در ج.ا با کیانوش عیاری ،سینماگر خلاق سینمای آزاد چه کرده اند !؟

 

*کیانوش خیلی زود به سینمای آزاد پیوست ،همان سالهای اولیه آغاز کار سینمای آزادکه هنوز صدای ما از تهران ومحافل روشنفکری ودانشجویی فراتر نرفته بود نامه ای از یک جوان سینما دوست از اهواز برایم رسید که از علاقه خودش ودوستانش به سینما در اهواز خبر داده بود به این شکل وبا استقبالی که من از نامه کیانوش کردم ، اهواز نخستین شهر ی بود که سینمای آزاد در آن فعال شد و در سالهای بعد درشهرهای دیگر هم علاقمندان سینما به ما پیوستند وسینمای آزادرشدغیر قابل تصوری کرد وشرح همه اتفاقات سینمای آزاد در کتاب دهسال سینمای آزاد منعکس است ( می توانید آنرا در روی فیس بوک واز طریق باشکاه کتا ب فیس بوک پیدا ودانلود کنید) به من اجازه دهید باتوجه به رفتار غیر انسانی ج. ا با کیانوش عیاری کمی در باره او بگویم.
کیانوش در همان فیلم های کوتاه اولیه اش در سنین نوجوانی.، استعدادش را در زمینه سینما نشان داد. کار های اولیه اش که از کمترین امکانات (یک دوربین ساده ۸ میلیمتری،یک اسپلایسر ۸ویک پرژکتور نمایش ۸ )بهره داشت ،سرشار از حس وعاطفه بود کیانوش بمانند دیگر فیلمسازان سینمای آزاد اگر فضای رشدشان مناسب نبود به هرز می رفتند همچنان که بسیاری از مشتاقان سینما نتوانستند فکر واندیشه شان را گسترش دهند. کیانوش عیاری،حسن بنی هاشمی،بهنام جعفری،زاون قوکاسیان،.ابراهیم حقیقی.درویش حیاتی ،مهردادتدین،شهریار پارسی پور ،احمد غفار منش،رشید داوری، ناصر غلامرضایی ،سهیل سوزنی،داریوش عیاری.همایون پایور، وده ها نام دیگر در سینمای آزاد رشدکرده اند.اینان در کادر هشت کا رمی کردند اما در فضایی تنفس کردند که مانع عمده بر ای بروز خلافیتشان وجود نداشت یعنی نمی شود بگوییم که در نظام بسته گذشته هیچ مانعی بر سر راهشان نبود.اما یک نفر بود که باید همه تهدید ها ،همه اتهامات وهمه حسادت ها و نادرستی را به جان میخرید تا فضای امنی برای رشد فکر واندیشه یک گروه گسترده با ۳۰۰ سینماگر ودر ۲۰ شهرستان ایجاد کند ،وقتی من دعوت فخر الدین انوار را برای ادامه کار سینمای آزاد در نظام مذهبی و پیشنهاد او را برای پیوستن به لشکر ۲۰ ملیونی خمینی رد کردم وزادگاهم را ترک گفتم سینمای آزاد بمانند درختی بود که میوه هایش به ثمر رسیده بود اما آیا از این درخت پر بار در ج. اسلامی مراقبت واز محصولش به درستی برداشت شد؟ کیانوش عیاری یک نمونه قابل یاد آوری است ،سینماگر ی که شهرت وموقعیش در تمام دورانی که یک فیلمساز تجربی بود در اوج بود .من خود در باره وضعیش در ج. اسلامی هیچ نمی گویم حرفهای او درمطبوعات داخلی منعکس شده وروزی نامه کلمه به خاطر مخالفت با باند قالب آنرا منعکس کرده است. ومن عین حرفهای او را باز نویسی می کنم اما ایجاد درد سر برای سینماگران فقط مربوط به دولت مضحک احمدی نژاد نمی شود.رفتار غیر انسانی از لحظه تولد این نظام ضد هنر ومرتجع آغاز شده وتا این نظام هست همین شیوه اعمال خواهد شد .درد دل های کیانوش را با تامل بخوانید. البته او در داخل است ونباید انتظار داشت از این صریح تر سخن بگوید همین میزان شهامت برای انعکاس واقعیت ها هم در خیلی های دیگر نیست. بصیر نصیبی

*کیانوش عیاری: مسافرکشی را بر ساختن فیلم سفارشی ترجیح می‌دهم
چکیده :از حالا به بعد و بعد از سرخوردگی که سینما برای من آورده ترجیح می دهم مسافرکشی کنم تا در سینمایی که دوست ندارم فیلم بسازم و تبدیل به سفارشی کاری شوم. آنچه بر من گذشت آینه ای تمام قد است از آنچه به همکاران من گذشت. سر فیلم «مرغ مینا» فیلم دو سال و نیم متوقف شده بود و من این روزها دارم به تعهد دوسال پیش خود عمل می کنم؛ تعهدی که به خاطر افسردگی من دو سال و نیم به تعویق افتاد….
کیانوش عیاری کارگردان سینمای ایران می گوید ترجیح می دهد مسافرکشی کند تا آنکه به سانسور و ساختن فیلمهای سفارشی تن دهد.
به گزارش شرق، گوشه نشینی کیانوش عیاری دنباله دار شده است. عیاری در تمام سال های پس از اکران فیلم «بودن یا نبودن»در تلاش نمایش فیلم هایش بوده است. پس از مرگ همسر کیانوش عیاری افسردگی او بیشتر شد. تلاش برای اکران «خانه پدری» هم به جایی نرسید. ممیزی های این فیلم به قدری زیاد بود که عیاری هیچ گاه لحاظ کردن آنها را در فیلمش قبول نکرد.
تقریبا تمام فیلم های اخیر او در محاق هستند. «سفره ایرانی» که ساخت آن در سال ۱۳۸۰ به پایان رسید، وضعیت نامشخصی دارد. «بیدار شو آرزو» که روایت زلزله بم است، به بهانه تلخی و ناامیدی تاکنون از اکران عمومی بی نصیب مانده است. قرار بود «خانه پدری» در جشنواره پلیس اکران شود که عیاری این پیشنهاد را هم نپذیرفت.
خود او در زمینه این اتفاقات می گوید: «به هرحال مشکلاتی که برای فیلم خانه پدری پیش آمد، بسیار جدی است و در سکوت من موثر بوده. من را نمی توان کم کار تصور کرد، بلکه من فیلمسازی هستم که کارهایم را خوابانده اند و انگیزه فیلم ساختنم را گرفته اند شاید چون خیلی تنبلم! من فکر می کنم برای مهیا شدن شرایط ساخت فیلم برای کارگردانانی که مدت هاست خبری از آنها نیست باید حداقل امکاناتی فراهم شود تا فیملسازان بتوانند به ایده های ذهنی شان جدی تر فکر کنند. من در سال ۱۳۶۵ به مدت دو سال ۱۰ تا سناریو نوشته ام، ایده و فکر مطرح کرده ام که رد شده اند و همین باعث می شود من از فضایی مثل «آن سوی آتش» که بسیار آن را دوست دارم وارد فضای فیلمی همچون «روز باشکوه» شوم که کمدی بی مایه ای است و انتقاد سینمادوستان را به همراه دارد. این تازه قسمت کوچکی از کوه یخی است که در من به وجود آورده اند. من با روز باشکوه وارد سینمای موسوم به سینمای بدنه شده ام اما این چیزی بود که به من تحمیل شد. اما از حالا به بعد و بعد از سرخوردگی که سینما برای من آورده ترجیح می دهم مسافرکشی کنم تا در سینمایی که دوست ندارم فیلم بسازم و تبدیل به سفارشی کاری شوم. آنچه بر من گذشت آینه ای تمام قد است از آنچه به همکاران من گذشت. سر فیلم «مرغ مینا» فیلم دو سال و نیم متوقف شده بود و من این روزها دارم به تعهد دوسال پیش خود عمل می کنم؛ تعهدی که به خاطر افسردگی من دو سال و نیم به تعویق افتاد. خانه پدری را فراموش کرده ام، شاید منظورتان همان فیلم بیات شده ای است که می خواهند تکه پاره اش کنند و من حاضر به یادآوری فیلمی نیستم که تا اینجا در کنار مرگ همسرم مصایبش را برای من باقی گذاشته. من در مورد فیلم «خانه پدری» به مثابه پدری هستم که فرزندی معلول به دنیا آورده و خشمش را بر سر همسر و فرزند معلولش خالی می کند».

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin

دیدگاه های خوانندگان: