You should install Flash Player on your PC

معمای آقای علامه زاده یامعمای من!

  آرشیو

  خانه نخست

 

معمای آقای علامه زاده یامعمای من!

 

چندی قبل رضا علامه زاده شبه قصه ای تمثیل گونه و آلوده به توهین وبرچسب منتشر کردکه الان اعتراف می کند که آن حکایت را برای مرعوب! کردن من سر هم کرده بود وآن شبه قصه تا آنچا که من اطلاع یافتم در سایت گویا نیزمنتشر شده است،من هیچ نوع همکاری باسایت مذکور ندارم اماچون درست بود جواب در همان سایتی باشد که قصه را چاپ کرده بود ، من جواب را به گویا فرستادم اما نه جواب یادداشت مرادادند ونه مطلب را چاپ کردند واین دور از انتظار هم نبود. ازیاران وهمراهان انتظار دارم اگر سایت دیگری نیز در نشر آن شاهکار ادبیات معاصر !دخالت داشته به من اطلاع دهند تا برای آنها هم جواب را ارسال کنم حتا اگر آن سایت ها هم از راه وروش گویا پیروی کنند. با سپاس بسیار

 معما!

 هر وقت قصه تازه‌ای از من در می‌آید، شاید به دلیل شهرتم در مستندسازی، خوانندگانم به دنبال انطباق موضوع قصه من با مسائل دور و برم می‌گردند و اگر پاسخ روشنی نیابند این مسئله مثل یک معمای حل نشده ذهنشان را آزار می‌دهد. اخیرا هم با انتشار قصه کوتاه "لطفا قرصتان را بموقع بخورید!" در ذهن برخی از خوانندگانم معمای تازه‌ای طرح شده است. در طول چند هفته‌ای که از انتشار این قصه می‌گذرد بارها و بارها از طرق مختلف، حضوری و تلفنی و ایمیلی و جز این‌ها، این پرسش از من شده است که در این قصه به چه کس بخصوصی اشاره داشته‌ام. پاسخم تا کنون به همه همین بوده است که اگر نیشی در این قصه هست باید کف پای کسی را قلقلک بدهد که خود را بر همه مسائل عالم و آدم بصیر می‌داند بی‌آنکه کمترین نصیبی از باریک‌بینی و درایت برده باشد. آخر حرفی به این روشنی هم شد معما!(جدا شده از وبلوگ علامه زاده) "

 

چندی پیش قصه پر غصه رضا علامه زاده را همراهی از سایت گویا کپی وبرایم ارسال داشت ، و خواندمش عجب! آقای قصه نویس/ فیلمساز/ تئاتر! ساز/ استاد ممتاز! داشگاه -این شبه قصه را سرهم کرده تا به گمان خودش ضربه ای راکه با بت مقاله های من به خصوص مقاله ای با عنوان «روزگاروقیحی ایست نا زنین»( عنوان رااز کاریکاتوری که هادی خرسندی در ارتباط با تقاضای ویزا ی علامه زاده از سفارت آخوندها وبرای سفر به جمهوری اسلامی در نشریه اصغر آقا چاپ کرده بود وام گرفتم- در همان شماره اصغر آقا، خرسندی، علامه زاده را به لقب عمامه زاده مفتخر می کند که مدتها نقل مجالس روشنفکری بود ) متحمل شده بود را جبران کند. 

من ازحقارت کنونی علامه زاده واقعا واز صمیم قلب متاسف شدم- چرا انسانی که آن چنان سخت ومقاوم جلوی رژیم ایستاده بود وبا صراحت زدو بند های رژیم با جشنواره هارا برملا می کرد ونقش دلالها وکارچاق کن های سینمایی رابرای بزک چهر ه آخوندهاو ساخت وپاخت وهمکاری مسعود کیمیا یی, کیارستمی وداریوش مهرجویی و... با رژیم، را با تیز بینی در کتاب «سراب سینمای اسلامی »واز «دور بر آتش »فاش می کرد به چنان ضعف وزبونی ای دچار می شود که از جواب به یک مقاله روشن وصریح ومستقیم من ناقابل عاجز است و به تمثیل واشاره پناه می برد به در ودیوارمی کوبدتا آن حد که خوانندگان به گمان من فرضی اش گیج و منگ می شوند وبه ادعای علامه زاده بارها و بارها از طرق مختلف، حضوری و تلفنی و ایمیلی و جز اینها( دیگر غیر اینها از چه طریق می شود تماس گرفت ؟) ازاو میخواهند که این نا دوست (آقای علامه به مخالفین قصد سفر ناکامش به جمهوری اسلامی می گفت نادوست ) را معرفی کند تا همه بدانند این موجود کیست که ادعا دارد از همه عالم و آدم بیشتر می داند؟ ممکن است آقای علامه زاده بفرماید که حرف من تا آن حد ارزش ندارد که بخواهد وقت گرانبهایش را ( آقای علامه زاده استاد دانشکاه های جهان !به خصوص دانشگاه های سینمایی کوبا- وقت آزادشان محدود است) صرف جوابگویی کند. البته اگر من قدرت نکته بینی داشتم می پرسیدم پس چگونه است که مطلب من بی مقدار- آقای استاد پایه یک کرسی های دانشگاهی را چنان سوزانده است که وادارش میکند از نبوغش! مایه بگذارد ودر وصفش قصه بسازد؟ ووقتی مدتی گذشت ودر یافت این قصه توجه کسی را جلب نکرده وخاطی را برسرجایش ننشانده است -خوانندگان فرضی ای بتراشید که همه کار وزندگیشان را رها کرده اند و تنها مسئله شان اینست که بدانند قصداستادبرجسته سینما از سرهم کردن آن شبه قصه دراز کردن کی بوده است ؟وایشان هم به ناچاربرای پایان دادن به شک و تردید جمع عظیمی! از مریدان با ایجاد فاصله بین نام ونام خانوادگی من- با ترس ولرز مقصود را بیان می کندودر سایت خودش می نویسد:

 ...که خود را بر همه مسائل عالم و آدم «بصیر »می‌داند بی‌آنکه کمترین «نصیبی» از باریک‌بینی و درایت برده باشد.

 من لزومی نمی بینم بار دیگر برگردم به آنچه در باره رفتار های ده سال اخیر علامه زاده گفته ام- آنچه در مورد وی نوشته ام در وبلوگ سینمای آزاد به این نشانی ثبت شده است

 

http://www.cinemayeazad.blogspot.com/

 

که به بند، بند نوشته های خودم که تماما همراه با سند ومدرک است معتقدم وآماده هستم به هر اعتراضی که بابت نوشتارم دریافت میکنم جواب گویم. اما من در اینجا نامه ای را منتشر می کنم که رضا علامه زاده برای من به تاریخ19/10 /96 نوشته ودرمجله «سینمای آزاد» وبعددر کتاب «راه کن از قندهار می گذرد»چاپ شده است .

 

 بصیر عزیز

 چهارمین شماره مجله سینمای آزاد را پس از بازگشت از فیلمبرداری یک ماهه در مسکو دریافت کردم وخستگی کار وراه از تنم درآمد.اول به این خاطر که دیدم بار سنگینی را که به دوش گرفته ای همچنان به پیش می بری، چیزی که با شناخت دراز مدتی که از تو دارم البته غیر منتظره نیست که هیچ،کاملا هم قابل پیش بینی بودودوم اینکه بدون اینکه به تمجمج ویکی به میخ زدن ویکی به نعل ، وظیفه هنری، اخلاقی، اجتماعی ات را در این شرا یط حساس که سینمای ایران طی می کند انجام می دهی،وبا فراهم آوردن این دفتر راه را برای بازتاب آگاهانه ونگرش متفاوت یک بینش به سینمای امروز ایران باز نگاه داشته ای،راهی که من هم از نزدیک به 6 سال پیش با نگارش وانتشار کتاب سراب سینمای جمهوری اسلامی ایران پیموده ومی پیمایم. نا گفته پیداست وقتی که مقالات توودیگر همکارانت رادر سینمای آزاد می خوانم که با دقت و مسئولیتی ژرف وبدون نگرانی از بر چسب ها وهوچی گری های نان به نرخ روز خورها،دست ناپاک مجریان حکومت اسلامی وهمکاران آشکار و نهان آنها را در جشنواره ها وهفته های فیلم خارج از کشور رو می کنید، احساس می کنم همچون 6 سال پیش تنها وبی تکیه گاه نیستم، باور کن از وقتی سینمای آزاد منتشر شده است بیشتر به ساختن فیلم فکر می کنم تا به نوشتن در مورد این مسایل حساس، چرا که میدانم با شانه ای که توو یارانت زیر کار داده اید دیگر باری زمین نخواهد ماند . دست مهربان تک تکاتان را صمیمانه می فشارم رصا علامه زا ده

 

19 /10 /96

  

وازشیفتگان ذهنی/ تخیلی (ویا حتا واقعی!) آقای علامه زاده که از طرق مختلف جویای کشف واقعیت درقصه آقای علامه زاده بودند میخواهم که از مراد ومرشد خود بپرسند:

 آقای استاددانشگاه های جهانی این نامه را شما نوشته اید یا جعلی است ؟واگر واقعی است پس این مدعی عالم وآدم چراتا تاریخ 19/10/96انسانی آزاده بوده وشایسته ستایش و تحسین فراوان وبعدا در دوران خاتمی ودارو دسته اش چه اتفاقی افتاده که چندین درجه تنزل مقام کرده است ؟

 چگونه است که من تا آن تاریخ با دقت و مسئولیتی ژرف وبدون نگرانی از بر چسب ها وهوچی گری های نان به نرخ روز خورها!،دست ناپاک مجریان حکومت اسلامی وهمکاران آشکار و نهان آنها را در جشنواره ها وهغته های فیلم خارج از کشور را رو می کردم وحالا علامه زاده می نویسد:

 اگر نیشی در این قصه هست باید کف پای کسی را قلقلک بدهد که خود را بر همه مسائل عالم و آدم بصیر می‌داند بی‌آنکه کمترین نصیبی از باریک‌بینی و درایت برده باشد.

 ایا بهتر نیست علامه زاده بجای اینکه بخواهد با قلقلک کف پای من معمای من را حل کند،معمای چرخش 180 درجه ای خودش را شفاف کند وهمانگونه که من عین نوشته او را نقل کردم ایشان هم رگ غیرتشان را کمی قلقلک دهند و جواب مرا در سایت خودشان هم منتشر کنند ، واجازه دهند خوانندگانشان اگر در دنیای واقعی نیز وجود دارند خود به قضاوت بنشینند.

 ایادردناک نیست که سازنده فیلم جنایت مقدس که جنایت های کلیت رژیم را آنچنان موثر بیان می کرد کارش به جایی برسد که آرزو کند کاش فقط کمی گنجی باشد وبهترین دوستش بشود محسن سازگارا؟

 شبه قصه علامه زاده را اینجا می شود خواند http://reza.malakut.org/

 

بصیر نصیبی دسامبر 2006. زاربروکن / آلمان