You should install Flash Player on your PC

روزگار وقیحی است نازنین

  آرشیو

خانه نخست

روزگار وقیحی است نازنین

آقای مسعود بهنود که شيفتگانش او را مخمل قلم  می داند اخيرا مبلغ سايت رضا علامه زاده شده است تا آن حد که اگرهر روز يک سری به سايت سازنده جنايت مقدس! نزند قلم مخملينش به روانی نمی نويسد. بياد دارم اين جناب آنگاه که در ايران زندگی می کرد وبه گفته صريح فرج سرکوهی از طرف دفتر رفسنحانی مامور کنترل مجله آدينه شده بود وهنوز از مزايای زندان آينده ساز! در جمهوری اسلامی هم بهره نگرفته بود(1) هر جا وهر موقعيت که بدست می آورد ايرانيان تبعيدی را تحقير می کرد، برای نمونه درماهنامه ی فيلم چاپ تهران ، مواضع قاطع پرويزصياد در برابر صادرات سينمايی را حسادت معنی می کرد وفقط دو ايرانی را موفق نشان می داد بيژن طراح و عطر ساز، آعاسی تنيس باز ( اين دومی که خودش را اصلا ايرانی نمی داند)

 آن زمان رضا علامه زاده يک سينماگر تبعيدی بود که سخت ومقاوم در برابر کليت رژيم ايستاده بود حتی نسبت به خاتمی وزير ارشاد  مجبوب! کوچک ترين توهمی نداشت و در کتاب سراب سينمای اسلامی ايران او را نيز يکی از همان عمامه داران معرفی می کرد.

آقای مخمل نويس در آن زمان چه نظری در باره رفتار های ضد انقلابی علامه زاده داشت؟ او نه عطر ساز بود ونه تنيس باز، او سازنده گزارشی مستندو تکان دهنده از جنايت مقدس رژیم خون وجنون بود که حتی قبل از محکوميت جمهوری اسلامی در دادگاه میکونوس،چهره واقعی ملايان را نموده بود. اما حالا چه اتقاقی افتاده که آقای بهنود اين چنين مشتاق رسواگر چهره رژيم ج.ا شده است ؟

 به توصيه آقای مسعود بهنود با يکی ودو ماه تاخير من هم وارد سايت رضا علامه زاده شدم به اين اميد که دريابم گرايش کنونی آقای بهنودنسبت به افکار علامه زاده به چه علت است؟ اتفاقا اين بازديد هيجان انگيز برخورد کرده است با آغاز اجرای نمايش مصدق که به ادعای آقای علامه زاده ودر آگهی هایش در تلويزيون های لوس آنجلس، اين اثر چون خود مصدق در تاريخ خواهد ماند ، وقتی قرار است کاری به تاريخ بپيوندد بی شک با خالق آن خواهد پيوست پس بهتر آنکه رفتار واعمال خالق اثر هم مد نظر باشد.

 قبل از اينکه روی برنامه جهانی آقای علامه زاده کليک کنم نگاهی به شکل وشمايل سايت می اندازم عجب ! کتاب سراب سينمای اسلامی ايران که بايد با توجه به ديدگاه کنونی علامه زاده جزء کتب ضاله! باشد همچنان خودش را به کارنامه علامه زاده چسبانده است .

 چندی قبل خواننده ای کنجکاو مقاله ای از رضا علامه زاده برايم فرستاد در آن مطلب خواندم ،آقای علامه زاده بعد از تماشای فيلمی از بهمن قبادی (فيلمساز سينمای گلخانه ای ج.ا)به هنگام نمايش آن درجشنواره فيلم هلند چنان شيفته قبادی وکارش شد که اختيار از کف داده وبه ستايش ازوی وفيلمش نشسته بود .اصلا فرض می کنيم که فيلم قبادی شاهکار است؛ جمع ما که به استفاده سياسی از سينما باور داشتيم ارزش هنری فيلم معيار قضاوتمان نبوده ونيست. پرويز صياد در ويدئوی مستند مخملباف بدون حجاب (ساخته شاپور دانشمند)در همين ارتباط می گويد:

آنطورکه من به سينمای ايران نگاه می کنم، با ضابطه ای که برای قضاوت خودم انتخاب کرده ام، هرچه اين فيلمها بهتر باشدآب بيشتری به آسياب جمهوری اسلامی ميريزد ... از من انتظار نداشته باشيدمثل منتقدين غربی که هيچ حساسيتی نسبت به مسايل مملکت ومردم ما ندارند در باره اينگونه فيلمها قضاوت کنم .

وعلامه زاده خود نيز در کتاب ديگرش از دور برآتش در باره عباس کيا رستمی که ميخواهند اورا به مانندروبرتو روسلينی يک سينماگر رئاليست معرفی کنندو جايزه روسلينی را به او اهداء می کنند، می گويد:

روبرتو روسلينی... تا وقتی درک شريفتری از رئاليسم نيافت... لقب پدر رئاليست ايتاليا را از آن خود نکرد.

 علامه زاده طی سالهايی که فستيوال روتردام برگذار می شد معترض اين فستيوال و زد وبند مديران آن با جمهوری اسلامی بود حالا خود آرايشگر اينگونه فستيوال ها شده، فيلمهای ارسالی جمهوری اسلامی را با اشتياق می بيند وبرای بقای سينمای صادراتی کف می زند.

 روی جلد کتاب فيلمنامه وصيتنامه ققنوس ( براساس زندگی احمدشاملو) هم در صفحه اول سايت وی نظرم را جلب می کند، اين کتاب علامه زاده از وزارت ارشاد جمهوری اسلامی اجازه انتشار گرفته ( عجب رژيم مهربان! و بخشنده !ای شده اين جمهوری اسلامی) يادم مي آيد چند سال پيش در ج.ا چاپ آثارو حتی نام بردن از شعرا ونويسندگانی که در تبعيد به حکم اعدام سلمان رشدی اعتراض کرده بودند ممنوع شد. اما همان رژيم حالا خودناشر کتاب کارگردان جنايت مقدس می شود.

 نمی توان تصور کرد علامه زاده ناآگاهانه کتاب خود را به دست اداره سانسور وزارت ارشادسپرده باشد چرا که خودش در کتاب دور از آتش آگاهانه می نويسد:

سانسورگرخشونت جلاد را ندارد.اتفاقابسيار هم اهل معامله است بعضی جاها اگر هم لازم باشد کوتاه هم  می آيد.نشان می دهد هدفی جزء اينکه آفريده مشکل  افرين شما رابا حد اقل جرح وتعديل قابل عرضه کندندارد. مامور است ومعذور!سوراخ دعا را هم بهتر از شما می شناسد .

ما که دريافتيم چرا سناريوی وصيت نامه ققنوس در حکومت فاشيستی ج.ا اجازه انتشار می گيرد شما چطور؟آخر مامورين اسلامی از ما بهتر سوراخ دعا را می شناسند و برای سازنده جنايت مقدس تخفيف ويژه! قايل شده اند.

 بيش از اين در صفحه اول نمی مانم وروی برنامه تور جهانی کليک می کنم.

 در بالای صفحه ميخوانيم :

 در اينحا ليستی از شخصيتهای فرهيخته ورسانه هاو... پشتيبانی جهانی از مصدق را بينيد.

اين ليست با يک شگرد نخ نما شده طوری در بالای صفحه قرار گرفته که انگار همه پشتيبانان آن برنامه تائيد کنندگان فيلم مايش هم هستند،

 اما باز هم کليک می کنم ليست رسانه ها و شخصيت های حامی برنامه مصدق را مرور می کنم، نام ماهنامه اصغر آقا بيشتر جلبم می کند،..

حتما بيادتان مانده است که هادی خرسندی وقتی از اقدام علامه زاده برای سفر به جمهوری اسلامی مطلع شد بی رودر بايستی وقاطع عليه اين تصميم موضع گرفت ، رضا علامه زاده هم نسبت به مخالفان سفرش از ابراز هيچ اتهامی کوتاهی نکرد همه ما از ديدگاه او،حزب الله خارج از ايران ،مغرض، نا دوست ، شايعه پراکن،دنباله رو احزاب سياسی و... بوديم

حالاچه اتفاقی افتاده که علامه زاده هادی خرسندی را ازليست سياهش خارج می کند ، واصلا به رويش خودش نمی آورد که در اصغر آقای خرسندی يک پلاکات فيلم طراحی شد که در محافل روشنفکری دست به دست می گشت ( اين پلاکات را به همراه همين مطلب به آقای علامه زاده، همکاران وتماشگران قيلم /تئاترمصدق تقديم می کنم)واگر هم اين طرح را از ياد برده باشيم لقب عمامه زاده در همين پلاکات که بايد دريادمان مانده باشد. همچنين هادی خرسندی درسروده ای به ياد ماندنی با عنوان پريا حمايت پنهان هيات دبيران آنوقت کانون نويسندگان در تبعيد از سفرعلامه زده را با زبان موثر طنر فاش کرد .اين سروده ارزش آنرا دارد که يکبار ديگر تکرار شود.

 پريای نازنين-چه تونه زارميزنين؟.../پريا خنده کنين- پريا شادی کنين/ خاتمی جون اومده- خدای ايرون اوده!/ خدا قربونی ميخواد- چريک کانونی ميخواد!/چريک فرصت طلب- با سابقه،/ آلت دست سه چهارتانابغه/يکيشون شاعرخلق !/ يکيشون قصه نويس/یکيشون دکتر طب انگليس!/يکيشون...( آخ ننويس!)/زاروزار گريه ميکردن پريا.مث ابرای باهار گريه ميکردن پريا./ دولت هلند پناهنده رو اخراج ميکنه،/عوضش شرکت شل،نفتارو تاراج ميکنه./حالا يک مبارزی !توی هلند،ميره از سفارت آخوند!ويزا بگيره/بعدش از چهارتا همپالگیش امضاء بگيره،/ که بگه آدمکشی تموم شده/مملکت امن شده،آروم, شده!/یعنی هر مبارزی،تبعيدی ای/ميتونه تور دوهفته ای بره شابدولظيم!/يا بره خدمت شاعر بزرگ، بت عظيم/ قدمش روی دوتا چشم رژيم/ بعدش با افتخارو سربلند، برای ادامه مبارزه، بياد هلند!/پريا هيچی نگفتن( شاملو هم هيچی نگفت!)/ قاه و قاه خنده ميکردن پريا/ خنده بر فروهرو شريف ومختاری و پوينده ميکردن پريا!( هفته نامه نيمروزشماره523)

 آيا اقدام تاسف بار رضا علامه زاده تنها به آن سفر محدود می شود ؟ نه در حقيقت او اکنون به شيوه دوم خردادی های ورشکسته خارج نشين، با چند ماسک در محافل ظاهر می شود وبه ضرورت موقعيت يکجا خودش را برکنار از مسايل هنری /سياسی معرفی می کند ودر موقعيتی ديگر می شوديک سياسی تمام عيارو حامی زندانيان سياسی (برای نمونه تدوين گزارش تصويری شاهدان چشم بند زده را می پذيرد) وحالا هم با فيلم/ تئاتر سياسی به صحنه آمده است. کاری که بهترين امکان را برای پياده کردن پروژه ميانه بازی، فراهم می کند چرا که از يک طرف  ملی/ مذهبی های حاشيه حکومت خوشنود مي شوند، از طرف ديگرحاميان درون وبرون مرزی باند خاتمی که چندين سال است مصدقی دو آتشه شده اندهمراه خواهند شد ،باند رهبر هم ديگر به مصدق گرا ها پيوسته اند وبا اجرای اين تئاتر / فيلم رنجشی به دل نخواهند گرفت (آقای لاريجانی از مقامات دولت ضد اصلاحات! احمدی نژاد هم فرمودند مصدق در قلب ماست) به اين جمع اضافه کنيد جبهه ملی ای های اروپا وامريکا وبخشی ازاپوزسيون حتی جمعی از سلطنت طلبان و...را حالا ديگر صرف در اينست تا اطلاع ثانوی همچنان با ماسک هنرمند متعهد ومسئول و سياسی در صحنه بماند.

البته ممکن است جزيی اختلاف بر سر محتوای اين کار پيش بيايد . 28 مرداد قيام ملت بود يا کودتای دربار؟ يا آيت الله کاشانی هم در ملی شدن نفت سهمی داشت؟ و...اين مسايل فرعی نبايد مانع استقبال همه با هم از اين تور جهانی بشود. مهم اينست که سازنده جنايت مقدس بعد از سالها خاموش ماندن با عينک دور بين به صحنه برگشته است ديگر با جنايت هایی که اين رژيم هر روز  مرتکب می شود کاری ندارد. نه قتل فجيع زهرا کاظمی در او اثری دارد نه جنايتها ی همين روزهای رژيم درکردستان وخوزستان را می بيند، نه بدن قطعه ، قطعه شوان قادری ها برايش مسئله است ، در اين شرايط که رژيم در نهايت ضعف ودر ماندگی است وضربه پذير چه بهتربه جای مزاحمت برای آخوندها ماخودمان را سرگرم دادگاه مصدق در 50 سال پيش بنمائيم.لوس آنجلس نشينان با بوسه ای که گوگوش بر پرچم شير خورشيد دار نثار کرد،  با او آشتی کردند واوقات فراقتشان پر شد وحالا بحث مهم اين محافل اينست که آياخانم گوگوش دوست دختر آقای آسمانی بود؟ اتفاق مهمی که آقای ضياء آتابای( مدير NITV) رويش تاکيد کرد حضور همسر آقای آسمانی در کنسرت اخير خانم گوگوش بود.

 ديگر جريان های سياسی وروشنفکران هم دل دارند آنها هم نياز دارند وقت خودشان را پر کنند . 28 مرداد قيام بود يا کودتا؟ کاشانی چه سهمی در ملی کردن شرکت نفت داشت؟. حزت نوده به مصدق خيانت کرد يا خدمت؟... بشتابيد برای پيوستن به تور جهانی آقای علامه زاده.

در جريان راه اندازی تلويزيون فارُسی زبان دولت هلند ، با مشارکت فرح کريمی( واسطه دولت هلند وج. ا ) نام رضا علامه زاده هم مطرح می شود، (اين طرح انگار با ناکام ماندن باند رفسنحانی/ خاتمی بلاتکليف شده است) بخشی از گزارش را از سايت من وپالتاک که گزارشگر آن در جلسه ی مربوط به اين شبکه تلويزيونی در هلند حضور داشته نقل می کنم :

«سه شنبه 24 مه ،  در آمستردام ، جلسه اي در مورد نقش تلويزيون هاي ماهواره اي در جوامع بسته" برگزار شد و متخصصين امور خاورميانه و همچنين اتحاديه روز نامه نگاران هلند در اين جلسه شرکت داشتند...

شروع جلسه با سخنراني عمومي فرح کريمي نماينده حزب سبزها در پارلمان  هلند بود که  به توضيح عام  در مورد شرايط ايران و نقش ماهواره ها در تاثير گذاري بر افکار عمومي اختصاص داشت. .. کريمي توضيح در مورد تلويزيون را به حسين باستاني حواله داد و پس از پايان سخن رانى اش جلسه را ترك كرد.

لازم به توضيح است كه خانم فرح كريمى پس از بازگشت از اولين سفرش به ايران در مقاله اى كه در نشريات هلندى منتشر كرده بود مدعى گرديده بود كه ايران تغييرات زيادى كرده و نشانه هاى رشد آزادى هاى فردى و اجتماعى در آنجا بچشم مىخورد ...

...سخنران بعدي "حسين باستاني"  بود که قرار بود جزئيات پروژه تلويزيون گويا  را معرفي کند ... 2 دقيقه آخر صحبت اش را به پروژه  تلويزيون گويا اختصاص داد. وي که ادعا مىكند سابقا رئيس اتحاديه روزنامه نگاران  ايران بود، از 10 ماه پيش از ايران خارج  شده و به همراه تيمي ( از جمله رضا علامه زاده) راه اندازي تلويزيون را طراحي کرده است. »( همه گزارش را در آرشيو من وپالتاک بيابيد)

چگونه است که جمعی از ما ماجرای کودتای 28 مرداد 32بيادمان مانده؟ اما رفتار 6 سال پيش کسی که ميخواهد افکار و سرنوشت مصدق را برايمان بازسازی کند از يادمان رفته است که هيچ تا حد غلو آميز به او بهاء می دهيم ،ما به کسی دوباره اعتبار می دهيم که هم کتابش در جمهوری اسلامی بلامانع چاپ می شود، هم خودش در طرح تلويزيون حامی حکومت مشارکت دارد وهم فيلمنامه اش را به سفارت ج.ا تقديم کرده است وچون به دارالخلافه راهش نداده اند بناچار وموقتا اينجا ماندگار شده. سينماگری با اين خصوصيات اصلا يک سينماگرتبعيدی است ؟ حتی سايت داخل کشور خوابگرد که خبر انتشار فيلمنامه ققنوس را در جمهوری اسلامی بشارت می دهد او را ايرانی تبار می داند، نه فرهيخته ی برجسته تبعيدی.

 گفتم اين مرض به ياد ماند ن گذشته در من مزمن شده ، هر چه کار دستم ميدهد باز هم تنبه نمی شوم، همانگونه که هر گاه می خواهم طنزی از ابراهيم نبوی بخوانم تا در يابم به راستی ممکن است از دل اين رژيم عقب مانده هم طنز نويس برجسته وپيشرو سر برآورد يکباره تصوير اين سيد اولاد پيغمبر جلوی چشمم مجسم می شود با چماقی در دست که بر فرق دانشجويان مخالف انقلاب فرهنگی می کوبيد؛ تصوير ديگر از دانشجويی است با سر وصورت آغشته در خون ، چطور می توان از طنز آغشته در خون لذت برد حتی اگر سراينده اش نابغه ای ناياب باشد!!

بصير نصيبی28 سپتامبر 2005 زاربروکن / آلمان

*وام از عنوان  کاريکاتوری در اصغر آقا شماره 318

1/ آقای بهنود به برکت مدنی زندان در ج .ا  دامنه فعالیتشان در بخش فارسی راديو بی .بی. سی گسترش یافته. سايت گويا را همراه با سيد طناز ،نبوی،بطور کامل در اختيار دارندو از سايت در تبعيد!! رفسنجانی [ روزی نامه ی روز ] هم کارمزد دريافت می کنند وبسياری امتياز های ديگر هم دارندکه فقط مخصوص زندگی در تبعيد از نوع بهنود / نبوی است)