بصیر نصیبی: معنا و مفهوم غرور ملی از دیدگاه فیلسوف آلمانی، نقش روشنفکران ما در رشد دکانهای سینمایی، مروری کوتاه بر شرایط اهدای اولین اسکار به ج. الف تا امروز.

سر آغاز

ما نمی گوئیم آرتور شوپر هاور فیلسوف آلمانی می گوید:

مبتذل‌ ترین نوع غرور، غرور ملّی‌ است، زیرا کسی که به ملّیت خود افتخار می‌کند در خود کیفیت با ارزشی برای افتخار ندارد،وگرنه به چیزی متوسل نمی‌ شد که با هزاران هزار نفر در آن مشترک است. برعکس، کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد کمبود‌ها و خطاهای ملّت خود را واضح‌ تر از دیگران می‌بیند زیرا مدام با این‌ ها برخورد می‌کند. اما هر فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه‌ ی آخرین دستاویز به ملّتی متوسل می‌ شود که خود جزیی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا  که ملّتش دارد با چنگ و دندان دفاع کند.

 بعد از انتشار سر آغاز که نیازی به توضیح و تفسیر ندارد بحث این بارمان را آغاز و ادامه میدهیم :

سالهاست که جوایز سینمایی فستیوال های گروه  Aکه باید حرکتشان در جهت حفظ و گسترش سینمای غیر تجاری باشند آلوده ی مسایل سیاسی شده اند و زد و بند، چه برسد به اسکار که هیچگاه اعتبار سینمایی نداشته است. بخش اسکار خارجی هم نوعی دل خوش کنک است برای کشور هایی که امریکا در چاپیدنشان نقش اصلی دارد. خاتمی جون این جایزه را وسیله ی مسخ انسان ها میدانست که الان تبدیل شده است به وسیله ی وصل نظام تروریست به امریکای قبلا جهانخوار و دیگر کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا.

اعضای آکادمی اسکار که در دوران پر برکت احمدی نژاد به جمهوری داعش اسلامی سفر کردند، قرار و مرار نانوشته را برای کسب اسکار با دولت مهرورز گذاشتد، اسکار اول را هم بعد از سفر اعضای آکادمی به تهران به فیلمساز حکومتی ( فرهادی ) با اعتراف مسئول سینمایی دولت وقت با لابگیری و صرف هزینه بسیار اهدا و راه برای کسب اسکارهای بعد ی هموار شد.

شاید عده ای ندانند که برای اسکار فیلم های خارجی زبان دولت ها  هستند که تصمیم می گیرند نه فیلمساز، در اکثر کشور ها معیار انتخاب ارزش های سینمایی کار است اما در ج. اسلامی وابستگی کارگردان به حکومت، رضایت کلیت سیستم از عوامل تهیه ی فیلم معیار می سازد. در واقعیت امر اسکار را به نظام میدهند نه به فیلم.

آکادمی اسکار به اعتراف گردانندگان آن چند سال بحرانی را پشت سر گذاشته و از میزان مشتاقان تماشای مراسم کاسته شده بود و در نتیجه فروش مراسم به کانال های تلویزیونی که منبع در آمد هنگفتی برای آکادمی است با بحران مواجه شده بود، تغییر دولت در امریکا به نفع اسکار تمام شد، جنجال ترامپ بهتر است یاهیلاری؟ شاید توانسته باشد میزان درآمد پخش  مستقیم مراسم را هم افزایش بدهد.

امسال برای جلب تماشاگر و افزایش بینندگان مراسم جار و جنجال بیشتری راه انداخته بودند. اما در همین شرایط در مقیاس محدود تری جمهوری اسلامی هم بساط تبلیغ خودش را علم کرد، شهردار مسلمان یا بهتر بگوئیم حزب الهی لند ن برای نخستین بار در طول تاریخ اسکار فیلم فرستاده نظام مقدس را برای نمایش در میدان مشهور لندن انتخاب کرد (چرا ۴ کاندید دیگر از چنین امتیاز تبلیغاتی مهم قبل از مراسم برخوردار نشدند؟) بخشی از ایرانیان هم چه آنها که لابی هستند وظیفه مداخله و کمک به بقای آخوند را دارند چه آنها که دچار توهم افزایش غرور ملی در صورت کسب اسکار  شده اند بی آنکه سهمی بدان ها تعلق بگیرد مبلغ فیلم حکومتی نظامی که مدعی مبارزه با آنند شدند. سابقه این رفتار ایرانیان برمی گردد به سالی که باند احمدی نژاد نخستین اسکار را جور کرد.

اگر ما همان دوره قاطعانه جلوی لابی های ج. اسلامی قد بر افراشته بودیم و در خوشبینانه ترین تعببر به خاطر ارضاء حس غرور کاذب، چشمان را به واقعیت های اسکار و زد و بند هایش نمی بستیم آیا امسال آکادمی اسکار لااقل در بخش فرعی جرات میکرد فیلم ضعیف فیلمساز حکو متی را بالا بکشد؟

جمهوری اسلامی که در حقه بازی و تقلب و تزویر ذاتا تبحر دارد بلا فاصله بعد از انتخاب ترامپ و به بهانه ی ضدیت با سیاست خارجی ترامپ وارد گود شد . ج. اسلامی که خود چندین ملیون ایرانی را در سراسر دنیا سرگردان کرده است چگونه یک باره مهربان و مدافع حق و حقوق پناهندگان و خارجی ها می شود؟ کارچرخان حکومتی اش را مامور می کند تا به کمک لابی ها و کارچاق کن ها، جو را آماده اسکار دوم بنمایند، انوشه خانم لابی فضایی نظام مقدس با همدستی عضو ی با درجه پروفسوری! از ناسا آماده می شوند تا مقدمات  موفقیت فیلم ارسالی ج. اسلامی در اسکار را فراهم کنند و ما همان روزهای اول قصد نظام را برملا کردیم و اهدا ی اسکار قلابی را پیش بینی نمودیم، اما ۴ کاندید دیگر هم که سطح کارشان به اعتراف بی بی سی بالا تر از نماینده ج. اسلامی بود هم باید جلوی اعتراض احتمالی شان سد ایجاد می شد. باز هم از های و هوی تبلیغاتی تیم ترامپ بهره گرفتند با ماسک حمایت از مظلومین بود که ۴ کاندید اسکار خارجی را هم همراه خود کردند تا اطلاعیه ای علیه سیاست های خارجی ترامپ صادر شود، وقتی  ۴ کاندید دیگر با نظام تروریست اطلاعیه مشترک میدهند خوب معلوم است دستشان برای اعتراض به زد و بند آکادمی و ح. الف هم بسته می شود. در این شرایط ، مانع کسب اسکار دوم برای ج. الف از میان برداشته شد. همانگونه که ما هم گفتیم ترامپ و تیمش خود وسیله کسب اسکار دوم شدند به نظامی که ادعا داشتند و دارند که میخواهند کار های تروریستی اش را در خارج متوقف کنند. !

 امروز است که متوجه می شویم  زمینه چینی برای ورود و ماندگار شدن ج. اسلامی در اسکار را هم ما بدست خود فراهم آوردیم .  

بعد از مشاهده اتفاقات این دوره و علنی شدن همدستی اعضای آکادمی و ج. داعش اسلامی، آنها که بهنگام بخشش اسکار اول فریب این مکاران را نخوردند و قاطعانه در برابر زد و بند آکادمی و ج. اسلامی ایستادند, ارزش و اعتبار رفتار شان برایمان دو چندان می شود. اتفاقا در آن دوره مقالاتی که چهره واقعی فرهادی و هدف و نیت آکادمی را بر ملا میکرد کم هم نبود من الان حضور ذهن ندارم که همه نام ها را تکرار کنم.  نام های چند مورد که به یادم مانده را بار دیگر نقل می کنم:

 مقاله تحلیلی و مفصل مهستی شاهرخی،نقد و نظر صادق افروز، میلاد محتوم، عباس گویا، یادداشت کوتاه لیلا قبادی و نقد و نظر نادر دولتشاهی و… اما چه کسان، چه شخصیت ها و چه نهادهایی اهدا اسکار سیاسی اول را تبریک و تهنیت گفتند؟ چند نام را که از طریق جستجوی در گو گل به دست آوردیم را منتشر می کنیم:

 وزارت امور خارجه امریکا .رئیس جمهور امریکا (مستر اوباما), نوه امام، محمدرضا شجریان, مجید مجیدی (فیلمساز حکومتی ذوب در ولایت), مهدوی کیا (ورزشکار سینما شناس!), عزت الله انتظامی، محسن کدیور، رخشان بنی اعتماد، علیرضا میبدی برنامه ساز تلویزیون لوس آنجلسی پارس (اومحالفان را حسود نامید و ادعا کرد بعد از این جایزه مسیر سینمای جمهوری اسلامی به سوی تکامل خواهد رفت !)، هما سرشار، جواد تسلیمی (منتقد سینمایی رادیو همبستگی سوئد) و…

 اما جمعی از روشنفکران هم در یک اقدام مشترک فرهادی را یک فیلمساز مستقل دانستند و حمایت از او را وظیفه خود، اگر هم بخشی از امضا ء کنندگان آن زمان نمی دانستند که سرمایه فیلم را بانک پاسارگاد مربوط به سپاه پاسداران تقبل کرده است این ناآگاهی در این زمان که امکان اطلاع  یابی و اطلاع رسانی گسترده است بار مسئولیتشان را سبک نمی کند، چرا که کسی نیست که نداند که در یک نظام فاشیستی/ مذهبی و بسته صدور صادرات فرهنگی بدون دخالت و مشارکت نظام امری محال است: بخشی از اطلاعیه ی  نویسندگان را با هم بخوانی:

«هنرمند ارجمند، آقای اصغر فرهادی

…با شادمانگی، دست یابی به جایزه ی اسکار سال ٢٠١٢، برای بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را، به شما و یکایک آنانی که در شکل یافتن فیلم ارزشمند «جدایی نادر از سیمین» در کنارتان بوده اند، تبریک می گوییم. فیلمی که در هر نمایش، از استقبال گسترده ی خاص و عام برخوردار شد و جایزه ی اسکار، اوج منطقی موفقیت های آن *بود. به یُمن موفقیت فیلمِ گرانقدر شما در ارائه ی تصویری انسانی و راستین از جامعه ی امروز سرزمینمان، نام ایران و هنر ایرانی در پیشانی خبرهای جهان جای گرفت و چهره ای دیگر از هنر سینمای مستقل ایران به جهانیان شناسانده شد» (در این اطلاعیه تاسف بار هم تاکید امضاء کنندگان به ارضاء غرور ملی در ذهن مجسم می شود)،

اسامی چند تا از امضا کننده گان را بخوانید:

 رضا براهنی، شهرنوش پارسی پور، ناصر پاکدامن، نسیم خاکسار، جلیل دوستخواه، علی اصغر حاج سیدجوادی، اسماعیل خویی، اکبر ذوالقرنین، ساناز صحتی، بتول عزیزپور،  ،کاظم کردوانی، احمد کریمی حکاک، اسفندیار منفردزاده، و…

 به این اسامی اضافه کنید:

پیام هوشنگ امیر احمدی لابی کلیت نظام جمهوری اسلامی، پیام شورای آمریکاییان ـ ایرانیان ( همان دکان لابی گری امیر احمدی و شرکا) در مورد فیلم «جدایی نادر از سیمین» و…

رئیس سازمان سینمایی ج. الف هم با وقاحت وصراحت می‌گوید :

«…می‌خواهی جایزه بگیری قطعا نمی‌توانی با شاخص‌های خودت عمل کنی و طبیعی است که بتوانی با شاخص‌های آن‌ها عمل کنی، اما برای ما این مهم بود که با شاخص‌های آن‌ها عمل کنیم اما منافع ملی (بهتر بود می فرمود ملی، مذهبی) مارا زیر سئوال نبریم. (این تشخیص سازمان سینمایی ج الف امسال هم بکار گرفته شد؟ همین طور رئیس سازمان سینمایی با صراحت زد و بند ج. الف و اسکار اول را عیان میکند البته زد و بند برای  اسکار دوم را  بهنگام دریافت اسکار ۳ آشکار خواهند کرد.

 رئیس  محترم ادامه میدهد:

« در فرآیند اسکار فیلمی انتخاب شد، رفت و حمایت شد. برنامه‌ریزی شد اما بعضی‌ها منکر هستند و می‌گویند برنامه‌ریزی شده نبود، تصادفی بود. آن‌ها ممکن است خلقت و هستی را هم تصادف بدانند. ما طراحی کردیم و حتی لابی‌گری کردیم تا این اتفاق بیفتد و برای همه! ایرانیان ( ماهم که از غرور ملی بی بهره هستیم اصلا به حساب نمیآئیم ) مهم بود که یک فیلم ایرانی اسکار بگیرد. فیلمساز برای ما مهم نبود بلکه مهم این بود که فیلم از سینمای ایران جایزه بگیرد( ملاحظه فرمودید که حرفهای ما که هزار بار گفتیم که اسکار وبقیه جوایز را به جمهوری داعش اسلامی اهدا می کنند نه به فیلم ،آیا با واقعیت مطابقت داشت و دارد یا نه؟)

در همان زمان سروده ی محمد رضا شریفی نیا بازیگر تواب و محبوب احمدی نژاد در حمایت از اسکار اول و فیلم حکومتی جدایی نادر … منتشر شد که شاید تکرار آن ضروری است (آیا طبع شعر ایشان خشکید یا برای اسکار امسال هم سروده ای جدید خواهند آفرید.)

«چقدر اصغر فرهادی بودن خوب است .

چقدر اصغر فرهادی خوب مینویسد .

چقدر زندگی را خوب میشناسد .

و چقدر ارتباط آدمها را خوب می‌فهمد .

چقدر لیلا حاتمی را دوست دارم .

چقدر نگاهش خوب است .

چقدر شهاب حسینی خوب است .

چقدر غیرت خوبی دارد .

چقدر تعصب خوبی دارد .

چقدر بابک کریمی قاضی پرونده خوب است .

چقدر مرز حق و باطل را درست می‌بیند .

چقدر مریلا زارعی خوب است .

و بالاخره چقدر اصغر فرهادی بودن خوب است .

و چقدر اصغر فرهادی همه چیز را درست روایت می‌کند .

دین را، مذهب را

و من چقدر دلم می‌خواهد که در کمال احترام؛

دست اصغر فرهادی را ببوسم و ده سیمرغ جشنواره را بالای سرش به پرواز در آورم» مخلص مقام ولایت محمد رضا شریفی نیا.

آیا نویسندگان در تبعید که مواضعشان با این بازیگر، دلال و مدیر تهیه نظام هماهنگ شده است برای حمایت از اسکار ۲ و اسکار های بعد از این هم اطلاعیه و اعلامیه صادر خواهند کرد؟

زیر نویس

* ماهیت اسکار  وزد وبند ها و اهدافش در مطبوعات اروپایی و امریکایی مطرح شده است. اما چون مطبوعات فارسی زبان که ما بدان ها دسترسی داریم به خصوص وسایل ارتباطی  دولت های غربی انتشار این گونه  مطالب با اهدافشان هماهنگ نیست از اشاعه آن خوداری کردند. با این حال ما خود  مطلب مهمی از لوس آنجلس تایمز در وب سایت و فیس بوک منتشر کردیم که جهره واقعی آکادمی اسکار و رای دهندگانش را فاش میکرد. البته  امسال هنوز وقت هست که مطالبی واقع بینانه در این مورد  منتشر شود، وقتی که داشتیم این  مطلب را آماده می کردیم مطلبی از محمد  قراگزلو فعال سیاسی  برایمان ارسال شد  که آگاهانه  اهداف  اسکار و جایزه ج. اسلامی را شکافته بود. همین طور  مطبوعات اروپایی دارند به تدریج چهره واقعی این پدیده ی فرهنگی/ سینمایی سرمایه داری و نقشش را باز می کنند. مطبوعات آ لمانی زبان هم نوشتن مطالبی را در این خصوص آغاز کرده اند حتا نام لابی های  آلمانی  اسکار را نشر داده اند به خصوص نشریه معتبر آلمانی (اشپیگل) که در فرصتی دیگر  با گرد  آوری  مطالب جدید این اسناد را تکمیل  و خوانندگانمان را هم در جریان خواهیم گذاشت .

** فیلمسازان فستیوالی ج. اسلامی از طرح جدید نظام که برای آرایش نظام آدمخوار فقط روی تیم اصغر فرهای سرمایه گذاری کرده راضی نیستند اما چون خود هم روزی از این خوان گسترده بهره برده اند جرات اعتراض ندارند. تا آنجا که به من اطلاع داده اند فقط جعفر پناهی از سبزپوشان شناخته شده با فرهادی اعلام همبستگی کرده است، به نظر میرسد که این مورد هم سفارشی باشد چون خود این آقای خاتمی چی جوایزش  را از طریق اتحادیه اروپا بدست اورده است و خانم کلودیا روت نایب رئیس مجلس آلمان برای انتقال فیلم علنی/ مخفی تاکسی پناهی به ج. اسلامی سفر کرده است ما همان موقع به تفسیر این مسایل را شکافته ایم چوبش را هم خورده ایم.

بصیر نصیبی ۲۸ فوریه ۲۰۱۷ زاربروکن. آلمان

 

 

 

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin

دیدگاه های خوانندگان: