چرا گلستان با دوربین می نویسد!


بصیر نصیبی
چند سال پیش آقای ابراهیم گلستان کتابی با عنوان نوشتن با دوربین را منتشر کرد که دراین مطلب من در حد توانم محتوای کتاب ،انگیزه این مصاحبه، تسلیم پذیری وضعف پرسشگر در برابر پرخاش های آقای گلستان به وی را شکافته ام. در فیس بوک دیدم که جلد کتاب را تبلیغ می کنند. البته این کتاب را باید خواند حتما باید خواند اما به نکته های درون کتاب هم باید توجه کرد. گلستان از روشنفکران سرشناس زمان ماست که الان دوران کهولت را سپری می کند. آثار ماندگاری در زمینه فرهنگ وادب وسینما از او به جای میماند ودرست به همین دلیل کلمه به کلمه گفته هایش را باید زیر ذره بین گذاشت. انگیزه من از بررسی این کتاب هم مربوط به دو صفحه ناسزایی که با اسم ورسم نثار من و برادر از دست رفته ام نصیب شده است ، نیست. سراسر کتاب انباشته است از اظهار نظر های غیر منصفافه واکثرا بی ربط درباره اکثر سینماگران واهل اندیشه از شاملوی بزرگ تا بهرام بیضایی کارگردان به نام سینما وتئاتر وپژوهشگر و…  
 
Ebrahim Golestan
 
چرا گلستان با دوربین می نویسد؟
 
چندی قبل (۱) در سایت اخبار روز آقای رضا اغنمی نگاهی داشته اند به کتابی با عنوان نوشتن با دوربین (۲) که مجموعه ایست از یک شبه مصاحبه با آقای ابراهیم گلستان ،که انگار آقای پرسشگر وظیفه دارد با خفت و خواری توهین ها وتحقیر های آقای گلستان را تحمل کند ودم برنیاورد .
 به چند نمونه از نحوه رفتار آقای گلستان با پرسشگر توجه کنید. گلستان به پرسشگر می گوید:
بد جوری توی یک مشت کلمه وکلیشه ی مهر لاستیکی گیر کرده اید/ تواز من نمی تو نی به پرسی که چرا.. / چرا چیزی رو که نمی دونی بی جهت …/ خیلی هم عصا قورت داده نگو…/ نه تو دستخوش تمام چاخان بازی های دیگرانی… همین طور صحبت های بی معنی…/ این حرف احمقانه است چرا مزخرف میگی عزیز من و
 آقای اغنمی در بحشی از مقاله خودشان که در سایت ایران امروز برجسته شده ودر تیتر قسمتی از مطلبش جای گرفته می نویسد:
بعد آراد منشی! گلستان ، زمانی تکان دهنده! می شود که پرسشگر از منتقدی اسم میبرد که معتقد است فیلمهایی که امروز در ایران ساخته می شود ودر جشنواره های دنیا جایزه می گیرند بیشتر فیلمهای تبلیغاتی اند و به نفع رژیم
یارانی که نوشته های مرا تعقیب می کنند وتمجید های آقای اغنمی از گلستان را هم خوانده بودند در نامه هایی به من یاد آور شدند که یکی از منتقدین.. تو هستی من که هنوز کتاب را ندیده بودم نمی توانستم نطری ارایه دهم چرا که من تنها کسی نیستم ونبوده ام که به سوء استفاده رژیم از هنر برای بزک کردن چهره کریه خود توجه داشته ام برای نمونه قبل از من رضا علامه زاده پیش آنکه مسیر سیاسی اش را تعییر دهد یعنی پیش از خرداد ۷۶ و در کتاب «سراب سینمای اسلامی ایران» این مسئله رااز زوایای مختلف شکافته بود،تکرار دو جمله از این کتاب نشانگر نحوه نگاه آنوقت وی به رابطه ج.ا وجشنواره هاست.
 رابطه دوستانه چین کمونیست وامریکا در اوج خصومت با مسابقات پیک پنک این دو کشور آغاز می شود، ودرهای بسته غرب با حضور فیلمهای جمهوری اسلامی در جشنواره های جهانی ۳)
 وپرویز صیاد هم در مقالات ، سخنرانی ها، وبرنامه های تلویزیونی اش ودر کتاب «سینمای در تبعید» به این مسئله مهم پرداخته بود.
