برنامه ی ویژه ی کانون سیاسی پناهندگان مونستر + یک مقاله جدید ار مسلم منصوری

 
 
کانون سیاسی پناهندگان مونستر آلمان برگزار می کند
روزشنبه ۱۸ ماه ژانویه ۲۰۱۴
ساعت ۱۷:۳۰ تا ۲۱:۳۰.
* معرفی کارهای سینمایی مسلم منصوری با پخش نمونه هایی از فیلم های او
* بحثی پیرامون نوشته های منصوری،سینمای زیر زمینی در ایران وسینمای معترض،
و گفت و شنود همراه با بصیر نصیبی/ سینماگر. بنیانگذار سینمای آزاد ایران

Plakart-Shamlu7
 
 
علت تهاجم رژیم به سینمای زیر زمینی و شدت گرفتن سرکوب جامعه در شرایط کنونی
 
سرکوب سینما گران زیرزمینی در چند ماه اخیر جدا از شدت گرفتن سرکوب جامعه و اعدام زندانیان سیاسی در این مقطع نیست. استقبال جوانان از سینمای زیرزمینی نماد این امر است که جامعه در مسیر مبارزه با حکومت به نقطه پنهان شدن و مخفی کاری و آغاز سازمان یابی زیر زمینی رسیده است. در معنا روی آوردن جوانان به سینمای زیرزمینی جدا از روند تکاملی مبارزه جامعه در مقابل دستگاه سرکوب حکومت نیست.
بعد از کشتار دهه شصت و سرکوب نیروهای انقلابی، برای این که جامعه بار دیگر به نقطه زایش نیروی انقلابی و تشکیلات سازی نرسد، رژیم با کپی برداری از سیستم حکومتی سرمایه داری در غرب، به موازات سرکوب فیزیکی، سرکوب ذهنی جامعه را دنبال کرد. سرکوب ذهنی جامعه، همان اپوزیسیون سازی و جناح بندی در درون حاکمیت بود. رژیم، با این شیوه‌ ذهنیت بخشی از جامعه را به دستگاه خود حکومت گره زد و چشم انداز تغییر و تحول را از درون حکومت برای جامعه ترسیم کرد.
بخشی از نیروها و نهادهای امنیتی خود را با کمک رسانه های آمریکا و دولت های غربی در قالب تشکل های حقوق بشری، دموکراسی خواهی، اصلاح طلبی و …، به جامعه غالب کرد و آن ها را با حرکت های اعتراضی دانشجویان، گارگران، زنان، و با بخشی از اپوزیسیون مدعی چپ و راست در خارج از کشور قاطی کرد و تلاش کرد همه را از درون مسموم کرده و ذهنیت جامعه را نسبت به مبارزه منهدم و سرخورده کند تا در نهایت جامعه به همین جناح بندی رژیم تمکین کند. این بار با حسن روحانی، امید به رفرم اجتماعی و بهبودی اوضاع اقتصادی را به مذاکره و تفاهم با آمریکا و لغو تحریم گره می‌‌زند و چشم انداز تغییر و تحول را از این نقطه برای جامعه ترسیم می‌کند.
اما خود رژیم بهتر از همه می ‌‌داند که وضعیت معیشتی و فشار خورد کننده‌ ای که بر گرده مردم تلنبار شده، ربطی‌ به تحریم و لغو تحریم ندارد. بر عکس آنچه رژیم می ‌‌خواهد جلوه بدهد، وضعیت فلاکت بار اقتصادی و نابودی بنیان‌ های اجتماعی به تحریم و فشار استکبار مربوط نیست، بلکه به عملکرد و همکاری رژیم با استکبار در نابود کردن تولیدات داخلی‌ و منابع طبیعی و ویران کردن پایه‌ های هویتی و ارزشی جامعه در هم سویی با خط جهانی‌ سازی مربوط است.
مشکل اصلی‌ رژیم و اربابانش پتانسیل اعتراضی موجود در جامعه است. طبیعی است اگر جامعه ‌ای زنده و پویا نباشد تسلیم سرکوب می ‌‌شود و به وضعیت فلاکت بار خود عادت می ‌‌کند، اما جامعه ایران نشان داده که رژیم با همه سرکوب سیستماتیک فیزیکی‌ و ذهنی‌ در این سه دهه نتوانسته از ایران یک قبرستان بسازد بلکه جامعه اکنون در روند تکاملی مبارزه به نقطه پنهان شدن و مخفی‌ کاری رسیده است. مخفی‌ کاری و پنهان شدن آغاز سازمان یابی‌ زیرزمینی و استفاده از سلاح است. حساسیت رژیم به سینمای زیرزمینی، در معنا ترس و هراس رژیم از پنهان شدن بخش فعال جامعه را نشان می ‌‌دهد. حساس‌ ترین «نهاد» برای هر حکومتی «نهاد امنیتی» است و حساس‌ ترین بخش نهاد امنیتی بر آورد امنیتی از جامعه است، نداشتن بر آورد امنیتی از جامعه مثل ماشینی است که در شب بدون نور حرکت کند. برای رژیم موضوع و خطر اصلی‌ مخفی‌ و پنهان شدن بخش فعال جامعه از چشم دستگاه امنیتی اش است. شدت یافتن سرکوب جامعه در این مقطع بخاطر این است که رژیم قدم بعد ی حرکت های مبارزاتی را در جامعه می‌‌بیند.
 
اصرار رژیم در وصل کردن سینما زیرزمینی به استکبار!
 
مهم ترین توجیه رژیم در سرکوب نیروهای انقلابی از همان ابتدا تا به امروز وصل آن ها به آمریکا و استکبار بوده است. علت این که رژیم این توجیه سیاسی را برای سرکوب جامعه با این اصرار و تاکید به کار می‌‌ گیرد، بر می ‌‌گردد به انگیزه وجودی رژیم و ظرفی‌ که از آن بیرون آمده. اگر بیرون آمدن جمهوری اسلامی از منافع سرمایه داری جهانی‌ در مرحله جهانی‌ سازی بدرستی دیده نشود، مراحل بعدی و علت این همه ویرانی و نابودی تولیدات داخلی‌ و منابع طبیعی و بنیان‌ های اجتماعی و فردی و علت سرکوب گسترده در این سه دهه به خوبی دیده نخواهد شد. عملکرد رژیم در این سه دهه و خط آمریکا در منطقه خاورمیانه به روشنی نشان می‌‌ دهد که خمینی نه از درون زد و بند‌های امپریالیستی که از درون بالاترین منافع و اهداف امپریالیست ‌ها در مرحله جهانی‌ سازی بیرون آمده.
در حقیقت رژیم با به کار گرفتن این توجیه سیاسی و اصرار در وصل کردن مخالفانش به استکبار تلاش می‌‌ کند از ظرفی‌ که بیرون آمده را بپوشاند. می ‌‌خواهد نشان بدهد که به طور طبیعی از دل‌ انقلاب ۵۷بیرون آمده. همان چیزی که رسانه ‌های سرمایه داری جهانی‌ اصرار دارند به همه القا کنند. فیلم آرگو دقیقا به همین منظور ساخته شده تا خمینی را بر آمده از انقلاب معرفی کند. این یکسان سازی رژیم و انقلاب به منظور انقلاب زدایی و جلوگیری از انقلاب دیگر در جامعه و سرکوب ذهنی‌ توده ‌های تحت ستم توسط این رسانه ‌ها دنبال می ‌‌شود. به عنوان نمونه تلویزیون «من و تو» فیلم‌ های مستندی از زندگی‌ رضا شاه تا بختیار و از هنرمندان داخل و خارج از کشور تا راجع به زندانیان دهه شصت می‌‌ سازد. در همه این فیلم‌ ها همان خط انقلاب زدایی و یکی‌ کردن رژیم با انقلاب ۵۷دنبال می ‌‌شود. انگار نه انگار این وسط خیانتی توسط خمینی صورت گرفته، انگار نه انگار که سرکوب و کشتار دهه شصت و مقاومت خونین یک نسل در برابر خمینی به خاطر دفاع از آرمان انقلاب و حفظ دست آورد‌های همین انقلاب بوده است.
این فیلم‌ ها و برنامه‌ ها خط انقلاب زدایی را طوری جلو می ‌‌برند که در نهایت بیننده به جای این که از جنایت رژیم خشمگین بشود از انقلاب و مبارزه سر خورده می ‌‌شود و حسرت و افسوس گذشته را می ‌‌خورد. وقتی‌ به بیننده نشان دادند که انقلاب و مبارزه جز بدبختی حاصلی ندارد، آن وقت به بیننده یاد می ‌‌دهند که سگ خود را چه جوری بشوید و آرایش کند، چه جوری آشپزی کند و در مسابقه رقص، آواز، مد لباس… شرکت کند. از آن طرف هم رژیم این تلویزیون ‌ها را ضد انقلاب! می‌‌ نامد و در همان حال با بودجه‌ های کلان ده ها تلویزیون هایی از این دست در ترکیه، دبی، لندن و آمریکا راه اندازی می ‌‌کند تا ذهنیت جامعه را نسبت به مبارزه و انقلاب سرکوب کرده و سلیقه و ذایقه جامعه را در راستای خط جهانی‌ سازی تغییر دهد و همه را به برده هالیوود و مد و مارک… تبدیل کند.
بنابراین، «غنی سازی کردن رژیم» توسط آمریکا و این معرکه مذاکره هر طور بالا و پائین برود، یک چیز مشخص است و آن این که نمایشات ضد استکباری رژیم از این معرکه حذف نمی شود. اگر رژیم این چهره سیاسی به ظاهر مستقل و مخالف آمریکا را نداشت نمی توانست با سرعت هزار برابر دوران شاه بنیان‌ های اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران را نابود کرده و هزار برابر دوران شاه نیروهای آزادی خواه را قتل عام کند.
 
بدل سازی موازی خط سرکوب سینمای زیرزمینی
 
تا چندی پیش رژیم نامی‌ از «کانون حمایت از سینمای زیرزمینی ایران» و دست اندرکاران آن نمی برد، بلکه به قصد بی‌ اعتبار کردن سینمای زیرزمینی برای آن بدل سازی می ‌‌کرد. رسانه‌ ها این فیلم ‌های دست ساز را به عنوان فیلم ‌های زیرزمینی به جامعه غالب می ‌‌کردند. رژیم می ‌‌خواست همان کاری را با سینمای زیرزمینی انجام بدهد که در مورد موسیقی زیرزمینی انجام داد. اوایل شکل گیری موسیقی زیرزمینی، ترانه هایی با مضامین اجتماعی و اعتراضی تولید شد، ولی‌ بعد رژیم راه را باز کرد تا آهنگ ‌ها و ترانه هایی که سکس و موادمخدر و لمپنیسم را ترویج می ‌‌دهد به عنوان موسیقی زیرزمینی جایگزین ترانه ‌های اجتماعی و اعتراضی بشود. در سال ۲۰۰۹، عوامل رژیم در کشور دبی اعلام کردند که می ‌‌خواهند بزرگ ترین کنسرت موسیقی زیرزمینی را برگزار کنند؟! برگزار کننده این کنسرت، در رادیو فردا گفت منتظر هستند تا وزارت ارشاد به گروه موسیقی زیرزمینی اجازه خروج از کشور را بدهد. همان سال سایت «تابناک» (سایت نزدیک به محافل حکومتی)، اعلام می‌‌ کند که قرار است یک گروه موسیقی زیرزمینی با شبکه ۲تلویزیون جمهوری اسلامی همکاری کند. اخیرا گروهی به عنوان اهالی موسیقی زیرزمینی در نامه‌ای به وزیر ارشاد خواستار همراهی وزارت ارشاد با موسیقی زیرزمینی شده اند.
رژیم، نه تنها تلاش کرد موسیقی زیرزمینی را بی‌ اعتبار کند، بلکه تلاش کرد به آن سمت و سو دهد و از آن بهره برداری کند. اما در رابطه با سینمای زیرزمینی با همه بدل سازی ‌هایی‌ که انجام داد، موفق به این کار نشد. برای این که دست اندرکاران سینمای زیرزمینی در حد توان خود از سینمای زیرزمینی محافظت کردند و ترفند‌های رژیم در بدل سازی برای سینمای زیرزمینی را افشا کردند. حالا رژیم مجبور شده مستقیم به سراغ خود سینمای زیرزمینی و دست اندرکاران آن بیاید تا با وصل آن ها به شبکه ‌های جاسوسی دولت ‌های امپریالیستی، سطح جرم را برای مستند سازان زیرزمینی بالا ببرد و ایجاد ارعاب کند.
 
چند نمونه از اراجیف تبلیغاتی رژیم علیه سینمای زیرزمینی
 
در چند ماه اخیر باردیگر رسانه‌ های رژیم به منظور وارونه نمایی و ایجاد ارعاب به پخش اراجیف خبری علیه سینمای زیرزمینی اقدام کرده اند که در عین حال هراس رژیم از سینمای زیرزمینی را به روشنی بیان می‌‌ کند. خبرگذاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران نوشت: «سینمای زیرزمینی یکی‌ از پازل‌ های صهیونیسم جهانی‌ برای تخریب هویت و اخلاق و فرهنگ در ایران است و مسئولان حوزه فرهنگی‌، انتظامی و امنیتی نباید آن را ساده و سهل بپندارند…»
سایت مجلس رژیم به نام خانه ملت! نوشت: «سخنگوی کمیسیون فرهنگی‌ مجلس گفت دستگاه‌ های انتظامی و امنیتی باید وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی را در برخورد با سینمای زیرزمینی یاری کنند… سیدعلی‌ طاهری، عضو فراکسیون روحانیون مجلس نهم، گفت: دستگاه امنیتی و انتظامی باید با شناسایی افرادی که در تولید این نوع از آثار هنری غیر قانونی فعالیت می‌‌ کنند با وزارت ارشاد اسلامی برای مقابله با این نوع آثار کمک کنند…»
سایت بولتن نیوز، وابسته به وزارت اطلاعات و سایت شما ارگان خبری هیئت موتلفه اسلامی نوشته اند: «با کمی‌ درنگ در فعالیت این تبه کاران سینمایی و اثر سویی که نمایش این دست فیلم‌ های سیاه بر روی افراد جامعه و هم چنین مردم دنیا می‌‌ گذارد، متوجه می‌‌ شویم عمل آن ها اگر از عمل منافقین و ترور هایی که انجام دادند، بیش تر نباشد کم تر نیست… از آن جایی که اعضای این گروه نباید در داخل کشور احساس امنیت کنند و با ساخت چنین فیلم ‌های سیاهی به اعتبار و اقتدار ایران عزیزمان بازی کنند، جا دارد که وزارت اطلاعات و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره مسئولیت دولت یازدهم توجه جدی تر به این مهم داشته باشند…»
سایت خیبر، ولایت عشق، نور آسمان وابسته به دفتر خامنه ‌ای و سایت کلمه وابسته به حوزه علمیه نوشتند: «رصد فعالیت ‌های سینماگران زیرزمینی ایران نشان می‌‌ دهد که آنان، جهت سیاه نمایی هرچه بیش تر از اوضاع داخلی‌ مردم ایران، کمک ‌های مادی و تبلیغی و تشویقی چشم گیری از مستند سازان جوان و تازه کار برخی‌ مناطق کشور تدارک دیده اند که در کنار آن، از مستند سازان جوان درخواست شود با تمرکز به برخی‌ استان ‌ها هم چون سیستان و بلوچستان و کردستان، مستند سیاه خود را به خارج از کشور ارسال نمایند. همان گونه که مشاهده می‌‌ شود، توجه ویژه فتنه گران به برخی‌ استان ‌ها نشان می ‌‌دهد که آن ها در کنار سیاه نمایی از زندگی‌ اجتماعی مردم ایران، درصدند تا بساط فتنه گری خود را بین مذاهب و قومیت‌ ها نیز کشانده و با مستند کردن آن ها به اهداف شوم شان نزدیک بشوند. خواندن برخی‌ نظرات سران این تشکیلات زیرزمینی برای آشکار شدن نیات پلید آن ها خالی‌ از فایده نخواهد بود. مسلم منصوری یکی‌ از مستند سازان فراری … در باره سینمای زیرزمینی می‌‌ گوید: «سینمای زیرزمینی با مشکلات امنیتی زیادی روبروست. با این حال شیوه و راهکارهایی وجود دارد که بتوان از دستگاه امنیتی حکومت عبور کرد…» هشیاری سربازان گمنام امام زمان و سایر نهاد‌های امنیتی و نظارتی می ‌‌تواند موجب نقش بر آب شدن تلاش‌ های این جماعت خود فروخته شود
سایت تلویزیون رژیم جم نیوز، سایت ندای انقلاب، افکار نیوز، پارس نیوز، خبرنگاران آزاد، قدس آنلاین، رجا نیوز، خبرگزاری مهر و بسیاری از سایت‌ ها و خبرگزاری ‌های رژیم نوشته اند: «… مثلا مسلم منصوری فیلم آرگو را تلاش هالیوود برای پوشش نهادن بر تلاش آمریکا در به قدرت رساندن امام خمینی می‌‌ داند و یا لیلا قبادی در واکنش به کسب جایزه اسکار فرهادی می ‌‌گوید: «حرف‌ های اصغر فرهادی در مراسم اسکار تکرار حرف‌ های احمدی‌ نژاد و دیگر سران رژیم بود…» محمود رضا کاظمی فر خطاب به هنر جویان برخی‌ آموزشگاه های سینمایی آورده است: «مستند سازی به ابزاری موثر در مبارزات اجتماعی بدل می‌‌شود…» این گفته ‌ها در لا به لای حرف‌ های افراد وابسته به این جریان زیاد است. در نتیجه می‌‌ بینیم آن هایی که ادعای حمایت از حقوق در نظر نگرفته شده مردم ایران را دارند، در واقع جیره خوران سرویس ‌های رسانه ‌ای و اطلاعاتی غربی هستند که تحت پوشش حرف‌ های به ظاهر زیبا، چه خیانت ‌ها که به کشورشان نکرده و نمی کنند…»
این تهدید‌ها و بگیر و به بند ها، عصبانیت و سوز و گداز رژیم را از استقبال جوانان به سینمای زیرزمینی به روشنی بیان می ‌‌کند. چرا که با همه تلاشی که نهاد‌های سینمایی رژیم و دولت ‌های غربی دارند تا راه موفقیت فردی و رسیدن به پول و شهرت را به فیلم سازان داخل نشان بدهند، با این همه می ‌‌بینیم باز بخشی از جوانان فیلم ساز به جای این که رو به فستیوال های اسکار، کن‌، ونیز، برلین… داشته باشند، رو به توده ‌‌های تحت ستم دارند و دوربین ‌شان را علیه وضع موجود به کار گرفته اند.
 درکنار این اینگونه اراجیف خبری و تبلیغاتی علیه سینمای زیرزمینی، رژیم برای مخدوش کردن مرزبندی‌ ها و گیج کردن جامعه نام فیلم سازان نان به نرخ روز خور را کنار نام سینماگران زیرزمینی قرار می‌‌ دهد. فیلم سازانی که مخالفت شان با رژیم این است که با خاتمی عکس یادگاری بگیرند یا شال سبز به گردن بیاندازند و از کسانی‌ حمایت کنند که اعتراضات مردم تحت ستم را به نفع «جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیش تر و نه یک کلمه کم تر» به بی‌ راهه می ‌‌برند   
فیلم سازانی را که رژیم برای ردگم کردن و گیج کردن جامعه آن ها را «روشن فکران غرب گرا» معرفی می ‌‌کند، اتفاقا نقش‌ شان برای رژیم بسیار کار ساز تر از فیلم سازان حزب الهی است. رژیم در هم سویی با خط جهانی‌ سازی برای نابود کردن دست آورد‌های انسانی و تاریخی‌ و هویتی جامعه و جایگزین کردن فرهنگ برده سازی صاحبان جهانی‌، به این نوع فیلم سازان بیش تر از فیلم سازان حزب الهی نیاز دارد. برای همین هم بیش ترین امکانات مالی‌ و تبلیغاتی رژیم و دولت‌ های غربی به این فیلم سازان اختصاص یافته است.
در صورتی که در ایران در همان چهارچوب سینمای رسمی‌ حکومتی ده ها فیلم ساز هستند، با این که مخالفت مستقیم با حکومت ندارند ولی‌ همیشه با سانسور و سرکوب حکومت مواجه بوده و توانایی و استعداد آن ها پشت سانسور حکومت به هدر رفته است. زیرپوشش جایزه‌ های چند فیلم ساز جیره خوار و تبلیغات گسترده و خیمه شب بازی هایی که پیرامون آنان به راه می‌‌ اندازند، سانسور و سرکوب رژیم در عرصه سینما و ویران شدن انبوهی از استعداد‌ها و خلاقیت‌ های سینماگران در ایران نادیده گرفته شده است.

 

 
دستگیری سینماگران زیرزمینی و وارونه نمایی خبری
 
طی‌ چند سال گذشته تعدادی از مستند سازان زیرزمینی در ایران دستگیر و زندانی شده اند. به دلیل این که از وضعیت آن ها در زندان اطلاعی نداشتیم از عمومی‌ کردن خبر آن خود داری کردیم. به خاطر مشکلات امنیتی و ارتباطی سال هاست از وضعیت بعضی‌ از آن ها اطلاعی نداریم. این بار از بین مستند سازانی که دستگیر شده اند، رسانه ‌های رژیم خبر دستگیری یک گروه را با تیتر «تبه کاران سینمایی از ترور دوباره افکار عمومی‌ باز ماندند» منتشر کردند. خبر گذاری‌ های رژیم به نقل از بولتن نیوز اعلام کردند: «گروهی سه نفره از فیلم سازان زیرزمینی که به سفارش رسانه‌ های غربی قصد داشتند گزارش غرب پسندی از تاثیر تحریم‌ ها در بین اقوام ترکمن تهیه نمایند، با هشیاری سربازان گمنام آقا امام زمان در نیت شوم خود ناکام ماندند. هنگامی که از آنان خواسته شد مجوز تهیه گزارش رویت شود، با جا گزاردن تجهیزات فیلم برداری در محل گزارش از محل متواری شدند… در نهایت با شناسایی یک تن‌ از آنان در محل اختفایش واقع در روستایی در حوالی شهرستان کلاله در استان گلستان دستگیر و تحویل مراجع قضا یی شدند…»
این مستند سازانی را که رژیم از آن ها به عنوان تبه کاران سینمایی نام می ‌‌برد، قصد نداشتند گزارش غرب پسندی از تاثیر تحریم‌ ها در بین اقوام ترکمن تهیه نمایند، چرا که آن ها به ماهیت این گونه تحریم ‌ها و خیمه شب بازی‌های رژیم و استکبار آگاهند. آن ها قصد داشتند از زندگی‌ یک کارگر زحمتکش ترکمن فیلم مستندی بسازند، کارگری که به دلیل تنگدستی و برای تامین هزینه بیماری فرزندش مجبور شده قرنیه چشم خود را بفروشد. او یک سال قبل نیز یک کلیه خود را فروخته بود. هنگام فیلم برداری از او در نزدیکی‌ بیمارستانی در شهرستان گنبد گاووس مردم پیرامون دوربین فیلم برداری جمع می‌‌ شوند و هر یک به سمت دوربین هجوم می ‌‌آورند تا اعتراض خود را جلوی دوربین مطرح کنند که در همین هنگام نیرو‌های سرکوبگر وارد می‌‌ شوند و مردم را متفرق می‌‌ کنند.
رژیم خوب می‌‌ داند ساخت فیلم‌ هایی‌ از این دست و یا یک فیلم کوتاه ویدئو زیرزمینی از ده ها تحلیل و تفسیر کارساز تر است و خشم جامعه را علیه حکومت دامن می ‌‌زند. هم چنین رژیم می ‌‌داند ساخت این گونه فیلم‌ ها تمام سرمایه گذاری ‌اش را برای سینمای حکومتی و جایزه‌ های دولت‌ های امپریالیستی را بر باد می ‌‌دهد و دستگاه تبلیغاتی آن ها را رسوا می‌‌ کند. حتا اگر رژیم با سرکوب و ایجاد ارعاب و با کمک نهاد‌های سینمایی و فستیوال‌ های دولت‌ های غربی موفق بشود از ساخت فیلم ‌های زیرزمینی جلو گیری کند باز گرایش و روی آوردن جوانان به سینمای زیرزمینی در این مقطع خود نمادی از روند تکاملی مبارزه درجامعه است.
 
مسلم منصوری
دهم ژانویه ۲۰۱۴

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin

دیدگاه های خوانندگان: