نَسَبِ آنتونیا: فیلمی از مارلین گوریس ، فمنیستی حامی گی ها و لزبین ها

Antonias_Line_Poster

نَسَبِ آنتونیا

نوشته ی آنکه سمیلک

برگردان: فرزانه راجی

نویسنده و کارگردان: مارلین گوریس

محصول: هلند/ ١٩٩۵

جایزه: بهترین فیلم خارجی زبان

نامزد: بفتا برای بهترین فیلم خارجی زبان

خلاصه فیلم: آنتونیا که به عنوان «قصه پریان فمینیستی» توصیف شده است، داستان آنتونیای مستقل است که بعد از بازگشت به روستای محل تولد خود در آلمان، یک جامعه‌ی بسته‌ی مادرتباری ایجاد می‌کند. فیلم موضوعات زیادی را در برمی‌گیرد از مرگ، مذهب و سکس تا روابط آزاد لزبینیسم و دوستی.

مارلین گوریس اولین کارگردان زنی است که برای یک فیلم داستانی بلند اسکار گرفته است: جایزه آکادمی برای بهترین فیلم خارجی : «نسب آنتونیا» به سال ١٩٩۶. این جایزه از این بابت حائز اهمیت است که او به عنوان یک فیلم ساز فمینیست رک و صریح شناخته شده است. اولین فیلم وی «یک سوال از سکوت» (١٩٨٢)، در باره‌ی سه زن که صاحب یک بوتیک را می‌کشند، جایزه‌های بسیاری در فستیوال‌ها برد و یک موفقیت کلاسیک فمینیستی بود. اما واکنش به آن بسیار متفاوت بود، باعث نقدهای مردانه‌ی بسیاری شد که رادیکال فمینیسم را تحقیر کرده بودند. این گونه نقدها حتی در مورد فیلم دومش «آیینه‌های شکسته» (١٩٨۴) شدیدتر بود؛ داستانی پیچیده در باره‌ی قتلی سریالی و فحشا. فیلم سومش موفقیت کمتری داشت. «آخرین جزیره» (١٩٩٠) سه‌گانه‌ی گوریس را در باره‌ی خشونت مردانه در قلب پدرسالاری به پایان می‌رساند.

گوریس پیام سیاسی خود را از طریق استعاره انتقال می‌دهد:«یک سوال از سکوت» دنیای غرب را به عنوان زندان زنان نشان می‌دهد؛ «آیینه‌های شکسته» دنیا را به عنوان یک فاحشه‌خانه نشان می‌دهد و در «آخرین جزیره»، یک بهشت بالقوه به خاطر خشونت مردانه به یک جهنم جهانی تبدیل می‌شود. هریک از فیلم‌ها در دنیایی مجزا و متفاوت ازجهان معمول نشان داده می‌شوند؛ بواسطه‌ی این جداسازی و محصور بودن روابط قدرت بین دو جنس است که خشونت گسترش می‌یابد. به این طریق زندان، فاحشه‌خانه و جزیره‌ی متروکه استعاراتی برای یک جامعه ی مردمحور می‌شوند که در آن زنان ابژه هستند.

گوریس در «نسب آنتونیا» از تمرکز بر روی سرکوب زنان و خشونت مردان در فیلم‌های اولیه‌اش دور می‌شود. این فیلم سرگذشت تقریبا آرمانی یک خانواده‌ی زن‌سالار را در یک روستای اروپایی به تصویر می‌کشد. اما هنوز هم سبک ویژه‌ی گوریس به عنوان مولف در بسیاری از لحظات فیلم دیده می‌شود. به همین دلیل به نظر هوم [۳](١٩٩٧) گوریس را باید به عنوان یک کارگردان فمینیست ارزیابی کرد. کارگردانی او را به عنوان مثال می‌توان در ژانر براندازانه (ساختارشکنانه) جای داد: جهت دوربین، نمایش سکوت به عنوان صدای زن، اهمیت دوستی زنانه، گرایشات ظریف لزبینی در داستان و ارجاعات به کتاب مقدس.

«نسب آنتونیا» فیلمی است که به فراخوان دلاریس، برای یک سینمای فمینیستی، پاسخ می‌دهد، «سینمایی که روایی است، ادیپی است اما با یک خونخواهی». فیلم روایی است، اما بدون یک قهرمان مرد، و بنابراین بدون لذت چشم‌چرانی نگاه خیره‌ی مردانه. ادیپی است به این معنا که در باره‌ی یک خانواده است، اما به جای داستان‌سرایی در باره‌ی مثلث پدر، مادر، کودک، فیلم صفی از مادرها و دخترها بنا می‌کند. فیلم با تصویر آنتونیای پیر شروع می‌شود که دارد به نوه‌ی دختریش می‌گوید که امروز خواهد مرد، زیراعمرش طولانی و خوب بوده و وقت رفتن است. فیلم در روند ژانر حماسی خود، داستان نسب آنتونیا را می‌گوید. آنتونیا بعد از مرگ مادرش پس از جنگ، با دخترش دانیله به دهکده بازمی‌گردد، جایی که به دنیا آمده تا از مزرعه خانوادگی مراقبت کند. وقتی دانیله آرزویش را مبنی براینکه دلش یک بچه بدون شوهر می‌خواهد، به زبان می‌آورد، آنتونیا او را به شهر می‌برد و مادر و دختر یک «اسب نر» خوش تیپ برای جفت‌گیری انتخاب می‌کنند. دانیله دخترش ترزا را به دنیا می‌آورد که دختری اعجوبه و نابغه است. ترزا هم مادر سارای سرخ‌مو می‌شود.

بنا کردن یک شجره‌نامه‌ی زنانه بدون پدر (و پسران) به اندازه کافی قابل توجه است. در این حالت خانواده آنتونیا واقعا مادرتبار است. سیاست‌های فیلم بیشتر به نمایش آن‌چه «سیلورمن» هم‌جنس‌گرایی– مادرانه می‌نامد، می‌پردازد. این در بطن عشق متقابل بین مادران و دختران است که زنان می‌توانند بدون ترحم امیال خود را متحقق کنند. از آن جا که امیال آن‌ها با امیال پدرتباری مغایر است، آن‌ها مجبورند با تعصب مردم دهکده و به ویژه کلیسا مبارزه کنند. این قدرت خودسرانه‌ی انتونیا است که خود مختاری زنان را برای نسل بعدی فراهم می‌کند.

میل زنانه در تمامی مانیفست‌های متنوع فیلم نمایش داده می‌شود: آرزوی آنتونیا برای استقلال، خواست دانیله برای خلق هنرمندانه، پیگیری ترزا در دانش و کنجکاوی سارا در زندگی به طور کلی. زندگی ذهنی- ریاضیات، موسیقی، فلسفه- هم در فیلم جنبه‌ی اروتیک می‌یابند. این با انواع میل‌های زنانه هماهنگ است، مثل دوستشان لاتا که آرزو دارد فرزند سیزدهمش را به دنیا آورد. تکان‌دهنده‌ترین لحظات فیلم صحنه‌هایی است که در آن زنان میل جنسی خود را کشف می‌کنند. وقتی دانیله عشق زندگی خود را ملاقات می‌کند- معلمه‌ی ترزا، لارا، ابژه‌ی عشق خود را در ذهن همچون ونوس بوتوچلی تصویر می‌کند. وقتی آنتونیا، تقریبا یک مادر بزرگ قابل احترام، به باس ِ مزرعه‌دار می‌گوید که او برای توافق به جای دست مایل است بدنش را به او پیشنهاد دهد، بعد از اولین همخوابگی، شاخه‌های درخت گیلاس‌ ِ به شکوفه نشسته در باد شکسته می‌شوند و بدین ترتیب فیلم بین عطش جنسی غیرمنتظره‌ی یک زن مسن و بارآوری بهار، ارتباط برقرار می‌کند

Antonias_Line_standphoto

«نسب آنتونیا» مطمئنا در مورد قدرت بارآوری و تولیدگری جامعه‌ی هم‌جنس‌گرای مادری، آرمان‌گرایی کرده است. این جامعه‌یی است فراگیر از خانواده و دوستان که از طبقه، سن و مذهب فراتر رفته است، جایی که لزبین، عقب‌افتاده‌ی ذهنی، مادر ازدواج نکرده، آدم تنها و ضعیف، وحتی مردان می‌توانند پناه و آرام بگیرند. اما به هر حال این آرمان‌گرایی به معنای این نیست که زنان می‌توانند در مقابل خشونت دنیای بیرون ایمن باشند. آن‌ها با برخوردهای سادیستی از جمله زنای با محارم و یا تجاوزهای وحشیانه روبرو هستند. اما همراه با هم این قدرت را یافته‌اند که به بقا ادامه دهند و مردان خطاکار را تنبیه کنند. یکی از وجوه ممتاز و مشخص فیلم استفاده از صدای زنانه بدون حضور جسمانی است، که در آخرین صحنه صدای سارا شنیده می‌شود. این صدایی شاعرانه است که گذر زمان و دروه‌ی زندگی و مرگ را شمارش می‌کند. صدای خارج از متن یک بار دیگر خیال‌پردازی زنانه را به شکلی تنگاتنگ وارد زبان و تاریخ می‌کند، وارد دنیای نمادین.

درباره نویسنده و کارگران: مارلین گوریس نویسنده و کارگردان در ششم دسامبر ١٩۴٨ در یک خانواده‌ی کاتولیک در هلند به دنیا آمد. در دانشگاه آمستردام به تحصیل در رشته‌ی تاتر پرداخت و فوق‌لیسانس خود را در تاتر از دانشگاه بیرمنگام دریافت کرد. او کار خود در سینما و فیلم‌سازی را تقریبا بدون هیچ‌گونه تجربه در این زمینه شروع کرد و در اولین کارش «یک سوال از سکوت» در سال ١٩٨٢ استعداد زیادی از خود نشان داد. دولت هلند از پروژه وی برای این کار حمایت مالی کرد. وی به عنوان فمینیستی حامی گی‌ها و لزبین‌ها شناخته شده و این امر در بسیاری از آثارش انعکاس یافته است. در سال ١٩٩۵ وی جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را برای فیلم «نسب آنتونیا» دریافت کرد. او اولین زنی بود که برای کارگردانی یک فیلم جایزه ی اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را دریافت می‌کرد.

فهرست فیلم‌ها:

A Question of Silence (١٩٨٢)

De Geest Van Gras (The Spirit of Grass, ١٩٨٣)

Gegroken spiegels (Broken Mirrors, ١٩٨۴)

The last Island (١٩٩١)

Antonia’s Line (١٩٩۵)

Mrs Dalloway (١٩٩٧)

The Luzhin Defenc (٢٠٠٠)

Carolina (٢٠٠٣)

Within the Whirlwind (٢٠٠٩)

سریال های تلویزیونی

Verhalen van de straat (stories of the Street, ١٩٩٣)

One episode of The L Word (٢٠٠٧)

Rembrandt en ik (Rembrandt and Me, ٢٠١١)

[۱] Antonia’s Line

[۲] Marleen Gorris

[۳] Humm

www.4cinema.org

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin