You should install Flash Player on your PC

شاهد رسید؟ - البته نه از غیب

  آرشیو

  خانه نخست

 

شاهد رسید؟ - البته نه از غیب

 

*این موفقیت فکر کنم مرهون تصمیم گیری بجای همه کسانی است که فکر می کردند حضور این فیلم میتونه یک تاثیر مثبت روی اذهان عمومی به خصوص در وضعیت فعلی که میدونید با گرفتاری های عدیده ای که ما در اروپا ودر دنیا داریم ، داشته باشد.

 (عباس کیارستمی، بعد از دریافت نخل طلای کن بعد از جنایت میکونوس)

 *در شرایط کنونی که تبلیغات بسیار منفی علیه ایران جریان دارد این قیلم برای ایرانیان اعتبار وسر بلندی به بار آورد

 جعفر پناهی بعداز دریافت خرس نقره ای برلین( به هنگام مسئله پرونده اتمی .ج.ا)

 آقای جعفر پناهی بعد ازاین که توانستند خرس برلین را هم دستگیر وبه ج.ا.منتقل کنند یک کنفرانس مطبوعاتی در تهران برگذار کرد وهمانطور که می دانید آقای دیتر کاسلیک (مدیر جشنواره برلین) 2ماه قبل ازبرگذاری فستیوال برلین وقتی در تهران بود و به موزه سینمایی دارالخلافه رفت، متاسف شد که جای خرس برلین در این مکان مقدس خالی است و قول صد در صد داده بود که خوددر دستگیری خرس برلین وانتقالش به ج.ا سهیم شود وباید انصاف داد که خوب به قولش عمل کرد. تشکیل این کنفرانس بعد از بازگشت افتخار آمیز آقای جعفرپناهی به میهن اسلامیشان نتیجه وماحصل اقدامات آقای مدیر خوش قول فستیوال برلین است.

 گزارش کنفرانس درروزی نامه همبستگی (چهار شنبه 3 اسفند84 ) وابسته به دار و دسته خاتمی منعکس شده است. من مقاله این بارم را براساس گزارش این جلسه تنظیم کرده ام.

 اول اینکه در عنوان این گزارش میخوانیم « افساید مایه افتخار ایرانیان » این عنوان بر اساس چه واقعیتی شکل گرفته است ؟ اگر ایرانیان را حتی به دو بخش داخل و خارج کشور تقسیم کنیم و بعد محدودشان کنیم به ایرانیان مقیم برلین ومقیم تهران ، گروها وسازمان های سیاسی خارج از کشوز را هم در محاسبه مان دخا لت دهیم ، این عنوان بالا که میخواهد تصویری بسازد با این مفهوم که همه ایرانیان به این فیلم افتخار می کنند تصوری خلاف واقعیت ارائه خواهد داد. چرا؟ به دلایلی که خواهم گفت .

 یکی اینکه آقای پناهی خود اعلام می کند، صد ایرانی در فستیوال برلین فیلم را دیده اند در شهر برلین بیش از 8 هزار ایرانی زندگی می کنند. کادرسفارت جمهوری اسلامی، در این شهر و نان خور های سفارت ج.ا خیلی بیشتر از تماشاگران ایرانی این فیلم در برلین بوده اند پس فیلم را اینجا حتی تمام نان خو ر های خودشان هم ندیده اند. آقای پناهی چطور دریافته اند که همه ایرانیان فیلم را مایه افتخار خود دانسته اند؟ در ایران هم که فیلم ، اکران نشده وحتا واکنش همان یک شهر تهران با 15 ملیون جمعیت هم هنوز مشخص نیست .البته فیلم را در شبه جشنواره ای به اسم فجر نشان داده اند، تماشاگران فستیوال ها که اکثراحواشی محافل روشنفکری می پلکند رقم قابل اتکایی نیستند، تازه فرض کنیم همه اینها هم از فیلم خوششان آمده باشد .ایا هر کسی از فیلمی خوشش آمد به آن افتخار هم می کند؟ ما در روز دهها فیلم از همین کانال های تلویزیونی می بینیم چند تایش را هم ممکن است خوشمان بیاید باید به همه این فیلمها افتخار کنیم؟. اگر اطلاع رسانی در ایران لااقل به حد دنیای غرب ممکن بود ومی شد همان نامه های اعتراض آمیز من به جشنواره و همان مقاله ای که من نوشتم ( چگونه پیشگو شدم )را بدون ترس از عواقب اشاعه آن در معرض قضاوت قرار داد، تماشاگرا ن در می یافتند که چگونه با این فیلم میخواهند برای دولتی که رئیس مجلس اسلامیشان هم به فاشیست بودن آن اعتراف دارد، اعتبار کسب کنند .ایا باز هم ایرانیانی که منافعی در رژیم ندارند به این فیلم افتخار می کردند؟ فکر می کنید وقتی در می یافتند بار دیگر فریب رژيم وشگردهایش و فریب فستیوال های بند وبست چی را خورده اندچه احساسی به آنها دست می داد؟ آقای پناهی با شما هستم که الان هم نامه اعتراض آمیز من را در اختیار دارید وهم مقاله من برایتان ارسال شده، شما که ریگی به کفش خود ندارید، شما که ادعا دارید مستقل هستید ،شما که شهامت مطرح کردن حساس ترین مسایل اجتماعی رادر فیلمهایتان دارید، چرا هنگام نمایش فیلمتا ن ( در هر جا که پخش می شود). نوشته ی بی ارزش من ضدانقلاب را تکثیر وپخش نمی کنید. تا من وامثال من بیش از بیش رسوا شویم ؟ چرا در همین کنفرانس مطبوعاتی اخیرتان که مرا با اسم کامل معرفی کردید ، نامه اعتراضی ام را نخواندید؟تا خبرنگاران براساس تشخیص خودشان در باره محتوای نامه قضاوت کنند نه با تعبیر و تفسیر شما .

 اتفاقا اهدا این جایزه باز تاب محدود وکم رنگ و نزدیک به صفر در سایت های خارج از کشور داشت برای نمونه اخبار روز سایت سازمان اکثریت جناح مرتبط با ف. تابان که تا چند وقت پیش محصولات سینمای جمهوری اسلامی را با آب وتاب نشر می داد علاوه براینکه از نقل یک خبر عادی مربوط به این جايزه خودداری کرد،اعلامیه اعتراض کلوب سینماییcief را نیزچاپ نمود. سایت ایران امروز متمایل به فرخ نگهدار که امیدواران به اصلاحات خاتمی هنوز هم در آن در افشانی می کنند به یک گزارش عادی بسنده کرد، هیچ مقاله ونقد جدا گانه ای تدارک ندید( شهروند، ،پیک نت ، گویا، که معمولا برای صادرات فرهنگی ج.ا خیلی مایه می گذارند هم به یک گزارش کلی وخبری از کل فستیوال که یکی دوخطی هم به فیلم افساید اشاره داشت اکتفا کردندوهیچ نشانی از افتخار بر پیشانی سایتشان چسبانده نشد) جالب تر از همه سایت روز بود که معروف حضورتان هست ومسئولینش هم ابایی ندارند که بگویند که برای تبلیغ به منظور حفظ کلیت نطام به پاریس و لندن کوچ کرده اند، هیچ مقاله ای ، مصاحبه ای، نقد و تحلبلی، ستایشی از این جایزه و این افتخار ارائه ندادند،حتا دریغ از یک خط خبر ساده.

 اقای پناهی در مصاحبه مطبوعاتی خود می گوید :

 «... بصیر نصیبی یکی از مخالفانی بود که طی نامه ای به مدیر جشنواره خواستار عدم نمایش فیلم شد همه این مخالفان، روز نشست مطبوعاتی به این نشست آمدند که نا امید اواسط جلسه، جلسه را ترک کردند، مدیر جشنواره هم طی نامه ای تند! با این افراد برخورد کرد»

 تا آنجا که مربوط به من می شود،مسئله به این شکل بوده است که من چندی قبل به بنیاد هنریش بل نامه سرگشاده ای نوشتم که درکل به روشی که دربرابر صادرات قرهنگی جمهوری اسلامی دارد اعتراض کردم ،حرفم این بود که ما نفهمیدیم این آقای احمدی نژاد یک بچه هیتلر هست یا یک شخصیت مترقی؟ اگرآقای پرزیدنت مترقی است چرا رئیس دولتتان با صراحت او وهیتلر را در یک کفه ترازو می سنجد؟ اگرجمهوری اسلامی چهره فاشیستی/ طالبانیش را عیان کرده پس چطور با واواک، وزارت ارشاد .بنیاد فارابی دولت فاشیستی برای تنظیم برنامه های نمایشی همدلی وهمراهی می کنید؟ بوسیله یکی از دوستانم مقیم برلین رونوشت این نامه را پیوست با یک یادداشت برای آقای دیتر کاسلیک مدیرفستیوال برلین ارسال کردم وچون در باور هایم نمی گنجید که در این شرایط آقای مدیر برلین دعوت شبه جشنواره فجررا پذیرفته باشند از ایشا ن پرسیدم که ایا گزارش خبرگزاری مهر ج. اسلامی در مورد سفر شما به دارالخلافه جعلی است یا واقعی؟ وقبل از آغاز فستیوال هم با قاطعیت اعلام کردم که فستیوال برلین قصد دارد خرسش را به دولت مهرورزی! احمدی نژاد تقدیم کند. آقای مدیر برخلاف پرنسیب مدیر یک فستیوال وبر خلاف نظر آقای پناهی اصلا جواب مرا نداد تصور اولیه من این بود که نامه در شلوغی های روزهای نزدیک به فستیوال گم شده است. اما یکباره می بینیم که این نامه که مخاطبش دیتر کاسلیک است به دست جعفر پناهی سپرده شده وآقای پناهی هم نام مرا صریحا در مصاحبه مطبوعاتی خود در ج.ا .اعلام می کند، از این بابت تشکرفراوانم را بپذیرند،چون اگر شکی برای مفسد فی الا رض بودن من نزد مامورین محترم ودلسوزواواک وجود داشت این شک به یقین تبدیل شد .

 برای اطلاع برخی از دوستانم در داخل ایران که ضمن موافق بودن با محتوای مقاله من آقای پناهی را انسانی ساده و احساساتی ارزیابی می کنند بگویم ،ادعاهای آقای پناهی در مورد حضور من در برلین ودر کنفرانس مطبوعاتی ایشان در دفتر فستیوال و همراه با دیگر مخالفان سینمای جمهوری اسلامی کذب محض است. ( من نمی دانم از میان اعضاء کلوبcief که علیه برنامه ج .ا در جشنواره برلین موضع گرفتند آیا کسانی در کنفرانس ایشان در برلین بوده اند یا نه؟ من اصل مصاحبه آقای پناهی را برایشان فرستاده ام ). اما من در آن زمان اصلابرلین نبودم واگر بودم ودر جلسه شرکت می کردم به آقای پناهی قول می دهم که بعد از ارایه اسنادم آن کس که مجبور می شد یا مصاحبه را قطع کند ویا با مدد پلیس وبعد از بازداشت من به مصاحبه ادامه دهد، ایشان بودند نه من ؛ اگر میخواهند این ادعای مرا تجربه کنند کار ساده ایست ایشان که رختخواب تشکشان را دراروپا پهن کرده اند از مدیر فستیوال برلین بخواهند بین من وایشان یک مناظره بگذارد وخبرنگاران خارجی را هم دعوت کنند ، من تنها خواهم آمد اما ایشان مجاز هستند هر چند نفر را که میخواهند بسیج کنند. آنوقت بروند در تهران ونا کامی من وکامیابی خودشان را با خبرنگاران داخلی وخارجی تحت کنترل رژیم جشن بگیرند.

 خوانندگان بیاد دارند که من درمقاله چگونه پیشگو شدم؟ گفتم که طعم گیلاس کیارستمی، افساید دستیارسابقش جعفر پناهی در دو شرایط مشابه از نظر موقعیت شکننده جمهوری اسلامی به فستیوال ها ی کن وبرلین ارسال شد. اول حرفهای کیارستمی را بعد از دریافت نخل طلای کن بخوانید.

 ...این موفقیت فکر کنم مرهون تصمیم گیری بجای همه کسانی است که فکر می کردند حضور این فیلم میتونه یک تاثیر مثبت روی اذهان عمومی به خصوص در وضعیت فعلی که میدونید با گرفتاری های عدیده ای که ما در اروپا ودر دنیا داریم ، داشته باشد. (گفتگوی نازی بیگلری با عباس کیارستمی کیهان چاپ لندن شماره669)

 کسانی که حضورشان در اهدائ نخل طلای کن سپاسگزاری کیارستمی را باعث می شود اینها هستند.

 ژیل ژاکوب مدیر کن، پیر ریسیان دلال فرانسوی، محمد حقیقت، دلال ج.ا، مقیم پاریس، وآقای دکتر ولایتی وزیر امور خارجه آنوقت جمهوری اسلامی .

 گرفتاری های عدیده هم که همه میداند همان ، جنایت رژیم در کافه میکونوس ومحکومیت سران ج. ا در دادگاه برلین بود.

 اما حالا ده سال گذشته است دوران بره کشون هنرمندان سینمای اسلامی به انتها نزدیک می شود. کشتی اصلاحات به گل نشسته است وبار دیگر رژیم واین بار به خاطر پرونده اتمی اش وبه تخت نشاندن پرزیدنت خوش سابقه احمدی نژاد، اظهار نظر های عالمانه وعارفانه آن جناب در باره هلوکاست به بن بست دیگری رسیده وحتی گروه های مدافع خط استحاله گام به گام هم دست تنهایش گذاشته اند. در این شرايط آقای پناهی از قول آخوندبی عمامه وسرکوبگر دانشجویان در انقلاب فرهنگی، استاد اندیشمند جناب آقای سروش میفرماید.

 «در شرایط کنونی که تبلیغات بسیار منفی علیه ایران ( بخوانید ج. ا)جریان دارد این قیلم برای ایرانیان( بخوانید عوامل رژیم) اعتبار وسر بلندی به بار آورد»

 هر کس وهر انسان کنجکاو که کوجکترین تردیدی نسبت به بند وبست رژيم و دلیل اهداء این جایزه داشت با اعتراف صریح کارگردان که ازقول آقای سروش بیان می کند، ایا دیگر جایی برای تردید ودودلی اش باقی می ماند؟

 همان روزهایی که آقای پناهی خبرنگاران را جمع کرده بود نا شرح فتوحاتش در برلین را به رخ بکشد، مسابقه فوتبالی هم در تهران برگذار شد، ماموران امنیتی، ونیروی سرکوبگر دولت اجمدی نژاد که فیلم افساید را به فستیوال برلین فرستاد وداوران را رنگ کرد و این توهم را پراکند که با اهدای جایزه به این فیلم درهای استادیوم ها به روی دختران گشوده می شود، با ضرب وشتم دختران معترض که میخواستند به داخل استادیوم بروند، آنها را از اطراف ورزشگاه دور کرد. اما دختران جوان ما می دانند که حق گرفتنی است ؛ آنها نمی توانند منتظر بمانندکه آقای پناهی گاه فیلمی بسازد وآن فیلم را به جشنواره ای ببرد وادعا کند که اگر خرس وشیر وپلنگ فستیوال ها را تقدیمش کنند یکی، یکی مشکلات اجتماعی حل میشود؛ با این بهانه برای خودش موقعیت وبرای ج. ا وقت بقاء بخرد .

 اما دختران فیلم افساید که خود را درون پرچم با آرم جمهوری اسلا می پیچیده اند ، ومیخواهند با مخفی کردن هویتشان به ورزشگاه بروندسمبل نسل جوان ما نیستند ،چشم امیدما بسوی دختران وپسران این نسل است که کلیت این رژیم را بزیر بکشند؛ چگونه سمبل ارتجاع واستبداد وخفقان.ج.ا پوشش دختران جوان جامعه ای به خشم آمده تواندبود؟دختران وزنان ما سالهاست با هویت خودشان رو در روی این رژیم ایستاده اند نه با لباس مبدل مردانه.

 . سالهاست می بریدو میخوریدو می چاپیدو زد وبند می کنید، مماشات می کنید ، به شیوه های آشکار وپنهان در جهت بقای رژیم حرکت می کنید ومارا سرگرم همین افتخارات قلابی نگه داشته اید . با 400 جایزه که از هرچه جشنواره ریزو درشت در دنیاست به چنگ آورده اید ،جوایزی که با حاتم بخشی از کیسه مردم اسیر ایران بدست آمده است چه تاجی بسر آن مردم در مانده زده اید؟ آن از رئیس جمهور مردمیتان که آنگاه که شهردار بود، داشت برای ورود امام زمان جاده می ساخت وحالا هم هیات وزرایش دور چاه جمکران حلقه می زنند ،آن یکی رئیس تشخیص مصلحت نظامتان،که دزد سرگردنه است، سید خندان متمدنتان ،یک شارلاتان وچاپلوس بارگاه ولایت فقیه . ورهبرفرزانه تان یک قاتل خونریز وبی رحم، بس کنید ، لطفا بس کنید، خرس نقره ای، ، شیر طلایی، ببر خاکستری ، نخل طلا ودیگر افتخارات ارزانی خودتان باد.

 

  

بصير نصيبی 7 مارس2006 زاربروکن/ آلمان