هم آغوشی نا مشروع تقریبا همه فستیوال ها ومراکز فرهنگی/ سینمایی جهان با وزارت ارشاد اسلامی در چند سال گذشته برای ردیف کردن همین یک مشت فیلم حیرت انگیز وسئوال برآنگیز بوده است. چرا این تمایل به نمایش فیلمهای آلمان نازی هرگز وجود نداشته؟ چرا برای محصولات هنری آفریقای جنوبی وجود ندارد؟ شک نیست که بخشی از تماشاگران فستیوال ها برای دیدن فیلمهای بعد از انقلاب ایران کنجکاوی بیشتری نشان داده اندواز قضا برای ارصاء همین کنجگاوی بوده که برخی از فستیوال ها و مراکز فرهنگی برای گرفتن جواز نمایش فیلم از حکومت تهران تا مرز در یوزگی پیش رفته اند…( ۴(
در این سالها حتی در داخل ایران ودر همان مطبوعات تحت کنترل دولت بار ها البته با اشاره وکنایه، سوء استفاده رژیم از سینما مطرح شده واصطلاح سینمای گلخانه ای برای اینگونه کار ها را همان سینماگران محروم از امتیازهای حکومتی برسر زبان ها انداخته اند.
بنابراین چرا باید این تصور پیش می آمد که قصد از بیان واژه یکی منتقدین سینمایی ،من باشم ، اما وقتی کتاب بدستم رسیددیدم بله حدس آن یاران درست بوده ودو صفحه ار این کتاب به کار من در ایران ورفتار های کنونی من در شرایط تبعید مربوط می شود ، تعجب کردم که وقتی آقای گلستان به پرسشگر تحکم می کند که حق نداردیک واژه را این طرف وآن طرف کند پس چرا آقای مطلب نویس به هنگام تمجید از کتاب فوق نام افراد ی را که آقای گلستان با صراحت اسامیشان را ذکر کرده اند حذف می کنند؟ ، شاید میخواهند آبروی اجتماعی ما آسیب نبیند! اما در این شبه مصاحبه این فقط من نیستم که از لطف ومحبت این انسان فرهیخته و بزرگ وبرجسته نصیب برده ام بلکه اکثر کسانی که در زمینه های فرهنگی؛ ادبی، هنری وحتی سیاسی فعال بوده اند بدون ارایه دلیل ،مدرک، ویا سندی، با زشت ترین واژه ها نواخته شده اند ، اما چگونه می شود که آقای نقد نویس چنین مصاحبه مغشوش ، گنده گو ، سرشار از نفرت وکینه وتسویه حساب های شخصی ، را تلنگری برای بیدار شدن ، به هوش آمدن می داند؟گلستان را کسی معرفی می کند که نقد وانتقاد را به مفهوم واقعی اش سرجایش می نشاند، دور اندیش است، تابو شکن است، اطلاعات دست اول! می دهد، بت های ذهنی خیلی ها رامی شکندوخلاصه اینکه آنچه در سینه پر از کینه ونفرت گلستان نشسته گنجینه ایست که اعنمی امیدوار است روزی مکتوب شود، پرسشگر ( پرویز جاهد) هم در مقدمه مقادیرمتنابهی اندر ستایش آقای گلستان قلم فرسایی می کند ، وی را ژرف اندیش، فراخ دید، منقدی سالم ، !بدور از ملاحظه کاری! ومصلحت اندیشی! ، وپنهان کاری،! ، مینمایاند واین دو (پرسشگر ومنتقد) که از بت شکنی گلستان ، افسانه ها می بافند خوداز وی بتی می سازند وبه ستایش بت خود ساخته شان می نشینند.
این کتاب به دلایلی که خواهم گفت ارزش یک نقد واقعی را ندارد من نیز که در ابتدا میخواستم همه کتاب را با دقت بخوانم ونظرم را بنویسم از قصدم صرفنظر کرده تنها به نکته هایی کلی اشاره می کنم . با تمرکز روی نظر مغرضانه ودور از واقعیتی که به کار من ،جنبش سینمای آزاد ایران ودیدگاه کنونی ام در باره هنر صادراتی داشته اند ، خواننده خود در خواهدیافت که بقیه کتاب هم از چه قماشی است وچرا گلستان با دوربین می نویسد؟ چرا اغنمی / جاهد از گفته های گلستان، دهانشان از تعجب وحیرت باز میماند؟ وچرا جمهوری اسلامی که به گفته ی خود گلستان کتاب های دیگر وی را توقیف کرده است به این کتاب به راحتی پروانه انتشار می دهد؟ وچرا رژیمی که هر واژه کمی غیر متداول را تاب نمی آورد ، به راحتی   واژه هایی که از دیدگاه مسئولین جمهوری اسلامی از ادب ونزاکت بدور است؛ رادر این کتاب تحمل می کند ویک واو را هم سانسور نمی کند، وچرا وچرا
نوشتم کتاب مغشوش است برای نمونه به نظر آقای گلستان در باره رژیم پیشین توجه کنید، نمی توان دریافت که از دیدگاه گلستان،رژیم شاه دمکرات بود؟ مستبد بود؟ مدرن بود؟ عقب مانده بود؟ ، فاسد بود ؟ سالم بود ؟ از کل گفتگو تنها می شود این را فهمید که آفای گلستان برای نفوذ درهر اداره ای اگر به نتیجه مورد نظر خود نمی رسید فریاد وفعان سر می داد ، از طرف دیگر به سازمان هایی که طرف قراردادش بودند، به، به وچه ،چه می گفت وآنها را منزه وپاک می شمرد.
 به نظر ایشان در مورد شاه پیشین توجه کنید. گلستان به پرسشگر می گوید:
داری اشتباه می کنی می گویی حکومت شاه مستبد ودیکتاتوری بود، خیلی هم دیکتاتوری نبود، در بسیاری از مسایل هم دیکتاتوری نبود، در بعصی مسایل دیکتاتور کوچک بود.
آقای گلستان با خود شاه مشکلی ندارد، چون شاه موافق کارهای گلستان بوده وساخت فیلم مستند جواهر سلطنتی را هم فرمان داده است، خودش می گوید:
 خیلی ساده به من تلفن کردند که امشب می روید حضور اعلیحضرت در خانه والا حضرت اشرف،….. مهمونی خصوصی بود دیگه…. ( شاه) گفت من امروز دستور دادم که شما یک فیلم راجع به جواهرات سلطنتی بسازید….
اما آقای گلستان همزمان که ازشاه فرمان می برد از وزیر فرهنگ وهنر شاه یعنی آقای پهلبد که انگارازقرار دادهای آب ونان دار محرومش کرده بود دل خوشی نداشت در این باره می نویسد:
آره، این فساد بود، این نفهمی وپتیاره بودن امثال پهلبد بود،..کی به دستور جباری (یکی ار معاونین آن وزارتخانه ) یا آن مرتیکه پهلبد محل سگ می گذاشت؟
اما در باره روسای شرکت نفت وآقای دکتر اقبال چه نطری دارد؟ کلامی در این مورد نمی خوانیم بله وقتی پول مفت شرکت نفت با رقم های نجومی به حساب سازمان فیلم گلستان واریز می شد خوب معلوم است که مقامات شرکت نفت شایسته تقدیر وتحسین باشند اما مهرداد پهلبد، می شود آن مرتیکه ، همچنین یکی ازافتخارات آقای گلستان که با آب وتاب آنرا نقل می کند مربوط به ملاقات وی با مهرداد پهلبداست که در این ملاقات آقای وزیر ایستاده وایشان نشسته است.
ایشان از چند بار شرفیابی اش به حضور شاه یاد می کند. اما روشن نمی کند در این گونه ملاقات ها چی؟ شاه دست به سینه می ایستاده وگلستان می نشسته است یا به عکس؟ ملاقات هایش با مقامات شرکت نفت چگونه بوده است آنها می ایستاده اند واستاد می نشسته؟
 اما با توجه به این مسئله که آقای گلستان در این کتاب هر جا که لازم دیده قلب واقعیت کرده، با توجه به بافت تشکیلات وزارت فرهنک وهنر بعید نیست که این ماجرا هم در اصل ساختگی باشد.
( نجف دریا بندری [ مترجم] هم که خود مدتی در همان تشکیلات با گلستان کار کرده اخیرا سرو صدایش در آمده و نظر های گلستان در باره خودش را درسایت گویا، دروغ محض دانسته است
 البته این گفتگو به مسایل سیاسی هم کشانده می شود ودر این زمینه هم به نظر می رسد همان شیوه مسایل هنری دنبال شده است ؛ برما معلوم می شود در طول تاریخ سیاسی ایران فقط آقای گلستان ویکی ودونفر دیگر مارکس را واقعا می شناخته اند. جالب اینجاست که درسراسر این مصاحبه در باره حکومت اسلامی حتی یک کلمه سرزنش آمیز نمی خوانید از خمینی هم که هر جا نامی میبرد آمیخته با احترام است ( …گفتم آقای خمینی آه.گفت خمینی کیه؟گفتم یه آقاست. جد اطهر من سید بوده. اینم سیده…)نه کشتارهای سالهای ۶۰ و۶۷ را می بیند، ونه از اعدام های دسته جمعی ونه شکنجه ها ونه قتل ها ونه ترور های خارج از کشور خبر دارد، نه از کوره آدمسوزی رژیم که از سینما رکس آبادان با سوزاندن ۴۰۰نفر شعله هایش برافروخته شد، چیزی بیا دمی آورد. فقط مختصر نقی میزند بابت اینکه رژیم اسلامی به کار های او اجازه انتشار نمی دهد که البته این مشکل را هم خود آقای گلستان با سخاوت ذاتی اش حل وفصل می کندو «خروس» مجموعه قصه های گلستان با موافقت خود ایشان با حذف ۳ قصه در درالخلافه خامنه ای امکان انتشار می یابد واین اثر فنا ناپذیر فعلی ( با دوربین نوشتن) نیز بی کم وکاست به زیور طبع آراسته می شود وای بحال کسی که از این پس بگوید در رژیم جمهوری اسلامی کتاب ها در دست سانسور چیان وزارت ارشاد قصابی می شود.
نوشتم این مصاحبه سرشار است از اظهار نظر های خصمانه نسبت به دیگران چند نمونه اش را می آورم:
ناصرتقوایی.اون (تقوایی) ارزش نداره مثلا بادجن که راجع زاره اصلا پرته… می خواستم آدم بشه، رشد کنه، خوب پرت بود..
و…فریدون رهنما حرفش را که نمی توانست بزند، برای کسانی که احمق بودند این حرفها دارای اهمیت جلوه می کرد
و… بهرام بیضایی ممکنه بگن به به به، یک بچه ای بگه به به به یک بابایی بگه اه اه اه چه قدر خوبه مثل خیلی احمق ها که راجع به چیزای هنری، شعری ونقاشی نظر می دن
و…احمد شاملو این جاودانه ابر مرد ادبیات معاصر ایران بود که شعر نمی فهمید ونقطه گذاری هم نمی فهمید وشاید خیلی چیزای دیگه هم نمی فهمید.
 و… پرویز دوایی ( منتقد فیلم(
بین همه اینها که چرت وپرت می گفتند..یکی پرویز دوایی بود که نوشته هاش پرت است… دیدش کج وکوله است.
و…هژیر داریوش هریژ داریوش بیچاره ، طفلکی خر مرد رند بود، با یک چسک هوش می خواست نابغه باشه، طفلک شلوغ بود، چاخان می کرد زبان بازی می کرد،
 البته گلستان در مورد کسانیکه دستشان از این دنیا کوتاه ست بدون هیچ ملاحظه ای هر چه لازم بداند به هم می بافد و هر توهین وتحقیری که بخواهد بکار می گیرد اما از برخی ها که زنده هستند به خصوص اگر صابونشان به تنش خورده باشد، هراس دارد و پس می کشد . برای نمونه با اینکه در جریان نمایش فیلم قیصر وحمایت گلستان از این فیلم وی و هوشنگ کاوسی رودر روی هم به سختی ایستادند تا آن جا که کاوسی در نقدش پیرامون این فیلم با عنوان« از داج سیتی تا بازارچه نایب گربه»*
 نوشت:
 آنروز صبح که مقاله آقای ابراهیم گلستان در یک روزنامه( کیهان) در آمد بعد از ظهرش به تماشای فیلم قیصر رفتم ، تاسف از وقت از دست رفته ویاس از گلستان.
 گلستان وقت مرا ضایع کرد خدا نمِیدانم چکارش کند، قیصر برای گلستان بهانه است تا دادش را از جماعت روشنفکر که خودش هم در آن میان است بگیرد یک مرکز سینمایی را هم به توپ وتشر ببند (منظور مرکز سینمایی وزارت فرهنگ وهنر است ، همانگونه که من نیزیاد آوری کردم گلستان با آن چپ افتاده بود)… خدا کند دیگر این کارهای گلستان ادامه نیابد وگرنه از این ببعد مجبوریم فیلمهایی که گلستان برایش خوب می نویسد نرویم ونبینیم وفیلمهایی که از آن بد می نویسد برای تماشایش عجله کنیم (۵)
اما گلستان با ملاحظه وحسابگری وگاه ستایش از نقد های کاوسی در مورد کارهای فیلمفارسی سازان یاد می کند. حتی ازمقابله کاوسی با ستایشگران قیصر وقیصر ساز تعریف وتمجید می کند!.
آقای گلستان خودش را در کانون فیلم تهران هم سهیم میداند تا آنجا که من می دانم ؛ فرخ غفاری مدیر ومسئول کانون فیلم بود وعنایت خجسته مدیر داخلی اش واین اولین بار است که می شنوم که گلستان هم در گردش کانون فیلم سهمی داشته واطلاعاتی هم که باره کانون فیلم ونحوه اداره اش می دهد غلط است. برای نمونه شرکت در جلسات کانون فیلم نه فقط مجانی نبود بلکه باید حق عضویت را مرتب می پرداختی وآقای خجسته بسیار سخت گیر بود کسی بدون پرداخت حق عضویت نمی توانست به جلسات کانون راه بیابد.
با وجود این که نقش مهم کانون فیلم ایران در پرورش نسل علاقه مند به سینمای راستین قابل یاد آوری است اما در سال های آخر دیگر جلسات کانون فیلم حال وشور گذشته را نداشت واگر حمل بر خود ستایی نشود سینه کلوب ما که در سینما سینه موند جلسه می گذاشت وورودیه اش یک تومان بود با گنجایش ۴۰۰ تماشاگر مطرح ترین کلوب سینمایی برای نمایش آثار برجسته سینما بود . در این کلوب علاوه بربرنامه های جاری که بخش عمده اش از میان کارهای سینمای آزاد انتخاب می شد؛ مجموعه آثار روبر برسون، ژان لوگ گودار،ژان پیر ملویل، اینگمار برگمان و… نیز مرور شد.
گفتم ارضاء حس کینه وانتقام وتسویه حساب های شخصی سراسر کتاب را پر می کند نظر گلستان در باره شاملو را خواندید با اطلاع از حرفهایی که شاملو در گفتگو با ماهنامه فیلم در باره گلستان؛ کارهایش، رفتارش، وزدو بندهایش بیان کرده در خواهید یافت که چرا از دید گلستان با مرگ شاملو، شعرش هم تمام شد!! ومرد ،
 سوال:مستند های گلستان را دیده اید؟
شاملو: مستند های گلستان را هم دیده ام. موج و مرجان وخارا. یک آتش را هم فکر کنم در خانه صاحب اصلی اش دیده ام برادر آقای گلستان ( شاهرخ گلستان). گفت اسب خود کشون می کند ومی دود ولی درشکه چی انعام می گیرد در این مورد به نظر من ابراهیم گلستان درشکه چی بود.
 در باره آخرین فیلم بلند گلستان اسرار گنج دره جنی وتمثیل هایش احمد شاملو می گوید:
آن گلدسته ودو گنبد. حواله تاریخ به آیندگان… می دانید آخرگلستان آدمی بود اهل معامله به همین دلیل من فکر نمی کنم یکهو در چنین ماجرایی امکان می داشت جایی بخوابد که احتمالا آب برود زیرش پس معلوم می شود قبلا حسابهایش را کرده بود. (۶)
 حالا برویم برسر بخشی که گلستان در باره سینمای آزاد ایران نطر می دهد:
آدم هایی بودند فیلم درست می کردند توی خونه خودشون نشون !!می دادند .این ها چی بودند؟ هیچ کجا وهیچ وقت نشون داده نشدند.
خوب توجه کنید آقای گلستان می گوید اینها هیچ کجا هیچ وقت نشون داده نشده.
البته نمی شود دهسال فعالیت گسترده سینمای آزاد را در چند سطر بیان کرد کنجکاوان را به کتاب دهسال سینماِی آزاد ایران (۷) که در سالهای آغاز تبعید منتشر کرده ام توجه می دهم در اینجافقط بطور خیلی فشرده اشاره ای گذرا به گذشته سینمای آزاد خواهم داشت.
 سینمای آزادیک سال بعد از آغاز حرکتش کار نمایش فیلمهایش را در سالن نمایش دانشکده هنرهای دراماتیک آغاز کرد، بعد در آمفی تئاتردانشکاه صنعتی ( آریا مهر آنوقت) به اینگو نه نمایش هایش ادامه داد وقتی با راپورت به ساواک جلوی کار نمایش مارا گرفتند آقای بیژن صفاری (اتفاقا آقای بیژن صفاری از معدود کسانی هستند که به دلایلی که نمیدانم آقای گلستان از شناخت هنری وی با ستایش یاد می کند) در کارگاه نمایش کارهای ما را دید وپذیرفت که تا رفع مانع ، به ما در کارگاه نمایش پناه دهدوی وعباس نعلبندیان (مرگ او برخلاف نظر گلستان از گرسنگی نبود بلکه زندان وشکنجه در جمهوری اسلامی باعث این اتفاق ناگوار شد ورژیم مسئول مستقیم مرگ اوست) در مدتی که سر وصدا ها خوابید بما کمک کردند ، برگزاری ده جشنواره محلی، در ده شهر ایران و۴ جشنواره جهانی سینمای آزاد که در هر جشنواره در مجموع نزدیک به 4000 نفر شرکت داشته اند، علاوه بر آن نمایش دائمی فیلمها دربرنامه های هفتگی در سینه کلوب سینمای آزاد در سینما سینه موند (اعضای این کلوب در سالهای آخر کار ما به حدی رسیده بود که دیگر سالن سینمای سینه موند جواب گوی استقبال مردم نبود) نمایش منظم فیلم های سینمای آزاد ، در ۲۰ مرکز سینمای آزاد در شهرهای ایران، ودر شهرهایی که حتی سینما نداشتند وعلاوه برهمه اینها نمایش فیلمهای ما در برنامه هفتگی سینمای آزاد از شبکه سراسری تلویزیون با چند ملیون بیننده…، آیا می شود گفت کارهای چنین گروهی هیچ جا نمایش داده نشده؟ وآربی اوانسیان؛ هوشنگ طاهری،کامران شیر دل، بیژن صفاری،هوشنگ کاوسی ؛ داریوش مهرجویی،خسرو سینایی ، آیدین آغداشلو؛طلعت میرفندرسکی ،پرویز کیمیاوی،فریدون رهنما، ،داود رشیدی …(۸) که طی دوره های برگزاری جشنواره های سینمای آزاد داوری کار های ما را پذیرفته بودند، فیلمها یی را هیچکس ندید در پستوی خانه هایشان دیده وارزیابی کرده بودند؟ مگر می شود صادق بود ، از کینه ونفرت و عداوت بری یود ، امادر باره گروهی که من به کارنامه اش بسیار فشرده اشاره کردم، گروهی که در تاریخ فعالیتش ۱۰۰۰ فیلم ثبت شد این چنین وبه گونه آقای گلستان قضاوت کرد؟ به بخشی دیگر از نظر آقای گلستان توجه تان می دهم:
آخه اون چی بود؟ سینمای آزادچه غلطی می کرد؟ چی بود اون مزخرفات. هربچه ای که دوربین به دستش بدی که کارنیست سینمای آزاد، سینمای نصیبی، آیا اصلا قابل اعتنا هست؟ قابل دیدن هست؟…. چی بود که نصیبی ها در باره اش می گفتند؟
 آقای پرسشگر چه ؟ او هم هیچ اطلاعی از این جنبش ندارد؟ چون در جواب گلستان انگار لبخند رضایت بر لبانش ظاهر شده مسیر حرف را عوض می کند واما این پرسش باقی میماند که چرا وقتی جریانی فقط جنبه خانوادگی دارد هیچکس هم از آن اطلاعی ندارد. وقت گرانبهای برجسته ترین روشنفکر معاصر ایران وجهان وپرسشگر صرف مطر ح کردن دوباره اش بعد از گذشت ۲۷ سال می شود؟
 وقتی آقای گلستان فیلم خشت و آینه را با اجاره سینما رادیو سیتی به اکران آورد فقط در تهران ودر یک سینما ۱۵ روز به نمایش گذاشته شد ، میزان کل تماشاگران این فیلم البته با تاسف از تعدادتماشگران یک روز جشنواره های سینمای آزاد بافیلمهای سینمای ۸ میلیمتری به قول گلستان خانگی کمتر بود ،می نویسم با تاسف چرا که اگر فیلمهای اولیه سینمای روشنفکرانه ما خشت وآینه (گلستان)، شب قوزی (فرخ غفاری ) سیاوش در تخت جمشید (رهنما )توانسته بود تاثیر واقعی بگذارد شاید سینمای حرفه ای ما با فیلم ارتجاعی قیصر که هنوز هم تاثیر مخرب آن رهایمان نکرده ؛آغاز نمی شد. (هرچند آقای گلستان فقط فیلم خودش را در پی ریزی سینمای غیر متعارف مهم می داند(
 چطور می شودپذیرفت جنبش سینمای آزاد که دهها تکنسین سینما؛ فیلمنامه نویس ، فیلمبردار ، بازیگر ، فیلمساز ،منتقدفیلم و… به اجتماع تحویل داده است ، در۲۰ شهر ایران فعالیت داشته و دوربین هایش تا عمق اجتماع ، پیش رفته وآثار ماندگاری آفریده ، می شود سینمای آزاد نصیبی که هیج غلطی نکرده اما فیلم گلستان که حتی نتوانسته تماشاگران لوکس شمال تهران را هم جلب کند ناجی سینمای ایران است؟ با توجه به اینکه وسیله بیان سینمای آزاد دوربین ها ی کوچک سوپر ۸ بود ،چندموویولای دستی و اسپلایسر، (حتی گاه آنهم در دسترس نبود وبچه ها با تیغ صورت تراشی ونور لامپ معمولی صحنه ها را به هم می چسباندند) و پنح سال از عمر گروه ما با امکانات در حد صفر و با پول توجیبی بچه های گروه سپری شد، (سالهایی هم که ما از تلویزیون اعانه می گرفتیم کل کمکی که دریافت کردیم شاید از قیمت دوربین میچل آقای گلستان ؛ کرین ۳متری، وسایل فنی مجهز استودیو گلستان کمتر بود(
 اما در باره مواضع من در برابر صادرات فرهنگی / هنری جمهوری اسلامی به سئوال وجواب گلستان/ جاهد توجه کنید:
پرسشگر:
بصیر (ازکی آقای پرسشگر با من صمیمی شده اند؟) معتقد است… ودر جشنواره ها جایزه می گیرند بیشتر تبلیغاتی اند وبه نفع رژیم
البته آقای گلستان منکر بهره سیاسی از سینما نیستند اما میفرمایند:
واضحه، تازه تبلیغاتی باشه اصلا به نفع جمهوری اسلامی باشه
آقای گلستان که هرجا صرف نمی کند نسبت به هر کس وهر کار وهر نوشته ای اظهار بی اطلاعی می کند واکثرا خودش را نسبت به کتا بها ، فیلم ها ، افراد ، نوشته ها بی اعتنا نشان می دهد اما چگونه است که هم نوشته های مرا تعقیب کرده و هم میداند که در کجا زندگی می کنم ؟
 س: برادران نصیبی ؛ بصیر ونصیب
گلستان: این که در آلمان هست وسینمای جمهوری اسلامی را با سینمای ریفنشتال مقایسه می کند؟
برای آقای گلستان مهم نیست که سینما یا هر پدیده دیگری به بقای حکومت آخوند ها یاری برساند آقای گلستان در ویلای خود در منطقه خوش آب وهوا ی لندن استراحت میفرمایند ، چشمانش فقط تابلوهای سهراب سپهری، ناصر سعیدی، بهمن محصص… و نقاشان اسپانیایی.. . که بر در و دیوار آویخته را می بیند ولذت می برد . آما برای مردم در بند ایران که هر روز ادامه این حکومت با افزایش فقر ، اعتیاد ؛ با جنایت وبا سنگسار، ؛ اعدام وشکنجه ، همراه خواهد بود یک ساعت دوام این حکومت مصیبت بار است و هر هنرمند که با کارش ، رفتارش، اعمالش، حتی یک روز به عمر ننگین اینان یاری برساند خود به نوعی در جنایت های رژیم سهیم است چه ، نخل طلای کن را ربوده باشد؛ چه شیر برلین وچه پرنده ها وچرنده های دیگر جشنواره های معامله گر را .
 این اندیشمند بزرگ معاصر چطور نمی داند که استفاده سیاسی از سینما را من ابداع نکرده ام در حکومت سرهنگ ها در یونان ، در کشورهای امریکای لاتین به خصوص شیلی بعد از کودتای پینوشه ، به هنگام تسلط نژاد پرستان در افریقای جنوبی وبه هنگام ظهور هیتلر در آلمان و… بسیاری از کشورهای سرکوبگر دیگربرای اینکه در داخل بکشند ودر خارج برای خودشان چهره بسازند از هنرها بویژه سینما استفاده سیاسی کرده اند واگر من به مقایسه ُسینمای جمهوری اسلامی؛ وسینمای آلمان نازی بیشتر تکیه کرده ام بدین دلیل است که سینمای جمهوری اسلامی به سینمای آلمان نازی شباهت های بیشتری دارد* اصلا انگار مو به مو فرامین سینمایی جمهوری اسلامی را در دوران دولت اصلاحات خاتمی ازروی دست گوبلز رو نویسی کرده اند حالا چرا آقای گلستان که این چنین گستاخانه جلوی وزیر سانسور شاه می ایستد، به افتخار آقای مهاجرانی وزیر سانسورخاتمی وتائید کننده حکم ارتداد سلمان رشدی، واحکام اسلامی سنگسار در ویلای قصرمانندش در لندن ضیافت می دهد، سئوالی است که مثل بسیاری از مسایل دیگر در کتاب اخیر گلستان ،بی جواب می ماند.
 به بخشی دیگر از گفتگو توجه کنیم:
 گلستان: آیا فیلمهای ریفنشتال را دیده ای ؟
پرسشگر: بله هر دو را دید ه ام …. شاهکارند
 گلستان: اصلا نطیر نداره فیلم هیتلری هم هست
 آقای گلستان وپرسشگرش انگار به تازگی ارزش هنری کارهای لنی ریفنشتال را کشف کرده اند؟ پیروزی اراده و المپیک از آثار فاشستی ای هستند که ارزش های سینمایی آنها همان سال که ساخته شد، شناخته شد، و هیچکس منکر این واقعیت نیست اما با این وجود وبا اینکه نمایش وبررسی این کارها در مدارس سینمایی وبرای آموزش هنرجویان می تواند مهم باشد اما نمایش آن حتی برای محافل دانشجویی تحریم شده است.
 البته آقای گلستان وقتی به ارزشهای هنری کارهای لنی… اشاره می کند فراموش می کند! اضافه کند که لنی ریفنشتال بعداز سقوط هیتلر به دادگاه نورنبرگ فرا خوانده شد وبعد از محاکمه نیز تا آخر عمرش هرگز نتوانست ننگ همکاری با آلمان نازی را از خود دور کند ، نمایش آثارش ممنوع بود، هیچ جشنواره ای کارهای او را با وجود ارزش های انکار ناپذیر هنری اش مرور نکرد ؛ وقتی در سن ۹۶ سالگی دل کندودر استان بایرن آلمان از دنیا رفت ، برنامه ها تلویزیونی بیش از چند دقیقه به او اختصاص نیافت ودر همین زمان کوتاه تنها به خبر درگذشت او بسنده کردند. کسانی که در مراسم خاکسپاری حضور داشتند از انگشان دست تجاوز نمی کرد.سرنوشتی که فیلمسازان حکومتی جمهوری اسلامی نیزبایددر انتظارش باشند.
اما به نظر من انتشار چکیده اندیشه های ابراهیم گلستان به صورت یک کتاب این حسن را دارد، که اولا مشخص می کند در رژیم پیشین بخشی از جامعه روشنفکری ما چگونه می اندیشید ، تا چه حد گنده گو بود و بی منطق؛ اهل زد وبندو… بخشی از جامعه روشنفکری امروز ما که پرویز جاهد هم خودش را میانشان جا زده است برای صاحبان چه اندیشه هایی ارزش واعتبار می سازند و دست به قلمان خارج نشینن در تبعید هم ستایششان رانثار چه کسانی وچه آثاری می نمایند .
 آنوقت باز هم تعجب می کنید که چرا جامعه هنری ما به چنین وضعیت آشفته ای دچار شده؟ وچرا تا آن حد سقوط کرده ایم که فرصت طلبی مثل عباس کیارستمی معبود ومحبوبمان ا ست ، همان فیلمسازی که عامل قتل دکتر سامی ، وشرفکندی را بسیار دوست دارد اما رای اش را می دهد به آمر قتل ها ی زنجیره ای، وبسیاری جنایت های دیگر.
 
 بصیر نصیبی ۱۴ سپتامبر۲۰۰۵ زاربروکن آلمان باز خوانی.مارس ۲۰۱۴
زیر نویس:
 1/نطر آقای اغنمی را می توانید در وبلوگ کتاب سنج هم بخوانید.
 2/نوشتن با دوربین چاپ در ج.ا سال ۸۴ انتشارات اختران.
 3کتاب سراب سینمای جمهوری اسلامی ایران ناشر نوید سال ۱۳۷۰
 4/کتاب سینمای در تبعید ناشر پارسیان ۱۹۹۶
 5/نقددکتر هوشنگ کاوسی در ماهنامه نگین سال ۴۷ چاپ شد (دکتر هوشنگ کاووسی متاسفانه یک سال پیش در گذشت به هنگام چاپ این مطلب هوشنگ دنیا را ترک نگفته بود.(
 6/ماهنامه فیلم سال ۶۷ شماره ۶۸
 7/ دهسال سینمای ازاد ایران ناشر سینمای آزاد سال۹۴
 8/برخی از شخصیت های سینمایی که داوران سینمای آزاد هم بودند، با تاسف بسیار با ج .ا ساخت وپاخت کردند(داریوش مهرجویی، پرویز کیمیاوی؛ آیدین آغداشلو(
*برای آشنایی با مواضع من پیرامون هنر صادراتی ونقش فیلمسازان حکومتی در بقای رژیم ملاها به دوکتاب من با اجاره آقای فللینی و را ه کن از قندهار می گذرد ومقالاتم در ماهنامه الکترونیکی سینما در دیدگاه، ۱۶ شماره مجله سینمای آزاد در تبعید ، وب سایت سینمای آزاد می توان مراجعه کرد.
  

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin