از محافل ومجامع سينمايی طرد گرديد هوشيار باشيد

. 2003‏/02‏/24بصیر نصیبی