چرا تلخ کام ترین کار عباس کیارستمی در تهران اکران گرفت؟!! (تنظیم گزارش: سینمای آزاد)

  وقتی شیرین کیارستمی را فستیوال کن هم رد کرد ،من همان موقع نوشتم:

«سرانجام فیلم "شیرین" کیارستمی با شرکت ژولیت بینوش آمادۀ نمایش شد. جمهوری اسلامی خیلی انتظار داشت که در این شرایط همچنان حساس یک نخل دیگر برای سینمای وابسته به خودش دست و پا کند. مطبوعات داخلی هم شرکت و موفقیت فیلم "شیرین" را در کن ۲۰۰۸ حتمی می دانستند. اما فیلم چنان بی سر و ته و چنان  بی هویت است و اداهای شبه روشنفکرانه اش دستمالی شده و کهنه که نمایش حتی بدون امتیاز چنین فیلمی در کن هم می تواند اهداف سالها پنهان مانده ژیل ژاکوب را در ارتباط با مقامات جمهوری اسلامی شفاف کند. پس فیلم را در همان مرحلۀ انتخاب ،مردود اعلام می کنند. دلال اول  پاریسی هم در گزارش برای ماهنامه فیلم به پرت وپلا بودن این شاهکار جدید اعتراف می کند»

دومین نمایش "شیرین" تلخ کام در جشنواره ونیز بود که بعد از چند دقیقه تماشاگران به اعتراض سالن را ترک و از جشنواره تقاضا می کنند پول بلیط آنان را برگرداند". اما چرا از میان همه کارهای دوران اخیر کیارستمی شیرین را که حتا تماشاگران سنتی فستیوال های اروپایی هم تحمل نکردند برای نمایش محدود در تهران برگزیدند؟چرا مثلا نرفتند سراغ طعم گیلاس که  یک فیلم متظاهر روشنفکرانه بود ونخل طلا هم برای ج.ابه ارمغان آورده بودونمایشش توجیه پذیر تر بود؟

اما همین نمایش محدود شیرین در تهران هم با واکنش بسیارمنفی تماشاگرانی معدود مواجه شد و دقایقی بعد از شروع نمایش، خروج ِ تماشاگران از سالن هم شروع شد و در پایان نمایش، فیلم را برای صندلی های خالی پخش می کردند. البته  به ناکامی اکران فیلم در تهران یکی دو سایت داخلی اشاره ای کوتاه کردند اماخبر را  رشد ندادند. در باره عباس کیارستمی  هم بسیار گفته ایم ونوشته ایم دیگر کسی نیست که در نقش او برای رشد سینمای صادراتی و خنتا،جهت دهی او به فیلمسازان جوان تر وحمایت های او از کلیت نظام تردید داشته باشدو همین طور اعتراف او  به نقش جایزه کن در به حاشیه راندن جنایت میکونوس، حمایت او از مقامات به خاطر اعمال سانسور به منظور افزایش خلاقیت! وبعد هم اهدای رای به رفسنجایی وقلب به احمدی نژاد وسر انجام پادر میانی برای حل مشکلی که با بازداشت جعفر پناهی برای موقعیت فستیوالی دولت احمدی نژاد پیش آمده بود.  هم اتفاق های فاش شده ایست. اما به دلایلی که اعلام نمی شد وبه بهانه کمبود سالن( کمبود وحشتناک سینما در ایران ربطی به کمبود سالن برای نمایش فیلمهای کیارستمی ندارد) از نمایش کارهای استاد طفره می رفتند. امکان نمایش شیرین هم مانند جو سازی برای فیلم فرهادی در دوران پر افتخار! احمدی نژاد اتفاق می افتد(قلب به قلب راه داره) ما مجموعه ای از خلاصه نظر هایی که نقد فیلم نویسان سینمای ج. اسلامی در باره این فیلم نوشته اند فراهم کرده ایم که منتشر می کنیم وقضاوت نهایی را بعهده خودتان میگذاریم.

 این کار کیارستمی برای منتقدینی که بخواهند همراه با نظر دولت وبا نگاهی دولتی هم از آن حمایت کنند درد سر ایجاد کرده چون این کاراصلا فیلم نیست. ۱۱۳ بازیگر  حلوی دوربین می نشینند وصدااز دستگاه پخش صوت پخش می شود وتاثیر صدا بر چهره آنها را دوربین ضبط می کند .یکی از منتقدین به شکلی نارضایتی خودش را از این ادعا های روشنفکرانه کهنه شده اعلام می کند:

« تصور می‌کنم ساخته ‌شدن فیلمی مثل شیرین از این جهت لازم است که ثابت شود سینما یعنی اکشن/ ری‌اکشن، و نمی‌شود تنها با استفاده از ری‌اکشن فیلم ساخت. همان‌ طور که فیلمی مثل طناب باید ساخته می‌شد تا ثابت شود که تدوین جزء جدایی‌ناپذیر سینماست و فیلم بدون برش، لاجرم لحظه‌های مرده خواهد داشت. بهترین راه برای توضیح مشکلات شیرین، مرور دوباره‌ی فیلم درخشان نی سحرآمیز است. نی سحرآمیز از ابتدا تا انتها ثبت اپرای موتسارت به ‌وسیله‌ی دوربین است، اما برگمان در ابتدای فیلم، موقعی که اورتور در حال اجراست، به ثبت چهره‌ی تماشاگران می‌پردازد. حسین معززی‌نیا»

 این سردرگمی حتا در نقد «جاناتان رزنبام »که فیلمهای ج. اسلامی را نقد وبررسی میکند وبرای معرفی کارهای دیگرکیارستمی خیلی مایه گداشته هم مشهود است او در باره شیرین چنین می نویسد:

 «منصفانه نیست که شیرین را مفهومی ‌(کانسپچوال)‌ترین فیلم کیارستمی بدانیم. اما اغراق نخواهد بود اگر آن را تناقض‌آمیز‌ترین کارش بنامیم. شیرین بیننده‌ی فیلم‌های تجاری را به چالش می‌کشد و هم‌زمان ویژگی‌های سنتی‌ترین و تجربی‌ترین فیلم‌ها را دارد؛ با تمرکز خاص بر قصه‌ی زنانی که فیلمی تجاری را می‌بینند که ما نمی‌بینیم و فقط می‌توانیم بشنویم. فیلمی که در واقع وجود ندارد و فقط یک حاشیه‌ی صوتی است. ممکن است برخی بگویند کیارستمی از روش خودش تخطی کرده و دارد به طرف‌داران و دوستانی روی خوش نشان می‌دهد که سال‌ها او را تشویق به ساختن فیلمی ملموس‌تر با طرح و قصه‌ای مشخص و موسیقی متعارف و بازیگران شناخته‌شده کرده‌اند. شیطنت کیارستمی در این است که قصه (اقتباس از منظومه‌ی عاشقانه‌ی معروف ایرانی) متعلق به فیلمی است که نمی‌بینیم و باید تصورش کنیم، و با وجود استفاده از طرح متعارف و موسیقی و بازیگران شناخته‌شده با هیچ‌یک از قاعده‌های سینمای تجاری روبه‌رو نمی‌شویم. ملاحظه میفرمائید  که آقای منتقد هم اعتراف میکند ، اصلا فیلمی نمی بینیم باید تصورش کنیم!

 منتقد دیگر ماهنامه سینما طهماسب صلح جو می نویسد:

«شیرین نخستین برداشت سینمایی واقعی از منظومه‌ی «خسرو و شیرین» در تاریخ سینمای ایران است. سال‌های دورتر دو فیلم با نام شیرین و فرهاد داشته‌ایم. یکی محصول امپریال فیلم بمبئی به کارگردانی عبدالحسین سپنتا (۱۳۱۴) که گویا با نام خسرو و شیرین هم در ایران نمایش داده شده، و دیگری محصول پارس‌فیلم به کارگردانی اسماعیل کوشان در سال ۱۳۴۹٫ هیچ‌یک از آن دو فیلم ربط چندانی به منظومه‌ی نظامی گنجوی نداشته‌اند. متن بی‌تصویری که در فیلم شیرین می‌شنویم برداشت وفادارانه‌تر و سنجیده‌تری است و صرف نظر از دیدگاه کیارستمی به سینمای افسانه‌پرداز، اگر این متن تصویر می‌داشت شاید گیشه‌ی سینما‌ها را به‌اصطلاح می‌ترکاند و رکورد می‌شکست» 

 این آقای منتقد.چقدر بی ربط مقایسه می کند فیلم شیرین و فرهاد سپنتا را با این کار،ارزش فیلم سپنتا بیشتر از نطر بررسی تاریخ سینما در ایران است و در سالهای آغاز سینما ، ولی بهر حال قصه ای دارد. این جناب تاسف میخورد که این فیلم تصویر ندارد تا گیشه ی سینما ها را بترکانند!  .

 اظهار نظر فرزاد پورخوشبخت هم خیلی با نمک است که می گوید:

«شیرین فیلم جذاب و اثرگذاری‌ست. باورنکردنی‌ست که بشود نزدیک به یک ساعت و نیم، فقط به واکنش‌های چهره‌ی آدم‌ها خیره شد و ملول نشد. دلیل این خیره شدن، ملغمه‌ای پیچیده از احساس، تعقل، غریزه، خودآگاه، حافظه، دانش، خاطره و… بسیاری چیزهای دیگر است. در دیدار اول به نظر می‌رسد از آن‌جایی که منِ تماشاگر اکثر قریب به اتفاق این بازیگران را می‌شناسم، دیدن واکنش آن‌هاست که برایم جذابیت ایجاد می‌کند. این‌که این همه بازیگر برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران در یک فیلم بازی کنند به اندازه‌ی کافی کنجکاوی‌برانگیز هست که دیدار اول از فیلم را تا پایان تاب بیاوری»

آگر این فیلم جذاب واثر گذار بوذ خب تماشاگران فستیوال های اروپایی تا آخر تحملش می کردند وتماشاگران داخلی هم که بیشتر کسانی بوده اند که اطراف محافل هنری میچرخند لا اقل تا آخر کار را تحمل می کردند. آقا فرزاد انگار حدس می زند که چون بیش از صد بازیگر در فیلم بوده اند خب حتما کنجکاو شده اند وتاب آورده اند!!

 طا لبی نژاد منتقد قدیمی ج. اسلامی هم هنرپیشگان را «صدا پیشگان» می نامد و با زبان بی زبانی می گوید که این فیلم نیست، حرفهایش را بخوانید:

« وقتی به تماشای فیلم شیرین می‌نشینیم و پس از فروکش کردن کنجکاوی‌های طبیعی در مورد دیدن و شناسایی چهره‌های دیروز و امروز سینمای ایران که برخی طی این سال‌ها در محاق کامل بوده و برخی هم در فاصله‌ی ساخته شدن تا نمایش فیلم روی در نقاب خاک کشیده‌اند، کم‌کم نوبت به تیز کردن گوش‌ها و جذب شدن به دنیای داستانی اثر می‌رسد که هم خوب نوشته شده و هم عالی توسط صداپیشگان اجرا شده و آن موقع است که این پرسش ساده اما مهم ذهن آدمی را اشغال می‌کند که چرا ما تماشاگران ایرانی نامحرمیم و نمی‌توانیم یک داستان عاشقانه را بر پرده ببینیم و ناچاریم به صدایش گوش کنیم؟»

امیر پویا هم میخواهد این نوار شنیداری را پیوند بزند به فیلمهای دیگرکیارستمی که البته کوشش عبثی است. او می نویسد:

« شیرین می‌تواند چکیده و توصیف بصری/ شنیداری کاملی از آن سبکی باشد که عباس کیارستمی برای دنیای سینما و سینمای دنیا به یادگار گذاشت. نمونه‌ای که یک وجه مهم دیگر هم دارد: این بار به شکلی منحصربه‌فرد در میان آثار او تا آن زمان، بخش‌هایی از فردیت شخصی هنرمند را هم در خود جاری می‌کرد که البته بعدتر با کپی برابر اصل ادامه یافت. طبعاً در این همانندی، مقصودم سبک و ساختار دو فیلم نیست. بلکه دارم به این نکته اشاره می‌کنم که میان تمام آثار کیارستمی، تنها این دو فیلم و مقادیری هم ده و گزارش و سکانس قهوه‌خانۀ باد ما را خواهد برد به نگرش شخصی فیلم‌ساز در زمینۀ روابط زنان و مردان و همۀ دردسرها و دست‌اندازها و دل‌پذیری‌های ضدونقیض آن راه می‌دهند.

 اینجا فرصت ولزومی نیست که برگردیم به کارهای گذشته کیارستمی اما پیوند زدن فیلم اجتماعی وخوب گزارش از کارهای مو فق کیارستمی در کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان ، با این کار اگر حسابگرانه نباشد خبط وخطاست .

یکی از منتقدین  چنان ستایشی از این کار کرده که اگر خود استادهم رویت بفرماید دستور سانسور ش را صادر میفرماید !او این نوار صوتی را فیلمی بزرگ می نامد وبقیه مطلب را خودتان بخوانید:

«شیرین فیلم بزرگیست چون جزء جزء اش می درخشد. صدا گذاری استادانه ی محمدرضا دلپاک بتنهایی برای ما دنیایی را می آفریند که ما را با خود می برد به عظمت رنج و عشق فرهاد. متن روان، شیوا و در عین حال قدرتمند محمد رحمانیان دیالوگ های بی عیب و نقصی را فراهم کرده است در شان روایت شیرین و فرهاد نظامی بزرگ. شیرین در حافظه ی سینمای این کشور خواهد ماند چون مجموعه ایست منحصر به فرد از سیمای هنرپیشه ی زن ایرانی. شیرین در حافظه ی سینمای این کشور می ماند چون مجموعه ایست گرانبها از صدا هایی به یاد ماندنی، صداهایی که سالها دوستشان داشتیم. شیرین در حافظه ی این ملت می ماند چون گلچینی از بهترین نغمه و آهنگ های ایرانیست!!»

 چند کلمه هم از پخش کننده فیلم بشنوید:

 رحیمی همچنین با اشاره به خریداری رایت فیلم «کپی برابر اصل». گفت فیلم مشکل خاصی برای اکران ندارد فقط نیاز به اصلاح پوشش لباس خانم بینوش دارد و بعداز اصلاح به صورت کامل پخش می‌شود.

آقای پخش کننده نوید میدهد که فیلم بعدی کیارستمی- کپی برابراصل -بعد از اصلاح به اکران خواهد آمد. آقای شمقدری مسئول سینمایی احمدی نژاد هم بارها تاکید کرده بود باید مشکل پوشش ژولیت خانم را حل کنند ونمایشش دهند. البته گفته شده هم استاد وهم بازیگر مترقی وآزادیخواه فرانسوی -ژولیت بینوش -هم با این دستکاری کمپیوتری موافقت فرموده اند.

 این سئوال پبش می آید در حالیکه بیش از ۲۰ فیلم که امسال در فجرشان هم نمایش داده اند آنهم فیلمهایی که  بعد از گذشتن ار صد ها فیلتر نظام ساخته شده اند محتوای اکثر آنها ها مربوط به سینمای دفاع مقدسشان است ویا علیه جنبش ۸۸  اما هنوز همین آثار تماما دولتی پروانه موقت دارند وممکن است برای اکران دوباره سانسور وحتا توقیف شوند.چرا باند احمدی نژاد هزینه بسیاری را خرج ایجاد پوشش کامپیوتری برای ژولیت بینوش می کند؟ راستی چرا؟ شما میدانید؟

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin

دیدگاه های خوانندگان: