برتولت برشت و ما، ما مهاجر هستیم یا تبعیدی؟

 
بصیر نصیبی
 برتولت برشت و ما
 ما مهاجر هستیم یا تبعیدی؟
 
چرا اندیشه های برشت را به سرنوشت خودمان نزدیک تر می بینیم؟  هنرمندان اصلاح طلب نظام مقدس چه سرنوشتی خواهند داشت؟
همراه با لینک فایل تصویری و سروده ای از برشت
bertoldbrecht_heleneweigel
 برشت یک هنرمند آلمانی است که زادگاهش هزاران کیلومتر از ما دور بود، در همان زمان هم که ما در ایران کار می کردیم از حرفها، نظر ها و سروده ها ی برتولت بهره می بردیم.
میدانیم که برشت فاصله گذاری را در تئاتر ابداع کرد و این پدیده معنا و مفهوم بازیگری در تئاتر را تغیر داد، البته برشت خود پیرو اندیشه فیلسوفانی چون« مارکس» و «هگل» بود و ابداع این شیوه با تفکر سیاسی وی همخوانی داشت. در تئاتر ایران نیز تئاتر سازانی بودند که این شیوه را بکار می گرفتند، اما نفوذ اندیشه برشت در میان ما فقط مربوط به ابداع شیوه نوین بازیگری نبود، برشت یک هنرمند جهانی بود. تاثیر اندیشه هایش هم برد جهانی داشت. سالها گذشت ما خود به تبعید آمدیم در شرایط تبعید نیز همچنان برای هنرمندان پیشرو چون برتولت برشت اعتبار و ارزش قائل بودیم و هستیم که هیچ در شرایط تبعید حرفها، نظر ها و گفته ها و نوشته های برشت را بیشتر و عمیق تر حس می کنیم چرا که خمینیست ها از بدو تولدشان به همه کسانی که از استبداد و خودکامگی خسته شده بودند و آزادی و رهایی و استقلال را طلب می کردند چه هنرمند بودند و چه نبودند نه تنها بهایی ندادند بلکه با شدت بیشتر سرکوبشان کردند .
هنرمندان به ویژه خانواده سینما به خصوص زنان این خانواده زودتر از دیگر گروه ها و شخصیت ها مورد هجوم ارتجاع مذهبی قرار گرفتند، زنان بازیگر فاحشه نامیده شدند و مردان واسطه، سینما ها مصادره شد، سینماداران متواری، جلاد مشهور نظام یعنی خلخالی با فتوای خمینی و دار و دسته اش  فیلمها را چه خارجی و چه داخلی در کامیون ریخت به بیابان برد و آتش زد، بعدا چگونه شد که عوامل نظام، شیفته جوایز سینمایی خصوصا جوایز امریکا ی قبلا جهانخوار شدند خود داستان مفصلی دارد که ما طی دهها مطلب، دلایل را گفته ایم و شکافته ایم، نمی خواهیم دوباره برگردیم و گفته ها را برای صدمین بار تکرار کنیم.
bertholdbrecht_tribunalmaccarthy
حالا خودمان در شرایطی قرار گرفتیم که برشت (نمایشنامه نویس، شاعر،خالق شیوه فاصله گذاری در تاتر) فریتس لانگ و بیلی وایلدر و … (سینماگر) و هانا آرنت (فیلسوف ومتفکر)، مارلین دیتریش بازیگر سینما و بسیاری دیگر در دوران نازی آن را تجربه کرده بودند.
برشت خود در جمهوری وایمار کار خلاقه اش را آغاز و ادامه میداد با قدرت گرفتن نازی ها از آلمان هیتلری گریخت و سرگردان شد. به «پراگ» و «وین» و «پاریس» و «دانمارک » و «استکهلم» و «امریکا» و … رفت و در دوره ی مک کارتیسم به اروپا برگشت و سرانجام در آلمان شرقی ماندگار شد .
ما گریختگان از شر نظام ناانسان کنونی چه هنرمند، چه کارمند، چه کارگر ، چه زن و چه مرد و چه بچه که تعدادمان را تا ۶ ملیون تخمین زده اند به سراسر دنیا پناه بردیم، هر جا که امکانی برایمان فراهم شد ماندگار شدیم، حالا ما بهتر و عمیق تر شرایط آن زمان برشت و دیگر گریختگان از چنگال نازی ها را درک می کنیم ما از سرزمینی که به ویروس خطرناک آخوند مبتلا شده بود رانده شدیم. مقامات نازی هم به مانند ج. الف در مسیر حفظ نظام یک راه و روش را اعمال نمی کردند، هیتلر خود اعتقاد به تبلیغ مستقیم داشت (بمانند بیت رهبری وخادمینش، کیهان شریعتمداری، رجانیوز و … ذوب شدگان در ولایت برای نمونه، مجید مجیدی, حاتمی کیا و … ) اما وزیر تبلیغات هیتلر یعنی گوبلز تبلیغات غیر مستقیم را موثرتر میدانست (نمونه تفکر نزدیک به او، خاتمی، اصلاح طلبان، روحانی، مهاجرانی روزی نامه های مرتبط به آنها و…) .
جمهوری اسلامی سینماگر با استعداد هم داشته و دارد و در دستگاه هیتلر هم این نوع سینماگران رشد داده می شدند (نمونه: لنی ریفنشتال مستند ساز خلاق محبوب هیتلر) اما چرا خواست ها و ایده ها ی برشت از مرزهای جغرافیایی فراتر رفت؟ این واقعیت را باید در تفکر مترقی او، سازش ناپذیری اش و گرایش راستینی که به مردم ستم کشیده در سراسر جهان داشت جستجو کرد.
th5
 برشت وقتی به اعتراض به تسلط نازی ها زادگاهش را ترک کرد بر خلاف بخشی از اپوزیسیون ایرانی چراغ سبز به نازی ها نشان نمیداد، مبلغ و مشوق کارهای دوران نازی ها نبود (توجه کنید به حمایت بخشی از اپوزیسیون مثلا مترقی از محصولات صادراتی ج. الف)، تئاتر های دوران هیتلر را در کشور هایی که پناه میگرفت رشد نمیداد (میدانیم  که اکثر فستیوال های تئاتر در خارج از ایران واژه تبعید را در نام جشنواره هایشان نگنجانیده اند سوابق این جشنواره ها نشان میدهد این تصمیم به این هدف است که راه برای دعوت از گروه های تئاتر مجاز با پروانه وزارت ارشاد ج. اسلامی هموار باشد). برشت در دوران تبعید کارهایش را برای چاپ به گوبلز و وزارت تبلیغات نازی ها نمی سپرد (میدانیم که کسانی با ادعای مخالف نظام با اجازه وزارت ارشاد در داخل کار چاپ می کنند نمونه: انتشار کتاب علامه زاده در ج. الف)،
 استقبال تبعیدیان از صادرات سینمای ج. الف  نظیر کارهای جعفر پناهی، رخشان بنی اعتماد، تهمینه میلانی، فرمان آرا، مخملباف قبل از حذف، بسیار گسترده است .در سینمای تبعید بیش از ۴۰۰ فیلم ساخته شده که کمتر کسی آنها را دیده و یا در باره شان شنیده است اما ده یا بیست فیلم صادراتی که تماما متعلق به اصلاح طلبان  است که با اجازه و دخالت رسمی اداره سانسور ج. الف توسط بنیاد فارابی  که تشکیلاتی مشابه « اوفافیلم» نازی ها است ساخته شده است, شیفتگان فراوان بین ما دارد. آیا هیچ نشانی در دست هست که برشت در دوران تبعید آرایشگر صادرات فرهنگی ی نازی ها باشد؟ من می گویم نه، اگر کسی سندی دارد که عکس نظر مرا ثابت کند ارائه دهد)
thev2ls2nsبرشت با هنرمندان همراه هیتلر عکس یادگاری نمی گرفت (دیدین که داریوش خواننده، بازیگر اسطوره ای بهروز وثوقی، بازیگر ذوب در ولایت شهاب حسینی را چگونه در آعوش پر مهر و محبت خود می فشردند!؟) آیا برشت به مقامات نازی التماس می کرد تا به آلمان راهش بدهند؟ (یادتان مانده که شهره ی آغداشلو، سعید راد، بهروز وثوقی، هوشنگ توزیع چقدر برای بازگشت خفت بار التماس می کردند اما نظام مقدس هوشنگ توزیع و سعید راد را پذیرفت و شهره و آقا بهروز را تا هم اکنون پس زده است) آیا اگر برشت میخواست با خفت و خواری و قول همکاری پنهانی به آعوش پر مهر نازی ها برگردد گوبلز امکانش را فراهم نمی کرد؟ مارلین دیتریش بازیگر شناخته شده هم با حضور نازی ها گریخت و گوبلز به او نوشت: برگرد، پیشوا به تو نیاز دارد، مارلین دیترش جواب داد:
اما من به پیشوا نیازی ندارم
 در سالها ی نخست تبعید ما همه با واژه هایی که معنای مشابه داشت نامیده می شدیم،که متداول ترینش واژه تبعید بود و یا پناهنده سیاسی که بار سیاسی داشت. برای جمعی که در این اندیشه بودند تا راه مراوده و مذاکره با آخوند را هموار کنند و یا در برنامه های ارسالی جمهوری اسلامی مشارکت کنند این واژه چندان خوش آیند نبود، اینان که تعدادشان بعد از حضور خاتمی شیاد افزایش یافت سعی می کردند یا مارا ایرانیان مهاجر بنامند و یا ایرانیان خارج از کشور ، در ج. اسلامی هم اگر موردی ییش می آمد از ما هم نامی برده شود واژه های ایرانیان خارج از کشور و یا مهاجران را برایمان مناسب میدانستند.
کم کم با باز شدن درهای نظام به روی ایرانیان قبلا پناهنده، باب شدن رفت و آمد به جمهوری اسلامی و دو پاسپورته شدن پناهندگان سابق دیگر واژه تبعید کاربردی ندارد ما که پاسپورت پناهندگی داریم، ماکه به سفارت جمهوری اسلامی پا نگذاشته ایم، ما که فیلمهای ارسالی و با مجوز وزارت ارشاد را پخش نکرده ایم که هیچ, علیه این رفتار که نفوذ جمهوری اسلامی را افزایش میدهد گفته ایم و نوشته ایم در اقلیت قرار گرفتیم. اما آیا در دوران نازی ها هم همین بساط برپا نبود؟ سروده ی مشهور برشت پاسخگوی کنجکاوی های ما در این زمینه است. 
bertolt_brecht.50 
برتولت برشت می سراید:
چه نادرست است که ما را مهاجر نام نهاده‌اند 
زیرا که این
به معنی ترک دیار گفتگان است
اما ما
به طیب خاطر جلای وطن نکرده‌ایم
تا وطن دیگر انتخاب کنیم
و نیز به سرزمینی نیامده‌ایم که همواره ماندگار باشیم
بلکه ما گریختگانیم
ما متواریانیم
خانه سوختگان
….
 همه این سروده در یک فایل تصویری در یوتیوب در دسترس است  با این نشانی:
 
 
حرف آخر
برای نوشتن این مطلب پژوهشی با عنوان «سینمای آلمان نازی و سینمای ج. الف » که چند سال پیش آماده و در ۲۰ شهر و کشور اروپا اجرا کرده بودم مد نظرم بود. آن پژوهش با تکیه بر اسناد دقیق به انجام رسیده بود و قرابت های آشکار سینمای جمهوری اسلامی و سینمای آلمان نازی را زیر ذره بین می گذاشت. از جهت دیگر  مطلب این بار ما بر اساس یکی از سروده های مشهور برشت (سمبل مقاومت در برابر فاشیسم هیتلری) شکل گرفته است.
وقتی داشتم مطلب را آماده می کردم بطور ناخودآگاه مقاومت برشت در برابر نازی ها ودر هم شکستن و تسلیم پذیری و سازش هنرمندان وطنی در برابر فاشیسم مذهبی جلوی چشمم مجسم می شد. بهتر دیدم آنچه به هنگام نوشتن مطلب به فکرم رسیده بود تداوم بدهم وهمان بشود مطلب این هفته ی وب سایت.
به این مسئله نیز اندیشیدم اگر این نظام پوشالی و پوسیده فرو بریزد هنرمندانی که به بقایش یاری رسانده اند چه وضعیتی خواهند یافت؟ یادم آمد که که لنی ریفنشتال فیلمساز فاشیست شیفته رهبر بود، هنرمندان دوم خردادی ما هم به خامنه ای می گویند رهبر اندیشمند انقلاب ، لنی عضو حزب نبود، خلاق هم بود، چون فیلمهایش در جهت بقای نظام ساخته می شد دستگاه تبلیغاتی هیتلر هزینه هایش را تامین می کرد. درست بمانند فیلم های صادراتی ج. الف.
لنی خانم بعد از سقوط نازی ها هرگز موقعیت اجتماعی نیافت که هیچ منزوی هم شد، وقتی در سن صد سالگی درگذشت جمع معدودی در مراسم مربوط به او حضور یافتند ورادیو تلویزیون های آلمان در خبری چند دقیقه ای فقط خاموشی او را اعلام کردند و فستیوال های سینمایی هیچ مراسمی برایش ترتیب ندادند در صورتیکه اگر فقط ارزش هنری معیار باشد هیچ کدام از سینماگران فستیوالی ج .الف در حد و اندازه او نیستند
 راستی سینماگران دوم خردادی بعد از سقوط نظام مقدس چه سرنوشتی خواهند داشت؟
 
Print Friendly, PDF & Email
Balatarin

دیدگاه های خوانندگان: